eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
300 دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
4هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
صبـــــحِ آن دیده بخیر است کہ نگاهـش بہ جمالِ رخ دلـــــدار منور گردد 🌷 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
خدایا! نمی‌دانم وقتی که مرگ به سراغم می‌آید، من در چه حالی هستم، اما خدایا!دوســت دارم در آن حــال، لبهایم به ذڪر یا زهرا «س»مشــغول باشـد و دلم از نور محــبت علـی و فــرزندان علــی «علیــهـم صلوات الله»لبریز باشـد. خــدایا! در دلـم تقاضـایی اســت کــه نمــی‌توانم آن را بـر زبان آورم و آن تمـنای شــهادت اســت. خدایا آیا من لایق شــهادت هســتم؟ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀🍀 🍀🍀 🌼 🌼 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌼🌼🌼🍀🌼🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀 🌼🍀🍀🌼 🍀 🌼 🌼🍀🍀🍀🌼 🌼 🌼🍀🍀🌼 🍀🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼 🍀🌼🌼🌼🌼🌼🌼🍀 🍀🍀🍀🍀🍀🍀 ۲ باسر وصدایی که دادم همه رفتند ؛ وارد خانه که شدم دیدم مادرم نگران است وخاله ام کنارش نشسته ؛ سعی کردم مادر از قضیه بویی نبره ؛ ولی مادر مدام ازم سوال می کرد چی شده چرا ناراحتی ؟ کم کم همه ی اقوام یکی یکی اومدند و تماس میگرفتند ؛ منم مدام داد میزدم چرا اومدید اینجا به خدا محمد سالمه خودش اومده خوابم گفته امروز میرسه تهران . هر بارتلفن خانه زنگ میخورد میدویدم ومیگفتم دیدید محمده ؛ ولی محمد نبود من مدام صلوات میفرستادم ؛ حالم خراب بود هم من هم مادرم ؛ از ترس معده درد شدیدی گرفته بودم ومیلرزیدم . ومنتظر خبر خوشی از محمد . خانم محمد هم اومد خونه با این صحنه که مواجه شد زانوهاش شل شد ومدام گریه میکرد ومی گفت : چی شده ؟ گفتم : هیچی نشده همش شایعه است . بعد با پدرش تماس گرفت وپدرش گفت : محمد سالمه . بعد دوباره تماس گرفتیم دیدیم پدر خانم محمد فقط گریه میکنه .خانم محمد گوشی رو به من دادند گفتند : فاطمه ببین بابا چی میگه .گفتم : چی شده ؛ فقط گریه می کرد ومیگفت : محمد .... منم داد میزدم محمد چی؟ دروغه دروغه دروغه .گوشی از دستم افتاد ودیگر دنیا در چشمم سیاه شده بود . بعد گفتند : که شک دارند محمد باشه یا نه منم یکم امیدوار شدم . بعد گفتند : باید جسد شناسایی بشه ؛ دادشم ودائیم رفتند که خبری به دست بیاورند ومن مدام منتظر تماس محمد . بعد برگشتند ولی چیزی نمی گفتند : منم مثه سیر وسرکه می جوشیدم . تا اینکه برادرم رفت خونه خودشون گفتم : برای چی میخوای بری خونه خودتون .گفت : می خوام لباسم رو عوض کنم و زود برمیگردم . پیش خودم گفتم نکنه عبدالحسین بخواد بره لباس مشکی بپوشه .. ساعت چهار بعدازظهر بود ومن ومامان تنها کسایی بودیم که خبر ازشهادت محمد نداشتیم . برادرم وارد خانه شد دویدم جلویش که ببینم خبری تازه از محمد نداره .درکمال نا باوری دیدم مشکی پوشیده . گفتم چرا مشکی پوشیدی؟گفت : فاطمه ولم کن تو رو خدا . وای چه حس بدی زانوهام شل شد خوردم زمین هیچ وقت نمی توانستم دوری یکی از عزیزترین افراد خانواده ام را تحمل کنم . چی کشیدم وخانواده ام چی کشیدند خدابهتر میداند . بدترین وسخت ترین راه را برای خبر دادن به خانواده ما انتخاب کردند . ریزریز ما آب شدیم . محمدی که هر لحظه انتظار ورودش را به خانه داشتیم . 🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀🍀 🍀🍀 🌼 🌼 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌼🌼🌼🍀🌼🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀 🌼🍀🍀🌼 🍀 🌼 🌼🍀🍀🍀🌼 🌼 🌼🍀🍀🌼 🍀🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼 🍀🌼🌼🌼🌼🌼🌼🍀 🍀🍀🍀🍀🍀🍀 یک شب قبل از چهلمین روز شهادت محمد بود . همسرم ودخترم رفتند بیرون واین زمینه ایی شد من تصمیم بگیرم عکس محمد رو نقاشی کنم . وارد اتاق کارم شدم . تا وارد شدم در کمال ناباوری دیدم یکی از پوسترهای محمد روی میز شهدا است ودر جمع عکس های شهدایی که روی میزم برای طراحی گذاشته شده بود . خیلی حال عجیبی داشتم نمیدانستم میتونم شروع به کار کنم یا نه .‌ تا خواستم شروع کنم یادم این حرف محمد افتاد ؛ بهم گفته بود که عکس یکی از شهدا رو براش نقاشی کنم . میگفت : این شهید رو خیلی دوست دارم دوست دارم عکسش رو بزارم واحد شهدا ؛ شهید محمد شریفی ؛ منم می گفتم : محمد شهدا به نوبت هستند من بین اونها قرعه کشی کردم والان نوبت به این شهید عزیز نرسیده ؛ بهم گفت : مگه میخوای منو اذیت کنی البته به شوخی گفتم نه به خدا ؛ وقتی یادم به این قضیه افتاد دستم لرزید گفتم : محمد تو کی نوبت زدی نوبت تو که حالا نبود .گریه کردم .تا این عکس ر و کشیدم خدا می داند به من چه گذشت . عکس رو که تمام کردم فردا که چهلمین روز شهادت محمد بود بردم سر قبر محمد و تقدیمش کردم . شب بخوابم اومد ؛ حرم امام رضا علیه السلام توی صحن انقلاب بود .من کنارش نشستم وبا خوشحالی بوسیدمش . بعد گفتم : محمد نقاشی ای که از چهره ات کشیدم خوب شده بود . با خوشحالی وحالتی زیبا بهم گفت : فاطمه خیلی قشنگ شده بود دستت درد نکنه خیلی قشنگه . 🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀🍀 🍀🍀 🌼 🌼 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
خواهر شهید در شب شهادت محمد : مدام به روح عموی شهیدم متوسل میشدم تا از محمد ی خبری بهم بده . 🍀🌼🌼🍀 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌼🌼🌼🍀🌼🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀 🌼🍀🍀🌼 🍀 🌼 🌼🍀🍀🍀🌼 🌼 🌼🍀🍀🌼 🍀🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼 🍀🌼🌼🌼🌼🌼🌼🍀 🍀🍀🍀🍀🍀🍀 بعد از شهادت محمد من حال خیلی بدی داشتم .از آن طرف پروژه من هم کامل نشده بود . با وجود زحمتهای شش ماهه من هنوز ویرایش نیاز داشت ودانشگاه هم ازمن تحویل پروژه رو می خواست. با صحبت دوستان تونستند برای من یک ماه وقت بگیرند . منم پروژه ام که موضوع دفاع مقدس وشهدا بود (تاثیر دفاع مقدس بر نقاشی امروز ایران) رو تقدیم کردم به تمامی شهدای کشورم وهمچنین عموی شهیدم وبرادر عزیزتر ازجانم . و من در نجواهایم به محمد می گفتم دیدی محمد پروژه ام تقدیم به خودت شد .گریه میکردم . تا اینکه مسابقات قرآن وعترت بود وبه من پیشنهاد دادند تحقیق خودم رو شرکت بدم . من شرکت دادم ومقام اول مقالات کشوری در مسابقات قرآت وعترت دانشگاه آزاد رو کسب کرد . و همچنبن سیاه قلم هم یه تصویری از مادران چشم انتظار شهدا رو کشیدم که اونم مقام سوم رو کسب کرد . با عنایت شهدا عازم همدان شدم و اونجا اسم محمد آورده شد وتلاش محمد رو در تحقیق عنوان کردند . ومحمد به وعده خود عمل کرد . با این دورشته ایی که مقام کسب کرده بود خوب هدیه خوبی داده شد. ومحمد هزینه ایی را که به من قولش را داده بود برای نقاشی شهدا فراهم کرد ومن لحظه لحظه عنایت محمد وشهدا رو دیدم . 🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀🍀 🍀🍀 🌼 🌼 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌼🌼🌼🍀🌼🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀 🌼🍀🍀🌼 🍀 🌼 🌼🍀🍀🍀🌼 🌼 🌼🍀🍀🌼 🍀🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼 🍀🌼🌼🌼🌼🌼🌼🍀 🍀🍀🍀🍀🍀🍀 بسم رب الشهدا... بنویسیم باخون،دربرگه ی بنام جنون... جنون عشق،راه دمشق بنویسیم ازنامش،یادش،خاطره هایش! وقسم... قسم به راهت،نگاه پاکت... بنام یک شهید،شهیدراه عشق بنام شهادتش،راه دل بریدنش... بنام تن خونی ودل پاکش... وقسم... قسم به وعده ای که خلف وعده درآن راه ندارد،وعده ی شهادتش.. درس ایثارش،زندگی پاکش به نگاه زهرایی اش،زندگی مولایی اش... به حسینی و رضایی بودنش... پیاده میکنیم جمله ای راکه گفتند شهادت شوخی نیست!!وشهادت سهم کسی خواهدبودکه شهیدانه زندگی کرده باشد... وبنام لایقش... لایقی که محمد مسرور باشد واجری که کمتر از شهادت نباشد.... محمدمسرور که باشی،زهرایی که باشی جایگاهت بی شک زیر ذره بین نگاه اقارضاوارباب بی سر(علیه السلام)خواهد بود محمد مسرور که باشی دنیا وعمرچندصباحش میشود پله ای برای رسیدن... رسیدن به بهشت به شهادت به خدا... محمدمسرور که باشی شهیدانه بودن رامیخری... محمد مسرور بودن یعنی اقارضا ضامنت باشد،خودخدا خریدارت باشد وتو نه سر برخاک بلکه سربر پای مادر ارام چشم هایت را بر این دنیاو آلودگی وسیاهی هایش میبندی.... بخواهی که شهیدشوی بایدمحمد مسرور باشی و چقدر سخت است محمدمسرور شدن که فقط راه بلدی اش را محمد میداند و محمدمسروری ها... ونه من!!!نه منه بازیچه دست دنیا،اسیر خاک.. آقامحمد..... برایمان دعاکن درروزهایی که کنار مولا ریه هایت پراز نفس وعشق مولاست... نشان دادی راه شهیدشدن را!اما این راه برای مایی نیست که ریه هایمان پراز هوای دنیاست.... کنار امام رضا،امام سجاد،ارباب،مادر دستانت را برای ما بالاببر ودعایی در حقمان کن که آمین گویش باشند نه بخاطر خودمان بلکه بخاطر وجود پاکت... دعایمان کن عاقبتمان ختم به خیر شود نه نه بخاطر خودمان بلکه به ابروی مادر... دعایمان کن که شهادت روزیمان باشد و ما لایقش... و باشیم همچون تو (ارسال :خانم زهراقدسی) 🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀🍀 🍀🍀 🌼 🌼 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
طلبه شهید ، مدافع حرم 🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀🍀 🍀🍀 🌼 🌼 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🍀🌼🌼🌼🍀🌼🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀 🌼🍀🍀🌼 🍀 🌼 🌼🍀🍀🍀🌼 🌼 🌼🍀🍀🌼 🍀🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼 🍀🌼🌼🌼🌼🌼🌼🍀 🍀🍀🍀🍀🍀🍀 علاقه زیادی به مقالات وتمام اثرهاو درکل تفکرات شهید آوینی داشت و تمام مقالاتش رو مطالعه کرده وتقریبا 1000نکته از اون خلاصه نویسی کرده بود وخیلی علاقه داشت این خلاصه نویسی هاش چاپ بشه . **** قبل از ورودش به حوزه کتاب مصباح الهدایه امام رو خونده بود و تسلط عجیبی روی این کتاب داشت به نحوی که در کلاس های اعتقادی رایج در حوزه هر وقت بحث جدلی به نکاتی خاصی از مسائل اعتقادی می رسید نظر امام در مصباح الهدایه رو میگفت . ** تسلط خاصی به احادیث اهل بیت علیهم السلام داشت و کتاب میزان الحکمه رو خریده بود و قبل از مطالعه دروس حوزه اش چند صفحه از اون احادیث رو میخوند . همین باعث تسلطش بر روایات شده بود که هر وقت بحثی علمی یا اخلاقی پیش میومد با لحجه کازرونی میگفت : (فلانی حدیثش خوندمه) *** تفسیر سوره حمد امام (قدس سره شریف) رو گوش گرفته بود و مطالعه ای در رابطه با (هو) اسم جلاله الله داشت و مقاله ای هم در رابطه با لفظ جلاله (هو) نوشته بود . این موضوع یکی از سنگین ترین مسائل اعتقادی است . مخصوصا اگر به قلم امام خمینی رحمت الله علیه نوشته شده و از اون برداشت شده باشد که قلمی بسیار سنگین است و قابل فهم برای هر کس نیست ، وهرکسی متوجه این مسائل اعتقادی نمی شود لذا هر وقت سر کلاس اعتقادات مبحثی مطرح می کرد بچه ها نمی فهمیدن ، به خاطر همین بچه ها بهش می گفتن محمد بخواب تو بخوابی بهتره نظر نده ؛ اما استاد کلاس میگفت : " بارک الله" این حرفه قشنگیه چون فقط استاد می فهمید محمد چی میگه وتحسینش می کرد ما هم مرتب محمد رو مسخره می کردیم .... (روحش شاد) 🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀🍀 🍀🍀 🌼 🌼 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ 🍀🌼🌼🌼🍀🌼🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀 🌼🍀🍀🌼 🍀 🌼 🌼🍀🍀🍀🌼 🌼 🌼🍀🍀🌼 🍀🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼 🍀🌼🌼🌼🌼🌼🌼🍀 🍀🍀🍀🍀🍀🍀 بسم الله الرحمن الرحیم خدایی که اول آن را اولی نیست و آخر آن (را) آخری نیست . خدایی که دل را آفرید تا بوسیله آن او را بخواهیم . شاهراه وصول به خدا دل است پس باید کوشید که دل را پاک کرد و گرد و غبار تعلقات را از دل شست که دلی که درآن تعلقات باشد به خداوصل نمیشود . دل من جای جای آن (را) گرد و غبار تعلقات گرفته است ؛ خدایا شکرت که ما را در باب جهاد وارد کردی تا گرد و غبار تعلقات را از دل ما بزدایی . چه آرام بخش (است) از خلق بریدن و به تو پیوستن (الهی حب لی کمال انقطاع الیک و – انر – ابصارنا بضیاء نورک) عمری است سرگردان در وادی نفس حیران بودم تو بودی که دست مرا گرفته ای و به وادی خودت رهنمود کردی اینک گذشته ی خود  را می نگرم جز سیاهی در خود نمی بینم ، آری سیاهی گناه که دفتر عمر من را سیاه کرده است ولی امیدوارم به عفو و بخشش تو که نامه اعمال مرا قلم عفو بکشی و مرا به جوار قرب خود داخل کنی که جای امنی غیر از جوار قرب تو نیست (الا بذکر الله تطمئن القلوب) خداوند وصیت خود را شروع می کنم : من خود را کوچک تر از آن می دانم که وصیت اخلاقی کنم چون خودم سراپا عیب و نقص هستم و از این امور صرف نظر می کنم .ائمه اطهار و قرآن به اندازه کافی نکات اخلاقی را تذکر داده اند . از برادران و هر کسی از من بدی و آزاری دیده است (می خواهم) به بزرگواری خودش مرا ببخشد انشاءالله خداوند هم از همه تقصیر ما بگذرد .  برادران و آشنایان بدانید برای هر کسی کربلایی وجود دارد ، تا ما را با کربلانیازمودند از این دنیا نمی برند؛ پس برادران ببینیم کجای تاریخ زندگی می کنیم . را می نگرم هیچ چیز جذابی جز خداوند و نماز و قرآن و اهل بیت علیهم السلام نمی بینم . ! همیشه به یاد شهدا باشید که صراط مستقیم صراط شهداست و بس هر کس طالب وصول الی الله است باید بداند که تنها راه آن راه شهداست . آری سیدالشهداء اسوه ی ایثار و شهادت این را به ما فهمانده است که راه اصلی وصول الی الله شهادت است . آخر توصیه ای به برادران طلبه : این است که در کنار علوم رسمی و عقلی در پی علوم قلبی و معرفتی هم باشند که بوسیله عبادت و اعمال نیک حاصل می شود و الحق علوم الهی که فقط خاصه بندگان خاص خداست بوسیله اعمال صالحه به وجود می آید نه در کتاب ها . الهی را با ایثار و گذشت و اعمال صالحه (می توان) کسب کرد . این جاست که خداوند معلم انسان می شود . ای برادران طلبه سعی کنید روحیه جهادی خود را نگه دارید که اگر غیر این باشد این کتاب ها حجاب اکبری می شود و تو را از جهاد فی سبیل الله باز می دارد و شیطان زمزمه هایی چون مداد العلماء افضل من دماء الشهدا در گوش تو زمزمه می کند و تو را از جهاد باز می دارد ؛ عجب علم حصولی افضل از علم حضوری می شود . برادران ! بدانید که باب جهاد باب اولیاء خاص خداست و بدانید که بالاتر از هر نیکی ؛ نیکی وجود دارد تا این که شخص شهید شود دیگر بالاتر از (آن) نیکی وجود ندارد . خط پایان عاشقی است شهادت آخرین مقام قرب است که احرار را فقط بدان راه می دهند و لا غیر . بدان که عرفان حقیقی ؛ عرفان سیدالشهداست . عرفان امام علی (علیه السلام) است که در جهاد و جبهه ها نمایان است و آخرین مرحله عرفان را سیدالشهداء با خون خود اثبات کرده است پس گول عرفان های کذایی را نخورید که عرفان های بدون زحمت و تن پروری است ؛ عرفان حقیقی عرفان حسین (علیه السلام) است و بس . عرفان امام خمینی و یاران آن است . آخرین فراز خود نجوایی با امام زمان وصیت خود را تمام می کنم : ای صاحب ما ! ای سبب (اتصال)ارض و السماء ! ای پسر زهرای اطهر(سلام الله علیها)! ؛ ما در این وادی پی ظهور و زمینه ساز ظهور تو آمده ایم تا ظهورت را آماده کرده و زمین را به یاریت پر از عدل و داد کنیم ؛ یا مهدی (علیه السلام) تو حسین زمان مایی آیا در این کربلا ما را هم مطلبی ؟ (لبیک یا مهدی) (محمد مسرور) 🍀🌼🌼🍀🌼🌼🍀 🌼🍀🌼 🌼🍀🌼 🍀🍀 🍀🍀 🌼 🌼 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم