در دوران طاغوت در مدرسه معلمی داشتیم که با اعتقادات دینی خیلی بد بود و مرتب به بچه ها ایراد میگرفت...
یک روز فهمیده بود که ماه رمضان است و اغلب بچه ها روزه هستند.
سر کلاس گفت بچه ها نمیخواد روزه بگیرید و گرسنگی و تشنگی بکشید، بروید و فقیری را سیر کنید، من بهشما قول میدهم ثوابش بیشتر از روزه داری باشد.
جلال الدین بلند شد، اجازه گرفت و گفت:
آقا اجازه! اگر در برگه ریاضی شعر بنویسیم حتی شعر های زیبا با خطی خوش،شما بهما نمره میدهی؟
معلم گفت: نه البته که نمیدهم!
جلال الدین گفت: آقا اجازه! خدا بهتر میدانسته که ما باید روزه بگیریم و انفاق هم در جای خودش انجام دهیم.
اگر قرار بود انفاق ثوابش بیشتر از روزه داری باشد، خود خدا میگفت؛ اگر انفاق کنید ثواب بیشتری میبرید، پس چرا فرموده روزه بگیرید؟
معلم جوابی نداشت، جلال الدین را از کلاس اخراج کرد و بچه ها برایش دست زدند .
شهید جلال الدین محمدی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
🍃روزی ات که حلال باشد و حاصل تلاش های خالصانه برای زندگی، فرزندت میشود مرید و غلام #اهل_بیت. پدرت این را خیلی خوب میدانست که از همان اول شیوه ی تربیتی ات را روزی حلال در پیش گرفته بود.
🍃از همان اول مادرت با صوت قرآنش شما را از خواب بیدار میکرد و روزتان را به نام خداوندِ نور مزین میکرد. به همین دلیل بود که میدانستی سخن قرآن را و هنگام تلاوت آیه های خدا #سکوت میکردی و دلت روانه ی سخنان حکیمانه ی خدا میشد
🍃روحیه ی #جهادی نیز داشتی و از اغاز جنگ تا پایانش در کنار همرزمانت برای پاسداری از حریم این #انقلاب تلاش کردی و به قول همکارانت پیک جنگ بودی و همیشه خبر از جبهه ها می اوردی.
🍃تمام ویژگی های یک بسیجی را در خود جمع کرده بودی و همیشه صوت دلنشینت همرزمانت را زائر کربلا میکرد. اصلا راه شهادتت هم از #کربلا گذشت.
🍃آن قدر دلداده ی #غریب_زهرا(س) بودی که تا خبر حمله داعش به آستان حسینی را شنیدی دلت تاب نیاورد و با کوله باری از تجربه ی به جا مانده از دفاع مقدس، روانه ی حرم #حسین_بن_علی(ع) شدی :)
🍃آنقدر بیقراری کردی که #ارباب شهادت نامه ات را امضا کرد و در شب زیارتی در حین انجام عملیات و دفاع از حرمش تورا در آغوش کشید🌹
🍃حتی پس از شهادت هم داستانت متفاوت بود که پیکرت #شب_جمعه تا صبح میهمان حرم علمدار شد و تو بودی و نجواهایت با #پرچم_دارِ_حسین(ع).
🍃حال دل هایمان در فراق کربلا، سراسر بلاست و این تو هستی که میتوانی با دعایت ما را راهیِ بهشت زمینیِ خدا کنی :)
♡#شهادتت_مبارک مردِ حسینی♡
✍نویسنده : #اسماء_همت
🌹به مناسبت سالروز #شهادت #شهید #حبیب_جنت_مکان
📅تاریخ تولد : ۱ فروردین ۱۳۴۰
📅تاریخ شهادت : ۲۷ فروردین ۱۳۹۴
🥀مزار شهید : بهشت آباد اهواز
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
به هوش بودم☺️
از اول که دل به کس نسپارم👌
﮼𖡼 شمایل تو بدیدم🥰
نه صبر ماند و نه هوشم😌
عشق یعني، یڪ #علي رهبر شده👇🏻
🌸اللهم احفظ امامنا الخامنه ای🌸
↙ قرار ما هرشب ساعت ۲۳ یک تصویر از #آقای_عشق
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به تو محتاج چنانم که فقیری به دِرَم
به تو مشتاق چنانم که غریقی به کنار!!
#یاایهاالعزیز #سلام_یامهدی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
دل_تمنایے_جز_ڪربلا_ندارد😔
یا_حسیـن_ع❤
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
ز روی خوب تـو برخورده ام ،
خوشا دل من..
که هم عطای تو را ديد و هم لقای تو را..
شهید علی منیعات 🌷
صبـحتون شهـدایـی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
بر خود واجب دیدم
که به دفاع از اسلام بپردازم
به دوستان وصیت میڪنم
که از این راه سرپیچی نکنند
ڪہ این راهِ حقـی است
و دفاع از اسلام واجب است.
شهید #حبیب_جنت_مکان
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
کتاب #تپهجاویدیورازاشلو
زندگینامه #شهیدمرتضی_جاویدی
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
کتاب #تپهجاویدیورازاشلو زندگینامه #شهیدمرتضی_جاویدی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهد
قسمتهای ۱۷۶ تا ۱۸۰ کتاب خواندنی تپه جاویدی و راز اشلو
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #تپه_جاویدی_و_راز_اشلو
قسمت 1⃣8⃣1⃣
🌷 اشلونک
۱ مرداد ۱۳۶۲
یازده ظهر روز چهارم عملیات، از هوای محبوس سنگر نیمه تاریک ارتفاع قمطره بیرون آمدم تا در هوای پاک و روشن، کار را ادامه دهم. از عمق خاک عراق هنوز صدای تیراندازی میآمد و این یعنی امیدواری. محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران پشت سر من از سنگر فرماندهی قرارگاه مالک اشتر، بیرون آمد و پرسید:
« سرهنگ صیاد، جمع بندی شما تا امروز چیه؟ »
چنگ انداختم توی موهای کوتاهم و گفتم: « آقا محسن، انگار همه چیز قفل شده... حکمتش چیه ماندم. فقط میدونم اگه تپه برد زرد سقوط کنه، فاتحه عملیات خونده است. »
- « امیدمون به گردان فجر و گرفتن تپه هست. »
- « مشکل اینه که اطلاعات درست و به روزی از موقعیت تپه، گردان فجر و ارتفاعات حاج عمران نداریم. »
از روی ارتفاع بلند قمطره به دره حاج عمران عراق خیره شدم:
" گرررررددددان..فف فجرررر....... تو این سه روز هرجا میشینم و پا میشم، حرف گردان فجره، مرتضی جاویدی و برد زرد! این آدم کیه؟ خدا کنه جان سالم در ببره و اونو ببینم. "
- « برادر صیاد، تحلیلت چیه؟ »
نگاه را از ارتفاعات خاکستری و وهمانگیز پیش رو گرفتم.
- « آقا محسن، تا محور چپ و راست عملیات به هم وصل نشه، رسیدن به گردان فجر امکان نداره. تازه محور میانی جبهه، جاده تمرچین تا زیر تپه بردزرد هم باید آزاد بشه... برای عملیات جدید هم احتیاج داریم موقعیت گردان فجر رو بدونیم. »
- « هوانیروز چی؟ میشه اطلاعات و عکس هوایی گرفت؟ »
- « تا امروز بیثمر بوده. تا الآن دو تا از هلی کوپترای شناسایی رو از دست دادیم. »
داخل سنگر شدیم و محسن رضایی بیسیمچی سپاه را صدا کرد:
« ببین میتونی مرتضی رو به گوش کنی؟ »
پاسدار بیسیمچی، فرکانس مرتضی را گرفت و گفت:
« آقا محسن، مرتضی صدا ضعیفه. »
آقا محسن گوشی بیسیم را گرفت. به او نزدیک شدم. شستی بیسیم را فشار داد.
- « مرتضی مرتضی، محسن. »
کلمه رسا و امیدوار «اشلونک» فرمانده گردان فجر، ولتاژ شارژ بیسیم را هم تحت تأثیر قرار داد. به جعفر اسدی فرمانده مرتضی جاویدی خیره شدم. لبخند زد و معنی کرد:
« یعنی، حال و روزت چطوره؟ واژه سازی خاص مرتضاست، اشلو... اشلونك.. »
یادم آمد کلمه اشلو را جای دیگری هم شنیدهام:
" خدایا اشلو خیلی آشناست. کجا شنیدم... "
نفهمیدم چگونه گوشی را از محسن رضایی گرفتم و با مرتضی حرف زدم.
- « اشلونک... برادر مرتضی، سرهنگ صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش هستم، موقعیت؟ »
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم