eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
8.3هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
5.6هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط و سفارش کتاب از قفس تا پرواز (زندگینامه شهید محمدعلی برزگر): @ShahidBarzgar ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق تبلیغ ارزان👇 @Mahya6470 لینک کانال https://eitaa.com/24375683/10791
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 *اربعینی‌ها* *یادتان باشد که ستون به ستون، مدیون قطره قطره خون شهیـــــــدانید* 💔 *اربعینی‌ها* *وقتی چشمتان به گنبد زیبای آقا افتاد، یاد کنید از آنانی که با حسرت پشت پیراهن‌هایشان می‌نوشتند* : 🌹 *یا زیارت یا شهادت😭* 💔 *اربعینی‌ها* *میانِ هروله‌های بین‌الحرمین، یاد کنید از شهـــــــدایی که در آرزوی زیارتِ شش گوشه‌ی اربابـــــ پرپر شـــدند* 💔 *اربعینی‌ها* *نمی‌دانم از کدام مرز می‌گذرید اما؛ یاد کنید از شهـــدای مفقودالاثر در مرزهای* *خسروی... مهران… چذابه… حاج عمران…شلمچه…* 💔*یادتان نرود ملتی باهزاران سرباز افتادتا نهضت اربعین پاگرفت... باهرقدمی برداشته اید شهدا رایادکنید...تا اونهاهم شمارونزد اربابشون یادکنند... 💔*اربعینی ها* *التماس دعای فرج برای عزیزدل حضرت زهرا (س) "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
در درون خود چه دارید؟ سالها پیش کشور آلمان به دو بخش تقسیم شده بود، آلمان شرقی و آلمان غربی و دیواری شهر برلین را به دو قسمت برلین شرقی و برلین غربی تقسیم کرده بود. یک روز، افرادی از برلین شرقی کامیونی پر از زباله و خوراکی‌های گندیده متعفن را به سمت غربی دیوار یعنی برلین غربی ریختند. مردم برلین غربی به سادگی می توانستند تلافی و انتقام جویی کنند، ولی این کار را انجام ندادند! ولی به جای آن کامیونی پر از کنسروهای خوراکی،بسته های نان و شیر و دیگر مایحتاج خوراکی تازه را در سمت شرقی دیوار یعنی برلین شرقی با نظم آنجا گذاشتند. و بر روی بسته ها تابلویی نهادند که بر آن نوشته شده بود: هرکس از آنچه دارد به دیگران می دهد چه حقیقت زیبایی، ما تنها از آن‌چه پر هستیم به دیگران می دهیم! چه چیزی در درون شماست؟ محبت یا نفرت؟ صلح یا جنگ؟ حیات یا مرگ؟ برکت یا لعنت؟ ظرفیت ساختن یا ظرفیت تخریب؟ شما چه چیز به دیگران هدیه می دهید ...؟ دراوج قدرت بودی وتلافی نکردی... کوچه معرفتو پیداکردی!!! هیچوقت مقابله به مثل نکنیم... اینطور بیشتربهم می ریزیم... نزاریم خشونت طلبی باعث آسیب به زندگیمون بشه... "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما نمی تونیم از کنار خشم ها و کینه هامون بگذریم ما اسیر همه ی اون آدمایی هستیم که به ما صـــــــدمه زدن و ما رو دچار خشم و کینه کردن .. برای آرامش وسعادت خودمون هم که شده....بیخیال این چیزابشیم عالیه... ‌ ‌ "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
⚜در زندگی از چيزهای زيادی ميترسيدم تا اينکه آنها را تجربه کردم! وحالا ترسی از آنها ندارم! 🔸از "تنهايی" ميترسيدم؛ ياد گرفتم: "خود را دوست بدارم!" 🔸از "شکست" ميترسيدم؛ ياد گرفتم: "تلاش نکردن، يعنی شکست!" 🔸از "نفرت مردم" ميترسيدم؛ ياد گرفتم: "به هر حال هر کسی نظری دارد!" 🔸از "درد" ميترسيدم؛ ياد گرفتم: "درد کشيدن، برای رشد روح لازم است!" 🔸از "سرنوشت" ميترسيدم؛ ياد گرفتم: "خدای من، توان تغيير آن را دارد!" 🔸از "آينده" ميترسيدم؛ ياد گرفتم: "ميتوان آينده بهتری ساخت!" 🔸از "گذشته" ميترسيدم؛ فهميدم: "گذشته ديگر توان آسيب رساندن به من را ندارد!" اگرمن راجع به آن فکرنکنم. 🔸و بالاخره از "تغيير" ميترسيدم؛ تا اينکه ياد گرفتم: "حتی، زيباترين پروانه ها هم قبل از پرواز، کرم بودند و تغيير آنها را زيبا ميکند! "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزی یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت، از او پرسید: تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، می توانی دوست داشته باشی؟ آهنگر سر به زیر اورد و گفت: وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم، یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید اگر به صورت دلخواهم درآمد، می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود، اگر نه آنرا کنار میگذارم ! همین موضوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ، مرا در کوره های رنج قرار ده ، اما کنار نگذار... "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فوق العاده زیباست این متن👌 می‌خواستم خدا را نوازش کنم !☔ ندا رسید؛ کودک یتیم را نوازش کن.. خواستم چهره خداوند را ببینم !🌸 ندا آمد؛ به صورت مادرت بنگر.. خواستم به خانه خدا بروم !☔ ندا آمد؛ قلب انسان مومن را زیارت کن.. خواستم نور الهی را مشاهده کنم🌸 ندا آمد؛ ازپرخوری وشکم سیر فاصله‌بگیر.☔ خواستم صبر خدای را ببینم !🌸 ندا آمد؛ بر زخم زبان بندگان صبر کن.. خواستم خدای را یاد کنم !☔ ندا آمد؛ بربندگانم رحم کن.. خواستم که دیگر نخواهم ..🌸 ندا آمد امورت را به او واگذار کن و برو ‌ "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆بزرگوارى و اهميّت نعمت خداوند 🍂همچنين مرحوم شيخ صدوق رضوان اللّه عليه در كتاب عيون أ خبار الرّضا عليه السّلام داستانى را آورده است كه از جهاتى قابل اهميّت مى باشد: 🍂روزى از روزها امام حسين عليه السّلام در حال داخل شدن به مکانی-، تكّه نانى را مشاهده نمود، آن را برداشت و تحويل غلام خود داد و فرمود: هنگامى كه خارج شدم آن را به من بازگردان . 🍂غلام لقمه نان را از حضرت گرفت ؛ و پس از آن كه آن را تميز و نظيف كرد، خورد. وقتى كه حضرت ازمکان بيرون آمد، غلام را مخاطب قرار داد و فرمود: آن لقمه نان را چه كردى ؟ 🍂غلام عرضه داشت : يا ابن رسول اللّه ! آن را تميز كردم و خوردم . 🍂امام حسين عليه السّلام فرمود: همانا تو در راه خداوند متعال و به جهت خوشنودى و رضايت او آزاد كردم . 🍂در اين هنگام شخصى در آن حوالى حاضر بود و متوجّه اين جريان گرديد، به همين جهت جلو آمد و خطاب به حضرت كرد و عرضه داشت : اى سرورم ! - به همين سادگى - او را آزاد گرداندى ؟! 🍂امام حسين عليه السّلام فرمود: بلى ، چون از جدّم رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه فرمود: 🍂هركس لقمه نانى را كه بر روى زمين يا در جائى افتاده است ، ببيند و آن را بردارد و تميز كند؛ و تناول نمايد، در درونش استقرار نمى يابد مگر آن كه خداوند متعال او را از آتش دوزخ آزاد و رها گرداند. 🍂و سپس امام حسين عليه السّلام افزود: من نخواستم كسى را كه خداوند مهربان از آتش آزاد نموده ، عبد و غلام من باشد، به همين جهت او را آزاد كردم . 📚ـعيون الا خبار: ج 2، ص 43، ح 154، بحارالا نوار: ج 66 ص 433، و ج 80، ص186، وسائل الشيعه : ج 1، ص 254. ضمنا همين داستان را به بعضى ديگر از معصومين عليهم السّلام نسبت داده اند؛ و در كتابهاى مختلفى وارد شده است . "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◇ سیزدهم ارديبهشت ۶۵ درکـربلای فـکه همچـون مقـتدايش حضـرت ابوالفـضل العبـاس(ع) هـر دو دستش جـدا میشود و چشمانش هم مورد اصابت گلوله قرار مي‌گيرد. در حالی كه به علت خونريزی شديد دچار عطش شده بود و آب طلب می كرد، نیمه های شب آسمان شروع به باریدن كرد. ◇ دمادم صبح، یارانی که در کنارش بودند دیدند که حسن نیـم‌خـیز شد و عرضـه داشت : « الســلام علــیک یــا ابـــاعــبداللـــه ع » و بعد سـر به زمین گذاشت و به آسمـان پــرکشید .. ◇ مدتی قبل برای دوستان نزدیکش، تاریخ و نحوۀ شهادتش را بیان کرده بود! و دقيقاً روز شهادتش با سالروز تولدش يكی می شود. ◇پیـکر مطهرش ۱۸ روز در سرزمین گرم و سوزان فـکه، زیر آتش بی امان دشمن ماند تا به آغوش خـانواده بازگشت. 📚 گنجینه لشگر ۱۰ فـرمانده گـردان المـهدی عج لشــگر ده سیدالشـهدا ع مزار مطهرش: بهشت زهـرا س قطعه ۲۴ ردیف۱۴۴ شماره ۳۳ "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌇 مرحوم آيت الله سيد محمدباقر مجتهد سیستانی (ره) پدر آيت الله سيد علی سیستانی تصميم می گيرد برای تشرّف به محضر (عج) چهل جمعه در مساجد شهر مشهد زيارت عاشورا بخواند. در یکی از جمعه های آخر، نوری ✨ را از خانه ای نزديک به مسجد مشاهده می کند. به سوی خانه می رود و می بيند حضرت (عج) در یکی از اتاق های آن خانه تشريف دارند و در ميان اتاق جنازه ای قرار دارد که پارچه ای سفيد روی آن کشيده شده است. ايشان می گويد هنگامی که وارد شدم اشک می ريختم 😭. سلام کردم، حضرت به من فرمود: «چرا اينگونه به دنبال من می گردی و اين رنج ها را متحمل می شوی؟! مثل اين باشيد- اشاره به آن جنازه کردند- تا من به دنبال شما بيايم!» بعد فرمودند: «اين بانویی است که در دوره کشف - در زمان رضا خان پهلوی- هفت سال از خانه بيرون نيامد تا چشم نامحرم به او نيفتد.» 📚 شیفتگان حضرت مهدی (عج) / ج ۳ / ص ۱۵۸ "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
یادداشت تحلیلی ❇️ بی بصیرتی، سکوت و دنیاگرایی حاصل واقعه عاشورا ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ در تاریخ آمده است؛ عده‌ای در کربلا وقتی صحنه جنگ را دیدند در گوشه ای نشستند و از سر دلسوزی دعا می کردند تا امام حسین علیه السلام کشته نشود! این گروه از یاران امام، از بیم جنگ و کشته شدن، امام معصوم شان را در معرکه تنها گذاشتند و مسلخ رفتنش را به نظاره نشستند و در خلق عاشورا شریک شدند. 🔹نکته و نظر: 👈 مصداق بارز کوفیان در حال حاضر آنهایی هستند که؛ 🔺صرفا قرآن می خوانند، 🔺 نماز و روزه به پا می دارند، 🔺در عزاداری ها شرکت می‌کنند، 🔺مجلس عزا برپا می کنند، 🔺حج می روند، 🔺 بعضا و یا کامل خمس و زکات شان را هم می پردازند. اما در همراهی و حمایت جهادی از امام و ولی امرشان در مقابله با یزیدیان زورگو و ظالم زمان، در لاک دنیاگرایی و تساهل و تسامح فرو می روند تا خسارتی متوجه آنها نشود. امام جامعه مان، در دفاع از دین و کشور امام حسین، نیاز به یار مبارز دارد. اگر هم پای او نشویم ضمن اینکه هیچ یک از اعمال مذکور پذیرفته نمی شود بلکه باید به امام حسین در روز جزا پاسخگو باشیم. چون راه امام خامنه ای حفظه الله، ادامه راه امام حسین علیه السلام است و بس. باتشکرازمتن روشنفکرانه استاد گرامی.... مدرس حوزه ودانشگاه آقای محمدعلی برزگر که همنام شهیدهستندوبنده هر روز ازشون درسهای مفیدی گرفتم. "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢مالک اشتر لشکر امام حسین(ع) به تعبیر رهبری 🔹 گفت دختر عمو ! وقتی داخل اتاق عمل بودم آقا امیرالمومنین(ع) ، خانم فاطمه الزهرا (س) و آقا امام حسین (ع) وارد اتاق من شدند. 🔹 گفت آقا امیرالمومنین(ع) از روحیه بچه های جبهه از من پرسیدند و خانم فاطمه الزهرا(س) میگفتند به زنان امت بگویید که انقلاب را حفظ کنند که این انقلاب به انقلاب پسرم مهدی (عج) منتهی می شود. 🔹 چهلم هم دکترشان آمدند و میگفتند ما وقتی شهید عرب را بیهوش کردیم ، دیدیم که نمیتوانیم دستش را کنترل کنیم ، مرتب به سینه می زد و عزاداری می کرد. 🔹 دکتر می گفت : من دیگر کار نمی کردم خود به خود عمل انجام شد و هیچ اثری از جراحی نبود. گفت: من خودم پا را شکافتم اما بعد خودش بسته شد و فهمیده بودند که اتفاقی افتاده و بعد از او پرسیدند و تعریف کرده و گفته تا زنده ام به کسی نگویید... "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصاویری از سه شهدای مدافع حرم در کنار هم: محمدحسین محمدخانی، محسن حججی و مصطفی صدرزاده شهید شهید شهید "شهیدبرزگر"💫 @shahidBarzegar65
تَوَكُل چه کلمه زيبايي ست تو و کُل"... وقتي "تو" ، "کُل" را داري .. به چه مي انديشي؟؟ ناراحت چه هستي ؟؟ وقتي با کُل ، هستي.. با کُلِ دنيا .. با کُل جهان هستي.. دلت قرص باشد.. چه زيباست "توکُل توکل يعني : اجازه دادن به خداوند که خودش تصميم بگيرد. تنها خداوندست که بهترينها را براي بندگانش رقم ميزند. فقط بخواهيم و آرزو کنيم، اما پيشاپيش شاد باشيم وايمان داشته باشيم که روياهايمان همچون باراني در حال فرو ريختن اند .پيشاپيش شاد باشيم و شکرگزار چرا که خداوند نه به قدر روياهايمان بلکه به اندازه ايمان واطمينان ما انسانهاست، که مي بخشد. "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدمها جوری زندگی می‌کنند که انگار هرگز نمی میرند بعد جوری می‌میرند که انگار هیچ وقت زندگی نکردند گران باش تا بهایت‌ را پرداخت کنند آدمها چیزهایی را که مفت به دست بیاورند مفت هم از دست میدهند... ‌ ‌ "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
بازيهای کودکی درس داشت لي لی : تمرین تعادل درزندگی سرسره : سخت بالارفتن و راحت پایین آمدن هفت سنگ : تمرین نشانه گرفتن به هدف آلاكلنگ : ديدن بالا و پايين زندگي گل يا پوچ : دقت در انتخاب خاله بازي : آيين مهمانداري آسيا بچرخ : حمايت از همديگر و متحد شدن اما حالاچی؟؟؟!!! بازیهای الان ترس داره!!!! بازیهای رایانه ای؛گیمهای مجازی؛شرط بندی وهزار تا کارناجور.... که نه تنهابچه ها چیزی یادنمیگیرن که یابه سلامتیشون ویا هدف زندگیشون آسیب میزنه... پرخاشگرمیشن...منزوی وگوشه گیرمیشن...ازاجتماع فاصله میگیرن.. ازفن بیان وارتباطات اجتماعی محروم شدن وخیلی چیزای دیگه.... اینطوری نه رشدفیزیکی فکری واسشون میمونه...نه رشدروحی اجتماعی... يادش بخير، اون روزا..... ياد گرفتن زندگي چه ساده بود..... اماحالا سخت شده.... ناخواسته بچه هامون قربانی دنیای بی رحم مجازی شدند. خدایا:به دادِ اندیشه های ما ونسلهای امروزی برس.... "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
۹ماه میشد ازمحمدم بی خبربودم یکی ازشبها پیراهنش را روی صورت کشیدم وآنقدرگریه کردم که روی سجاده خوابم برد... ناگاه دیدم...شخصی نورانی روبه رویم ظاهرشدوپرسید:شما مادرشهیدمحمدعلی هستی؟ گفتم :خبری ازاوندارم.مگرشهیدشده؟ گفت:پسرت جزءشهدای گمنام است قراربود لابه لای صخره هابماند... اما به اذن خداوند پیکرپسرت به توبازمیگردد... باتعجب پرسیدم :چطوری؟؟! گفت :درمُشتم توجه کن... دیدم خون درکاسه مشتش می جوشد... بعدگفت:حالا دستت را کاسه وار زیردستم بگیر... بعدیک قطره ازآن کاسه خون درحال جوش را دردستم گذاشت... گفت:نگران نباش پسرت سرسفره امام‌حسین (ع)مهمان است... محمدعلی برمی گردد.... به چند روز نرسیدکه خبرازبازگشت پیکر محمدم را دادند... روایتگر:مادرشهیدبرزگر (مرحومه فاطمه راستگویی) جلد دوم کتاب ازقفس تاپرواز خاطرات پس ازشهادت دوستانی که پیام دادین تاخاطرات شهیدبرزگر رودرکانال شخصیتون بزاریدبایدبگم نشر وکپی مطلب آزاد ... "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در اطراف بصره مردی فوت کرد و چون بسیار آلوده به معصیت بود کسی برای حمل و تشییع جنازه او حاضر نگشت زنش چند نفر را به عنوان مزدور گرفت و جنازه او را تا محل نماز بردند ولی کسی بر او نماز نخواند بدن او را برای دفن به خارج از شهر بردند در آن نواحی زاهدی بود بسیار مشهور که همه به صدق و پاکدلی او اعتقاد داشتند زاهد را دیدند که منتظر جنازه است همین که بر زمین گذاشتند زاهد پیش آمد و گفت آماده نماز شوید و خودش نماز خواند طولی نکشید که این خبر به شهر رسید و مردم دسته دسته برای اطلاع از جریان و اعتقادی که به آن زاهد داشتند از جهت نیل به ثواب می‌آمدند و نماز بر جنازه می‌خواندند و همه از این پیش آمد در شگفت بودند بالاخره از زاهد پرسیدند که چگونه شما اطلاع از آمدن این جنازه پیدا کردید؟ گفت: در خواب دیدم به من گفتند برو در فلان محل بایست جنازه‌ای می‌آورند که فقط یک زن همراه اوست بر او نماز بخوان که آمرزیده شده زاهد از زن پرسید: شوهر تو چه عملی می‌کرد که سبب آمرزش او شد؟ زن گفت: شبانه روز او به آلودگی و شرب خمر می‌گذشت پرسید آیا عمل خوبی هم داشت؟ زن جواب داد آری سه کار خوب نیز انجام می‌داد: هر وقت شب که از مستی به خود می‌آمد گریه می‌کرد و می‌گفت خدایا کدام گوشه جهنم مرا جای خواهی داد؟ صبح که می‌شد لباس خود را تجدید می‌نمود و غسل می‌کرد و وضو می‌گرفت نماز می‌خواند هیچ‌گاه خانه او خالی از دو یا سه یتیم نبود آنقدر که به یتیمان مهربانی و شفقت می‌کرد به اطفال خود نمی‌کرد آری توجه به زیردستان آثار بخصوصی دارد یکی از آنها فریادرسی خداوند و آمرزش اوست در هنگام بیچارگی ما ↲کشکول شیخ بهائی "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️ ⭐️ 🥀🕊 طلبه شهید میلاد بدری ما توی هر تیمی یه روحانی داشتیم و ناراحت بودیم که گروه ما روحانی نداره که نماز رو به جماعت بخونیم. هیچ کدوم از بچه ها هم جلو نمی ایستادند، ۱۳ روز گذشته بود که اونجا بودیم و نمازها رو می رفتیم با گروه های دیگه میخوندیم یه شب به شهید بدری گفتم: خب آقا میلاد! بگو ببینم چند سالته؟ چیکار میکنی؟ متاهلی؟ بچه داری؟ و از این سوالها... لحظه ای که گفت متولد ۷۴ هستم گفتم خدایا سربازهای امام خامنه ای🧡 هیچی کم ندارن از دلاور های امام خمینی (ره) ✋🏻 گفتم: خب حالا چیکاره هستی؟ گفت: صداشو در نیار... طلبه هستم. تا گفت طلبه هستم یه کوچولو محکم زدم به کمرش گفتم: ای نامرد ۱۳ روز نماز ما مثل آوره ها شده و جماعت نصیبمون نشده پس چرا چیزی نگفتی؟ انقدر فروتن بود، سرشو انداخت پایین و یک لبخند و تبسم آرومی کرد... خلاصه اون شب شهید میلاد رو گذاشتیم جلو واسه نماز جماعت، یه نماز مغرب و عشا پشت سرش بخونیم و اون شد آخرين نماز که صبحش باید میرفتیم روی ارتفاعات العیس سنگر بزنیم، صبح یعنی ساعت ۱۱ بود. سیدالشهدا که بوسیله موشک تاو آمریکایی، آقا میلاد و دو تن دیگر از دوستان به شهادت رسیدن... و من ناپاک و ضعیف النفس فقط برای ۳۰ ثانیه از میلاد و دوستان دور شدم که یکباره صدای عجیبی منو زمین گیر کرد "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65