#در_محضر_معصومین
🔰امام کاظم عليهالسلام:
✍ما مِن شَى ءٍ تَراهُ عَيناكَ إلاّ و فيهِ مَوعِظَةٌ.
🔴در هر چيزى كه چشمانت مىبيند، موعظهاى است.
📚بحار الأنوار، ج۷۸، ص۳۱۹
#حدیث_روز
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
📝دست نوشته دختر شهید منصور عباسی هفشجانی برای شهید مجید قربانخانی
وقتی قصه مجید بربری رو سه سال پیش میخوندم، خب اون موقع پدر من شهید نشده بود، یاد منصور فِری خودمون میافتادم .
جوانی که مثل داش مجید اصلا حال و هوای مذهبی نداشت اما لوتی بود و غیرتی ... پدر من با خاطر داشتن موهای فر معروف بود به منصور فِری...
منصور فری در جوانی دائم به کویت و بندر عباس میرفت و خوراک و پوشاک و سیگار برای فروش می آورد تا اینکه برادرش آیت الله در آزاد سازی خرمشهر شهید شد و منصور فری متحول شد...طبق وصیت برادر شهیدش وارد جبهه ها و سپس ملحق به سپاه پاسداران میشود .
منصور فری بعد از بازنشستگی مدتی سوپر مارکت و سالها بنگاه املاک داشت .
مجید بربری ما از قهوه خانه و منصور فری از بنگاه املاک راهی سوریه شدن...
شاید خیلیا دید خوبی نسبت به مشاورین املاک نداشته باشن، شغلیست بسیار خطرناک که ممکن است با کمترین بی توجهی دچار خسران در دنیا و آخرت شوی، حجم پولی که در این شغل جابجا میشه بسیار زیاد هست، کلاه برداری، کلک، قسم دروغ و ... سخت میشه از این شغل پاک و سالم بیرون اومد .
هنر این هست که در بستر گناه باشی و آلوده نشی...
منصور عباسی در بنگاه املاک فقط با مردم معامله نمیکرد با خدا معامله میکرد، فقط در حال خرید و فروش خانه در دنیا نبود، به دنبال خرید سکنی در بهشت بود... اگر کسی به خاطر قرض و بدهی قصد فروش خانه رو داشت تمام تلاشش رو میکرد تا کمک کند بدهی پرداخت بشود و خانه به دوش نشود، اگر کسی خونه میخرید از طرفین معامله کمیسیون رو طبق قانون دریافت نمیکرد طبق رضایت طرفین دریافت میکرد، امین اموال مردم بود .
فقط بنگاه املاک نبود، به گفته مردم بنگاه خیریه بود . جهزیه عروس آماده میکرد، گرفتاری های خانوادگی رو حل و فصل میکرد، قرض مردم رو ادا میکرد، بعد از شهادت، خیلی ها آمدند و گفتند آقای عباسی تا دو سال، سه سال ... کرایه ی منزل ما را پرداخت میکرد یا به تعبیر آقا مقام معظم رهبری شهید عباسی حقیقتا معامله گر خوبی بوده...
وقتی سوریه بود، خیلی از مقدس نماها باور نمیکردند عباسی به سوریه رفته باشد و گفته بودند عباسی دائم به دنبال دنیا و کسب درامد است، سوریه
نمیرود...بعد از بار اول که بابا از سوریه مجروح برگشت به او گفته بودند مگه درامد سوریه بیشتر از املاک بود که به سوریه میروی...
وقتی مجید بربری هم به سوریه رفته بود خیلی ها باور نمیکردند، تا اینکه خبر شهادت منصور فری و مجید بربری، در همه جای شهر پیچید...
او شد حبیب بن مظاهر شهدای مدافع حرم و آن شد حر شهیدان مدافع حرم
آری مقدمات شهادت، با پوشیدن لباس سپاه و رفتن به سوریه فراهم نمیشود، مقدمات شهادت با غیرت وانصاف و مهربانی و دست گیری از ضعیف و خدمت به پدر و مادر و خانواده مهیا میشود...
به ریش نیست برادر، به ریشه است...
به قول شاعر ؛
ما سینه زدیم بی صدا باریدند
از هر چه که دم زدیم آنها دیدند
مامدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند
🌷شهید مجید قربانخانی🌷
🌷شهید آیت الله عباسی🌷
سالروز شهادت
🌷شهید منصور عباسی🌷
یاد شهدا با صلوات🌷
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🍃خودکار را برداشته، مینویسم از اویی که از تبار #حبیب بود. نوشتهام مقدمه ندارد! اصلا برای گفتن از او که مقدمه لازم نیست، یک راست باید سر اصل مطلب رفت. اصل مطلبی که خودش هم مقدمه است هم نتیجه!
🍃مقصود حرف هایم فقط یک نفر است. کسی که یک #وصیت، مسیر زندگیاش را به سمتی برد که پایان نداشت! جایی ندیدم که نوشته باشد مسیر #جهاد و بندگی پایان دارد. البته چرا! یادم رفته بود پایانی دارد که مقدمهی شروعی دوبارهست، #شهادت! و این همان چیزی بود که به حیات #منصور در این دنیا خاتمه داد.
🍃فیلم زندگیاش را روی دور تند میگذارم از اول تا به آخر را دوره میکنم. از بهاری که متولد شد تا سالهایی که کار کرد تا کمک خرج #خانواده باشد.
🍃طولی نمیکشد که میرسم به همان نقطه آغازی که منتهی به #پرواز شد. سال شصت و یک بود. خبر شهادت #آیتالله* را برای منصور آوردند به اضافه تکه ای کاغذ و مابقی وسایل. کاغذ را باز کرد. وصیتنامه #برادرش بود. شروع به خواندن کرد. از منصور خواسته بود تا برای دفاع از دستاورد های #انقلاب_اسلامی و حراست از مرز های میهن اسلامیمان به س.پ.ا.ه اسلام بپیوندد. و اینجا آنچه در تقدیرش نوشته بودند رقم خورد.
🍃ویدیو جلو تر میرود به سی سال جلوتر وقتی که یک منصور مانده و غنیمتی که از #پنج_سال حضور در جبهه های جنگ نصیبش شده. و البته خوابی که منصور عباسی قصهی ما را #زینبی کرد.
🍃منصور صرفا نه برای شهادت که باز هم برای #دفاع پا در میدان گذاشت، مثل رفقایش. با این تفاوت که منصور از آنها جا مانده بود. و این #جاماندگی به وقت اذان ظهر جمعه ده آذر در #بوکمال_سوریه به وصال رسید.
♡ #شهادتت_مبارک حبیب حرم!♡
پ.ن:برادر شهید آیتالله عباسی در عملیات آزادسازی #خرمشهر شهید شد.
🔷به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_منصور_عباسی
🔷تاریخ تولد : ۹ فروردین ۱۳۳۶
🔷تاریخ شهادت : ۱۰ آذر ۱۳۹۶
🔷مزار شهید : بهشت دو معصوم شهرکرد
🔷محل شهادت : سوریه
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
نمی رسد ،
به خداحافظی
زبان از بغــض
خوشـا به حال تـو
که مسافـر بهشتـی . . .
#جانباز دفاع مقــدس
پاسـدار مدافع حـرم
🌷شهید #منصور_عباسی🌷
شهادت ۱۰ آذر
#سالروزشهادت....🕊🌸
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
•• #آقامونه ••
⃟ ⃟• با خیالِ
•تُــــــو•
فارغ از هَر
حالِ نا خوشایَندَم...♡
⃟ ⃟• به •تُــــــو•
کِ فکر میکنم
تَمام •حالَـــــم•
•عطـــــراگین• میشود
عشق یعني، یڪ #علي رهبر شده👇🏻
🌸اللهم احفظ امامنا الخامنه ای🌸
↙ قرار ما هرشب ساعت ۲۳ یک تصویر از #آقای_عشق
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
⸤ شاهِدان اُسوه ⸣
🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸
🌸🌼🌺🌼🌸
🌸🌼🌺
🌸
#خاطرات_شهدا
📗تپه العیس
🔵شهید مدافعحرم #میلاد_بدری
تابستان که از راه رسید، کار میلاد بیشتر میشد. مسجد، دوباره کلاسهای تابستانی برگزار میکرد. تقریباً هر شب بعد از یک فوتبال سنگین، بچههای گروه را که حسابی گرسنه بودند، به فلافل دعوت میکرد و میگفت«حالا که گروهم به شبی با فلافل معروف شده، نمیشه که یک شب فلافل نخوریم. باید حتماً بخوریم😎🌭
خودش، دوتا فلافل میخورد؛ پشت سرش هم دو تا ماءالشعیر. سیدعمــــار میگفت: «میلاد! آخرش با این ماءالشعیــــر میمیریها!» او هم جواب میداد «بخور، سیدجان! خدا کریمــــه! فردا مسابقه داریم؛ باید خوب بخوریم تا برنده باشیم. مخصوصاً من که دفــــاع آخر هستم، نباید ضعیــــف باشم🥅💪
در زمین فوتبــــال، هیچکس از دفاع میلاد رد نمیشد. موقع بازی هم با کسی شوخی نداشت. وای به روزی که از تیمی گــــل میخوردند؛ یادش میرفت مربی مسجد است؛ داد و بیداد میکرد و همه را مقصّــــر میدانست. آن شب هم مثل همیشه بچههای مسجــــد و مربیها جمع شده بودند تو زمین فوتبــــال تا مسابقهای برگزار کننــــد. آقای صالحی، مربــــی دبیرستانیهای مسجد جامــــع هم بــــود⚽️🏟
شیخ طاهری از دوستانش میگفت: دو تیم شدیم، و میلاد طبق معمول، دفاع آخر ایستاد. مطمئن بودیم اگر توپ از دفاع رد شود، صاحب تــــوپ امکان ندارد بتواند از میلاد عبور کنــــد؛ هر طور شده، او را سرنگون میکند. تیم مقابــــل، دوتا گل زدند و یک گل هم خوردند. میلاد عصبــــانی بود. همــــه ترسیــــده و مانده بودند چطور میلاد را آرام کنند. اینجور وقتها، فقط زیتــــونزاده همتیمی شهید بود که میتوانست میــــلاد را آرام کند؛ که او هم نبــــود. میــــلاد هم کلّی سر و صدا کــــرد🗣😡
شیخحسن گفت: «رفتم کنار میلاد و گفتم: چِته!؟ چه کار میکنی!؟ میلاد هم که حسابی عصبانی بود، گفت برو ببینم، حوصله داری! لباس پوشید و از زمین بیرون رفت. این اخلاقش برای همه عادی بود. گل که میخورد و بازی را که میباخت، عصبانی میشد. شب، موقع نماز مغرب و عشا دیدم میلاد صف آخر ایستاده؛ سرش هم پایین است😞❤️
🌸
🌸🌼🌺
🌸🌼🌺🌼🌸
🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
#شهیدمدافعحرمـ #میلاد_بدری 🕊🌺
🌹روزی شهادتش بهش گفتم میلاد بیا صبحونه بخور دقیقا اینو رو گفتم ؛ #گفتم میلاد صبحونه خوردنی؟ #گفت اره دو لقمه خوردم (اصلا انگار اشتها نداشت خودش میدونست داره دعوت میشه به یه ضیافت)
🌹یک چیز دیگر باعنایت خود شهید یادم اومد #میلاد همیشه پست شب بود ، اما شب که ساعت ۶ قرار بود بره روی ارتفاعات ، یکی از خونه های مردم سوریه رو کرده بودیم نـــــماز خـــــونه که بچه ها نماز بخونن
🌹میلاد تا نمـــــازش رو خوند تیم میلاد حرکت کرده بود و رفت بود رو ارتفاعات چون مسیر یکم دشوار بود به تنهایی بره و باید با مسیر یاب میرفتن بهش گفتیم اشکال نداره شب پایین بمون صبح بجاش با ما بیا بالا و این شد که نمـــــاز اول وقتش از همه چیز براش مهـــــم تر بود و حتی نمازش رو بر پست ترجیح داد و پرودگار صبح روز بعد پاداش نماز اول وقتش رو بهش داد...
#شهادتاربعینحسینی۹۴
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | لحظه شهادت ،
شهید #میلاد_بدری و شهید #مولائی ،
با موشڪ تاو درالعیس -از دوربین جبهه النصره
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم