eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
302 دنبال‌کننده
27.5هزار عکس
3.7هزار ویدیو
30 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
💫 بسم رب الشهدا و الصدیقین قسمت 4⃣9⃣ اين داستان واقعي است.... 🔺پشت گردنش سوخت🔺 توي گرماي ظهر، يک طرف صورت هاشم چسبيده بود به خاک داغ! زبانش مثل چوب خشک شده بود. عطش و زخم شکم داشت از پا درمي آوردش. "آب..... باباعمو برات..... فقط يه قطره..... کاش بودي کنار پسرت و لبم رو ترمي کردي!" صداي وز وز مگس ها مغزش را سوراخ مي کرد. دورتر، دو سه زخمي ديگر ناله مي کردند. چندبار عبور سربازان عراقي را حس کرد. خاکريز چند مرتبه دست به دست شده بود. صداي قدم شنيد. چشم ريز کرد. سربازي از دشمن نزديک شد به زخمي اول. سر را پايين داد. آتش کرد. زخمي ناله کوتاهي کرد و تنها چندبار، ته پوتينش روي خاک ماليده شد و بعد بي حرکت ماند. هاشم نفسش تند شد و خاک جلوي بيني اش رانده شد به جلو، پلک زد. رسيد بالاي سر زخمي دوم. لوله اسلحه را روي پيشاني زخمي گذاشت. کرد. عرق سردي به تن هاشم نشست. به ذهنش رسيد بايد کاري کند. صورتش را طرف آسمان گرفت. آفتاب چشمش را زد. چشمانش را بست. دهانش را باز باز کرد. تاحدي که مي توانست، سر را بالا داد. حلقومش کش آمد. "خدا کنه تحريک بشه، تير رو خالي کنه توي دهانم! شايد تير از پشت گردنم بيرون بزنه. اگه نخاعم قطع شد چي؟" سايه سرباز دشمن را روي سر حس کرد. بعد صداي هن و هن نفس هاي دشمن را. داغي لوله اسلحه دهانش را سوزاند. فکرش از کار افتاد. سرباز کرد. پشت گردنش سوخت!!! ⬅️ ادامه دارد... ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ ‍ آوینی نصوح انقلاب ماست احتیاج به یک بارقه‌ی #نور و #نفس مسیحایی داشت تا راه بشناسد، شناخت و در مسیر، پیشتاز شد به سمت #آرمان شهر. همه ما ادعای درستی پیمایش #مسیر را در غب‌غب خود داریم و زور می‌زنیم مسیر خود را تلقین کنیم بر اطرافیان، که من بر طریق اعلی هستم، شاید بخاطر این #تلاش می‌کنیم اشتباه بودن مسیر را نپذیریم، چون از راهی که آمده‌ایم و #سختی‌ای که کشیده‌ایم می‌ترسیم که بیهوده بوده باشد. اما #آوینی آنگاه که دم #مسیحایی و اتمسفر #خون و #خاک را دید و صوت ربنای #آزادی را به چشم دید و به گوش شنید، بی ترس از راه آمده و قهرمانانه مسیر درست را پذیرفت تا از آن به بعد #محکم و #استوار #قدم بردارد. تا نه دلش لرزان باشد نه گام هایش. رسید به دیدگاهی که گفت شاید امام زمانم از سیگار کشیدنم راضی نباشد. مچاله کرد #سیگار و تعلقش را، و پرتاب... شد صوت شناخت ما از بوی باروت و خون و خاک و #آتش. و نگاشت آنچه را که در مکاشفه‌های ذهنش #حس کرد. به مناسبت شهادت شهید #سید_مرتضی_آوینی ✍نویسنده: #محمدصادق_زارع 📆تاریخ تولد: ۲۱ شهریور ۱۳۲۶ شهرری تهران 📆تاریخ شهادت: ۲۰ فروردین ۷۲ فکه خوزستان @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ ‍ 🍃آوینی نصوح انقلاب ماست♡ 🍃احتیاج به یک بارقه‌ی نور و مسیحایی داشت تا راه بشناسد، شناخت و در مسیر، پیشتاز شد به سمت شهر. 🍃همه ما ادعای درستی پیمایش مسیر را در غب‌غب خود داریم و زور می‌زنیم مسیر خود را تلقین کنیم بر اطرافیان، که من بر طریق اعلی هستم، شاید بخاطر این تلاش می‌کنیم اشتباه بودن مسیر را نپذیریم، چون از راهی که آمده‌ایم و که کشیده‌ایم می‌ترسیم که بیهوده بوده باشد. 🍃اما آنگاه که دم مسیحایی و اتمسفر خون و را دید و صوت ربنای را به چشم دید و به گوش شنید، بی ترس از راه آمده و قهرمانانه مسیر درست را پذیرفت تا از آن به بعد و استوار قدم بردارد. تا نه دلش لرزان باشد نه گام هایش🌹 🍃رسید به دیدگاهی که گفت شاید امام زمانم از سیگار کشیدنم راضی نباشد. مچاله کرد و تعلقش را، و پرتاب... 🍃شد صوت شناخت ما از بوی باروت و خون و خاک و و نگاشت آنچه را که در مکاشفه‌های ذهنش کرد. 🌺به مناسبت سالروز ✍نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۲۱ شهریور ۱۳۲۶. شهر ری تهران 📅تاریخ شهادت : ۲۰ فروردین ۱۳۷۲. فکه خوزستان 🥀مزار شهید : گلزار شهدای بهشت زهرا(س) @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
وچنین شد که ۲۲ بهمن ماه ابراهیمی اززمین پرکشید و هزاران ابراهیم درپی او وبا رهروی ازاو متولد شدند... ♦️پایان اندوهگین گردان خسته ی کمیل ....😭 که پس ازتحمل ِ " پنج شبانه روز" ، و و ماه ودرحالی‌که و و بودند، ودر درکانال کمیل، بخاطرخیانت منافقین گیر کرده بودند،همگی به دیار ِ (عِندَمَلیکِ مُقتَدِر) پرکشیدند.....😭😭😭 وخدا اراده کرد تا پس ازآن‌که ابراهیمی را ازمیانِ لهیب ِ به میان بندگانش تا ِ دلها باشد ، ابراهیمی دیگر را ازمیان سخت ، ازمیان بندگانش ، تا ِ دلها باشد....😭 شهادتت مبارک ابراهیم .... به یاد شهید و گردان کمیل ودیگرشهدا فاتحه با صلوات 🌹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
‍ ‍ ‍ ‍ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• ناله جامانده ها به گوش می رسد .حسرت بر دلشان و بغض دلتنگی بر گلویشان مهمان شده است. شهادت را هنوز باور نکرده اند و جای خالی تلنگر دل های شکسته است.اشک می ریزند و میان هق هق هایشان ، دعای روسفیدی می کنند دلتنگی های همسر روح الله از پشت گوشی و حرف های همسفر زندگی اش برای آرام کردنش قصه هرروز است.عملیات تمام شده و روح الله بار سفر برای بازگشت بسته است دقایق آخر است و فرمانده گردان امام حسین آرزوی شهادت را تا می کند و در چمدان امید می گذارد برای بازگشت مجدد به سرزمینی که برای آرزویش آمین می گوید. را میگویم.مدافعی که میخواهد قبل از رفتن ،امانتی های لشکر را تحویل دهد مبادا مدیون شود قدم بر می دارند برای برگشت اما دل کندن از سرزمینی که صدای از آن به گوش می رسد سخت است. سنگینی دل کندن همچون وزنه ای به پایشان زنجیر شده است.هوای دلشان ابری شده و برای آرزوی چندسالشان می خوانند.به قول روح الله اگر خدا بخواهد جلوی مقر هم شهادت روزی می شود دعایشان مستجاب شد.ماشین منفجر شد ، بوی می آمد و . روضه در دلشان زمزمه میشد. بقیه که آمدند به یاد ناله کردند. از روضه علمدار گفت و دست های قطع شده. خواند و به رسم تکه های بدن را روی پتو جمع کرد.امان از دل عمار و روضه حرف از که می شود دل می لرزد و چشم بر جای خالی می بارد.او هم سوخت.در شب جمعه ای، شد . حال، دست قطع شده و انگشترش، روضه روزهای بدون او شده است شکر خدا مونده توی دستت شکر خدا که اونطرف‌ها نیست 🕊به مناسبت سالروز شهادت و 📅تاریخ شهادت: ۱۳ آبان ۱۳۹۴ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ "میخواهم برایت از حسرت به زبان راندن کلمه ی بگویم " مگر نمیشنوی !? صدای دخترکی که چندین سال است بابای خود را ندیده و در حسرت آغوش پدریش عکس مرحم دل مجروحش شده است . دختری که پدر است ... دختری که به قول خودش از وقتی که پدر رفت او و خواهرش را به همراه برد . دخترها خوب میدانند که دلتنگی برای پدر چگونه است . اما نه , با وجود همه ی دلتنگی ها، دختران چنین پدرانی زینب وار زندگی میکنند و همچنان به وجود پدرشان افتخار میکنند . آرامش کنونی ما مدیون پدر دخترانی است که از خودشان گذشتند تا نگذارند دری بگیرد و پهلوی بشکند و پدری شکافته شود و برادری در تشت بریزد و سر برادر دیگر به روی رود و خواهری به در بیاید . آری ،به همراه برادرش مجتبی را بر ماندن ترجیح دادند چرا که روح بلند و ملکوتیشان نتوانست در این دنیای خاکی بماند . مصطفی و مجتبی, دو ستاره ی به نور حق پیوسته ی خانواده ی بختی بودند که در طول حیاتشان حسینوار زیستند این را میشود از سخنان به تصویر کشیده ی اطرافیان حس کرد . به قول " کسی میتواند در پای بمیرد که پیش از آن زند گی در پیش چشمهای وی باشد ." شهدا این گونه بودند ... آیا ما نیز این گونه ایم؟ ✍نویسنده: به مناسبت شهدای مدافع حرم و 📅تولد مجتبی : ۱۲ فروردین ۱۳۶۷ 📅 تولد مصطفی : ۵ مرداد ۱۳۶۱ 📅شهادت : ۲۲ تیر ۱۳۹۴. تدمر سوریه 🥀مزار : بهشت رضا @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم