eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
299 دنبال‌کننده
31هزار عکس
4.7هزار ویدیو
32 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
🟢شهید مدافع‌حرم شجاعت علمداری 💛سرهنگ پاسدار شهید شجاعت علمداری یکی از خلبانانی بود که جان خود را فدای امنیت کشور و پاکسازی منطقه از لوث وجود اشرار داعشی کرد. وی از چهره‌های مطرح و عالی در حوزه هوافضای سپاه بود. 🪴شهید علمداری پس از أخذ مدرک لیسانس از دانشگاه امام حسین علیه‌السلام لباس مقدس پاسداری را بر تن کرد و به عنوان پاسداری نمونه و ممتاز به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست. 💛سپس بعد از گذراندن چندین دوره تخصصی خلبانی، به عنوان خلبان بالگرد در نیروی هوانیروز سپاه پاسداران به خدمت مشغول شد. با ورود فناوری نوپای پهپاد به هوا فضا، شهید علمداری به همراه چندتن از خلبانان برتر انتخاب شدند تا دوره‌های لازم را آموزش ببینند. 🪴سرانجام شهید والامقام علمداری در نهم تیرماه۱۳۹۳ طیّ نبرد با داعش به هنگام دفاع از حریم اهل بیت در سامرای عراق و در جوار بارگاه ملکوتی امام حسن عسکری علیه‌السلام بر اثر ترکش خمپاره به شهادت رسید. 🌹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
39.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هم اکنون دمام زنی مزار شهید صدرزاده 🕊 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🕊 های_زینبی پدر شهید نقل می‌‌کند: سیدمهدی در ادای واجباتش هیچ‌گاه تأخیر نمی‌کرد و خود را مُلزم به اجرای مستحبات کرده بود؛ فراموش نمی‌کنم آخرین باری که به مشهد آمد، ماه رمضان بود؛ وقتی که روزه‌خواری مردم را می‌دید، به من می‌گفت: «خداوند آنقدر مهربان است که در ماه روزه به مردم فرصت داده است که اگر مشکلی داشته و نتوانستند روزه بگیرند، در اَنظار نباید روزه بخورند و حرمت خداوند را بشکنند». 🌷از این مسئله خیلی ناراحت بود و روحیه‌اش را در این مدت خراب کرده بود. با اینکه از این قضیه دلخور بود اما در مواجهه با روزه‌خواران با ملایمت برخورد می‌کرد و تذکّر می‌داد؛ زیرا معتقد بود با محبّت همه مشکلات برطرف می‌شود؛ اگر جوانی را می‌دید که راه اشتباهی برگزیده است، ابتدا با او دوست می‌شد و سپس هدایتش می‌کرد. 🌹 🕊 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
|💔| 🍃🌼 تاریخ تولد: ۱۳۶۱/۰۱/۰۱ محل تولد: گرگان تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۴/۲۱ محل شهادت: تدمر_سوریه وضعیت تأهل: متأهل_داراے‌دو‌فرزند محل مزارشهید: گلزارشهداے‌زادگاهش 👇🌹🍃 ✍...دوستان وهمسنگران عزیزم؛اگر آرزوی شهادت داریدنبایدوابستگی به دنیاداشته باشیدوخط مشی شماخط‌ولایت باشدوافکارگروه‌های منحرف وضدولایی دروجود وفکرشماتاثیرنگذارد.همسنگران عزیزم،هرچه بیشتر آموزش ببینیددرمیدان رزم حرف بیشتری برای گفتن دارید.انشالله بایدتانابودی کامل استکبارجهانی،اسرائیل وآمریکابه پیش برویم وپرچم مقدس انقلاب اسلامی رابه دست رهبرعزیزمان به آقا امام زمان برسانیم.. ••🍁فرمانده مستشاری در سوریه..با کارنامه نظامی پرازافتخارات و شجاعتها در داخل و خارج کشور..... ...🕊🌸 🌷 ●ولادت : ۱۳۶۱/۱/۱ سیدمیران، گرگان ●شهادت : ۱۳۹۴/۴/۲۱ تدمر، سوریه 🦋 🦋 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
دوماه قبل از اعزامش گفت : من برای سوریه ثبت‌نام کرده‌ام که اگر نیازی به من بود بروم. گفتم : خطری ندارد؟! مهدی گفت : نه من برای آموزش تخریب می‌روم آنقدر به خودش و توانایی‌هایش اعتماد داشتم که رفتنش برایم قابل قبول بود. با اینکه ایشان به خاطر جانبازی چشمش معاف از رزم بود اما آنقدر کارش را دوست داشت که با جان و دل تلاش می‌کرد. بعضی وقت‌ها می‌گفتم : مهدی قدر جانت را بدان به خودت استراحت بده اما ایشان می‌گفت وقت برای استراحت زیاد است. بار آخر شب شهادت امام علی (ع) تماس گرفت من در مراسم شب قدر بودم. گفت : برایم دعا کن براتم را بگیرم. گفتم : مهدی الان زود است به فکر شهادت باشی، بچه‌ها به شما احتیاج دارند. گفت : خدای بچه‌ها خیلی بزرگ است، شما را به خدا می‌سپارم. ✍به روایت همسربزرگوارشهید (مهدی)_غریب🌷 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌸 زندگی نامه 🌸 🍃🌹شهید مدافع حرم قاسم غریب🌹🍃 «قاسم غریب» در سال 1361 در روستای سیدمیران به دنیا آمد. بستر رشد اجتماعی  قاسم طبقه کشاورز و زحمتکشی بود که با نان حلال در جامعه رشد پیدا کرده بود. قاسم دوران تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در روستا و برای تحصیل در مقطع دبیرستان عزم گرگان کرد و در دبیرستان شهید رجایی گرگان مشغول تحصیل شد. وی در سال 1379 بعد از اخذ مدرک دیپلم، در کنکور دانشکده افسری دانشگاه امام حسین (ع) شرکت کرد و قبول شد و رسماً به عضویت رسمی سپاه پاسداران در آمد. وی 5 سال بعد در سال 1384 در شهر قم ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو فرزند پسر است. قاسم بعد از ازدواج به شهر مقدس قم رفت و در این شهر زندگی می‌کرد. طی این سالها او در میدان رزم با گروه‌های انحرافی پژاک و منافقین داخلی مجاهدانه جنگید تا اینکه یک چشم خود را از دست داد و همچنین 4 ترکش نیز در بدن وی جاخوش کرد." ....🕊🌹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📃 💐 اوایل به خاطر فرزند کوچکمان می‌گفتم نرو اما می‌گفت: «اجازه بده من برم». به خاطر همین گفتم که برو و تو را به حضرت زینب(س)امانت می‌سپارم تا او ازتو مراقبت کند و از خداوند می‌خواهم صبر حضرت زینب(س) را به من هم عطا کند. من به دلم افتاده بود که حاج‌ سیدرضا در این راه به شهادت خواهد رسید. می‌دانستم اگر به سوریه برود دیگر برنمی‌گردد.من قبل از اینکه بخواهم با حاج‌ سیدرضا ازدواج کنم، به تمام این مسائل فکر کرده بودم و از همان اولین روز ازدواج و تشکیل زندگی مشترک آمادگی شنیدن خبر شهادت همسرم را داشتم. کاملاً آماده بودم در این راه هر اتفاقی برای حاج‌ سیدرضا بیفتد. 🌷حاج‌ سیدرضا سه بار به سوریه ‌رفت. اولین بار که اعزام شد، ۴۰ روز آنجا ماند و برگشت. دفعه دوم مجروح شد و در نهایت برای سومین بار در حلب سوریه به شهادت رسید.😭 ✏️راوی:همسر شهید 💐ولادت : ۱۳۴۸/۰۱/۱۵ شهرلیلان 🥀شهادت : ۱۳۹۵/۰۴/۲۳ حلب،سوریه 🌹 🕊 ....🕊 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌹«جانمحمد یعنی جانم فدای حضرت محمد(ص)»🌹 🌾 شب عملیات آزادسازی منطقه شرقی تدمر در جلسه فرماندهی بودیم،شهید حاج قاسم سلیمانی وسایر فرماندهان ارشد از جمله سردارشهید جانمحمد علی پور روی نقشه بحث های تخصصی میکردند و به دقت شرایط منطقه را تحلیل میکردند. 🌴 بعداز طرح مسائل فنی و استراتژیک جلسه حالت دوستانه ای به خود گرفت. در این بین شهیدحاج قاسم سلیمانی به سردار شهید جانمحمد علی پور به حالت شوخی گفت:«من اسم محمد رو شنیدم ولی جانمحمد رو نه،تواین جانش رو از کجاآوردی» 💠 شهیدعلی پور باخنده گفت:جانمحمد یعنی جانم به فدای حضرت محمد(ص) 🌹که جلسه باعطر صلواتی همراه شد. و دقیقا همین طور هم شد؛آن جلسه آخرین جلسه سردارشهید جانمحمد علی پور بود وجانش را در راه محمد و آل محمد فدا کرد. ✍🏻 خاطره یکی از فرماندهان حاضر در جلسه چند روز قبل از شهادت سردار شهیدجانمحمد علی پور 🌹🕊در عشـق یا وارد نشـو یا مرد رفتن باش ...❣ 🌹رزمنده دفاع‌ مقدس فرمانده ستاد زرهی جبهه مقاومت شهادت : ۹٦/۵/۱۳ تدمر سوریه🕊 🌹 ....🕊🌹 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
‍ 🍃🍃🕊🥀🕊🍃🍃 💢 ✍در سال 1337 در تهران به دنیا آمد. در سال 1355 بعد از اخذ دیپلم بہ سربازی اعزام شد و پس از فرمان امام خمینی مبنے بر فرار سربازان از پادگان‌ها، وی نیز از پادگان گریخت و به جمع انقلابیون پیوست. 🎋پس از پیروزی انقلاب، درکمیته انقلاب اسلامے شمیـران بہ فعالیت مشغول شد. در فروردین ماه 1358 بہ عضویت سپاه پاسداران در آمد و ابتدا مأموریت حراست از بیت امام خمیـنی (ره) را برعهده گرفت. 🌴با آغـاز غائلـه ڪردستان، به ڪردستان رفت و درچند عملیـات پاڪسازے علیـه ضـدانقلابیون شرڪت ڪرد. پس از آن بہ جبهـه اعزام شد و بعنـوان جانشین "محسن وزوایے" در عملیـات بازے دراز حضـور یافـت و در همیـن عملیـات، یڪ دستش قطع شد. ☘وی پس از عملیات مطلع الفجر به مڪه معظمه مشرف شد.و مدتے بعد به تیپ 27 محمد رسول الله (ص) اعزام شد تا به عنوان معـاون گردان حبیب بن مظاهر مأموریتش را انجام دهـد. 🌾وی پس از خاتمـه عملیات فتح المبین، فرماندهے گردان حبیب بن مظاهر را بر عهده گرفت و نقش فعالے در مراحل سه گانہ الی بیت المقـدس و آزادی خرمشهر ایفا ڪرد. 🍃در خرداد سـال 1361 با دختـری مؤمنه عقد ازدواج بست. پس از پایان عملیات بیت المقـدس، به همراه قوای محمـد رسول الله (ص) به لبنـان اعزام شد. 💐بعد از بازگشت از لبنـان، فرماندهے تیپ 10 سید الشهـدا (ع) را برعهده گرفته، در عملیات والفجر 1 با این تیپ وارد عملیات شد و در همان عملیات نیز مجدداً مجروح گردید. 🌹سرانجـام این فرمانـده شجـاع سپـاه اسـلام، درتاریخ 13 مرداد 1362 در عملیات والفجر2 در منطقه حاج عمران، در حالےكه فرماندهے تیپ 10 سید الشهدا (ع) را برعهده داشت به فیض عظیم شهـادت نائل آمد. 🥀 🕊 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💠وقتی وزوایی گفت «علی و پیچک شهید می شن» تصمیم گرفتیم نگذاریم آن ها در این عملیات جلو بروند. حرف وزوایی، برای ما حجت شده بود. تا آن موقع، پیش بینی های او درباره ی شهادت بچه ها به واقعیت پیوسته بود. 💠آخرین باری که علی را دیدم، با پیچک همراه شده بود تا برای عملیات حرکت کند. برای خداحافظی بوسیدمش و در گوشش دعا خواندم. «الله حافظاً یا ارحم الرحمین» علی کلامم را قطع کرد و گفت : چه کار می کنی؟ این به جای اینه که دعا کنی شهید بشم؟! برای بار دوم و سوم هم که دعا خواندم، دعا را قطع کرد و گفت: دعا کن شهید بشم. 💠بادوستان گرداگردش را گرفتیم. از هر چیزی که فکر می کردیم ممکن است مانع جلو رفتنشان شود گفتیم و نتیجه گرفتیم که افراد ورزیده و مجربی مانند او، نباید به راحتی از دست بروند. 💠آن موقع هنوز قراردگاه تاکتیکی به وجود نیامده بود. اما حرف هایمان بی اثر بود. علی اسلحه اش را روی دوشش انداخت و با سرعت رفت. از وقتی که دست راستش قطع شده بود، اسلحه اش عوض شد. 💠به جای ژ-3 که همه بچه ها دستشان می گرفتند، او اسلحه ی MP40 1 حمل می کرد. اسلحه ی نسبتاً راحتی بود. بندش را می انداخت گردنش و می توانست با آن به صورت رگبار، تیراندازی کند. بعدها این اسلحه را هم کنار گذاشت و تنها به در دست گرفتن چوب اکتفا کرد. 💠زمان زیادی نگذشت که خبر رسید علی و پیچک در منطقه ی برآفتاب 2 مورد هدف دشمن قرار گرفته اند. یک تک تیرانداز با تیر کلاشینکف پیچک را زد که او در جا شهید شد. علی هم به فاصله ی چند ثانیه از شهادت پیچک، هدف تیر مستقیم تانک قرار گرفت و دست کم سیصد ترکش به بدنش اصابت کرد. 💠او از ناحیه سر، صورت،سینه، ریه، پا و دست به شدت مجروح شد. دست مصنوعی اش هم کاملاً سوراخ سوراخ شده بود. 💠علی خودش تعریف می کرد: با خودم گفتم حتماً این جا آخر خطه رو به قبله دراز کشیدم و منتظر ماندم. بعد فکر کردم یک لبخندی بزنم تا بعداً کسی آمد دید، بگه این شهید چه تبسم قشنگی هم داشته. حدود نیم ساعت، سه ربع به همان حال بودم. دیدم نه، خبری نیست. 💠به خودم گفتم بلند شو بابا لیاقت نداری. تا بلند شدم، دیدم با هر نفسی که می کشم، هوا همراه باخون از دهنم بیرون میزنه. چفیه را باز کردم و بستم دور دهانم و یواش یواش راه افتادم به طرف پایین. 💠علی با همان حال توانسته بود چهار ساعت پای پیاده از کوه پایین بیاید. بالاخره یک نفر بر ارتشی که از آنجا می گذشته، او را می بیند، سوارش می کند و به سرپل ذهاب ، پادگان ابوذر می رساند. 💠علی به بیمارستان پادگان می رود. همان دکتری که چند ماه پیش دستش را عمل کرده بود، او را معاینه می کند. دکتر با دیدن علی، او را به خاطر می اورد و می گوید: باز هم که تو هستی؟ 💠علی جواب می دهد: بله، اون دفعه که اومدم پیش شما خوب عمل کردید، ما هم مشتری شدیم. دو روز در این بیمارستان بستری بود. بعد به بیمارستانی در تبریز فرستاده شد. از تبریز هم به بیمارستانی در تهران منتقل شد. بعد از بهبودی نسبی اش مجدداً به مرکز ارتوپدی مراجعه کردیم و دست مصنوعی دیگری برایش سفارش دادیم. 📎فرماندهٔ تیپ ۱۰ سیـدالـشهـدا 🌷 ●ولادت : ۱۳۳۷/۶/۲۷ تهران ●شهادت : ۱۳۶۲/۵/۱۳ حاج عمران ، عملیات والفجر۲ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔻زین پس شما ماندین و قاب عکس های بابا . . . سخت است در این سن مرد خانه شدن ...😔 🔸فرزندان شهید مدافع حرم @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💢 سال ۱۳۴۲ در چالوس متولد شد. همزمانی دوران جوانی‌اش با جنگ تحمیلی باعث شد در جبهه‌های نبرد حضور پیدا کند و به سپاهیان لشکر ۲۵ کربلا بپیوندد. او در این دوران در عملیات‌های متعددی از جمله عملیات والفجر۸ و والفجر۲ شرکت کرد. حمله تکفیری‌ها به سوریه باعث شد تا بار دیگر این رزمنده کهنه کار تخریبچی عزم رفتن به جبهه‌های جهاد را کند، از این رو از طریق تیپ۴۵ جوادالائمه در سمت معاون هماهنگ کننده تیپ۴۵ و تخریبچی حرفه‌ای به سوریه رفت. او در طی سال‌ها جنگِ سوریه بارها برای نبرد با تروریست‌های تکفیری و دفاع از حرم عمه سادات به این ڪشور رفت و از دی‌ماه سال ۱۳۹۵ چندین بار به به جبهه‌های سوریه اعزام شد. او سرانجام در مرداد سال ۹۶ پس از پاکسازی سه منطقه درگیر جنگ در حین پاکسازی مقری که شهید محسن حججی در آن به شهادت رسیده بود ، نزدیک مرز سوریه و عراق به درجه شهادت رسید . پیکر مطهر این شهیدِ اهل مازندران و ساکن گرگان پس از تشییع در زادگاهش؛ در شهر گرگان به خاک سپرده شد. ...🕊 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم