در دامان خاک #دامغان چشم به جهان گشود.در چشمان پدر شوقی بود که در نگاه اول هم میتوانستی آن را بیابی.و شادی دل #مادر را چه میتوان گفت، وقتی که سعید کوچکش را در #آغوش کشید و عاشقانه به خود فِشُرد.
مردی با منشی بزرگ که از همان کودکی جاذبه ی اخلاقش گریبان گیر همه بود و همه عالم را در سیل #مهربانی خود غرق میکرد.
در دومین چله نشینی اش و در دومین پیاده روی #اربعین، اذن #سربازی بانو را گرفت و راهی #شام شد.
همانگونه که گفته بود نفس کشیدن برایش در هوای ریا و دروغ سخت بود و بعد از رسیدن به آرزویش اینبار در عطر هوای #سید_الشهدا نفس کشید..
او رفت تا اسیر نَفْس نشود.
در حماسه #نبل_الزهرا نخستین کسی بود که شهد #شهادت را نوشید.
خوش به حالش که بنده ی شیطان نشد.
جامانده این قافله شب منم...
و شما خود علمدار بودید..
جامانده ی #روضه ی زینب کبری منم..
شما خود روضه خوان جگر سوخته ی #زینب بودید.
راستی #تولدت_مبارک_شهید...
دعا کن ما هم بار دیگر متولد شویم برای #بندگی، زندگی و #شهادت ...
نویسنده: #گمنام
به مناسبت سالروز تولد شهید #سعید_علیزاده
📅تاریخ تولد : ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۸
📅تاریخ شهادت : ۱۲ اسفند ۱۳۹۴
🗺مزار : گلزار شهدای #دامغان
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
♡به نام نور
🍃او را به چشم پاک توان دید، چون #هلال
هر دیده جای جلوه ی آن #ماه_پاره نیست*
و من، یقین می دانم که چنین است.
مگر نه اینکه نگاه، مدار گرانمایه ی وصال است و من، منتهای معنای وصال را، در نگاه او یافته ام.
در نگاهی که مَامَن #خورشید بود.
نگاهی که رو به #نور داشت.
نگاهی نفیس، که تنها در دیده، تفسیر نمی شد.
این نگاه، همان #اندیشه و #عقیده و #ایمان بود.
همان عشق و راز.
همان وصل، همان #وصال.
.
🍃نگاهی که عشق را، با #عطر_یاس در آمیخته بود.
عقیده ای که #وصل را، با #عطر_نرگس در آمیخته بود.
اندیشه ای که راز را، با #عطر_خون در آمیخته بود.
🍃آری! برای #دیدار آن ماه پاره، آن نور، آن عشق، برای وصال، باید عطرآگین شد. مملو از عطر خون.
و او، دیده در دریای خون بنهاد و گیتی، از عِطرش #مست شد.
او دیده و جان درخون بنهاد، بهر نور
بهر همان ماه پاره، بهر نرگس و یاس.
🍃 او عاشقی کرد و وصال یافت.
او عطر آگین شد و جان راستین یافت.
ما چه می کنیم؟
آیا دیده ی پاکی داریم، برای دیدار آن ماه پاره؟
آیا شایان #آغوش نور گشته ایم؟
آیا عطر یاس و نرگس می دهیم؟
برای عطر نرگس چه کرده ایم؟
ما چه میکنیم؟
پ.ن: *جناب حافظ
✍نویسنده : #زهرا_مهدیار
🌸 به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #حامد_جوانی
📅تاریخ تولد : ۲۶ آبان ۱۳۶۹
📅تاریخ شهادت : ۴ تیر ۱۳۹۴ .ادلب سوریه
🥀مزار شهید : تبریز_وادی رحمت
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
♡به نام نور
🍃او را به چشم پاک توان دید، چون #هلال
هر دیده جای جلوه ی آن #ماه_پاره نیست*
🍃و من، یقین می دانم که چنین است. مگر نه اینکه نگاه، مدار گرانمایه ی #وصال است و من، منتهای معنای وصال را، در نگاه او یافته ام. در نگاهی که مَامَن #خورشید بود. نگاهی که رو به نور داشت. نگاهی نفیس، که تنها در دیده، تفسیر نمی شد. این نگاه، همان اندیشه و عقیده و #ایمان بود. همان عشق و راز. همان وصل، همان وصال.
🍃نگاهی که عشق را، با عطر یاس در آمیخته بود. عقیده ای که وصل را، با #عطر_نرگس در آمیخته بود. اندیشه ای که راز را، با عطر خون در آمیخته بود.
🍃آری! برای دیدار آن ماه پاره، آن #نور، آن عشق، برای وصال، باید عطرآگین شد. مملو از #عطر_خون. و او، دیده در دریای خون بنهاد و گیتی، از عِطرش مست شد. او دیده و جان درخون بنهاد، بهر نور بهر همان ماه پاره، بهر نرگس و یاس.
🍃 او عاشقی کرد و وصال یافت. او عطر آگین شد و جان راستین یافت. ما چه می کنیم؟ آیا دیده ی پاکی داریم، برای دیدار آن ماه پاره؟ آیا شایان #آغوش نور گشته ایم؟ آیا #عطر_یاس و نرگس می دهیم؟ برای عطر نرگس چه کرده ایم؟ ما چه میکنیم؟
پ.ن: *جناب حافظ
✍نویسنده : #زهرا_مهدیار
🌸 به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #حامد_جوانی
📅تاریخ تولد : ۲۶ آبان ۱۳۶۹
📅تاریخ شهادت : ۴ تیر ۱۳۹۴
🥀مزار شهید : تبریز _وادی رحمت
محل شهادت : ادلب سوریه
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
تمام #دنیای_دخترخلاصه میشودبه پدرش.آغوش گرمش بهترین #مأمن_ آرامش است.هرچه دختر نازکند،دل پدرعاشقانهتربرای ثمره وجودش میتپد.
خستگیهایی که برتن پدرسنگینی میکند با #شیرینزبانیهای_دخترش تمام میشودامابزرگترین #حسرت برای یک دخترجای خالی پدراست. محروم شدن از #آغوش پرمحبت و جای خالی دست پرمهرش که موهای دخترش را نوازش کند و #قربانصدقهاش شود.
میخواهم ازدختری بگویم که عاشقانه هایش با،پدرختم میشود به #بوسهای_گرم بر
#سنگ_سردمزارپدرش...
#نادیا،دلتنگیهایش را ازکودکی بابغل کردن لباس نظامی که نشان پدر است تسکین میدهد.
تنهاتصور او ازچهره پدر،عکسی است که آقاحمیدقبل از،رفتن به #سوریه، برای شهادتش آماده کرده بود.
تولد #یکسالگی نادیامصادف شدبا #شهادت پدرش وبهترین هدیهاش شد #دختر_شهیدشدن.حمید۲۰ ساله،دل کند،ازدخترش به حرمت #سهساله_حسین.
چندروزقبل ازشهادتش هرچه زنگ زد دخترش خواب بودنتوانست،صدایش را بشنود.حتی حسرت دیدن راه رفتن های دخترش هم بردلش ماندو #شهیدشد.
حالا،دخترقصه ما،دلش به #خاطرات بهجامانده خوش است،وافتخارمیکند به پدری که جوانیاش رافدای خواهر ارباب کردو طعم بیتابی #رقیه_سهساله سهم دخترش شد.
خداراشکرسنگ سرد #مزاردل ندارد وگرنه تاحالا،بارها از #دلتنگیهای_نادیا برای پدرش،دلش گرفته بود،بغضش ترکیده بودوهزار تکه شده بود..
🍃به مناسبت #سالروزشهادت #شهیدحمید_احسانی
📅تاریخ تولد:۲۴تیر۱۳۷۲
📅تاریخ شهادت:۱۹آبان۱۳۹۲
🕊محل شهادت:دمشق.زینبیه
🥀مزار:مشهدبهشت رضا
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
🍃زائر حرم #عمه_سادات شده بود. همان روزها که امنیت در سوریه برقرار بود و خبری از جنگ و تهدید نبود. دلش را دخیل بسته بود به شبکه های #ضریح و از خانم خواسته بود واسطه شود تا خدا دختری به او عطا کند.
🍃خواهر ارباب دست های خالی #زائرش را با حاجت های برآورده شده پر کرده بود و پس از مدتی خداوند #دختری به او هدیه کرد. #خیرالله برحسب ارادت به عمه سادات، نامش را زینب نامید.
🍃قرار بود یک سالگی #زینب را به رسم تشکر از خواهر ارباب به حرمش بروند اما زمزمه تهدیدها در گوش جهان پیچید و حسرت #زیارت سه نفره را قاب کردند و گوشه دلشان گذاشتند.
🍃دلتنگی هایشان را در حرم #امام_رضا تسکین دادند. هربار حاجتی می خواست اما در آخرین زیارتش توفیق #شهادت خواسته بود. امام رضا این بار هم حاجت دلش را داد و شهادت نامه اش امضا شد.
🍃زمزمه ها بیشتر شد و نوکر ارادتمند #ارباب راهی شد و مهر مدافع حرم بر قلبش حک شد. روزها با #دلتنگی گذشت و خانواده روزشماری می کردند برای برگشتنش. به همسرش گفته بود #عملیات مهمی پیش رو دارند، برایشان صدقه کنار بگذارد. بی تابی مونس همسرش شده بود و دست به دعا شده بود.
🍃۱۶۰ کیلومتر پیاده رفته بود عقب تا جایی بتواند عکس هایش را برای دخترش بفرستد و گفته بود زمان کمی تا #پیروزی باقی مانده و به زودی برمیگردد. چشم های زینب درانتظار دیدن قامت پدر به در خشک شد و با شنیدن خبر شهادت مسافرش، حسرت #آغوش پدر به دلش ماند.
🍃قصه دخترها بابایی اند را همه می دانند دلم شکست به یاد #سه_ساله حسین که چشم انتظار پدر بود و با #سر_بریده بابا امیدهایش ناامید شد و آنقدر ناله کرد که جان داد...
🍃آخرین وداع زینب ختم می شود به چهره پدر که با #تابوت پوشیده با پرچم سه رنگ قاب شده بود. زینب این روزها چادرش را محکم تر می گیرد می خواهد حافظ #خون پدرش باشد. چشم های بی تابش را با دیدن عکس های پدر آرام می کند و داغ دلش را با سنگ سرد مزار پدر...
✍نویسنده : #طاهره_بنایی منتظر
🌹به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #خیرالله_صمدی
📅تاریخ تولد : ۲۷ مهر ۱۳۴۷
📅تاریخ شهادت : ۲۵ آبان ۱۳۹۶
🥀مزار شهید : زنجان، گلزار شهدای بهشت زهرا
🕊محل شهادت : بوکمال سوریه
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🍃زائر حرم #عمه_سادات شده بود. همان روزها که امنیت در سوریه برقرار بود و خبری از جنگ و تهدید نبود. دلش را دخیل بسته بود به شبکه های #ضریح و از خانم خواسته بود واسطه شود تا خدا دختری به او عطا کند.
🍃خواهر ارباب دست های خالی #زائرش را با حاجت های برآورده شده پر کرده بود و پس از مدتی خداوند #دختری به او هدیه کرد. #خیرالله برحسب ارادت به عمه سادات، نامش را زینب نامید.
🍃قرار بود یک سالگی #زینب را به رسم تشکر از خواهر ارباب به حرمش بروند اما زمزمه تهدیدها در گوش جهان پیچید و حسرت #زیارت سه نفره را قاب کردند و گوشه دلشان گذاشتند.
🍃دلتنگی هایشان را در حرم #امام_رضا تسکین دادند. هربار حاجتی می خواست اما در آخرین زیارتش توفیق #شهادت خواسته بود. امام رضا این بار هم حاجت دلش را داد و شهادت نامه اش امضا شد.
🍃زمزمه ها بیشتر شد و نوکر ارادتمند #ارباب راهی شد و مهر مدافع حرم بر قلبش حک شد. روزها با #دلتنگی گذشت و خانواده روزشماری می کردند برای برگشتنش. به همسرش گفته بود #عملیات مهمی پیش رو دارند، برایشان صدقه کنار بگذارد. بی تابی مونس همسرش شده بود و دست به دعا شده بود.
🍃۱۶۰ کیلومتر پیاده رفته بود عقب تا جایی بتواند عکس هایش را برای دخترش بفرستد و گفته بود زمان کمی تا #پیروزی باقی مانده و به زودی برمیگردد. چشم های زینب درانتظار دیدن قامت پدر به در خشک شد و با شنیدن خبر شهادت مسافرش، حسرت #آغوش پدر به دلش ماند.
🍃قصه دخترها بابایی اند را همه می دانند دلم شکست به یاد #سه_ساله حسین که چشم انتظار پدر بود و با #سر_بریده بابا امیدهایش ناامید شد و آنقدر ناله کرد که جان داد...
🍃آخرین وداع زینب ختم می شود به چهره پدر که با #تابوت پوشیده با پرچم سه رنگ قاب شده بود. زینب این روزها چادرش را محکم تر می گیرد می خواهد حافظ #خون پدرش باشد. چشم های بی تابش را با دیدن عکس های پدر آرام می کند و داغ دلش را با سنگ سرد مزار پدر..
🌹به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_خیرالله_صمدی
📅تاریخ تولد : ۲۷ مهر ۱۳۴۷
📅تاریخ شهادت : ۲۵ آبان ۱۳۹۶
🥀مزار شهید : زنجان، گلزار شهدای بهشت زهرا
🕊محل شهادت : بوکمال سوریه
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
خدایا قرار است بمیریم پس چه خوب است که مرگمان در راه تو باشد.... #شهیدحسن_حزباوی @shahedaneosve
🍃دخترک با چشمانی خیس، به کادوهای بستهبندیشده نگاه میکرد. چه رؤیاهایی که شبانه بافته بود و با رج به رج آن خندیده بود، #بغض کرده بود از شدت خوشحالی، اشک ریخته بود از شوق و بو کشیده بود #عطر_تنی را که روی این تارهای بافته نشسته بود.
🍃حالا چند روزی است که این تار بافتهشده ریشریش شده، از هم رفته و دیگر عطر تن هیچکس از آن به مشام نمیرسد! بوی #خون میآید، بوی #باروت و خاک، صدای هیاهو و #فریاد زنان و کودکان از این تارهای از همرفته به گوش میرسد...
🍃تصویر #پیکری زخمی بر تارهایش نقش بسته، دخترک صاحب پیکر را میشناسد. روزی در #آغوش او کلمه بابا را هجی کرده بود. او در این هیبتی که درون تصویر متلاشی شده قد کشیده بود... نوازشهای صاحبش را چشیده، #قربانصدقههایش را شنیده و به خاطر سپرده بود.
🍃دختر اینبار نگاه غمبارش را به تابلوی روی دیوار میدهد و بعد نگاهش نام نشسته در گوشه قاب را هدف میگیرد: #حسن_حزباوی!
🍃پدرش در کوت عبدالله #اهواز چشم باز کرده بود. خلق و خویش آیینه تمامنمای #شهدا بود اینطور دیده بودند و میگفتند! برای دفاع از #حرم که رفته بود پدرش ناراضی بود، ناغافل رفت! ناغافل هم #شهید شد...
🍃دخترک روزهای خوش قبل از این واقعه را دور میکند. #بیستوسوم_آذر روز تولدش بود، خانواده در تکاپو بودند کادوهایش را زودتر بگیرند و آماده کنند. قرار بود سوپرایز شود. اما قضیه برعکس شد! پدرش کادوی تولدش را زودتر از #محبوب خویش دریافت کرد و او بود که با خبر پروازش خانوادهاش را سوپرایز کرد، زودتر از لحظه #موعود، ناغافل!
🍃حالا اما دخترک از بین این همه #حسرت فقط بغض غافلگیر کردن پدر و رؤیایی که بافته بود به دلش ماند... رؤیایی که رؤیا ماند و تحقق نیافت...
♡سالگرد #شهادتت_مبارک بهترین بابای دنیا!♡
✍نویسنده : #مهدیه_نادعلی
🍁به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #حسن_حزباوی
📅تاریخ تولد : ۲۳ آذر ۱۳۶۱
📅تاریخ شهادت : ۱ آذر ۱۳۹۳
🥀مزار شهید : گلزار شهدای اهواز
🕊محل شهادت : سوریه
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍃و آنان را راهبرانی کردیم که به فرمان ما مردم را به خوشبختی میرساندند.✨
"سوره انبیاء آیه ۷۳"
🌱به گمانم مریم و ملیکا هنوز منتظرند تا تو زنگِ خانه را بزنی و به سوی در روانه شوند و ببینید کدام یک میتواند بیشتر#آغوش تو را تصاحب کند.💔
🌱از تو چه پنهان گاهی قالی های حرم نیز دلشان برایت تنگ میشود، دوست دارند بیایی و بنشینی و#زیارت حضرت معصومه(س) را زمزمه کنی تا در فضا صدای تو طنین انداز شود.
🌱ملیکا سادات میگوید؛ هوا سرد است بابایی بیا و کلاه و شال گردنی که مادر برایت بافته با خود ببر. بهمن ماه از راه رسیده است و گویی بابا دلش پر میزند برای رفتن، میداند دخترانش را کسی آزرده نخواهد دید، میداند آنها #رقیهِ سه سالهی حسین(ع) را در کنارشان دارند و صبر#عمهِ_سادات را در قلبهایشان.
🌱دیگر زمستان که از راه میرسد #دختر کوچولوها بیشتر تو را میخواهند، دلشان هوایی میشود و تا عکسها را یک دلِ سیر در سینه نفشارند آرام نمیگیرند.
"تا گنج غمت در دلِ ویرانه مقیم است
همواره مرا کُنج خرابات مُقام است"
✍نویسنده : #فاطمه_اکبری
🌺به مناسبت سالروز #شهادت #شهید #سید_سجاد_روشنایی
📅تاریخ تولد : ۱۰ شهریور ۱٣۵٧
📅تاریخ شهادت : ۱٣ بهمن ۱٣٩۴
🥀مزار شهید : قم
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🍃زائر حرم #عمه_سادات شده بود. همان روزها که امنیت در سوریه برقرار بود و خبری از جنگ و تهدید نبود. دلش را دخیل بسته بود به شبکه های #ضریح و از خانم خواسته بود واسطه شود تا خدا دختری به او عطا کند.
🍃خواهر ارباب دست های خالی #زائرش را با حاجت های برآورده شده پر کرده بود و پس از مدتی خداوند #دختری به او هدیه کرد. #خیرالله برحسب ارادت به عمه سادات، نامش را زینب نامید.
🍃قرار بود یک سالگی #زینب را به رسم تشکر از خواهر ارباب به حرمش بروند اما زمزمه تهدیدها در گوش جهان پیچید و حسرت #زیارت سه نفره را قاب کردند و گوشه دلشان گذاشتند.
🍃دلتنگی هایشان را در حرم #امام_رضا تسکین دادند. هربار حاجتی می خواست اما در آخرین زیارتش توفیق #شهادت خواسته بود. امام رضا این بار هم حاجت دلش را داد و شهادت نامه اش امضا شد.
🍃زمزمه ها بیشتر شد و نوکر ارادتمند #ارباب راهی شد و مهر مدافع حرم بر قلبش حک شد. روزها با #دلتنگی گذشت و خانواده روزشماری می کردند برای برگشتنش. به همسرش گفته بود #عملیات مهمی پیش رو دارند، برایشان صدقه کنار بگذارد. بی تابی مونس همسرش شده بود و دست به دعا شده بود.
🍃۱۶۰ کیلومتر پیاده رفته بود عقب تا جایی بتواند عکس هایش را برای دخترش بفرستد و گفته بود زمان کمی تا #پیروزی باقی مانده و به زودی برمیگردد. چشم های زینب درانتظار دیدن قامت پدر به در خشک شد و با شنیدن خبر شهادت مسافرش، حسرت #آغوش پدر به دلش ماند.
🍃قصه دخترها بابایی اند را همه می دانند دلم شکست به یاد #سه_ساله حسین که چشم انتظار پدر بود و با #سر_بریده بابا امیدهایش ناامید شد و آنقدر ناله کرد که جان داد...
🍃آخرین وداع زینب ختم می شود به چهره پدر که با #تابوت پوشیده با پرچم سه رنگ قاب شده بود. زینب این روزها چادرش را محکم تر می گیرد می خواهد حافظ #خون پدرش باشد. چشم های بی تابش را با دیدن عکس های پدر آرام می کند و داغ دلش را با سنگ سرد مزار پدر..
🌹به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_خیرالله_صمدی
🔷تاریخ تولد : ۲۷ مهر ۱۳۴۷
🔷تاریخ شهادت : ۲۵ آبان ۱۳۹۶
🔷مزار شهید : زنجان، گلزار شهدای بهشت زهرا
🔷محل شهادت : بوکمال سوریه
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🍃خلاصه زندگی اش را قلم میزنم از همسایگی #کریمه_اهل_بیت تا دو سال استراحت در آغوش #تدمر. از آن لحظه نابی که اذن دفاع را از بانوی #قم گرفت تا زمانی که بال درآورد و به سوی آسمان شتافت.
🍃شاید همه آن چیزی که من میدانم همین باشد، در ذهن کوچک و خسته ام نمیگنجد که او را ترسیم و توصیف کند از این پایین تا آن بالا راه بسیار است او به وصال #مادر_پهلو_شکسته به آسمان عروج کرد و من به قعر چاه #سقوط.
🍃از زمین، #آسمان جور دیگریست، ابرهایش سفرنامه ها میخوانند اگر خوب گوش کنی. از #انتظار میگویند اینکه مادری کنج خانه نشسته و از پنجره حیاط را تماشا میکند بلکه در باز شود و قامت رعنای پسرش را باز به #آغوش کشد♡
🍃از همسفری میگوید که به #ابوزینب دل بست و #عاشق شد و چه خوب میدانست "هجران، کیفر #عشق است"* که چون #یعقوب به انتظار نشست و این کیفر را به جان خرید.
🍃به آخر سفرنامه که میرسند بغض میکنند. به آن لحظه که ابوزینب رفت و برنگشت، چشمه اشک #مادر خشک شد نیامد، دل همسر هزار تکه شد اما نیامد. به گمانم مادر دلش نیامد، پسر از لطف حضور #فاطمه(س) بی نصیب بماند که دست به دعا نبُرد بلکه به #انتظار نشست.
🍃و انتظار، عجیب سخت و #نفس_گیر است. اینبار قلم را به دست میگیرم تا در چاه برای خودم گمنامیاش را رسم کنم، سری که بر دامن زهراست و #تدمر که دو سال میزبان مهمان ایرانی اش بود.
☆#شهادتت_مبارک☆
*امیرالمومنین علی (ع)
🕊به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_احمد_جلالی_نسب
🔷تاریخ تولد : ۱۳۵۲
🔷تاریخ شهادت : ۲۰ آذر ۱۳۹۵
🔷مزار شهید : گلزار شهدای قم
🔷محل شهادت : تدمر سوریه
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم