#خاطرات_شهدا 🌷
#شهید_حسین_هریری❤️🕊
🔹برای ما عڪس میفرستاد.ما در مسیر ڪربلا بودیم ڪه یک عڪس فرستاد ڪه به گفتهی دوستش حموم رفته و #غسل_شهادت ڪرده بود.
🔸 در عڪس، مثل حولههای احرام به ڪمرش بسته و به شانه هم انداخته بود... و در پاسخ دوستی که میگفت: « دیگه نزدیکه! » گفت: #برای_اینکه_مــَــــحرَم_بشی_باید_مـــُحرم_بشی
🔹موقع سلمونی دوستش از پشت سر با گوشی میگه #آقای_هریری كجا؟!
شهید میگه:
#پیش_به_سوی_شهادت... ❤️
🔸ما تجربهی دفاع مقدس رو هم که داشتیم، دیدیم که شهدا معمولا نزدیک شهادتشون که میشده سربسته یه کنایه هایی میگفتن...
🔹حسین جدا از اینکه #نخبهی علمی و نظامی بود، یک #عارف بالله بود... یعنی با تمام وجود خدارو میشناخت و #این_خیلی_مهمه...
🔸انشالله همتون به این مرحله برسید و #بدونین_که_حتما_هم_شهادت_نیست
حضرت علی میفرماید #اولیاء_خدا_گمنامند... "
🔹#حرف_آخر پدر بزرگوار شهید هم، رنگی از غربت مادر داشت...
ِوصیت كرده بود:
#میروم_تا_انتقام_سیلی_زهرا_بگیرم....
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم