کف خیابان🇵🇸
🕊~°•~°•🍃🌸🍃
🕊پس از شهادت محمودرضا آمد تبریز. سر خاک محمودرضا نشست و بلند بلند گریه کرد.
👤حاج بهزاد اصرار میکرد یکی از بچهها حرف بزند. هیچکس حاضر نشد حرف بزند. کنار مرتضی ایستاده بودم. اصرار کردم حرف بزند. قبول نکرد. گفت:
😔میشود کوثر را بیاوری؟ گفتم: بله. رفتم کوثر را از مادرش گرفتم و آوردم دادم بغل مرتضی.
یکی 2 دقیقه کوثر را به حرف گرفت و دوباره به من برش گرداند. مثل آدمهای حیران دور خودش میچرخید و با گریه حرف میزد. گفت :
😭«خدایا، داغ جدایی را تحمل کنم یا داغ ماندن را؟ گفتم کوثر را بغل کنم شاید آروم شوم اما نشدم.»
بعد هم های های گریه کرد...
#مدافع_حرم
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#شهید_مرتضی_مسیب_زاده
@shahid_beyzaii
1_71928613.mp3
9.44M
#مهندسی_فکر ۴
هر موفقیتی، نیازمند تفکری قدرتمند است!
اما؛
هنرِ تفکرِ صحیح ، بصورت وراثتی به کسی منتقل نمی شود.
هنر فکر کردن را باید آموخت ...
چگونه؟
@shahid_beyzaii
عجب تمثيلى است سربندت...
💠برادر بزرگوار شهید بیضائی :
🌷
محمود!
عجب تمثيلى است سربندت!
راستش پنج سال است به اين عكس كه مى رسم با تو و با خودم درگير مى شوم...
مى خواهم يكجورهايى به اين سربند گير بدهم. هر بار، انگار كه دوباره با معمايى روبرو شده ام كه هنوز موفق به حل كردنش نشده ام. در سالهاى دور، دكتر شريعتى مى گفت:
«آنان كه رفتند كارى كردند حسينى و آنها كه مانده اند بايد كارى كنند زينبى؛ اگرنه، يزيدى اند.»
🌷روزگار ما اما، روزگار آزگارى است برادر!
قرار بود بعد از شما، كار زينبى با من باشد. اما اينكه شما در اين زمانه خود را #سپاه_زينب مى ناميد، عجيب مرا متحير مى كند. من يقين دارم كه در روزگار آزگارى كه بعد از شهادت تو، در من توان زينب گونه ايستادن در وجه كفر و فرياد زدن بر سر منافقين امت نيست (اگر خود، يكى از آنها نشده باشم)، تاريخ، كار حسينى و زينبى، هر دو را، به شما محول كرده است.
@shahid_Beyzaii
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خاطره عجیب یک سرباز سوری مسیحی که بدست #شهید_محمدحسین_محمدخانی شیعه شد!!!!!
✅پیشنهاد دانلود
+یه زمانیکه ما نبودیم این خانمو به اسارت بردن!!!🌷
❃↫✨«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»↬✨❃
#تلـــــنگر
می گفت:
ما به اینجا نیامده ایم تا روی هر تپه ای سنگری بکنیم و خودمان را با زدن چهار تا گلوله مشغول کنیم!
.
آمده ایم تا نَفَس دشمن را ببریم؛
قیمتش را هم با خون مان می دهیم...
#شهید_حاج_حسین_خرازی
.
.
.
حالا باید گفت:
ما اینجا جمع نشده ایم که #تعداد اعضای کانال و یا بازدید از مطالب به هر نحوی برای مان مهم شود!
.
ما آمده ایم خود را بسازیم؛
تا نفس را از نَفَس در بیاوریم...
#اندکے_تامل😔
✨🌿✨🌿✨🌿
@shahid_beyzaii
📢آن قدر که امام زمان عجل الله فرجه مضطر است ما هم اضطرار برای فرج داریم؟!
#دعای_فرج
@shahid_beyzaii
💠 خاطرهای از حاجی بخشی، رزمنده پیر جبههها:
🔹به من ماموریت دادند که برای استفاده عملیات در مناطق کوهستانی تعدادی قاطر بخرم و من هم برای خرید این چهارپا به مناطق عشایری و روستایی رفتم در یکی از روستاها تعدادی قاطر انتخاب کردیم و قرار شد که نزد اهالی روستا بماند تا ما کامیون تهییه کنیم و اونها رو به جبهه انتقال دهیم.
رفتیم و با کامیون برگشتیم و قاطرها رو سوار کامیون کردیم. یکی از اونها کم بود...سراغش رو گرفتیم و گفتند: صاحب قاطر اونو برده لب رودخانه تا آبش بده ...با ماشین رفتیم سمت رودخانه که از وسط ده رد می شد و با منظره عجیبی مواجه شدیم...دیدم یک پارچه سبزی روی این حیوان انداخته و با علاقه ای خاص دارد اون رو شستشو می دهد و با این حیوان داره حرف می زنه...من به شوخی گفتم بابا چیکار می کنی... رهاش کن کار داریم..داری لوسش می کنی...اون روستایی با صفا در جواب ما گفت: حاجی این حیوان از این به بعد سعادتمند است ...او انتخاب شده ..اون مرکب مجاهدان راه خدا خواهد شد. اون ذوالجناح رزمندگان خواهد بود!
این مرد روستایی آنقدر گفت تا اشک ما رو درآورد...
ا▫️🔹▫️🔹▫️
گردانی در لشگر سیدالشهداء(ع) داشتیم به نام گردان صابرین ، یا به قول رزمندگان لشگر، گردان قاطریزه...این گردان وظیفه اش از یک طرف رساندن آب و غذا و مهمات به رزمندگان در خط مقدم بود و از طرف دیگر انتقال مجروحین و شهدا به عقب جبهه بود....خدایی ماموریت سخت و طاقت فرسایی هم داشتند و شاید به خاطر صبوریشان به آنها گردان صابرین می گفتند...رزمندگان این گردان آدم های ورزیده ای بودند ... آنها پای پیاده در حالی که مقدار زیادی مهمات و آذوقه بار قاطرها بود چندین کیلومتر طی می کردند تا به خط مقدم برسند و در این مسیر خطرات زیادی را به جان می خریدند و از همه سخت تر وقتی بود که باری از مهمات رو با قاطر حمل می کردند و کافی بود با یک انفجار خودشون هم دود بشند....🔥
—(راوی : مرحوم حاج بخشی)
@shahid_beyzaii
▪️احمدرضا بیضائی
🔹 وقتی اکبر گنجی در آن کنفرانس کذایی در «برلین»، سرمست از پیروزی اصلاح طلبان در مجلس ششم و هیجان زده از تغییر در فضای سیاسی سالهای بعد از دوم خرداد ۷۶، گفت که: «خمینی به موزه تاریخ سپرده خواهد شد»، فکرش را هم نمی کردند این جماعت که یک روز سربازان جهانْ وطن «خمینی» که از قضا در سال ۵۷ به دنیا نیامده بودند، در صف اولین پاسداران سپاه قرار نگرفته بودند، پادگان «ولیعصر» (عج) و «دوکوهه» ندیده بودند و در «فتح المبین» کنار «حاج همت» نبودند، یک روز نام «خمینی» را بر دیوارهای جبهه مقاومت بنویسند و به نام او آمریکا را در منطقه زمین گیر کنند و در آرزوی ظهور همان مهدی موعودی (روحی فداه) که اکبر گنجی، ده سال بعد از کنفرانس برلین، در آنتن زنده BBC وجود او را انکار کرد، سر و جان ببازند. «بی عشق خمینی نتوان عاشق مهدی (عج) شد» شعاری بود که یکروز بر دیوارهای تهران نوشته شد، امروز بر دیوارهای دمشق و فردا آنرا بر دیوارهای تل آویو خواهیم نوشت. برای دیدن حقیقت فقط باید چشم داشت. سید شهیدان اهل قلم بعد از رفتن امام (ره) نوشت: «کوران روز حشر در اینجا نیز کورند_ که: من کان فی هذه أعمی فهو فی الاخرة أعمی _ و نمی بینند. آنان از کجا بدانند که کدام امر عظیم واقع شده است؟ نه آنگاه که امام آمد و نه امروز که رفته است.»
@shahid_beyzaii