eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
302 دنبال‌کننده
27.5هزار عکس
3.7هزار ویدیو
30 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
با #شرمندگی آمده بود پیشم.می گفت: ما که نمیدونستیم #شهرداره. بهش بی اعتنایی کردیم.خودش رفت مثل یه #کارگر وایستاد و کار کرد. ما هم... مسئول کارگاه شن و ماسه بود، ترسیده بود. گفتم: نگران نباش! ناراحت نمی شه. آخه ما خیلی اذیتش کردیم. قضیه را که برای مهدی تعریف کردم، برای همه شان #تشویقی نوشت تا بفهمند از دست شان ناراحت نیست. گفت:کاش می تونستن بفهمن من دارم با #نفسم می جنگم. به اون می خوام بگم فکر نکنی برای ریاست اومدی، فقط اومدی #خدمت کنی! کمی مکث کرد و دوباره گفت: اگه من میرم کنارشون کار میکنم می خوام رنج و سختیه کارگرها رو درک کنم. نمی خوام کسی فکر کنه برای #ریاست اومدم. #پیامبر_اکرم_فرمودند: مَنْ مَقَتَ نَفْسَهُ دُونَ مَقْتِ اَلنَّاسِ آمَنَهُ اَللَّهُ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ کسی که به جای اینکه مردم را دشمن خود بداند #نفس خود را دشمن خود بداند، خداوند او را از بی تابی روز قیامت در امان می دارد. 📚 #الخصال_جلد_۱_صفحه۱۵ #سردارشهید_جاویدالاثر #مهدی_باکری #سردار_و_فاتح_دلها #روحت_شاد_فرمانده @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
💐#ای_شهید ای طراوت همیشه دوست دارانت را دریاب ما آن بی دلانیم که دل خود را در افق های آبی ات می جو
‍ ‍ ‍ ‍ در گرماگرمِ تیرماهِ ۶۱ ، میانِ بحبوحه ، سومین فرزند خانواده پا به جهان گذاشت.نامش را گذاشتند عشق و ارادت به و خاصی که به پدر و مادر میگذاشت،از شئون اش بود پس از دبیرستان وارد (ع)شد.شاید وارد عرصه وسیعی برای عشق‌بازی و مثل هر عاشق و دلباخته دیگر طاقت جسارت به (س) نداشت.پس راهی شد. بود. کار بلد و حرفه ای پای کار که به میان می‌آمد؛دقیق و جدی می‌شد. بود و بی‌تاب، مثل همه آسمانیان،بریده از و تعلقات آن. اما مگر می‌شود پدرِ دختر باشی و او را به فراموشی بسپاری؟!! مرتضی پدر بود و عاشق جگر گوشه اش... عاشقِ دخترک شیرین زبانش،اما این عشق، پایِ رفتنش را سست نکرد. او به رفتن بود پس به پدرش سفارش کرد: "هوای را داشته باشد تنهایش نگذارید" بعد از شهادت مرتضی هیچ کس نازنین زینب شش ساله را تنها نگذاشت... بی احترامی به او و مادرش نشد و کسی حرمت آنها را نشکست اما هزار و اندی سال پیش... دخترکی که اتفاقا پدر برایش می‌تپید، بعد از پدرش،بی احترامی هایِ زیادی دیده بود. شکسته و صورتش خورده بود و اورا در آغوش عمه جانش،تنها میانِ خرابه ای رها کرده بودند حال مرتضی رفته بود که بار دیگر برای ، و بی‌حرمتی رقم نخورد.خود همچون پرستویی در کربلای آسمانی شد خانطومان هم عجیبی دارد...گوشه به گوشه‌اش کربلاست و علی اکبر ها را به آغوش می‌کشد انفجارِ انتحاری تکفیریان در منطقه ،در جنوبِ خانطومان، پرستویی دیگر را در خود غلطاند و علی اکبری دیگر، به راهِ در قلب خاطومان آرام گرفت پروازت مبارک؛ بابایِ نازنین زینب❤️ به مناسبت ولادت ✍نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۶۱ 📅تاریخ شهادت : ۱۴ خرداد ۱۳۹۵ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای سرحد آباد @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
عزیزان، نماز را حتی سبک نشمارید.... #شهیدمرتضی‌مسیب‌زاده @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه
‍ ‍ 🍃در گرماگرمِ تیرماهِ ۶۱، میانِ بحبوحه جنگ، سومین فرزند خانواده پا به جهان گذاشت. نامش را گذاشتند 🍃عشق و ارادت به و احترام خاصی که به پدر و مادر میگذاشت، از شئون اش بود😇 🍃پس از دبیرستان وارد (ع)شد. شاید وارد عرصه وسیعی برای عشق‌بازی و . مثل هر عاشق و دلباخته دیگر طاقت جسارت به (س) نداشت. پس راهی سرزمینِ عشق شد. مستشار نظامی بود. کار بلد و حرفه ای پای کار که به میان می‌آمد، دقیق و جدی می‌شد. 🍃آسمانی بود و بی‌تاب، مثل همه آسمانیان، بریده از و تعلقات آن. اما مگر می‌شود پدرِ دختر باشی و او را به فراموشی بسپاری؟!! 🍃مرتضی پدر بود و عاشق جگر گوشه اش... عاشقِ دخترک شیرین زبانش، اما این عشق، پایِ رفتنش را سست نکرد. او مصمم به رفتن بود پس به پدرش سفارش کرد: "هوای را داشته باشد تنهایش نگذارید" 🍃بعد از شهادت مرتضی هیچ کس نازنین زینب شش ساله را تنها نگذاشت... بی احترامی به او و مادرش نشد و کسی حرمت آنها را نشکست اما هزار و اندی سال پیش...دخترکی که اتفاقا پدر برایش می‌تپید، بعد از پدرش، بی احترامی هایِ زیادی دیده بود. شکسته و صورتش سیلی خورده بود و او را در آغوش عمه جانش، تنها میانِ خرابه ای رها کرده بودند 🍃حال مرتضی رفته بود که بار دیگر برای ، اسارت و بی‌حرمتی رقم نخورد. خود همچون پرستویی در کربلای آسمانی شد. 🍃خانطومان هم قصه عجیبی دارد. گوشه به گوشه‌اش کربلاست و علی اکبر ها را به آغوش می‌کشد 🍃انفجارِ انتحاری تکفیریان در منطقه ، در جنوبِ خانطومان، پرستویی دیگر را در خون خود غلطاند و علی اکبری دیگر، به راهِ در قلب خاطومان آرام گرفت ♡پروازت مبارک؛ بابایِ نازنین زینب♡ 🌺به مناسبت سالروز ✍نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۶۱ 📅تاریخ شهادت : ۱۴ خرداد ۱۳۹۵ حلب سوریه 🥀مزار شهید : گلزار شهدای سرحد آباد @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
به کسی تکلیف نمی‌کنم ولی گمان می‌کنم اگر تمام جریان زندگی مرا به صورت کتاب درآورند برای دانش آموزان
‍ ☆به نام زیبا ترین☆ 🍃، فریبنده ای است که زود می گذرد، است که غروب می کند، ای است که از بین می رود و است که رو به خرابی دارد." به راستی که دنیا چنین است. 🍃و چه بد خسرانی می بینیم ما که گاه، حُب این ی فریبنده* و آلات و ادواتش را بر کامروایی حقیقی، می داریم. . 🍃این برتری بخشی ، از دیرباز بوده و تا به امروز نیز در جریان است و آن دم، را در می افکند که میان رجال پدیدار گردد. . 🍃دریغا که این روز ها، آماج هایش در عده ای مسلمان نمای دلبستهِ مال، مشهود است. 🍃اما در این میان، هستند آن ها که شان شگرف است و گسستگی شان از دنیا، شگفت آور. چه در کوی و برزن وشهر و روستا و و چه در میان و . کسانی چون . 🍃مردی که در هر شان و مرتبه ای، بی تاب بود. چه آن همه سال که آموزش پیشه اش بود و چه آن چند روز که .🌹 🍃مردی بی شایبه و مملو از دغدغه برای بهبود . مردی محبوب که یادش در خاطر مردمان این دیار، باقی خواهد ماند. 🍃ای کاش، برخی، قدری از او بیاموزند! ای کاش، آن جرگه که چون اویند را، بیش از این پاس بداریم! ای کاش، همه، رجایی شویم! پ.ن: *بخشی از خطبه ی ۸۳ نهج البلاغه *تعبیری از دنیا در و و ✍نویسنده : به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۵ خرداد ۱۳۱۲ 📅تاریخ شهادت : ۸ شهریور ۱۳۶۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ ☆به نام زیبا ترین☆ 🍃دنیا، فریبنده ای است که زود می گذرد، است که غروب می کند، سایه ای است که از بین می رود و تکیه‌گاهی است که رو به خرابی دارد." به راستی که دنیا چنین است. 🍃و چه بد خسرانی می بینیم ما که گاه، حُب این عجوزه ی فریبنده* و آلات و ادواتش را بر کامروایی حقیقی، برتر می داریم. 🍃این برتری بخشی کاذب، از دیرباز بوده و تا به امروز نیز در جریان است و آن دم، را در خطر می افکند که میان رجال پدیدار گردد. 🍃دریغا که این روز ها، آماج هایش در عده ای مسلمان نمای دلبستهِ مال، مشهود است😔 🍃اما در این میان، هستند آن ها که شان شگرف است و گسستگی شان از دنیا، شگفت آور. چه در کوی و برزن و شهر و روستا و مردمان ساده و چه در میان و مردان حکومت. کسانی چون . 🍃مردی که در هر شان و مرتبه ای، بی تاب بود. چه آن همه سال که آموزش پیشه اش بود و چه آن چند روز که 🌹 🍃مردی بی شایبه و مملو از دغدغه برای بهبود . مردی محبوب که یادش در خاطر مردمان این دیار، باقی خواهد ماند. 🍃ای کاش، برخی قدری از او بیاموزند! ای کاش، آن جرگه که چون اویند را، بیش از این پاس بداریم! ای کاش، همه رجایی شویم!🙂 پ.ن: *بخشی از خطبه ی ۸۳ نهج البلاغه *تعبیری از دنیا در و و ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۵ خرداد ۱۳۱۲ 📅تاریخ شهادت : ۸ شهریور ۱۳۶۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدا
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
امام ما باید فکر کند. ما دست‌های امامیم و هر فکری کرد ما باید عمل کنیم. #شهیدحمیدباکری @shahedane
‍ 🍃باکری را همه می‌شناسند، نامش که برده می‌شود، و خدمت در پسِ ذهن‌ها نقش می‌بندد. دو برادر بودند که قلبشان برای می‌تپید و دوشادوش یکدیگر در راهِ همین انقلابِ نوپا جانفشانی می‌کردند. 🍃قلم اینبار از حمید بنویسد... ، مبارزه را از برادر بزرگترشان آموخته بود. اویی که به دست رژیم شاه به رسید. قد می‌کشید اما روح بلندش وَرای گنجایش زمین بود، آنقدر بزرگ که هیچ چیز آرامَش نمی‌کرد. 🍃به و لبنان رفت تا دوره های چریکی را بیاموزد و از آنجا به برای ادامه تحصیل اما خبرِ استقرارِ امام در ، حمید را به آنجا کشاند! تمامِ فکر و ذکرش بود. خدمت به مردمی که حالا بانگِ انقلاب سر داده بودند و خونشان را به پایِ این نهالِ نوپا می‌ریختند. 🍃رنگ و بویِ را که دید، گویی روحش به رسید، خستگی ناپذیر بود و هیچ چیز روحِ بزرگش را آرام نمی‌کرد. حتی وقتی در مشغول شد، چندی بعد پست و میز و صندلی را رها کرد و به خاکِ جبهه پناه برد. خدمتِ پشتِ میز کارِ حمید نبود...او مرد بود و میدان جنگ! 🍃بی‌وقفه در بود، اصلا انگار متولد شده بود تا خستگی را شکست دهد. شاید هم به قول "استراحت را گذاشته بود بعد از "! شهادتی که در اتفاق افتاد و پیکری که هیچ گاه از بازنگشت اما آنچه حاکم است، است به حمید که در دلها مانده... 🍃فرمانده ؛ این روزها به چون تویی نیاز داریم...کسی که خسته نشود و دردِ مردم را بفهمد...درد مردم را درد خودش بداند، به کسی نیاز است که دلبسته به و منصب و میز نباشد! 🍃از آنجایی که تو هستی تا جایی که ما ایستاده ایم فرسنگ‌ها فاصله است؛ برای روحِ زمین‌گیرمان بخوان...شاید نفسِ تو زنده مان کند! 🍃گرچه شهادت، طلوعِ جاودانگی تو بود اما... فرمانده ✍️نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۱ آذر ۱۳۳۴ 📅تاریخ شهادت : ۶ اسفند ۱۳۶۲ 🕊محل شهادت : جزیره مجنون، عراق 🥀مزار شهید : 🌹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔹میگفت در ، هم دفاع از حرم امامین می کنی که از همه چیز بالاتر است و آنجا در خاکریزی🏜 و اینجا پشت میزی و همه می خواهند به شما بگذارند ولی آنجا فقط خودت هستی و خدای خودت 🔸البته می گفت که و یا نماینده ایشان امر کنند که کار شما اینجا مهمتر است من قبول می کنم👌 بگویند برو محله باش، نظام به جارو کردن خیابان نیاز دارد من می رفتم همان کاری که نیاز نظام است انجام می دادم و به این نتیجه رسید که  از حرمین و مبارزه با تکفیری ها👹 الان خط مقدم دفاع از اسلام است.  🔹آقا مهدی همواره به دنبال بود گاهی دوستانش می گفتند که به خاطر که داشت دنبال حق و حقوقت💰 باش اما او معتقد بود که اگر به دنبال حاشیه باشد از اصل مطلب جا می ماند♨️ به قول آقای ماندگاری که در مراسم سخنرانی می کرد، می گفت: ایشان حقوق دهه 57 را می گرفت. اما با تمام توان خدمت می کرد💪 :۱۳۶۱/۰۴/۱۵ :۱۳۹۳/۱۰/۲۰ ....🌹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ ♡بسم رب عشق♡ حدیث دل اینبار،راوی گمنامی سربازان .راوی شهدای گمنام نه!،اتفاق داستان با نام و نشان را روایت میکند. میدانی گاهی غبطه میخورم به اینکه دراین هیاهوی زمانه که هرکس نام و نشان خویش رافریادمیزندشماوامثال شماچطور،آرام و غرق در،سکوت در کوچه پس کوچه های این شهرقدم میزنیدوبی توقع میکنید❣ میخواهم ازاول بگویم.تقویم ورق میخورد،سی سال پیش اواسط پاییز،رانشانم میدهد.ستاره ای دستچین شده ازآسمان به زمین فرودمی‌آیدمادرش نام علی را،در گوشش میخواندوقصه های بیت میشودلالایی شبانه او. جلوترمیروم میخواهم پرسشی داشته باشم به۲۱سال بعد،قرارنبوداز _گودال،خیمه های غارت شده های نیم سوخته بشنوی وفقط به آه کشیدن و،اگراما بسنده کنی.ازجمله ای که به دیوار،اتاقت چسبانده بودی میشدتاته،قصه راخواند،نوشته بودی: پایان ماموریت بسیجی است❤ چندسال بعدخبرآوردندکه ماموریتت رابه نحو،احسن به پایان رساندی.اما، اینبارهم آهسته وبی هیاهوخبرآمد. گویی ازهمان اول زندگی ات گره خورده بود،به به سکوت و 😓 🍃بارهااز،رسم و و...گفته بودم اماگمنامی راجاگذاشتم یادم رفته بودبگویم درقاموس وفاعل هردو گمنامند. 🕊به مناسبت 🔷تاریخ تولد:۱۵آبان۱۳۶۹ 🔷تاریخ شهادت:۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵ 🔷مزارشهید:نور 🔷محل شهادت:خانطومان_سوریه @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم