eitaa logo
سردار شهید حاج عباس عاصمی
327 دنبال‌کننده
424 عکس
127 ویدیو
3 فایل
"هر شهید کربلایی دارد و زمان انتظار آن می‌کشد تا پای آن شهید، بدان کربلا برسد." _سردار شهید عباس عاصمی ولادت قم: ۱۳۴۷/۷/۳ شهادت سردشت: ۱۳۹۰/۴/۳۰ نحوه شهادت: ترور توسط گروهک پژاک کانال شهید عاصمی را به دوستان خود معرفی کنید. با مدیریت خانواده شهید🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
°•○●°•🍃•°●○•° پا گذاشتند داخل حسینیه‌ی امام (ره). جایی که همیشه از صفحه‌ی تلوزیون، باعشق، تماشایش کرده بودند. ابهت معنویت فضا، عجیب بود. اعظم انگار روی زمین نبود. پا روی زیلوهای سرمه‌ای که می‌گذاشت، انگار داشت روی ابرها راه می‌رفت. گرچه با پارتیشن‌های متحرکی، بخشی از حسینیه را جدا کرده بودند و فضا کوچک تر شده بود، ولی فضای بزرگ حسینیه، حالا که فقط کمتر از چهل نفر مهمان داشت، حتی خیلی بزرگتر از آن چه بود به نظر می‌رسید. جلوی جایگاه نشستند، آقایان سمت راست و خانم‌ها سمت چپ. همه چشم دوخته بودند به پرده‌های پشت سن. انتظار، تپش قلب هارا سریع تر و شدیدتر کرده بود. حدود نیم ساعت به انتظار گذشت. ساعت دایره‌ای شکل بزرگی نه از وسط حسینیه آویزان بود، تنها پناه چشم های منتظرشان بود که هر چند دقیقه یک بار برمی‌گشتند و عقربه‌ی ثانیه شمارش را لحظاتی با نگاه تعقیب می‌کردند، عقربه‌ها روی ده و سی دقیقه که رسیدند، انگار گل دادند و شکوفه زدند! پرده‌ی پشت سن تکان خورد، چند آقای کت و شلواری درشت اندام از پشت پرده آمدند و اطراف سن ایستادند. اعظم و بقیه‌ی مهمان ها هیجان زده از جا بلند شدند و مشتاقانه چشم دوختند به پرده‌ها. رنگ آبی تیره پرده‌ها، مثل آسمان اول غروب بود که منتظر طلوع ماه مانده بود. لحظه‌ی ورود حضرت ماه خیلی سریع اتفاق افتاد. انگار هیچ کدام‌شان انتظارش را نداشتند. انگار تصور می‌کردند آن لحظه را باید اسلوموشن تماشا کرد. طوری که پیدا شدن عمامه، قبا، عبا، صورت، قامت، به تدریج و کم کم اتفاق بیفتد و چشم، از هر ثانیه ‌اش، لذتِ ساعتی و سالی را ببرد. °•○●°•🍃•°●○•° 📌@shahid_abbasasemi