🌷به نام او، برای او، به یاد او 🕊
🔴 #نورالدین_پسر_ایران
خاطرات سید نورالدین عافی
قسمت 8⃣0⃣3⃣
مخصوصاً گلوله اول مهمتر بود و می شد هدفگیری را با آن تنظیم کرد. سر خمپاره را تقریباً به صورت قائم بر زمین تنظیم کردیم و بیسیمچی مان را جلو فرستادیم که دیده بانی کند. اولین گلوله را شلیک کردیم گلوله خمپاره رفت بالا... ترس برمان داشت که نکند این خمپاره برگردد روی سرمان و همین جا نفله شویم! بالاخره صدای انفجاری در نزدیکی مان بلند شد. با نگرانی رفتیم به سمت محل بیسیمچی تا از او خبر بگیریم. تا مرا دید گفت:
« آقا سید! خمپاره افتاده بغل من! ببین چی به روز من آورد! »
بنده خدا با همان گلوله مجروح شده و بیسیمش هم تکه تکه شده بود! گفتم:
« عوضش ما گرا گرفتیم! »
دومین خمپاره را زدیم و افتاد جلوی تیربار. هنوز نگران بودیم که خمپاره به بچه های خودمان صدمه بزند. خمپاره سوم بهتر از دو تای قبلی بود و طرف عراقی ها افتاد. چهارمی، پنجمی، ششمی و... حاجی غلام و دوستش شلیک می کردند و من برایشان با گونی گلوله می آوردم. گلوله های خمپاره پی در پی در کانال فرود می آمدند. در عرض چند دقیقه صدای تیراندازی عراقی ها کمتر و کمتر شد. ما دست بردار نبودیم؛ همه امید ما به همین گلوله های خمپاره بود. حدود هشتاد خمپاره توی کانال عراقی ها زدیم! آنقدر زده بودیم که خمپاره داغ کرده و کم مانده بود خودش هم منفجر شود. به نظر می رسید عراقی ها کلاً از هم پاشیده اند. آن وقت بود که دسته «رحیم خطیبی» را ـ که قبلاً با مصطفی پیشقدم بود ـ به عنوان کمک به ما دادند. کمی جان گرفته بودیم. بچه ها هم آماده حرکت شدند. قرار شد قبل از حرکت چند آر.پی.جی هم بزنیم.
آر.پی.جی زن ها از کانال خارج شدند و از دو سوی کانال، دشمن را هدف گرفتند. یکی از بسیجی ها را دیدم که پسر کوچک اندام و کمسن و سالی بود و به بچه ها موشک آر.پی.جی می رساند. تیربارچی عراقی او را دید و زد. جلوی چشمان ناباور ما حدود هفده هیجده گلوله به بدن او خورد! صحنه درست مثل بعضی فیلم های سینمایی بود؛ گلوله ها به بدن نحیفش می خوردند و او با هر گلوله تکانی می خورد اما زمین نمی افتاد. موشک های آر.پی.جی را هم دستش گرفته بود و نمی انداخت! تیربار عراقی دست بردار نبود. بچه ها صحنه را می دیدند، محمد نصرتی تاب نیاورد، بلند شد تا تیربار عراقی را بزند اما او را هم زدند. مطمئن بودم هر دو به شهادت رسیدند. در همان هنگامه بچه ها با فریاد «الله اکبر» به طرف عراقی ها حمله کردند. آر.پی.جی زن ها همچنان به طرف عراقی ها در کانال شلیک می کردند.
✨ به روایت سید نورالدین
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷به نام او، برای او، به یاد او 🕊
🔴 #نورالدین_پسر_ایران
خاطرات سید نورالدین عافی
قسمت 9⃣0⃣3⃣
می خواستیم باقیمانده نیروهای عراقی از کانال بیرون آمده و به طرف باتلاق بروند که در این کار موفق شدیم. رحیم، قادر، حیدر و بچه های دسته ای که بعداً آمده بودند به طرف جلو می دویدند. من اما از شدت خستگی نای حرکت نداشتم. تا آن دقیقه آنقدر دویده بودم که لَه لَه می زدم و دیگر اختیار پاهایم را نداشتم بنابراین، همانجا ماندم. ناگهان با منوری که عراقی ها زدند همه جا مثل روز روشن شد. برادر زاهدی صدایم کرد:
« نورالدین! اونجا رو ببین! »
سرم را که از کانال بالا گرفتم صحنۀ عجیبی دیدم؛ عراقی ها داشتند ستون ستون به طرف باتلاق فرار می کردند. تعدادشان به قدری زیاد بود که هر بیننده ای را به وجد می آورد. همانجا رسول را دیدم که تیراندازی می کرد اما هوایی!
+ « رسول! پس چرا اینطوری؟ »
ـ « از شوقم! »
واقعاً هم صحنه پرشوری بود. در طول شب نبرد جانانه ای در آن کانال شده بود و حالا داشتیم دشمن را به باتلاق می ریختیم. تیربارها به سمت دشت برگشته بود؛ عراقی ها جایی برای پناه گرفتن نداشتند و به خاطر نبرد سختی که دشمن با ما کرده بودند کسی به فکر اسیر گرفتن نبود. همه بچه ها تیراندازی می کردند و جلو می رفتند. از قبل با لشکر ۲۵ کربلا قرار گذاشته بودیم به محض گرفتن خط با چراغ قوه علامت بدهیم. بچه ها بعد از دو سه ساعت زمین گیری در عرض ده دقیقه منطقه را گرفته و ظاهراً بیش از حد جلو رفته بودند. برادری که قرار بود جلوتر برود و با چراغ قوه به بچه های ۲۵ کربلا علامت بدهد یا شهید شده بود یا دیر کرده بود یا یادش رفته بود، به هر حال علامتی از جانب ما به نیروهای ۲۵ کربلا داده نشده بود و آنها به تصور اینکه بچه های ما از نیروهای دشمن هستند شروع به آتش کرده بودند. در آن سمت درگیری سختی شروع شد و همانجا بود که رحیم غفاری، همان تیربارچی سلحشور ما و یکی دیگر از بچه ها به شهادت رسیدند. بعد از دقایقی متوجه شده بودند که این بچه ها خودی هستند و آتش قطع شد.
این اولین بار بود که خاکریز اول «نوک» کلاً به دست ما افتاد. گاهی فکر می کنم عملیات «یامهدی» یکی از غریب ترین عملیات هاست اما همین عملیات بود که باعث شد توفیقات عملیات والفجر ۸ تثبیت شود. با حماسه بچه هایی که در منطقه نمک زار زخمی شده اما دم برنیاورده بودند و رشادت و استقامت بچه ها در کانال، ما به هدفمان که پاک کردن دشمن از منطقه والفجر ۸ بود نائل شدیم.
✨ به روایت سید نورالدین
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷به نام او، برای او، به یاد او 🕊
🔴 #نورالدین_پسر_ایران
خاطرات سید نورالدین عافی
قسمت 0⃣1⃣3⃣
هنوز بیشتر از ده دقیقه از فرار دشمن نگذشته بود که عقبه دشمن متوجه شد ما منطقه را تصرف کرده ایم. بنابراین، شروع کردند به کوبیدن ما با توپخانه و کاتیوشا. برای چند لحظه باران توپ و کاتیوشا بود که با چهل گلوله همزمان روی سرمان می ریخت. اگر همانطور ادامه می دادند شیرازۀ ما از همه می پاشید و دیگر نیرویی باقی نمی ماند اما بچه هایی که آن شب در توپخانه بودند، به دادمان رسیدند. آنها از قبل توپ های ۲۳۰ را به جزیره آورده بودند و حالا نوبت آنها بود که همزمان شش توپ شلیک می کردند. هیبت و قدرت این توپها طوری بود که بعد از شلیک آنها توپخانه عراق تا یکی دو ساعت نمی توانست خودش را جمع وجور کند. بعد از یکی دو ساعت باز عراق دست و پا می کرد و باران کاتیوشا و توپ بر سرمان می بارید که البته به ندرت داخل کانال می افتاد با این وصف دشمن نمی توانست حتی با حمله توپخانه اش کاری از پیش ببرد. در واقع کار ما در آن مرحله پایان یافته بود و من می توانستم کمی استراحت کنم.
معمولاً در هر عملیاتی وقتی از بابت عملیات فکرم آسوده می شد جایی گیر می آوردم و دو ساعتی می خوابیدم. آن شب هم از بس در کانال دویده بودم پاهایم زق زق می کرد و واقعاً به استراحت نیاز داشتم. رفتم کنار آقا جلال و حاجی غلام، دو برادری که از ستون های محکم گردان بودند، همانجا که خمپاره می زدیم سنگرمانندی بود، گفتم می خواهم استراحت کنم. خیلی هم تشنه بودم. بچه ها از آبی که از عراقی ها به دست آورده بودند دادند و خوابیدم. آنقدر خسته و بی رمق بودم که یادم رفت شب پانزدهمی که امیر گفته بود، این طور به سر رسید.
بیدار که شدم تا طلوع خورشید چیزی نمانده بود. سریع نماز صبحم را خواندم و سری به کانال زدم. جایی که دیشب عراقی ها ما را زمین گیر کرده بودند. می خواستم جلوتر بروم اما غیر ممکن بود. انبوه جنازه ها حرکت در کانال را غیر ممکن میکرد. از کانال بیرون آمدم و به موازات کانال پیش رفتم هرچند بیرون کانال زیر آتش توپخانه ها بود اما برای من از حرکت در میان آن همه جنازه خوشایندتر بود. هنوز در تاریک و روشن هوا نمی توانستم ببینم چه اتفاقی افتاده است.
جلوتر رفتم و پیش بچه ها رسیدم. آنجا بود که پیکر خونین بعضی از بچه ها را دیدم. شهادت آنها ناراحتم کرده بود. دوباره برگشتم در حالی که برای محلی که پاکسازی اش کرده بودیم به فکر نگهبان بودم.
✨ به روایت سید نورالدین
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
8.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴شایعه:
*فیلم/ حرکت بسیار زشت از (ابراهیم رئیسی) رئیس جمهور آینده کشور!!*
*ایشان میخواهد فردا عدالت برقرار کند و با فساد مبارزه بکند؟؟!!...*
*ازش سوال کرده بود که پول این همه بنر از کجا میآید؟!!.....*
🔵پاسخ:
1⃣جریان های افراطی معلوم الحال چون در این انتخابات، خود را شکست خورده میبینند، همراه با شبکههای ماهوارهای دشمنان خارجی، علیه چهره های انقلابی اقدام به نشر اکاذیب و شایعات مینمایند.
2⃣ این کلیپ مربوط به تاریخ 1399/6/7 است و این سید روحانی، حجت الاسلام سید یوسف موسوی، امام جماعت روستای ابوالفضل(ع) اهواز می باشد که به حمایت مردم این روستا، و برای جلوگیری از یک فتنه بزرگ درگیری اهالی با مامورین اجرایی شهرداری، به میدان آمده و با برخورد با مامور خاطی که به اشتباه به مردم توهین و حمله کرده، برخورد نموده و مانع تداوم درگیریها میشود.
3⃣پس از حمایت این سید روحانی از اهالی روستا، مسئولین مربوطه نیز برای دلجویی از ایشان و مردم، به منزل او رفته و موضوع تصرف زمینهای این منطقه را مورد بررسی قرار میدهند.
#پاسخ_به_شبهات
از بعثت تا ظهور - قسمت سوم.mp3
8.83M
✨سهم امروزمون از یاد مولای غریب
💫💫💫💫💫
🔊 #صوت_مهدوی ؛ #پادکست
📌 #از_بعثت_تا_ظهور
👤 استاد #پناهیان
⭕️ اگر ما بُعد سیاسی اعتقادات، احکام و اخلاق رو نبینیم، زیاد دینمون با دوران جاهلیت فرق نمیکنه...
#مهدویت
#در_محضر_معصومین
🔰امیرالمؤمنین مولا علی علیه السّلام:
✍یُستدَلُّ علی إدبارِ الدُّوَلِ بأربَعٍ: تَضییعِ الاُصولِ، و التمسُّکِ بالفروعِ. و تَقدیمِ الأراذلِ، و تأخیرِ الأفاضِلِ.
🔴چهار چیز نشانه به سر آمدن دولتهاست: فرو گذاشتن اصول، چسبیدن به فروع، مقدّم داشتن فرومایگان و عقب زدن مردمان با فضیلت و لایق.
📚غرر ودرر آمدی،۱۰۹۶۵
#حدیث_روز
به کسی تکلیف نمیکنم ولی گمان میکنم اگر تمام جریان زندگی مرا به صورت کتاب درآورند برای دانش آموزان مفید باشد.
#شهیدرجایی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
به کسی تکلیف نمیکنم ولی گمان میکنم اگر تمام جریان زندگی مرا به صورت کتاب درآورند برای دانش آموزان
☆به نام زیبا ترین☆
🍃#دنیا، فریبنده ای است که زود می گذرد، #نوری است که غروب می کند، #سایه ای است که از بین می رود و #تکیهگاهی است که رو به خرابی دارد."
به راستی که دنیا چنین است.
🍃و چه بد خسرانی می بینیم ما #مدعیان که گاه، حُب این #عجوزه ی فریبنده* و آلات و ادواتش را بر کامروایی حقیقی، #برتر می داریم.
.
🍃این برتری بخشی #کاذب، از دیرباز بوده و تا به امروز نیز در جریان است و آن دم، #اسلام_راستین را در #خطر می افکند که میان رجال #حکومت_اسلامی پدیدار گردد.
.
🍃دریغا که این روز ها، آماج هایش در عده ای مسلمان نمای دلبستهِ مال، مشهود است.
🍃اما در این میان، هستند آن ها که #خلوص شان شگرف است و گسستگی شان از دنیا، شگفت آور.
چه در کوی و برزن وشهر و روستا و#مردمان_ساده و چه در میان #سیاسیون و #مردان_حکومت.
کسانی چون #رجایی.
🍃مردی #مخلص که در هر شان و مرتبه ای، بی تاب #خدمت بود.
چه آن همه سال که آموزش پیشه اش بود و چه آن چند روز که #ریاست_جمهوری.🌹
🍃مردی بی شایبه و مملو از دغدغه برای بهبود #جامعه_اسلامی.
مردی محبوب که یادش در خاطر مردمان این دیار، باقی خواهد ماند.
🍃ای کاش، برخی، قدری از او بیاموزند!
ای کاش، آن جرگه که چون اویند را، بیش از این پاس بداریم!
ای کاش، همه، رجایی شویم!
پ.ن: *بخشی از خطبه ی ۸۳ نهج البلاغه
*تعبیری از دنیا در #احادیث_اسلامی و #متون_عرفانی و #ادب_فارسی
✍نویسنده : #زهرا_مهدیار
به مناسبت سالروز #تولد #شهید #محمدعلی_رجایی
📅تاریخ تولد : ۲۵ خرداد ۱۳۱۲
📅تاریخ شهادت : ۸ شهریور ۱۳۶۰
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📜بیانیه 336 همسر شهید مدافع حرم و امنیت در خصوص انتخابات ریاست جمهوری 1400
💠جمهوری اسلامی حرم است
و شرکت در انتخابات، دفاع از حرم جمهوری اسلامی است.
متن کامل و امضا در لینک زیر 👇
http://www.tafahoseshohada.ir/fa/news/2953
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔺 کلامی از علما
⭕️ آیتالله ملکی تبریزی
⁉️ مهمترین مراقبه چیست؟
#کلام_علما