سردار شهید حاج عباس عاصمی
بسم الله الرحمن الرحیم "چراغِراه" _شهر به شهر که نه، کوچه به کوچه هم نه، بلکه خانه به خانه نسیمی م
تقربیا یک ماه پیش مهمان آشیانه گرم شما بودیم.
امروز هم سالروز آسمانی شدنتان است. مبارک شما و خانواده گرامیتان.
#شهید_مهدی_ایمانی 🖤
📌@shahid_abbasasemi
سردار شهید حاج عباس عاصمی
تقربیا یک ماه پیش مهمان آشیانه گرم شما بودیم. امروز هم سالروز آسمانی شدنتان است. مبارک شما و خانواد
_تاریخ تولد : ۱۳۶۲/۳/۸
محل تولد : قم
تاریخ شهادت : ۱۳۹۶/۹/۲۱
محل شهادت : حما - سوریه
محل مزار شهید : قم – حرم حضرت معصومه س
#شهید_مهدی_ایمانی
#سردار_شهید_عباس_عاصمی
📌@shahid_abbasasemi
🕊زیارتنامهی شهدا🕊
" اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم "
#شب_جمعه
#سردار_شهید_عباس_عاصمی
📌@shahid_abbasasemi
"در فراز و در نشیب این جهان دریافتم
هرچه بالا رفت، پائین آمد الا پرچمت.."
صلی الله علیک یا اباعبدالله..
#شب_جمعه
#سردار_شهید_عباس_عاصمی
📌@shahid_abbasasemi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_وداع مادر شهید عاصمی با شهید گمنام در شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها.
#ایام_فاطمیه
#وفات_حضرت_امالبنین
#سردار_شهید_عباس_عاصمی
📌@shahid_abbasasemi
سردار شهید حاج عباس عاصمی
_وداع مادر شهید عاصمی با شهید گمنام در شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها. #ایام_فاطمیه #وفات_حضرت
"بعد زهرا، بعد زینب، از همه زنها سری؛
ای تمام مادران قربان تو نامادری.."
_عرض تسلیت وفات خانم حضرت امالبنین سلام علیها.🖤
📌@shahid_abbasasemi
💗
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست
می نشینی روبرویم، خستگی در می کنی
چای می ریزم برایت، توی فنجانی که نیست
باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است؟!
باز می خندم که خیلی، گرچه می دانی که نیست
شعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم، توی گلدانی که نیست
چشم می دوزم به چشمت، می شود آیا کمی
دستهایم را بگیری، بین دستانی که نیست..؟!
وقت رفتن می شود، با بغض می گویم نرو…
پشت پایت اشک می ریزم، در ایوانی که نیست
می روی و خانه لبریز از نبودت می شود
باز تنها می شوم،با یاد مهمانی که نیست…!
بعد تو این کار هر روز من است
باور این که نباشی،کار آسانی که نیست…!
تقدیم به شیر زنانی که چون ربابِ عاشق ، استوار و مصمم راه را ادامه می دهند...
روز بزرگداشت مادران و همسران شهدا گرامی🌹
#دلنوشته
#وفات_حضرت_امالبنین
#سردار_شهید_عباس_عاصمی
📌@shahid_abbasasemi
_جهاد اکبر..
" جهاد اکبر جهاد با نفْس است. «جهاد با نفْس» یعنی چه؟ یعنی مبارزهی با احساسات درونی انسان؛ انسان در درون خود یک احساسی دارد، یک میلی دارد، یک توجّهی دارد، آن وقتی که مقتضیِ مبارزه است، با این مبارزه کند. [اگر] از این جهت هم نگاه کنیم، باز میبینیم پدران شهدا، مادران شهدا، همسران شهدا در درجهی اوّلِ جهادِ اکبرند؛ چرا؟ چون بر احساسات خودشان فائق آمدند. جوان اصرار دارد به میدان جنگ برود، موانعی سر راهش هست؛ مادر، با آن عشقی که به فرزند دارد، این موانع را برطرف میکند! این در حالات شهدای ما وجود دارد، ما دیدهایم اینها را. بنده مادران شهیدی را زیارت کردم که فرزند خودشان را خودشان دفن کرده بودند. "
_آیتالله خامنهای
#معرفتی
#وفات_حضرت_امالبنین
#سردار_شهید_عباس_عاصمی
📌@shahid_abbasasemi
🗞بسته_خبری
🌸همایش بزرگ در مسیر عشق همراه با رباب در دانشگاه قم برگزار شد
🔻رئیس دانشگاه قم:
🔹عزت و شرافت جامعه ما مدیون شهدا و خانواده شهدا است
🔻رئیس پژوهشکده علوم نظامی ستاد نیروهای مسلح:
🔹مالک اصلی ایران شهدا هستند
🔻همسر شهید عاصمی به عنوان نماینده همسران شهدا:
🔹نقش آفرینی همسران شهدا در عرصه خانواده، واقعیت های ارزشمندی را در دفتر افتخارات زنان تاریخ ثبت کرد
#سرآمدی_علمی_تربیت_ولایی_نشاط_معنوی
#سردار_شهید_عباس_عاصمی
📌@shahid_abbasasemi
°•○●°•🍃•°●○•°
#بهشت_جیپیاس_ندارد
#قسمت_صد_و_هجده
#فصل_پانزدهم
#جرعه_جرعه_ماه
پا گذاشتند داخل حسینیهی امام (ره). جایی که همیشه از صفحهی تلوزیون، باعشق، تماشایش کرده بودند. ابهت معنویت فضا، عجیب بود. اعظم انگار روی زمین نبود. پا روی زیلوهای سرمهای که میگذاشت، انگار داشت روی ابرها راه میرفت. گرچه با پارتیشنهای متحرکی، بخشی از حسینیه را جدا کرده بودند و فضا کوچک تر شده بود، ولی فضای بزرگ حسینیه، حالا که فقط کمتر از چهل نفر مهمان داشت، حتی خیلی بزرگتر از آن چه بود به نظر میرسید.
جلوی جایگاه نشستند، آقایان سمت راست و خانمها سمت چپ. همه چشم دوخته بودند به پردههای پشت سن. انتظار، تپش قلب هارا سریع تر و شدیدتر کرده بود. حدود نیم ساعت به انتظار گذشت. ساعت دایرهای شکل بزرگی نه از وسط حسینیه آویزان بود، تنها پناه چشم های منتظرشان بود که هر چند دقیقه یک بار برمیگشتند و عقربهی ثانیه شمارش را لحظاتی با نگاه تعقیب میکردند، عقربهها روی ده و سی دقیقه که رسیدند، انگار گل دادند و شکوفه زدند!
پردهی پشت سن تکان خورد، چند آقای کت و شلواری درشت اندام از پشت پرده آمدند و اطراف سن ایستادند. اعظم و بقیهی مهمان ها هیجان زده از جا بلند شدند و مشتاقانه چشم دوختند به پردهها. رنگ آبی تیره پردهها، مثل آسمان اول غروب بود که منتظر طلوع ماه مانده بود. لحظهی ورود حضرت ماه خیلی سریع اتفاق افتاد. انگار هیچ کدامشان انتظارش را نداشتند. انگار تصور میکردند آن لحظه را باید اسلوموشن تماشا کرد. طوری که پیدا شدن عمامه، قبا، عبا، صورت، قامت، به تدریج و کم کم اتفاق بیفتد و چشم، از هر ثانیه اش، لذتِ ساعتی و سالی را ببرد.
°•○●°•🍃•°●○•°
#گزیده_کتاب
#سردار_شهید_عباس_عاصمی
📌@shahid_abbasasemi
"بسم الله الرحمن الرحیم"
_به وقت جذاب معرفی کتاب رسیدیم📚
*همراه ما باشید
#سه_شنبه_های_کتابخوانی
#سردار_شهید_عباس_عاصمی
📌@shahid_abbasasemi
📚#معرفی_کتاب |《مهاجر سرزمین آفتاب》
خاطرات کونیکو یامامورا یگانه مادر شهید ژاپنی در ایران
نوشته حمید حسام
مسعود امیرخانی
متن تقریظ رهبری
بسم الله الرّحمن الرّحیم
ـ سرگذشت پرماجرا و پرجاذبهی این بانوی دلاور، که با قلم رسا و شیوای حمید حسام نگارش یافته است، جدّاً خواندنی و آموختنی است. من این بانوی گرامی و همسر بزرگوار او را سالها پیش در خانهشان زیارت کردم. خاطرهی آن دیدار در ذهن من ماندگار است. آن روز جلالت قدر این زن و شوهر با ایمان و با صداقت و با گذشت را مثل امروز که این کتاب را خواندهام، نمیشناختم؛ تنها گوهر درخشانِ شهید عزیزشان بود که مرا مجذوب میکرد. رحمت و برکت الهی شامل حال رفتگان و ماندگان این خانواده باد.
#سه_شنبه_های_کتابخوانی
#سردار_شهید_عباس_عاصمی
📌@shahid_abbasasemi
°•○●°•🍃•°●○•°
#بهشت_جیپیاس_ندارد
#قسمت_صد_و_نوزده
#فصل_پانزدهم
#جرعه_جرعه_ماه
مثل طلوع خورشید از پشت کوهها که صبورانه و با طمانیه پیش میرود. ولی این طور نشد. حضرت آقا در چشم برهم زدنی از پشت پرده طلوع کرد و با سرعتی که حکایت از چابکی بزرگ مرد عالم اسلام داشت، به جلوی سن آمد و با لبخند و محبت، برایشان دست تکان داد.
صدای شعار و گریه باهم مخلوط شد. اشک، امان نمیداد که چهرهی آقا را تماشا کنند. هالهای غریب از حسی ماورائی، تمام حسینیه را در برگرفته بود. حسی شبیه اولین دیدار کعبه، توی دلهایشان قل قل میزد و اشک میشد و فرو میریخت.
کم کم شعار و گریه فروکش کرد و نشستند. تلاوت قرآن بود و سخنرانی حضرت رهبر. آقا از اهمیت و ارزش کار کمیتهی جستجوی مفقودین صحبت کرد. از اینکه دل خانوادهای چشم انتظاری را شاد میکنند و چقدر این کار نزد خدا اجر و ارزش دارد. به همسران مردان گروه تفحص، تبریک گفت که در این اجر عظیم شریکاند و توصیه کرد که همراهی کنند و صبوری کنند و همیار همسرانشان باشند.
اعظم سراپا گوش شده بود. صحبت های آقا را جمله جمله مثل جرعههای یک شربت گوارا سر میکشید و بر جانش مینشاند. عباس هم فارغ از تمام دنیا غرق تماشای مرادش بود و مریدانه از واژهها خوشه بر میچید. آشوبی در دلش بود شبیه لحظهی پیوستن رود به دریا. انرژی عظیمی که از چشمهای روشن این "مرد" منتشر میشد، هر دل زندهای را به پرواز در میآورد؛ چه برسد به عباس که خودش، دل از زمین کنده بود و اهل آسمان بود.
°•○●°•🍃•°●○•°
#گزیده_کتاب
#سردار_شهید_عباس_عاصمی
📌@shahid_abbasasemi
°•○●°•🍃•°●○•°
#بهشت_جیپیاس_ندارد
#قسمت_صد_و_بیست_آخر
#فصل_پانزدهم
#جرعه_جرعه_ماه
اذان گفتند و صفهای نماز تشکیل شد. استثنایی ترین نماز عمرشان را در اقتدا به نائب امام معصوم، تجربه میکردند. نورانی ترین، عاشقانه ترین، دلچسب ترین... .
ناهار هم مهمان حضرت آقا بودند. پشت همان پارتیشنها، سفرهها انداخته شده بود. بالای سفره آقایان، یک میز کوچک و یک صندلی برای حضرت رهبر آماده بود. خانمها سر سفره دیگری و کمی دورتر نشسته بودند. هر قدر که خجالت اجازه داد، در طول غذا خوردن، آقا را نگاه کردند. کسی چیزی از طعم غذای سادهی توی سفره نفهمید، هوش و حواسی برای خوردن نمانده بود و اشتها، خودش هم خودش را فراموش کرده بود.
ناهار را که خوردند، دوباره آقایون دور حضرت آقا حلقه زدند. مثل هر فرصت قبلی. هر کس با جملهای عرض ارادت میکرد و آقا با مهربانی و لبخند، جواب تک تک شان را میداد. بچهها جلو رفتند و از بهشت نوازش آقا معطر شدند... . همه چیز مثل یک رویای آسمانی بوو. خانمها دورادور با ترکیب اشک و لبخند، صحنههای عاشقانهی این مراد و مریدها را نگاه میکردند و حسرت میخوردند.
بالاخره وقت رفتن شد. حضرت رهبر، برایشان دست تکان داد و رفت و شیرینی بی مثال این مهمانی ویژه، تا همیشه در دل و جان مهمانها ماند.
°•○●°•🍃•°●○•°
#گزیده_کتاب
#سردار_شهید_عباس_عاصمی
📌@shahid_abbasasemi
حالا برویم سراغِ دیشب خودمان
که
یک دقیقه
بیشتر
دلتنگ نبودنت بودیم...
#دلتنگی
#شهید_عاصمی
#پدر
📌@shahid_abbasasemi