🤔این جمله او مرا به فکر برد. #آقاسید در حال شوخی هم یک معلم به تمام معنا بود👌.
٭٭ ٭٭ ٭٭ ٭٭ ٭٭٭ ٭٭٭ ٭٭٭ ٭٭
🌱روزهای سختی بود.در ایام بهار1367 هر روز خبرهای نگران کننده از جبهه ها ميرسید.
🌻نیروهای دشمن توسط تمامی سران استکبار تقویت شدند. دشمن هر روز به منطقه ای حمله و آنجا را تصرف ميكرد.
هر روز خبر #شهادت یکی از دوستان و رفقا ما را در غم فروميبرد☹️.
ماه رمضان بود.در مسجد نشسته بودیم. یکی از بچه ها خبر آوردکه#سید علی دوامی در شلمچه به شهادت رسید. یکباره حال و هوای همه ما تغییر کرد.
💛 همه بچه ها #سیدعلی را دوست
داشتند. همه گریه ميکردند😢. بعد از مراسم تشییع، یکی از دوستانی که تازه از جبهه برگشته بود گفت:
«سید علی دوامی، در شب 21 ماه رمضان سال 1346 به دنیا آمد. در شب 21رمضان سال 1367 او را دیدم که تا صبح گریه ميکرد!»
#سید علی از خدا توفیق شهادت ميخواست. ميگفت:«خدایا به زودی این
سفره جهاد و شهادت جمع خواهد شد. خدایا ميترسم بعد از این همه سال
حضور در جهاد، با مرگ طبیعی از دنیا بروم و ... .»
🌸🍃تا اینکه صبح همان روز به همراه نیروها به سمت خط مقدم شلمچه رفت.
ساعتی بعد خبر رسید که #سیدعلی مجروح شده. بعد هم خبر شهادت او اعلام شد.
#ادامه👇
🆔 @Shahid_Alamdar
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🔻روزهای سختی بود.خیلی ها احساس ڪرده بودند ڪه به روزهای آخرحماسه رسیدهایم.
#مجتبی با آن حال و روز و با کیسه ای که به او متصل بود تصمیم گرفت به جبهه بازگردد!
🔺به دنبال رضا علیپور و چند نفر دیگر رفت. گفت:«امام; پیام داده و فرموده
جبهه ها را پر کنید. من ميخواهم بروم. بقیه دوستان نیز همراه او آمدند. در اولین روزهای تابستان راهی هفت تپه شدند💔.
🔹حاج تقی ایزد وقتی چهره#مجتبی و دیگر دوستان مجروح را دید جلو آمد.
بعد از دیده بوسی گفت:«رفقا، شما با این وضعیت توان رزم ندارید. از شما خواهش ميکنم برگردید.»
🔸با اصرار حاجی همه برگشتند. یک ماه بعد، با پذیرش قطعنامه از سوی حضرت امام;، دوران جهاد اصغر به پایان رسید.
▫️بدن #مجتبی طی این دوران پنج بار به سختی مجروح شد💔. #سید یک بار هم شیمیایی شد که اثرات آن بعدها در بدن او نمایان شد.
♦️زخمهای ظاهری بدن #سید، مدتی بعد برطرف شد. اما داغی که از هجرت
دوستان شهیدش بر دل او ماند هرگز التیام نیافت😔.
#پایان
🆔 @Shahid_Alamdar
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🌸🍃✨🌸🍃✨🌸🍃✨🌸🍃
#به روایت;#حمید فضل الله نژاد
🌸🍃✨🌸🍃✨
⬅️بهار سال 1367 بود. #سیدمجتبی مدتی است در ساری مانده. باید وضعیت او بهبود ميیافت.با شرایطی که داشت اما لحظه ای بیکار نبود.
به دنبال حل مشکل خانواده شهدا و ... بود. با همان وضعیت نامساعد به دیدار خانوادة شهدا ميرفت.
🔻بیشتر شبها با دیگر دوستانی که همگی مجروح بودند در مسجد جامع یا مسجد دهقانزاده دور هم جمع ميشدند.
🌼طبق صحبتها قرار شد هیئتی راه اندازی کنند. سپس در غالب این هیئت به خانواده شهدا سر بزنند. البته ارتباط با خانوادة شهدا از قبل برقرار بود اما این بار منظمتر پیگیری ميشد.
▫️هیئت بنی فاطمه س در روزهای سه شنبه و شبهای جمعه در منازل شهدا تشکیل ميشد. قرائت دعای توسل ودعای کمیل و سرکشی به خانوادة شهدا از کارهای این هیئت بود.
#مجتبی،که از دو سال قبل مداحی را آغاز کرده، به عنوان ذاکر این هیئت شناخته شد. جاذبه صدا و سوز درونی #سید بسیار در مردم تأثیرگذار بود.هر هفته تعداد افراد شرکت کننده بیشتر ميشد. بعضی هفته ها از دیگرمداحان و سخنرانها در هیئت استفاده ميشد.
#ادامه👇
🆔 @Shahid_Alamdar
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🔻دوران مقدس به پایان رسید. بسیجیان به ساری بازگشتند.هیئت بنی فاطمه س بهترین مکان برای جمع دوستداشتنی رزمندگان دیروز بود. همه به یاد روزهایی که در کنار شهدا بودند در این محفل نورانی جمع ميشدند.
▫️روال این هیئت ادامه داشت. تا اینکه سال بعد، با گسترش فعالیت هیئت و افزایش تعداد شرکت کنندگان، هیئت رهروان امام خمینی ره راه اندازی شد.
#سید در این مدت تا سال 1369 مرتب به خوزستان ميرفت. او در تیپ سوم لشکر مشغول فعالیت بود.
٭٭٭
🔺علاقه ویژه ای به روحانیت داشت. ميگفت:سکان کشتی مبارزه، در این نظام اسلامی به دست روحانیت است. روحانیت را قطب تأثیرگذار جامعه ميدانست.
#سید در مراسمی که برگزار ميشد از روحانیون استفاده ميکرد. یک باربچه های هیئت را به روستای #ایرا، دراطراف شهر آمل، برد. هدف زیارت ودیدار با #علامه_حسن_زادة_آملی بود.
◽️یکی یکی بچه ها را فرستاد داخل اتاق. خودش همان پایین مجلس در کنار درب ورودی نشست. حضرت علامه در بالای مجلس نشسته بودند. علامه قبل از شروع صحبت نیم خیز شد و درب اتاق را نگاه کرد! بعد اشاره کردکه سید جلو برود و نزد ایشان بنشیند.
#ادامه👇
🆔 @Shahid_Alamdar
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#سید هم رفت و در کنار علامه نشست. علامه روی شانه او زد و چیزی گفت.
از دور دیدم #سید سرش را به حالت ادب پایین گرفته.
✨بعد از اتمام دیدار، به #سید گفتم: علامه به شما چی گفت!؟ #سید جواب درستی نداد. هرچه اصرار کردم پاسخی نشنیدم. این اخلاق #سید بود، همیشه کمتر از خودش حرف ميزد.
💕از نفری که جلوتر نشسته بود ماجرا را پرسیدم. گفت:وقتی علامه روی دوش #سید زد به او گفت: ”بنده، در چهره شما نوری ميبینم. بیشتر مواظب خودتان باشید.
آن شب همه ما برگشتیم. وقتی همه سوار شدند و حرکت کردند، #سید دوباره به حضور علامه رسید.
◽️ساعتی را در خدمت ایشان بود. بعدها نیز #سید چندین بار دیگر به دیدن علامه رفت و خدا ميداند که چه سخنانی بین آن بزرگوار و #سید رد و بدل شد
#پایان
🆔 @Shahid_Alamdar
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#وصیتنامه_شهید
🕊 شهید #سیرت_نیا: اگر شهید شدم با من مثل یک شهید گمنام رفتار کنید.
🔹 به هیچ وجه تا زمان پیدا شدن قبر مطهر حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای من سنگ قبری تهیه نکنید. در لحظه تدفین، تربت کربلا، کفن کربلا و پیشانی بند یا زهرا (سلام الله علیها) فراموش نشود. مبلغ ۵۰۰ هزار تومان بابت سهل انگاریهای من در استفاده از بیت المال به محل کارم پرداخت نمائید. به هیچ وجه در مراسم من هزینههای آنچنانی و اسرافی نشود. سهمیه و حقوق من پس از اینکه متأهل شدم و به همسرم و پدرم و مادرم رسید مابقی به یتیمان کمیته امداد امام خمینی (ره) برسد.
🕊 شهید مدافع حرم #سید #اسماعیل_سیرت_نیا🌷
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂
#راوي: #آقايان درخشي ـ #سيدطاهري
◀️پسرم پنج ساله بود كه مريض شد. اصلًا غذا نميخورد. دكترها گفتند اگر تا فردا غذا نخورد بايد در بيمارستان بستري شود. همان شب در مسجد چال مراسم داشتيم و #سيد مجتبي مداحي ميكرد.✨
ماه مبارك رمضان بود، پيش خودم گفتم: در اين ماه عزيز از #سيد بخواهم كه براي پسرم دعا كند. به او گفتم. #سيد هم كه ذكر مداحيهايش يا زهراس و يا حسين ع بود براي پسرم در
آن مجلس دعا كرد. بعد از مراسم به منزل رفتم. همه ناراحت بودند. گفتم: #سيد دعا كرده، انشاءالله خوب ميشود.😌
موقع سحري همه مشغول خوردن بوديم كه پسرم از خواب بيدار شد. بعدگفت: غذا ميخواهم! مقدار زيادي غذا خورد. ما در عين تعجب بسيار خوشحال شديم. رفته رفته حال او خوب شد. به طوری که تا ظهر دیگر مشکلی نداشت.✨
شب بعد موضوع را به #سيد گفتم و از او تشكر كردم. ميدانستم اين دعاي #سيد بود كه كار خودش را كرده.
#ادامـــــــه👇
🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾
🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂
📌چند سال بعد از شهادت #سيد، خداوند به من فرزندي عطا كرد. خيلی خوشحال بودم امّا پزشكان خبر بدي به من دادند. لگن فرزندم دچار مشكل بود.😖
به تمام پزشكان حاذق چه در تهران و چه در مازندران مراجعه كرديم.
آنها راهي براي درمان نميديدند. مدتي پسرم را در دستگاه قرار دادند؛ امابيفايده بود.☹️
قرار بود دوباره پسرم را به بیمارستان ببريم وبستری کنیم. شب قبل از آن، در
عالم رؤيا #سيد را ديدم. چهرهاي بسيار نوراني داشت. پيراهن سياه و شالي سبز
بر گردنش داشت.💔
من ناراحت فرزندم بودم. به سمت من آمد و گفت: فرزندت شفا گرفته،فرزندت بيمه #حضرت_زهراس شده صبح كه از خواب بيدار شدم، بسيار اشك ريختم. از خدا خواستم به آبروي
#سيدمجتبي خوابم را به حقيقت تبديل كند.😭
وقتي وارد مطب ميشدم تمام بدنم ميلرزيد. دكتر پسرم را خوب معاينه كرد. بعد از مدتي فكر كردن رو به من كرد و گفت: از نظر علم پزشكي به دور اما فرزند شما انگار كه شفا گرفته! اثري از بيماري در او نيست.
من به همراه خانواده بسيار گريه كرديم و خدا را شكر كرديم. بعد از آن ديگر پسرم مشكلي نداشت.✨
من معتقدم #سيدمجتبي آنقدر به خدا و ائمه نزديك بود، آنقدر به بي بي #فاطمه_زهرا س ارادت داشت كه به واسطه ي آنها نزد خداوند صاحب آبرو بود كه خداوند درخواست #سيد مبني بر شفا يافتن فرزندم را رد نكرد.
#پایان_این_قسمت
🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂
#ما_ملت_شهادتیم
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
#م_سادات
🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾
#راوی:#یکی_ازدوستان_سید
◀️مدت زیادی ازشهادت #سید نگذشته بود. جو سیاسی همه شهرها را ملتهب کرده بود.💔
دوم خرداد76 در پیش بود. عده ای از دوستان #سید که به جناح چپ معروف شده بودند دور هم نشسته بودند.👥
مرتب از کاندیدای مورد حمایت خود صحبت ميکردند. موج حمایتهای
آنها به هیئت هم کشیده شده بود. این سیاسی کاریها باعث شد عده ای از هیئت جدا شوند.😒
يك شب دوباره دور هم جمع شدند و بحث سياسي را پيش كشيدند. یکی از
دوستان #سید که به کار خود در حمایت از آن نامزد اصرار ميکرد، گفت: والله
قسم، اگر خود #سید هم بود به ... رأی ميداد.
گفتم: چی داری ميگی؟! چرا بی خود قسم ميخوری.✨
بعد شروع کردم به صحبت. تا توانستم برعلیه کاندیدای مورد حمایت او حرف زدم.
هر چه دلم خواست گفتم!☄
#ادامـــــــه👇
🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂
🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾
آن شب با ناراحتی جلسه راترک کردم.شب هم خیلی زود خوابیدم.😴
ایستاده بود در مقابلم. با چهره ای بسیار نورانیتر از زمان حیات. اخم کرده
بود.
فهمیدم از دست من ناراحت است.😥
آمدم حرف بزنم که #سید گفت: ميدونی اونطرف چه خبره؟! چرا به این
راحتی غیبت ميکنی؟! ميدونی اهل غیبت چه عذابی دارند.🔥
بعد به حرف آن دوستان اشاره کرد و گفت: والله قسم اگر بودم، به آن آقا
رأی نميدادم.⚡️
#پایان_این_قسمت
🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾
#ما_ملت_شهادتیم
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
#م_سادات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚🍃
ای به قوربون خندهدهایت فراموشت نمی کنیم
#سید مهدی جانمان