⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
🍃روزی ات که حلال باشد و حاصل تلاش های خالصانه برای زندگی، فرزندت میشود مرید و غلام #اهل_بیت. پدرت این را خیلی خوب میدانست که از همان اول شیوه ی تربیتی ات را روزی حلال در پیش گرفته بود.
🍃از همان اول مادرت با صوت قرآنش شما را از خواب بیدار میکرد و روزتان را به نام خداوندِ نور مزین میکرد. به همین دلیل بود که میدانستی سخن قرآن را و هنگام تلاوت آیه های خدا #سکوت میکردی و دلت روانه ی سخنان حکیمانه ی خدا میشد
🍃روحیه ی #جهادی نیز داشتی و از اغاز جنگ تا پایانش در کنار همرزمانت برای پاسداری از حریم این #انقلاب تلاش کردی و به قول همکارانت پیک جنگ بودی و همیشه خبر از جبهه ها می اوردی.
🍃تمام ویژگی های یک بسیجی را در خود جمع کرده بودی و همیشه صوت دلنشینت همرزمانت را زائر کربلا میکرد. اصلا راه شهادتت هم از #کربلا گذشت.
🍃آن قدر دلداده ی #غریب_زهرا(س) بودی که تا خبر حمله داعش به آستان حسینی را شنیدی دلت تاب نیاورد و با کوله باری از تجربه ی به جا مانده از دفاع مقدس، روانه ی حرم #حسین_بن_علی(ع) شدی :)
🍃آنقدر بیقراری کردی که #ارباب شهادت نامه ات را امضا کرد و در شب زیارتی در حین انجام عملیات و دفاع از حرمش تورا در آغوش کشید🌹
🍃حتی پس از شهادت هم داستانت متفاوت بود که پیکرت #شب_جمعه تا صبح میهمان حرم علمدار شد و تو بودی و نجواهایت با #پرچم_دارِ_حسین(ع).
🍃حال دل هایمان در فراق کربلا، سراسر بلاست و این تو هستی که میتوانی با دعایت ما را راهیِ بهشت زمینیِ خدا کنی :)
♡#شهادتت_مبارک مردِ حسینی♡
✍نویسنده : #اسماء_همت
🌹به مناسبت سالروز #شهادت #شهید #حبیب_جنت_مکان
📅تاریخ تولد : ۱ فروردین ۱۳۴۰
📅تاریخ شهادت : ۲۷ فروردین ۱۳۹۴
🥀مزار شهید : بهشت آباد اهواز
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
♡بسم رب الشهدا♡
دست برد سمت شبکه های ضریح و دخیل بست. دلش مانند دستانش گره خورد به #شش_گوشهای که قرار بود حاجت روایش کند، بیقراری میکرد گویی در منجلابی فرو رفته که هیچ راه نجاتی ندارد. و دقیقا حس میکرد در منجلاب #گناه فرو رفته و کسی نیست تا دست دلش را بگیرد و او را از این منجلاب نجات دهد و تا منتهیٰ الیه آرزویش یعنی شهادت برساند. دلش گرم بود به ارباب، اربابی که دلش نمیآمد نوکرش بیش از این عذاب بکشد که درخواستش را خواند و امضاء زد و نام مهدی در زمره شهیدان ثبت شد.
به گمانم از همان اول مهدی ته قصه را خوانده بود که زبانش با کلمه "شهیدم من" باز شد و تا آخرین لحظه سعی کرد شهید باشد تا شهید شود.
مادرش اما نمیخواست شیرینی این سعادت ابدی را به کام پسرش تلخ کند که به همه سفارش کرد: این لحظه برای پسرم خیلی شیرین است، مواظب باشید این شیرینی را به کامش تلخ نکنید.
#شهادتت_مبارک مدافع💔
🌺به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_مدافع_حرم #مهدی_عزیزی
📅تاریخ تولد : ۱ مهر ۱۳۶۱
📅تاریخ شهادت : ۱۱ مرداد ۱۳۹۲
🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۲۶
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍃محمد زهره وند، از آن دهه شصتی های #باغیرت وبا ایمان زمان بودقبل از#سوریه در ماموریت های مختلفی ازجمله درگیری با گروهک هایی همچون پژاک سینه سپر کرده و زخمی شده بوداماوقتی خبرهای سوریه را شنیدراهی شدبه قول خودش آرزویش شهادت بودامابرای#دفاع ازحرم #عمه_سادات رفت.
🍃مزدنماز شب و #مناجات سحرگاهیش را با شهادت در عملیات گرفت خاک سوریه پیکرش را به امانت در آغوش گرفت. در ایران، همسرش در #برزخ بی خبری می سوخت ودل نگرانش را با دعا آرام می کرداما ندایی دردرونش خبر از شهادت میدادکم کم خودش رابرای پرواز پرستوی خانه اش آماده کرد🕊
🍃بعد ازنزدیک به۷۰روز پیکرش به ایران برگشت. در #وصیت_نامه اش ازهمسرش خواسته تاحجاب فاطمی رارعایت کند وبه دخترش #حجاب را بیاموزد.
🍃در جنگ نرم این روزها که دارند هویتمان را می دزدندو درپی #مدهای زیباودل فریب با #چادرهاغریبه شده ایم،نمی دانم جواب #خون_شهدا چه می شود؟
🍃یادمان رفت#مدافع هستیم وسلاحمان #چادرهایمان است. شهیدجان بااینکه غافل و بی معرفت شده ایم، اما #شهادتت_مبارک♥️
#شهیدمحمد_زهره_وند
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
خدایا قرار است بمیریم پس چه خوب است که مرگمان در راه تو باشد.... #شهیدحسن_حزباوی @shahedaneosve
🍃دخترک با چشمانی خیس، به کادوهای بستهبندیشده نگاه میکرد. چه رؤیاهایی که شبانه بافته بود و با رج به رج آن خندیده بود، #بغض کرده بود از شدت خوشحالی، اشک ریخته بود از شوق و بو کشیده بود #عطر_تنی را که روی این تارهای بافته نشسته بود.
🍃حالا چند روزی است که این تار بافتهشده ریشریش شده، از هم رفته و دیگر عطر تن هیچکس از آن به مشام نمیرسد! بوی #خون میآید، بوی #باروت و خاک، صدای هیاهو و #فریاد زنان و کودکان از این تارهای از همرفته به گوش میرسد...
🍃تصویر #پیکری زخمی بر تارهایش نقش بسته، دخترک صاحب پیکر را میشناسد. روزی در #آغوش او کلمه بابا را هجی کرده بود. او در این هیبتی که درون تصویر متلاشی شده قد کشیده بود... نوازشهای صاحبش را چشیده، #قربانصدقههایش را شنیده و به خاطر سپرده بود.
🍃دختر اینبار نگاه غمبارش را به تابلوی روی دیوار میدهد و بعد نگاهش نام نشسته در گوشه قاب را هدف میگیرد: #حسن_حزباوی!
🍃پدرش در کوت عبدالله #اهواز چشم باز کرده بود. خلق و خویش آیینه تمامنمای #شهدا بود اینطور دیده بودند و میگفتند! برای دفاع از #حرم که رفته بود پدرش ناراضی بود، ناغافل رفت! ناغافل هم #شهید شد...
🍃دخترک روزهای خوش قبل از این واقعه را دور میکند. #بیستوسوم_آذر روز تولدش بود، خانواده در تکاپو بودند کادوهایش را زودتر بگیرند و آماده کنند. قرار بود سوپرایز شود. اما قضیه برعکس شد! پدرش کادوی تولدش را زودتر از #محبوب خویش دریافت کرد و او بود که با خبر پروازش خانوادهاش را سوپرایز کرد، زودتر از لحظه #موعود، ناغافل!
🍃حالا اما دخترک از بین این همه #حسرت فقط بغض غافلگیر کردن پدر و رؤیایی که بافته بود به دلش ماند... رؤیایی که رؤیا ماند و تحقق نیافت...
♡سالگرد #شهادتت_مبارک بهترین بابای دنیا!♡
✍نویسنده : #مهدیه_نادعلی
🍁به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #حسن_حزباوی
📅تاریخ تولد : ۲۳ آذر ۱۳۶۱
📅تاریخ شهادت : ۱ آذر ۱۳۹۳
🥀مزار شهید : گلزار شهدای اهواز
🕊محل شهادت : سوریه
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🍃خودکار را برداشته، مینویسم از اویی که از تبار #حبیب بود. نوشتهام مقدمه ندارد! اصلا برای گفتن از او که مقدمه لازم نیست، یک راست باید سر اصل مطلب رفت. اصل مطلبی که خودش هم مقدمه است هم نتیجه!
🍃مقصود حرف هایم فقط یک نفر است. کسی که یک #وصیت، مسیر زندگیاش را به سمتی برد که پایان نداشت! جایی ندیدم که نوشته باشد مسیر #جهاد و بندگی پایان دارد. البته چرا! یادم رفته بود پایانی دارد که مقدمهی شروعی دوبارهست، #شهادت! و این همان چیزی بود که به حیات #منصور در این دنیا خاتمه داد.
🍃فیلم زندگیاش را روی دور تند میگذارم از اول تا به آخر را دوره میکنم. از بهاری که متولد شد تا سالهایی که کار کرد تا کمک خرج #خانواده باشد.
🍃طولی نمیکشد که میرسم به همان نقطه آغازی که منتهی به #پرواز شد. سال شصت و یک بود. خبر شهادت #آیتالله* را برای منصور آوردند به اضافه تکه ای کاغذ و مابقی وسایل. کاغذ را باز کرد. وصیتنامه #برادرش بود. شروع به خواندن کرد. از منصور خواسته بود تا برای دفاع از دستاورد های #انقلاب_اسلامی و حراست از مرز های میهن اسلامیمان به س.پ.ا.ه اسلام بپیوندد. و اینجا آنچه در تقدیرش نوشته بودند رقم خورد.
🍃ویدیو جلو تر میرود به سی سال جلوتر وقتی که یک منصور مانده و غنیمتی که از #پنج_سال حضور در جبهه های جنگ نصیبش شده. و البته خوابی که منصور عباسی قصهی ما را #زینبی کرد.
🍃منصور صرفا نه برای شهادت که باز هم برای #دفاع پا در میدان گذاشت، مثل رفقایش. با این تفاوت که منصور از آنها جا مانده بود. و این #جاماندگی به وقت اذان ظهر جمعه ده آذر در #بوکمال_سوریه به وصال رسید.
♡ #شهادتت_مبارک حبیب حرم!♡
پ.ن:برادر شهید آیتالله عباسی در عملیات آزادسازی #خرمشهر شهید شد.
🔷به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_منصور_عباسی
🔷تاریخ تولد : ۹ فروردین ۱۳۳۶
🔷تاریخ شهادت : ۱۰ آذر ۱۳۹۶
🔷مزار شهید : بهشت دو معصوم شهرکرد
🔷محل شهادت : سوریه
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍃باز یه خبر رسید از روضه، بی بی یه گل رو چید از #روضه، باز یه #رفیق پرید از روضه😥
🍃اما تقدیر همین است که درست زمانی که ما درگیرِ هیچ و پوچِ دنیا بودیم، تو پرستو شدی در آغوشِ آسمان. #شب_جمعه بود و همه جا پر از عِطر حسین و تو چه خوش درخشیدی که ارباب میزبانت شده.
🍃پایِ حرم یه یاس پرپر
پیشِ نگاهِ بنت الحیدر
رفت و رسید به ارباب آخر
این گل هم به قربونِ #حسین💔
🍃در شبِ سالروزِ رحلت حضرت #روحالله(رحمته اللهعلیه) تو نیز به ملکوت پیوستی و این مهر تاییدی است که "سرنوشت فرزندان #خمینی، چیزی جز شهادت نیست"
🍃کمین دشمن بهانه بود! تو آماده بودی که دیشب از خاک #تدمر به آغوش زهرا_سلاماللهعلیها_ بروی. و در کنارِ مادرت این شب جمعه را راهیِ #کربلا باشی.
🍃حالا در آغوشِ فرمانده ات استراحت کن. شبیه همان عکس معروف که در آن جلسه، مثل #عمار در آغوش ح.ا.ج ق.ا.س.م گرفته ای. شما عادت دارید استراحت را به بعد از شهادت موکول کنید؛ درست مثل فرماندهتان. نوشِ جان، شیرینیِ شهدِ شهادت حاج حسن🕊
🍃خونِ گلوش هنوز هم گرمه!
🥀به مناسبت #شهادت
#شهید حاج #حسن_عبدالله_زاده
📅تاریخ شهادت : ۱٣ خرداد ۱۴۰۰
#شهادتت_مبارک #مدافع_حرم
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🕊🌹🌹🌹 🕊
♡بسم رب الشهدا♡
✍دست برد سمت شبڪه هاے #ضریح و دخیل بست. دلش مانند دستانش گره خورد به #شش_گوشه اے ڪه قرار بود حاجت روایش ڪند
، ✍😔بیقرارے میڪرد گویے در منجلابے فرو رفته ڪه هیچ راه نجاتے ندارد. و دقیقا حس میڪرد در منجلاب #گناه فرو رفته و ڪسے نیست
تا دست دلش را بگیرد و او را از این منجلاب نجات دهد و تا منتهیٰ الیه آرزویش یعنے #شهادت برساند.
✍دلش گرم بود به #ارباب، اربابے ڪه دلش نمیآمد نوڪرش بیش از این عذاب بڪشد ڪه درخواستش را خواند و امضاء زد و نام #مهدے در زمره شهیدان ثبت شد.
✍به گمانم از همان اول مهدے ته قصه را خوانده بود ڪه زبانش با ڪلمه "شهیدم من" باز شد و تا آخرین لحظه سعے ڪرد شهید باشد تا شهید شود...❤️
🍃مادرش اما نمیخواست شیرینے این #سعادت_ابدے را به ڪام پسرش تلخ ڪند ڪه به همه سفارش ڪرد:
این لحظه براے پسرم خیلے شیرین است، مواظب باشید این شیرینے را به ڪامش تلخ نڪنید😔
#شهادتت_مبارک مدافع💔
🌺به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_مدافع_حرم_مهدی_عزیزی
تولد: ۱ مهر ۱۳۶۱
شهادت: ۱۱ مرداد ۱۳۹۲
مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۲۶
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
او ایستاد پای امام زمان خویش
✍ اینبار قرار است پژواک صدای سجاد در حرم بپیچد؛ همان مجنونی که به #سوریه رسید و تمامی مشکلات هم اورا از رفتن منصرف نکرد...
✍هر چه باشد پدر از دست داده بود و مادر، دلخوش به پسر بزرگ خانه بود.
بیقراری میکرد و دل بیتاب او راضی به رفتن جگرگوشه اش نمیشد😔😔
✍ اما شرمنده ی لطف همیشگیِ این خاندانِ کریم بود و حال فرصتی پیش امده بود تا عرض ارادتی کند.😔
✍شب عملیات تا صبح چشم بر هم نگذاشتی. نماز خواندی و دست قنوت به آسمان گرفتی.
✍ شاید آن زمانی که همرزمت «محسن حججی» همچون ارباب به شهادت رسید، این رد اشک های تو بود که نشان از جاماندنت داشت.
✍سرانجام قرعه شهادت به نام تو افتاد.
. ✍قسمت بود برگردی. مادرت چشم انتظار بود، فاطمه و محمد علی پدر می خواستند و همسرت دلتنگ عاشقانه هایتان بود.
✍ حال مزار تو مامن دلسوختگان جامانده است؛ مبادا رهایشان کنی...
✨بیقرارِ حرم، #شهادتت_مبارک♥️
به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_سجاد_باوی
تولد: ٢ خرداد ۱٣۵٩
شهادت: ۱٩ مرداد ۱٣٩۶
محل شهادت: عملیات دیرالزور
مزار شهید: گلزار شهدای اهواز
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
♡هوالعشق♡
🍃چشم هایم مسیر #تهران تا حلب، مازندران تا #خانطومان و... را میکاوید به امید اینکه کوچ عشاق را ببیند. اگر عشاق به قاعده یک #یاحسین پر میگیرند و با یک #لبیک_یازینب روی بام زینبیه فرود میآیند، هستند کسانی که با یک یا حسین تا خود #آسمان پرواز میکنند...
🍃پاییز آن سال شهر با تنی زخمی و خسته #آبان را به آذر رساند، دود سیاهی که حاصل به #آتش_کشیدن شهر بود به هوا میرفت و آینه آسمان رو به سیاهی و کدری میرفت.
🍃مرتضی در تکاپو بود قائله را بخواباند اما، روضه این بار نه در #حلب و دمشق بلکه در #غرب تهران تکرار شد ضربه ای به پهلویش زدند و روضه کوچه پیش چشمانش جان گرفت. خون از فرق سرش جاری شد و شکاف سرش او را برد به #مسجد_کوفه، پای آن سجاده خونین...
🍃دیگر نفس های خونینش یارای مقابله با خوی وحشیشان نبود که آخرین ضربه کار خودش را کرد #ناله یاحسینش آسمان شب را آزرده خاطر کرد.
🍃در میان آن هیاهو فقط یک آرزو داشت دست بر سینه نهاد و زیر لب زمزمه کرد: #السلام_علیک_یا_حسین_بن_علی. دیگر حتی صدای زمزمه اش هم نمیآمد. و آرامشی که در آشوب #مرتضی را در آغوش کشیده بود او را با خود تا عرش اعلا برد.
🍃تاریخ شاهد داغی بود که بر دل ها نهادندو یک #ملت را عزادار کردند.نود و هشت، سال پرکشیدن بود.
#شهادتت_مبارک مدافع امنیت❤
🕊به مناسبت سالروزشهادت #شهیدامنیت #مرتضی_ابراهیمی
📅تاریخ تولد : ۲ بهمن ۱۳۶۳
📅تاریخ شهادت : ۲۶ آبان ۱۳۹۸
🥀مزار شهید : امامزاده اسماعیل. شهریار
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🍃خلاصه زندگی اش را قلم میزنم از همسایگی #کریمه_اهل_بیت تا دو سال استراحت در آغوش #تدمر. از آن لحظه نابی که اذن دفاع را از بانوی #قم گرفت تا زمانی که بال درآورد و به سوی آسمان شتافت.
🍃شاید همه آن چیزی که من میدانم همین باشد، در ذهن کوچک و خسته ام نمیگنجد که او را ترسیم و توصیف کند از این پایین تا آن بالا راه بسیار است او به وصال #مادر_پهلو_شکسته به آسمان عروج کرد و من به قعر چاه #سقوط.
🍃از زمین، #آسمان جور دیگریست، ابرهایش سفرنامه ها میخوانند اگر خوب گوش کنی. از #انتظار میگویند اینکه مادری کنج خانه نشسته و از پنجره حیاط را تماشا میکند بلکه در باز شود و قامت رعنای پسرش را باز به #آغوش کشد♡
🍃از همسفری میگوید که به #ابوزینب دل بست و #عاشق شد و چه خوب میدانست "هجران، کیفر #عشق است"* که چون #یعقوب به انتظار نشست و این کیفر را به جان خرید.
🍃به آخر سفرنامه که میرسند بغض میکنند. به آن لحظه که ابوزینب رفت و برنگشت، چشمه اشک #مادر خشک شد نیامد، دل همسر هزار تکه شد اما نیامد. به گمانم مادر دلش نیامد، پسر از لطف حضور #فاطمه(س) بی نصیب بماند که دست به دعا نبُرد بلکه به #انتظار نشست.
🍃و انتظار، عجیب سخت و #نفس_گیر است. اینبار قلم را به دست میگیرم تا در چاه برای خودم گمنامیاش را رسم کنم، سری که بر دامن زهراست و #تدمر که دو سال میزبان مهمان ایرانی اش بود.
☆#شهادتت_مبارک☆
*امیرالمومنین علی (ع)
🕊به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_احمد_جلالی_نسب
🔷تاریخ تولد : ۱۳۵۲
🔷تاریخ شهادت : ۲۰ آذر ۱۳۹۵
🔷مزار شهید : گلزار شهدای قم
🔷محل شهادت : تدمر سوریه
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🍃به دنبالت نقشه را زیر و رو میکنم. میخواهم مبدا #حیاتت را بیابم و از آنجا تحقیقاتم را آغاز کنم. پیدایش میکنم، #مازندران، فریدونکنار!
🍃عجیب است ولی هنوز روح سال چهل و شش در همان کوچه ای که خانهتان بود #سرگردان بود. او هم مثل من تو را جستجو میکرد، ولی در بند خانه ای شده بود که تو اولین بار پا بدان جا گذاشتی. او تو را از میان خانه های نوسازی که خیلی محو رنگ و بوی تو و سالهای زندگیات را دارند جستجو میکرد.
🍃من مانند او نیستم! میگذرم، از جایی که اولین بار #متولد شدی، در آن قد کشیدی، درس خواندی، کار کردی و... میخواهم زود به تحقیق و #تفحص خاتمه بدهم و به آخرش برسم. منتها یکی دو جاده مانده به خانه آخر میایستم. تو در این جاده مجروح شده بودی! یادت میآید جناب آقای #محمد_شالیکار؟
🍃من یادم نمیآید در کدام #عملیات ولی میدانم با آن سن کم بد مجروح شدی، آن هم از ناحیه سر. برخلاف پیشبینی هایشان این پایان نبود. هنوز پیمانه سر ریز نشده بود.
🍃جاده ها را باز پشت سر میگذارم. اینبار یک جاده مانده به خانه آخر توقف میکنم. اینجا تو دیگر چهل و نه سالت شده. برای #عتبات رفته بودی که شنیدی درگیری ها بالا گرفته و #سوریه شلوغ شده.
🍃از ذهنت گذشت که برخیزی و از #زیارت دل بکنی، وقت برای زیارت بود ولی برای انجام تکلیف نه! آنچه از ذهنت گذشت را عملی کردی، هر روز یک قدم به خانه آخر نزدیکتر میشدی. و آخرین قدم را با ضمانت #ضامن_آهو در شب شهادتش برداشتی.
🍃خودم خواندم که پای پروندهات امضای #علیابنموسیالرضا بود، زیارت ناقص کربلایت را، جاماندگیات را و #شهادتت را با یک امضا تکمیل کرده بود. و به وقت بیست و یک آذر نود و چهار پرونده زندگیات به زیباترین شکل خودش #خاتمه یافت.
♡سالگرد #شهادتت_مبارک♡
🕊به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_محمد_شالیکار
🔷تاریخ تولد : ۱۳۴۹
🔷تاریخ شهادت : ۲۱ آذر ۱۳۹۴
🔷مزار شهید : مزار شهدای امام سجاد(ع) فریدون کنار
🔷محل شهادت : سوریه
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست
هر که ما را این نصیحت مےکند بی حاصلست...
🌷پدرم من را خیلی دوست داشت. من هم خیلی او را دوست داشتم. همیشه برایم قصه میگفت، هدیه میخرید. من هم جشن تولد 9 سالگی ام را در کنار خانه بابا یعنی مزارش گرفتم. خواستم بابا هم در تولد من باشد. بابای من پیش خداست و زنده است. او ما را نگاه میکند. خوشحالم که بابا بعد از سالها به
آرزویش رسید. بابا به مراد دلش رسید. دلم برایش تنگ میشود، ولی مامان اجازه نمیدهد که برایش دلتنگی و گریه کنم. من میدانم که بابای من زنده است و اگر من گریه کنم ناراحت میشود. من هر وقت دلتنگش میشوم میروم پیش مزار شهدا. دوست دارم زود زود به بابا سر بزنم. هر وقت سر مزار بابا میروم به بابا میگویم که
بابا جان #شهادتت_مبارک.🌷
از بابا میخواهم که به مامان و داداشهایم صبر بدهد. میگویم بابا خوشحالم که پیروز شدی. من همیشه مداحیهای بابا را گوش میدهم...
🍃#بابا به من میگفت: وقتی من #شهید شدم هیچ وقت گریه نکن. باید خوشحال باشی که پدرت به آرزویش رسیده، سعی کن کمک حال مادرت باشی. مراقب خانه باش.
دختر خوبی باش و درسهایت را بخوان.
معلمت هر چه میگوید گوش کن. بابا از من خواست وقتی به کلاس چهارم میروم و اگر او شهید شده بود، با افتخار به معلمم بگویم که پدرم شهید شده است. بابا وقتی بود خیلی من را در درسها کمک میکرد. بابا عزیز من است.
🍃درباره #حجاب و #نماز خیلی به من سفارش میکرد و میگفت حجابت را رعایت کن. سعی کن چادر سر کنی
من خیلی شهدا را دوست دارم.
بابا ی من هم شهدا را دوست داشت و راه شهدا را ادامه داد تا به آرزویش رسید.
خیلی از دوستای بابا که با او بودند شهید شده بودند. من از اینجا میخواهم به بابا بگم که: #دوستت_دارم_بابا_جان
شهید #سید_جاسم_نوری
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم