eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
301 دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
4هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 سلام ارباب✋ چه سعادتی دارد..☺️ آفتابی☀️که از بام حرم ارباب طلوع میکند هر صبح..😊 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
هر صبح سلامی به گل روی تو زیباست چون یاد روی تو یاد آور عشق است 🌷 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
❣ پیام شهدا❣ ان شاءالله هیچ وقت از یاد انقلاب غافل نشوید که دشمنان منتظر وقت هستند که به این انقلاب ضربه بزنند و تا در توان دارید به جان امام دعا بنمایید ، ان شاء الله خدا نگهدار شما. ⚜شهید رضا جنیدی⚜ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تیپ زینبیون 🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌱🌷🌱🌷🌱🌷 🌷🌱🌷🌱🌷 🌱🌷🌱🌷 🌷🌱🌷 🌱🌷 🌷 🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 یک روز به علی گفتم برای یکبار هم که شده به پاکستان برو و مادر و خواهر را ببین و بیا، بعد دوباره اعزام شو و برو. اما دائم صحبت های علی در مورد امام زمان (عج) در گوشم بود. عاقبت رفت حرم حضرت معصومه (س) و برگشت و گفت می خواهم بروم. گفتم : « به مادر زنگ بزن و خداحافظی کنید.» گفت:« شما هم مادر ، پدر و دوستم هستید. وقتی از شما اجازه گرفتم تمام است.» وقتی هم که رفت از سوریه با هم صحبت کردیم. شش ماهی در منطقه ماند و وقتی برگشت و می خواست مجدد برود به ایشان گفتم: « علی این بار باید به دیدن مادر بروی وگرنه روز قیامت باید پاسخگو باشی. » برای همین رفت و آماده شد و رفت پاکستان دیدار مادر. ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌷 🌱🌷 🌷🌱🌷 🌱🌷🌱🌷 🌷🌱🌷🌱🌷 🌱🌷🌱🌷🌱🌷 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💐قـــــصـــه ی عشـــق عجبـــــ قصـه ی درد آلودیـــستـــــــ🍃 🌺عشــــق آن یــــار سفــــر کرده مـــرا پـــــیــرم کرد❤️ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌱🌷🌱🌷🌱🌷 🌷🌱🌷🌱🌷 🌱🌷🌱🌷 🌷🌱🌷 🌱🌷 🌷 🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 فردای روزی که حشمت علی از سوریه برگشت با پسرعمویم که از طلاب هستند و سه چهار نفر از طلاب پاکستانی تماس گرفتم که به خانه ما بیایند و با علی صحبت کنند تا دیگر به سوریه نرود. می خواستم علی به پاکستان پیش مادر و خواهرمان برگردد. با خودم گفتم پسرعمویم بزرگسال است. قطعا علی حرفش را گوش می کند. حشمت علی خیلی ساکت بدون جواب دادن سر به زیر نشسته بود و فقط گوش می داد تا اینکه پسرعمویم از علی پرسید: « این چه وظیفه ای است؟؟ این جنگی که شما رفته اید در کجای اسلام آمده؟؟ این جنگ جنگ سیاسی است، برای دفاع از چه کسی می خواهید بروید؟؟» یکباره دیدم علی سرش را بالا آورد، چهره اش از ناراحتی سرخ شده بود. و با چشمان سرخ به ما نگاه کرد، علی جوابی داد که با شنیدنش من هم که مخالف بودم دیگر سکوت کردم و اذن رفتن دادم. علی در پاسخ گفت: « شما تا به حال سوریه رفته اید؟! شما گنبد حرم خانم را دیده اید و اگر با چشمان خود می دیدید که ضریح حرم حضرت زینب(س) پراز ترکش است، می دانید که داعشی ها می خواهند مزار خانم را خراب کنند. بعد از من می خواهید اینجا بنشینم؟؟ آیا این رسم شیعه بودن است؟؟ من از شما سوال می کنم اگر امام زمان(عج) بیایند و از ما بپرسند که وقتی قبر عمه ام را خراب می کردند و پیکر ایشان را بیرون می آوردند، شما چه می کردید؟ چه جوابی داریم به آقا بدهیم؟ شما طلبه اید، من هم طلبه هستم، شما از بیت المال امام استفاده می کنید اما امروز به وقت نیاز وارد میدان عمل نمی شوید. این بی توجهی، حرام است. وظیفه طلاب است که مال امام می خورند باید بروند از حریم آل الله دفاع کنند نه اینکه مال امام را هدر دهند. به جای اینکه بنشینید و بیت المال را بخورید و وظیفه تان را انجام دهید آمده اید و به من بگویید بروم یا نروم!!.» آن وقت بود که از برادر شهیدم ترسیدم و دیگر هیچ وقت کسی را از دفاع منع نکردم چون شهدا به وظیفه خود عمل کردند و ما جا ماند ایم و گفتم: « فی امان الله. » ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌷 🌱🌷 🌷🌱🌷 🌱🌷🌱🌷 🌷🌱🌷🌱🌷 🌱🌷🌱🌷🌱🌷 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
: ‌✍برای کسانی کہ اهل ارزش های اسلامی هستند ، تصاویر شهـ🌹ـدا ازهر تصویرے دلرباتر است.🕊 📸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌱🌷🌱🌷🌱🌷 🌷🌱🌷🌱🌷 🌱🌷🌱🌷 🌷🌱🌷 🌱🌷 🌷 🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 با مادرمان تماس گرفتم و گفتم علی درراه است، تا رسید برایش خواستگاری بروید. وقتی مادر برای ازدواج به علی اصرار کرده بود علی گفته بود: من آمده ام دیدن شما. نمی خواهم ازدواج کنم حالا وقت ازدواج نیست. به مادرم گفته بود این بار که بروم بار آخر است، بعد از بازگشت حتما ازدواج می کنم. وقتی از پاکستان برگشت چهره اش به قدری نورانی و زیبا شده بود که من از ایشان خواستم صدقه ای کنار بگذارند. آخرین بارچهارماهی در منطقه بود و باهم در تماس بودیم. ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌷 🌱🌷 🌷🌱🌷 🌱🌷🌱🌷 🌷🌱🌷🌱🌷 🌱🌷🌱🌷🌱🌷 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷🕊شهادت یعنے متفاوت بہ آخر رسیدن وگرنہ مرگ پایان همہ قصہ هاست❤️ 🥀 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌱🌷🌱🌷🌱🌷 🌷🌱🌷🌱🌷 🌱🌷🌱🌷 🌷🌱🌷 🌱🌷 🌷 🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 خیلی درمورد کارهایی که درآنجا انجام می داد صحبت نمی کرد.تودار بود فقط از همرزمان شهیدش گاهی حرف می زد، درباره شهید مالک و شهید باقر حسین تعریف می کرد که خوش اخلاق و دلیر بودند از شهید وجاهت علی تعریف زیادی کرده بود. درباره شهید عقیل احمد می گفت ایشان شهید خواهد شد که خودش قبل از شهید عقیل احمد شهید شد. آخرین شب قبل رفتن باهم به حرم رفتیم. درحرم حضرت معصومه(س) علی به من گفت: « قلبا ازمن راضی باشید و اجازه دهید این بار هم بروم و خدمت کنم. » من هم قبول کردم و راهی شد. ۲۰ روز قبل از شهادت به من گفت: «حس میکنم این بار آخر است و شما دیگر من را نمی بینید.» گفتم:«چرا؟» گفت:« دیشب خواب پدرمان را دیدم. آمد و پیراهن سفیدی آورد و گفت: «این را از من قبول کن.» خودم صدقه دادم و از علی هم خواستم صدقه بدهد. همه اش می گفتم جلو نرو. لازم نیست شهید شوی. محافظت از اسلام و سوریه مهم است. یکبار هم در تماسی که باهم داشتیم از من خواست که با مقدار پولی که پیش من داشت مادر و خواهرمان رابه ایران بیاورم تا ایشان هم مرخصی بگیرد و برگردد. من هم به مادر زنگ زدم و گفتم خودش را به ایران برساند. مادر راهی ایران شد. علی هر روز با مادر صحبت میکرد. تماس از ایران محدودیت های پاکستان را نداشت. سه روز بعد مادر رابه کربلا فرستادیم و ۱۰ روزی در کربلا بود. ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌷 🌱🌷 🌷🌱🌷 🌱🌷🌱🌷 🌷🌱🌷🌱🌷 🌱🌷🌱🌷🌱🌷 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم