eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
302 دنبال‌کننده
27.5هزار عکس
3.7هزار ویدیو
30 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ #گذرے_بر_سیره_شهید شهید همیشه می گفت چرا باید منتظر بمانیم تا دیگران پرچم اسلام بردارند و ما برویم زیر آن پرچم چه خوب است ما زودتر از دیگران اقدام بکنیم و در واقع خومان طلیعه دار این عرصه  باشیم. حتی جالب‌تر از آن وقتی که شهید برای بار دوم می خواست به سوریه اعزام شود  من به او گفتم تو یکبار رفتی و تکلیف خود را انجام دادید دیگر برای چه می روی ؟ به من پاسخ داد: باید پرچم اسلام را همیشه محکم نگه داریم. وی در ادامه با اشاره صبحت های سردار سلیمانی گفت : اغلب بچه های جنگ دفاع مقدس و بچه های که در مدافع حر م شهید می شوند در واقع این ها از قبل به عنوان شهید انتخاب شده اند که قسمت هر کسی نیست. واقعا در حسین نیز همین اتفاق افتاده بود و او از قبل شهید شده بود. در ذهنیت همه  شهید شدن حسین مسجل شده بود که حسین اگر این دفعه به سوریه برود دیگر برگشتی در کار نیست. #شهید_حسینعلی_پورابراهیمی راوے : #داماد_خانواده @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ ‍ ❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✍بعد از ازدواج یقین پیدا کردم که محمد شهید خواهد شد. همیشه آرزوی شهادت داشت و هنگام عبادت ارتباط خوبی با خدا برقرار می‌کرد. برای غذا خوردن با هر لقمه بسم‌الله می‌گفت. از سحر تا طلوع آفتاب نماز و دعا می‌‌خواند. خیلی به دعای بعد از نماز مقید بود. آرامش خاصی داشت و خیلی متین بود. ✍ گاهی اوقات اگر من از دست بچه‌ها عصبانی می‌شدم با خنده می‌گفت اینها بچه هستند خودت را ناراحت نکن. هیچ‌وقت صدای بلندش را کسی نشنید. هر کاری و نظری داشتم خیلی متین و آرام گوش می‌داد بعد اگر درست نبود توجیه می‌کرد. خیلی راحت با مسائل و مشکلات کنار می‌آمد. حق‌الناس را خیلی رعایت می‌کرد حتی وقتی آب را باز می‌کرد تا وضو بگیرد. اگر سفره می‌انداختیم و چند قاشق غذا باقی می‌ماند می‌برد جایی برای مورچه‌ها و پرندگان می‌ریخت و می‌گفت اینها بخورند بهتر از دور ریختن است. راوے : 🌷 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ ❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ ✍حاج حمید روی نماز اول وقت خیلی مقید بود داشتیم میرفتیم مسافرت، تقریباً ظهر شده بود. به دو ‌راهی رسیده بودیم که حاجی سرعتش را کم کرد. فکر کردم فراموش کرده از کدام مسیر باید برود، بدون این‌که چیزی بگوید آرام کنار جاده توقف کرد.... ✍دکمه رادیو را فشار داد. نغمه‌ی اذان ظهـــــر در فضا پیچید. حاجی گفت: «پیاده شویم و نماز ظهـــــرمان را بخوانیم.» چندی بعد در روستایی در همان نزدیکی که حدوداً صد متر با محل توقف‌مان فاصله داشت بودیم. دَرِ اولین خانه‌ای که به آن رسیدیم را زد و از اهالی اجازه خواست وضـــــو بگیرد. در همان روستا پشت سر حاجی نماز ظهر و عصر را خواندم. فقط در این سفر نبود که چنین اتفاقی می‌افتاد. بلکه در سفرهای متعدد با حاجی بودیم تا وقت نماز می‌رسید حاجی توقف کرده و نمازش را در اول وقت می‌خواند. خانواده‌اش هم به او اقتدا می‌کرد. ✍باید توجه داشت که وقتی حاجیه خانم؛ همسرش به او اقتدا می‌کند یعنی در محیط خانه و ارتباط با او گناهی ندیده است. علاوه بر نماز اول وقت، روزه و نماز شب هم از دیگر برجستگی‌های عبادی ایشان بود. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ ❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ 💐 🍃 ☘رضا همرزم ، علی اکبر در سوریه بود. میگه اکبر علاقه شدیدی به خوردن قهوه داشت ، و کلا جزء عادتاش بود که مرتب میخورد.چند روزی گیر عملیات پاکسازی بودیم ، و گه گداری هم تکفیری ها باهامون درگیر میشدن و تو این مدت علی اکبر بدون قهوه مونده بود. 🌴در حین پاکسازی به خونه ای رسیدیم ، که همه وسایل سرو چای و قهوه آماده بود و صاحب خونه وقت نکرده بود جمع کنه.با خوشحالی صدا زدم اکبر بدو بیا اینجا ببین خدا برات جور کرده ، هوا هم خیلی سرد بود. 🌱وقتی اومد داخل اتاق ، داشتم یه پتو در می آوردم بندازم رو خودم که شهید با یه حالت خاصی گفت؛آقا رضا ، پتوهای مردم رو دست نزن شاید راضی نباشن ، قهوه شونم بزار ان شاءالله خودشون برمیگردن و کنار هم نوش جون میکنن.من که از شدت سرما داشتم به خودم میلرزیدم مات و مبهوت نگاهش میکردم فقط.من و شما چقدر حق الناس رو رعایت میکنیم؟ 🥀🕊 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🖌 ✍مراسم عقدمون که خیلی ساده و خودمونی برگزار شد. مراسم عروسیمون هم خیلی ساده تر و همش باذکر صلوات بود.ابوذر برا عروسی خیلی خوب مدیریت کرد که اسراف نشه یا گناهی اتفاق نیفته. ✍آنقدر همیشه از من و کارهای من تعریف میکرد که خودم متعجب میشدم. حتی گاهی غذا بد میشد، ولی اون چنان با ولع و لذت میخورد که من فقط مینشستم نگاش میکردم.میگفتم از نظر من افتضاح شده. میگفت:" نه از نظر من که عالی شده، من نمیدونم چرا نظرت اینجوریه!!" واقعا خوبیهاش قابل توصیف نیست. من هیچ وقت نه اخمش رو دیدم نه صداش رو بلند کرد نه بی محبتی ازش دیدم. 🌷 یادش با صلوات @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ همه حرفش نمازاول وقت همه فعالیتش نماز اول وقت در هر شرایطی نماز اول وقت یا جماعت و در مسجد یا با خانواده در خانه با بچه ها به مسجد می رفت برای نماز جماعت در مهمانی یا در مسافرت برای برادر کوچکش که طلبه بود سجاده پهن میکرد او امام جماعت میشد و پدر ، اهالی خانه و خودش به او اقتدا می کردند. درس می‌داد می گفت نمازاول وقت در اردوهای آموزشی میگفت نماز اول وقت. در میدان جنگ هم نماز اول وقت. یاد این حرف افتادم: لبیک یا حسین(علیه السلام) یعنی نماز اول وقت 🌷 🌷 🌸🌺🍃✨🌸🌺🍃✨🌸🌺🍃✨ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم