eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
300 دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
4هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
بهشت معصومه (س)، مزار شهدای مدافع حرم تیپ زینبیون. قطعه ۳۱ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ ‍ 🍃 میدانست زمین چه حالی دارد، چقدر دلتنگ است، چقدر خالی است. میدانست دلش لک زده برای تکرار . پیام داری خواهری برای برادری! پیغام رسان ولایتی! پشتیبان امامتی! ! 🍃و این شد که خدا او را به زمین بخشید. زینب ثانی را. . بخشید تا امامت خورشید هشتم بی قمر نماند! 🍃کسی باشد که شهر به شهر بگردد و مظلومیت برادر را فریاد کند. کسی باشد که جگر گوشه (ع)شود و چشم و چراغ رضا(ع). باشد تا عالم قم داشته باشد. ، برکت داشته باشد. بشود مرکز تشیع و قطب عالِم پروری! 🍃حالا که زمین از دلتنگی درآمده. حالا که پُر شده از . بانوجان! میشود زینب صدایت بزنم؟💞 ✍نویسنده : 🌺به مناسبت میلاد با سعادت (س)🥰 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
به ما نگویید مدافع حرم، ما زمینه ساز ظهوریم. #شهیدمصطفی‌نبی‌لو @shahedaneosve شاهدان اسوه، زند
‍ 🍃این روزها زُلف قلم گره خورده به مریدانِ سلام الله علیها اینبار پرستویی دیگر، اینبار مصطفی نبی لو ستاره ای از ...❤️ 🍃دلداده بود...از همان روزهایی که در جبهه های با تمامِ جان در مقابل دشمن می‌ایستاد. تمام روزهایی که جان بر کف، جبهه شد. از خادمانِ حضرت معصومه بود و دلداده به حضرت به قول خودش" ایشان بود که شهید نمی‌شد" 🍃چه می‌شود که روزی آنقدر مقرب می‌شوی که هم رضایت به رفتنت نمی‌دهند؟! 🍃پرواز تلاطم قلبش را بیشتر کرد و مصطفی بود که در پی یافتن راهی برای رسیدن به او، چندین بار در هفته مسیر به تهران و بالعکس را می‌پیمود...تا شاید موانعِ سفرش برطرف شود. 🍃مسعود را دوست داشت، خیلی زیاد...جوانِ خواهرش بود و حالا او را تقدیم ساحتِ کرده بودند💔 🍃مرد بود و دلسوخته از جاماندن و به قول پسرش# میثم، "اینها هستند. مرد در خانه نشستن نیستند و وقتی ببینند اسلام و در خطر است، حتما رزم‌آوری خودشان را نشان می‌دهند."😌 🍃در آخرین شیفت خادمی‌اش، وقتی از حرم خارج می‌شد، درخشانش اولین چیزی بود که نگاه را خیره می‌کرد. به گفت "اینبار که بروم، حتما می‌شوم" 🍃از خانم خواسته بود او را به عمه جانشان ببخشند. او را به امانت دهند تا در آنجا عشق‌بازی کند و حضرت کریمه... 🍃اصلا مگر می‌شود از کریم چیزی بخواهی و دست خالی بازگردی؟ 🍃، میعادگاهِ او و رفقایی شد که بالِ پروازشان بر فرازِ آسمانها باز بود و مصطفی با رسیدن به آنها آرام گرفت. به راستی که تولدِ حقیقی است... ✍️نویسنده : 🌺به‌مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۷ مرداد ۱۳۴۵ 📅تاریخ شهادت : ۲۹ مهر ۱۳۹۶.الدیزور سوریه 🥀مزار شهید : بهشت معصومه قم، قطعه ۳۱ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ 🍃مرغ دلم مسافر میشود در حرم عشق تو بانو، مهمان میشود♡ . 🍃سلام به تو ای بانوی سلام به تو ای خورشید زمین . 🍃اینبار میخواهم دست ذهن پریش احوالم را بگیرم و دست در دست دفتر روزگار را ورق زنیم از تو بگوییم، از تو ای سنبل و پاکی از تو ای کریمه ، از تو که حریم بارگاهت پناهگاهی برای دلهای به انتظار نشسته شده است، دلهایی که به آستان الهی دخیل بسته اند تا آن یار برساند. 🍃خط به خطش که میخوانیم، باهم زمزمه وار لب به سخن میگشاییم، قلم بی جان چگونه‌ می تواند تمامیت تو را به خط بکشاند. مگر این زبان بسته چقدر توان این حجم از بزرگی را دارد. اما اینبار عرق شرم از جبین قلم میجوشد و بعد واگویه وار زمزمه میکند، ببخش ای زینب برادر که نمیتوانم از معصومانه ی روح تو نغمه سرایی کنم، ببخش ای زینت پدر که نمیتوانم برای فاطمه ی پدر نوحه سرایی کنم🥺 🍃این زبان چوبی در برابر پاکی روح تو فقط بلد است سر خم کند و سروری تو را فریاد کند🌹 🍃خوشا بحال خواهری چون تو را دارد ای که عصمت مطلق بود❤ . 🍃ای فلسفه ی شیدایی، ای گنجینه ی و دانش، امروز با رفتنت زمین در سوز سردی‌ِ جانکاهی فرو می رود.‌گویی خورشید جهان برای همیشه به خاموشی نشسته است . اما بعد از تو ای خورشید فروزش این حریم بارگاهت بود که مرهمی برای زخم نبودنت شد ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز شهادت . @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ خلاصه زندگی اش را قلم میزنم از همسایگی تا دو سال استراحت در آغوش تدمر. از آن لحظه نابی که اذن دفاع را از بانوی گرفت تا زمانی که بال در‌آورد و به سوی آسمان شتافت شاید همه آن چیزی که من میدانم همین باشد، در ذهن کوچک و خسته ام نمی‌گنجد که او را ترسیم و توصیف کند از این پایین تا آن بالا راه بسیار است او به وصال به آسمان عروج کرد و من به قعر چاه سقوط از زمین، آسمان جور دیگریست، ابرهایش سفرنامه ها می‌خوانند اگر خوب گوش کنی. از انتظار میگویند اینکه مادری کنج خانه نشسته و از پنجره حیاط را تماشا می‌کند بلکه در باز شود و قامت رعنای پسرش را باز به آغوش کشد از همسفری میگوید که به دل بست و عاشق شد و چه خوب می‌دانست "هجران، کیفر است"* که چون به انتظار نشست و این کیفر را به جان خرید به آخر سفرنامه که میر‌سند بغض می‌کنند. به آن لحظه که ابوزینب رفت و برنگشت، چشمه اشک مادر خشک شد نیامد، دل همسر هزار تکه شد اما نیامد. به گمانم مادر دلش نیامد، پسر از لطف حضور (س) بی نصیب بماند که دست به دعا نبُرد بلکه به نشست و انتظار، عجیب سخت و نفس گیر است. اینبار قلم را به دست میگیرم تا در چاه برای خودم گمنامی‌اش را رسم کنم، سری که بر دامن زهراست و که دو سال میزبان مهمان ایرانی اش بود. *امیرالمومنین علی (ع) ✍نویسنده: 🕊به مناسبت سالروز شهادت تولد: ۱۳۵۲ شهادت: ۲۲ آذر ۱۳۹۵.تدمر سوریه 🥀مزار شهید: گلزارشهدای قم @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
#خاطرات_شهدا دو نفر ما خادم حرم حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) بودیم. دفعه آخر که برای خداحافظی رفتیم
‍ 🍃این روزها زُلف قلم گره خورده به مریدانِ سلام الله علیها، اینبار پرستویی دیگر، اینبار مصطفی نبی لو ستاره ای از ...❤️ 🍃دلداده بود...از همان روزهایی که در جبهه های با تمامِ جان در مقابل دشمن می‌ایستاد. تمام روزهایی که جان بر کف، جبهه شد. از خادمانِ حضرت معصومه بود و دلداده به حضرت به قول خودش" ایشان بود که شهید نمی‌شد" 🍃چه می‌شود که روزی آنقدر مقرب می‌شوی که هم رضایت به رفتنت نمی‌دهند؟! 🍃پرواز تلاطم قلبش را بیشتر کرد و مصطفی بود که در پی یافتن راهی برای رسیدن به او، چندین بار در هفته مسیر به تهران و بالعکس را می‌پیمود، تا شاید موانعِ سفرش برطرف شود. 🍃مسعود را دوست داشت، خیلی زیاد...جوانِ خواهرش بود و حالا او را تقدیم ساحتِ کرده بودند💔 🍃مرد بود و دلسوخته از جاماندن و به قول پسرش، "اینها مرد جنگ هستند. مرد در خانه نشستن نیستند و وقتی ببینند اسلام و در خطر است، حتما رزم‌آوری خودشان را نشان می‌دهند." 🍃در آخرین شیفت خادمی‌اش، وقتی از حرم خارج می‌شد، درخشانش اولین چیزی بود که نگاه را خیره می‌کرد. به همسرش گفت "اینبار که بروم، حتما می‌شوم" 🍃از خانم خواسته بود او را به عمه جانشان ببخشند. او را به امانت دهند تا در آنجا عشق‌بازی کند و حضرت کریمه... اصلا مگر می‌شود از کریم چیزی بخواهی و دست خالی بازگردی؟ 🍃، میعادگاهِ او و رفقایی شد که بالِ پروازشان بر فرازِ آسمانها باز بود و مصطفی با رسیدن به آنها آرام گرفت. به راستی که تولدِ حقیقی است... ✍️نویسنده : 🌺به‌مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۷ مرداد ۱۳۴۵ 📅تاریخ شهادت : ۲۹ مهر ۱۳۹۶ 🥀مزار شهید : بهشت معصومه قم، قطعه ۳۱ 🕊محل شهادت : الدیزور سوریه @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
‍ این روزها زُلف قلم گره خورده به مریدانِ اینبار پرستویی دیگر، اینبار ستاره ای از ... دلداده بود...از همان روزهایی که در با تمامِ جان در مقابل دشمن می‌ایستاد...تمام روزهایی که جان بر کف ، جبهه شد. از بود و دلداده به حضرت به قول خودش" ایشان بود که شهید نمی‌شد" چه می‌شود که روزی آنقدر مقرب می‌شوی که هم رضایت به رفتنت نمی‌دهند؟! پرواز تلاطم قلبش را بیشتر کرد و مصطفی بود که در پی یافتن راهی برای رسیدن به او، چندین بار در هفته مسیر به تهران و بالعکس را می‌پیمود...تا شاید موانعِ سفرش برطرف شود. مسعود را دوست داشت،خیلی زیاد...جوانِ خواهرش بود و حالا او را تقدیم ساحتِ کرده بودند مرد بود و دلسوخته از جاماندن و به قول پسرش# میثم، "اینها هستند.مرد در خانه نشستن نیستند و وقتی ببینند و در خطر است، حتما رزم‌آوری خودشان را نشان می‌دهند." در آخرین شیفت خادمی‌اش، وقتی از حرم خارج می‌شد، درخشانش اولین چیزی بود که نگاه را خیره می‌کرد. به گفت " اینبار که بروم،حتما می‌شوم" از خانم خواسته بود او را به عمه جانشان ببخشند اورا به امانت دهند تا در آنجا عشق‌بازی کند و حضرت کریمه... اصلا مگر می‌شود از کریم چیزی بخواهی و دست خالی بازگردی؟ ،میعادگاهِ او و رفقایی شد که بالِ پروازشان بر فرازِ آسمانها باز بود و مصطفی با رسیدن به آنها آرام گرفت.. به راستی که تولدِ حقیقی است... به‌مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۲۷ مرداد ۱۳۴۵ 📅تاریخ شهادت : ۲۹ مهر ۱۳۹۶.الدیزور سوریه 🥀مزار شهید : بهشت معصومه قم،قطعه ۳۱ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ 🍃دلم بی تاب است. می گیرم. دفتر دل نوشته هایم راباز می کنم. قلم در دست می گیرم اما نمی دانم چرا ساعت شنی دلهره ام امروز پایانی ندارد. حافظه ام‌ ی دلم شده و جملات امروز توانِ بودن ندارند. 🍃خواهر شاه خراسان، خود را به هدیه کرده است و من برای درک این اتفاق خیلی کوچکم. شاید هم دخیل های جواب داده است، نمی دانم. 🍃خوش به حالت ۱۴ سال با افتخار خادم بانوی بودی، راست می گویند؛ ، شهیدت می کند. با آمدن خبرِ شهادتِ ، کبوتر دلت به سوی آسمانِ شهادت پرواز کرد. در گریه های شبانه ات در حرم، جواز شدن را گرفتی. چشم سر را برتمام وابستگی های دنیا بستی و با چشم دل راهی سرزمینی شدی که را به بهای شهادت می آموزند. 🍃بیست و یکمین روز آذر را با آذین بستی و دنیا و آدم هایش را داغدار نبودنت کردی. اما چرخ گردون چرخید و این بار شهیدِ خادم شدی و حرم را زیارت کردی. 🍃این روزها فرزندت با افتخار برای ، خادمی می کند و راهت را ادامه می دهد. میدانم این ها از دعای خیر تو است. دعا کن برای که زنجیرهای بر وجودشان سنگینی می کند. توان راه رفتن در این برزخ را ندارند. دعا کن راه را گم کرده ایم. برای منتظرهای محتاجِ دعایت، دعا کن. ✍️نویسنده: منتظر 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۸ خرداد ۱۳۶۲ 📅تاریخ شهادت : ۲۱ آذر ۱۳۹۶ 🥀مزار شهید : قم، حرم حضرت معصومه 🕊محل شهادت : سوریه @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ ‍ "نرخ رفتن به سوریه چند است قدر دل کندن از دو فرزند است" 🍃شنیده ایم دختران بابایی اند؛ اصلا تکیه گاهشان شانه های محکم پدرانشان است و زمانی که دلگیر میشوند؛ سر بر آنان فرو آورده و در آغوش آرام میگیرند. 🍃دختران شما را که دیگر نگویم. هنگام رفتن دست هایشان را گره زده بودند به پاهای پدر که مبادا روزی حسرت این آغوش بر دل کوچکشان بماند. طاقت نداشتی جسارت را به سه ساله ی ببینی و هر چه داشتی جا گذاشتی و تنها با دلی بیقرار از سه ساله ی خودت گذشتی و روانه ی حرم رقیه ی ارباب شدی. 🍃برای رفتنت اما کسب اجازه لازم بود. پدرت راضی نبود و همین تورا بیتاب تر کرده بود. دختر شش ساله ات وقتی فهمید برای نذری که به سوریه داشتی؛ از اسلامشهر تا را پیاده رفتی، با شیرین زبانی پدربزرگ را راضی کرد و نوای رفتنِ تورا به دلش انداخت. 🍃رضایت مادر را نیز به ائمه سپردی و چه خوب ممکن کردند آرزوی ناممکنِ همیشگی ات را. راهی شدی و مادرت تنها پسرش را نذر پیکر بی کفن فاطمه(س)کرد به جبران روزهایی که در نبود تا یاریش کند. نهایت داستان ات شد شهادت🕊 🍃حوالیِ افطار و لحظات زیبای میهمانی خدا ؛ در یازدهم ماه مبارک رمضان؛ روسفید شدی و همنشین همیشگیِ سفره ی خدا. و این است عاقبت . 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٨ دی ۱٣۵٩ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ خرداد ۱٣٩۶ 🕊محل شهادت : حماء_سوریه @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ 🍃برایم است از آنان که ندیده ام سخن بگویم. از آنان که افتخاری در دل تاریخ اند. 🍃صدای قدم هایش از کوچه پس کوچه های مرداد به گوش میرسد ۲۵ مرداد را به نام خودش مزین می کند. آمده تا اولین هدیه مردم باشد برای دفاع از حریم حرم🙃 🍃صدای افتخار آفرینی دیگری در گوش خیابان های قم می پیچید. مهدی علیدوست، ارادت خاصی به داشت. شاید حکمت علیدوست بودنش هم همین است عطش عشق به خاندان نبوت او را تشنه نبرد کرد. نبرد با کسانی که به ساحت بی‌حرمتی کردند. 🍃سرانجام در روز سوم محرم سال ۹۴ دلتنگی ها به پایان رسید و صدای گلوله ایی ک بر پهلویت نشست از تو پرنده ایی ساخت تا در دل صدای بال زدنت را همه بشنوند تو برای همیشه به آغوش گرم آسمان برگشتی و حالا سالهاست که کوچه پس کوچه های همه بوی تورا می دهند. ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۵ مرداد ۱۳۶۵ 📅تاریخ شهادت : ۲۵ مهر ۱۳۹۴ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای علی ابن جعفر قم 🕊محل شهادت : سوریه @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
‍ ‍ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• 🍃خلاصه زندگی اش را قلم میزنم از همسایگی تا دو سال استراحت در آغوش . از آن لحظه نابی که اذن دفاع را از بانوی گرفت تا زمانی که بال در‌آورد و به سوی آسمان شتافت. 🍃شاید همه آن چیزی که من میدانم همین باشد، در ذهن کوچک و خسته ام نمی‌گنجد که او را ترسیم و توصیف کند از این پایین تا آن بالا راه بسیار است او به وصال به آسمان عروج کرد و من به قعر چاه . 🍃از زمین، جور دیگریست، ابرهایش سفرنامه ها می‌خوانند اگر خوب گوش کنی. از میگویند اینکه مادری کنج خانه نشسته و از پنجره حیاط را تماشا می‌کند بلکه در باز شود و قامت رعنای پسرش را باز به کشد♡ 🍃از همسفری میگوید که به دل بست و شد و چه خوب می‌دانست "هجران، کیفر است"* که چون به انتظار نشست و این کیفر را به جان خرید. 🍃به آخر سفرنامه که میر‌سند بغض می‌کنند. به آن لحظه که ابوزینب رفت و برنگشت، چشمه اشک خشک شد نیامد، دل همسر هزار تکه شد اما نیامد. به گمانم مادر دلش نیامد، پسر از لطف حضور (س) بی نصیب بماند که دست به دعا نبُرد بلکه به نشست. 🍃و انتظار، عجیب سخت و است. اینبار قلم را به دست میگیرم تا در چاه برای خودم گمنامی‌اش را رسم کنم، سری که بر دامن زهراست و که دو سال میزبان مهمان ایرانی اش بود. ☆☆ *امیرالمومنین علی (ع) 🕊به مناسبت سالروز 🔷تاریخ تولد : ۱۳۵۲ 🔷تاریخ شهادت : ۲۰ آذر ۱۳۹۵ 🔷مزار شهید : گلزار شهدای قم 🔷محل شهادت : تدمر سوریه •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ ‍ ‍ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• 🍃دلم بی تاب است. می گیرم. دفتر دل نوشته هایم راباز می کنم. قلم در دست می گیرم اما نمی دانم چرا ساعت شنی دلهره ام امروز پایانی ندارد. حافظه ام‌ ی دلم شده و جملات  امروز توانِ بودن ندارند. 🍃خواهر شاه خراسان، خود را به هدیه کرده است و من برای درک این اتفاق خیلی کوچکم. شاید هم دخیل های جواب داده است، نمی دانم. 🍃خوش به حالت ۱۴ سال با افتخار خادم بانوی بودی، راست می گویند؛ ، شهیدت می کند. با آمدن خبرِ شهادتِ ، کبوتر دلت به سوی آسمانِ شهادت پرواز کرد. در گریه های شبانه ات در حرم، جواز شدن را گرفتی. چشم سر را برتمام وابستگی های دنیا بستی و با چشم دل راهی سرزمینی شدی که را به بهای شهادت می آموزند. 🍃بیست و یکمین روز آذر را با آذین بستی و دنیا و آدم هایش را داغدار نبودنت کردی. اما چرخ گردون چرخید و این بار شهیدِ خادم شدی و حرم را زیارت کردی. 🍃این روزها فرزندت با افتخار برای ، خادمی می کند و راهت را ادامه می دهد. میدانم این ها از دعای خیر تو است. دعا کن برای که زنجیرهای بر وجودشان سنگینی می کند. توان راه رفتن در این برزخ را ندارند. دعا کن راه را گم کرده ایم. برای منتظرهای محتاجِ دعایت، دعا کن. 🔷تاریخ تولد : ۸ خرداد ۱۳۶۲ 🔷تاریخ شهادت : ۲۱ آذر ۱۳۹۶ 🔷مزار شهید : قم، حرم حضرت معصومه 🔷محل شهادت : سوریه •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم