eitaa logo
🇵🇸🇮🇷عَݪَـــمدآرآݩ ــعِشق
1.1هزار دنبال‌کننده
27.6هزار عکس
15.4هزار ویدیو
28 فایل
براي بهترين دوستان خود آرزوي شهادت کنيد .. 🌷شهيد سيد مجتبي علمدار🌷 لینک ناشناس payamenashenas.ir/Shahid_Alamdar #تأسیس؛1398/1/12
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔این جمله او مرا به فکر برد. در حال شوخی هم یک معلم به تمام معنا بود👌. ٭٭ ٭٭ ٭٭ ٭٭ ٭٭٭ ٭٭٭ ٭٭٭ ٭٭ 🌱روزهای سختی بود.در ایام بهار1367 هر روز خبرهای نگران کننده از جبهه ها ميرسید. 🌻نیروهای دشمن توسط تمامی سران استکبار تقویت شدند. دشمن هر روز به منطقه ای حمله و آنجا را تصرف ميكرد. هر روز خبر یکی از دوستان و رفقا ما را در غم فروميبرد☹️. ماه رمضان بود.در مسجد نشسته بودیم. یکی از بچه ها خبر آوردکه علی دوامی در شلمچه به شهادت رسید. یکباره حال و هوای همه ما تغییر کرد. 💛 همه بچه ها را دوست داشتند. همه گریه ميکردند😢. بعد از مراسم تشییع، یکی از دوستانی که تازه از جبهه برگشته بود گفت: «سید علی دوامی، در شب 21 ماه رمضان سال 1346 به دنیا آمد. در شب 21رمضان سال 1367 او را دیدم که تا صبح گریه ميکرد!» علی از خدا توفیق شهادت ميخواست. ميگفت:«خدایا به زودی این سفره جهاد و شهادت جمع خواهد شد. خدایا ميترسم بعد از این همه سال حضور در جهاد، با مرگ طبیعی از دنیا بروم و ... .» 🌸🍃تا اینکه صبح همان روز به همراه نیروها به سمت خط مقدم شلمچه رفت. ساعتی بعد خبر رسید که مجروح شده. بعد هم خبر شهادت او اعلام شد. 👇 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🔻روزهای سختی بود.خیلی ها احساس ڪرده بودند ڪه به روزهای آخرحماسه رسیدهایم. با آن حال و روز و با کیسه ای که به او متصل بود تصمیم گرفت به جبهه بازگردد! 🔺به دنبال رضا علیپور و چند نفر دیگر رفت. گفت:«امام; پیام داده و فرموده جبهه ها را پر کنید. من ميخواهم بروم. بقیه دوستان نیز همراه او آمدند. در اولین روزهای تابستان راهی هفت تپه شدند💔. 🔹حاج تقی ایزد وقتی چهره و دیگر دوستان مجروح را دید جلو آمد. بعد از دیده بوسی گفت:«رفقا، شما با این وضعیت توان رزم ندارید. از شما خواهش ميکنم برگردید.» 🔸با اصرار حاجی همه برگشتند. یک ماه بعد، با پذیرش قطعنامه از سوی حضرت امام;، دوران جهاد اصغر به پایان رسید. ▫️بدن طی این دوران پنج بار به سختی مجروح شد💔. یک بار هم شیمیایی شد که اثرات آن بعدها در بدن او نمایان شد. ♦️زخمهای ظاهری بدن ، مدتی بعد برطرف شد. اما داغی که از هجرت دوستان شهیدش بر دل او ماند هرگز التیام نیافت😔. 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🌸🍃✨🌸🍃✨🌸🍃✨🌸🍃 روایت; فضل الله نژاد 🌸🍃✨🌸🍃✨ ⬅️بهار سال 1367 بود. مدتی است در ساری مانده. باید وضعیت او بهبود ميیافت.با شرایطی که داشت اما لحظه ای بیکار نبود. به دنبال حل مشکل خانواده شهدا و ... بود. با همان وضعیت نامساعد به دیدار خانوادة شهدا ميرفت. 🔻بیشتر شبها با دیگر دوستانی که همگی مجروح بودند در مسجد جامع یا مسجد دهقانزاده دور هم جمع ميشدند. 🌼طبق صحبتها قرار شد هیئتی راه اندازی کنند. سپس در غالب این هیئت به خانواده شهدا سر بزنند. البته ارتباط با خانوادة شهدا از قبل برقرار بود اما این بار منظمتر پیگیری ميشد. ▫️هیئت بنی فاطمه س در روزهای سه شنبه و شبهای جمعه در منازل شهدا تشکیل ميشد. قرائت دعای توسل ودعای کمیل و سرکشی به خانوادة شهدا از کارهای این هیئت بود. ،که از دو سال قبل مداحی را آغاز کرده، به عنوان ذاکر این هیئت شناخته شد. جاذبه صدا و سوز درونی بسیار در مردم تأثیرگذار بود.هر هفته تعداد افراد شرکت کننده بیشتر ميشد. بعضی هفته ها از دیگرمداحان و سخنرانها در هیئت استفاده ميشد. 👇 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🔻دوران مقدس به پایان رسید. بسیجیان به ساری بازگشتند.هیئت بنی فاطمه س بهترین مکان برای جمع دوستداشتنی رزمندگان دیروز بود. همه به یاد روزهایی که در کنار شهدا بودند در این محفل نورانی جمع ميشدند. ▫️روال این هیئت ادامه داشت. تا اینکه سال بعد، با گسترش فعالیت هیئت و افزایش تعداد شرکت کنندگان، هیئت رهروان امام خمینی ره راه اندازی شد. در این مدت تا سال 1369 مرتب به خوزستان ميرفت. او در تیپ سوم لشکر مشغول فعالیت بود. ٭٭٭ 🔺علاقه ویژه ای به روحانیت داشت. ميگفت:سکان کشتی مبارزه، در این نظام اسلامی به دست روحانیت است. روحانیت را قطب تأثیرگذار جامعه ميدانست. در مراسمی که برگزار ميشد از روحانیون استفاده ميکرد. یک باربچه های هیئت را به روستای ، دراطراف شهر آمل، برد. هدف زیارت ودیدار با بود. ◽️یکی یکی بچه ها را فرستاد داخل اتاق. خودش همان پایین مجلس در کنار درب ورودی نشست. حضرت علامه در بالای مجلس نشسته بودند. علامه قبل از شروع صحبت نیم خیز شد و درب اتاق را نگاه کرد! بعد اشاره کردکه سید جلو برود و نزد ایشان بنشیند. 👇 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
هم رفت و در کنار علامه نشست. علامه روی شانه او زد و چیزی گفت. از دور دیدم سرش را به حالت ادب پایین گرفته. ✨بعد از اتمام دیدار، به گفتم: علامه به شما چی گفت!؟ جواب درستی نداد. هرچه اصرار کردم پاسخی نشنیدم. این اخلاق بود، همیشه کمتر از خودش حرف ميزد. 💕از نفری که جلوتر نشسته بود ماجرا را پرسیدم. گفت:وقتی علامه روی دوش زد به او گفت: ”بنده، در چهره شما نوری ميبینم. بیشتر مواظب خودتان باشید. آن شب همه ما برگشتیم. وقتی همه سوار شدند و حرکت کردند، دوباره به حضور علامه رسید. ◽️ساعتی را در خدمت ایشان بود. بعدها نیز چندین بار دیگر به دیدن علامه رفت و خدا ميداند که چه سخنانی بین آن بزرگوار و رد و بدل شد 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
دوستان عزیز سلام آدینه همه بخیر ان شاءالله تصمیم داریم به یاری خود #سید از کرامات وعنایاتشون مطلب جمع آوری وبارگذاری ڪنیم.... امیدواریم هم همراه باشید وهم بهره ببرید.... شفاعت شهدا اللخصوص شهید #سیدمجتبی علمدار عزیز شامل حال تک تک شما بزرگواران.... یازهرا(س)
🕊 شهید : اگر شهید شدم با من مثل یک شهید گمنام رفتار کنید. 🔹 به هیچ وجه تا زمان پیدا شدن قبر مطهر حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای من سنگ قبری تهیه نکنید. در لحظه تدفین، تربت کربلا، کفن کربلا و پیشانی بند یا زهرا (سلام الله علیها) فراموش نشود. مبلغ ۵۰۰ هزار تومان بابت سهل انگاری‌های من در استفاده از بیت المال به محل کارم پرداخت نمائید. به هیچ وجه در مراسم من هزینه‌های آنچنانی و اسرافی نشود. سهمیه و حقوق من پس از اینکه متأهل شدم و به همسرم و پدرم و مادرم رسید مابقی به یتیمان کمیته امداد امام خمینی (ره) برسد. 🕊 شهید مدافع حرم 🌷 کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷 @Shahid_Alamdar
🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂 : درخشي ـ ◀️پسرم پنج ساله بود كه مريض شد. اصلًا غذا نميخورد. دكترها گفتند اگر تا فردا غذا نخورد بايد در بيمارستان بستري شود. همان شب در مسجد چال مراسم داشتيم و مجتبي مداحي ميكرد.✨ ماه مبارك رمضان بود، پيش خودم گفتم: در اين ماه عزيز از بخواهم كه براي پسرم دعا كند. به او گفتم. هم كه ذكر مداحيهايش يا زهراس و يا حسين ع بود براي پسرم در آن مجلس دعا كرد. بعد از مراسم به منزل رفتم. همه ناراحت بودند. گفتم: دعا كرده، انشاءالله خوب ميشود.😌 موقع سحري همه مشغول خوردن بوديم كه پسرم از خواب بيدار شد. بعدگفت: غذا ميخواهم! مقدار زيادي غذا خورد. ما در عين تعجب بسيار خوشحال شديم. رفته رفته حال او خوب شد. به طوری که تا ظهر دیگر مشکلی نداشت.✨ شب بعد موضوع را به گفتم و از او تشكر كردم. ميدانستم اين دعاي بود كه كار خودش را كرده. 👇 🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾
🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂 📌چند سال بعد از شهادت ، خداوند به من فرزندي عطا كرد. خيلی خوشحال بودم امّا پزشكان خبر بدي به من دادند. لگن فرزندم دچار مشكل بود.😖 به تمام پزشكان حاذق چه در تهران و چه در مازندران مراجعه كرديم. آنها راهي براي درمان نميديدند. مدتي پسرم را در دستگاه قرار دادند؛ امابيفايده بود.☹️ قرار بود دوباره پسرم را به بیمارستان ببريم وبستری کنیم. شب قبل از آن، در عالم رؤيا را ديدم. چهرهاي بسيار نوراني داشت. پيراهن سياه و شالي سبز بر گردنش داشت.💔 من ناراحت فرزندم بودم. به سمت من آمد و گفت: فرزندت شفا گرفته،فرزندت بيمه شده صبح كه از خواب بيدار شدم، بسيار اشك ريختم. از خدا خواستم به آبروي خوابم را به حقيقت تبديل كند.😭 وقتي وارد مطب ميشدم تمام بدنم ميلرزيد. دكتر پسرم را خوب معاينه كرد. بعد از مدتي فكر كردن رو به من كرد و گفت: از نظر علم پزشكي به دور اما فرزند شما انگار كه شفا گرفته! اثري از بيماري در او نيست. من به همراه خانواده بسيار گريه كرديم و خدا را شكر كرديم. بعد از آن ديگر پسرم مشكلي نداشت.✨ من معتقدم آنقدر به خدا و ائمه نزديك بود، آنقدر به بي بي س ارادت داشت كه به واسطه ي آنها نزد خداوند صاحب آبرو بود كه خداوند درخواست مبني بر شفا يافتن فرزندم را رد نكرد. 🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂 کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷 @Shahid_Alamdar
🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾 : ◀️مدت زیادی ازشهادت نگذشته بود. جو سیاسی همه شهرها را ملتهب کرده بود.💔 دوم خرداد76 در پیش بود. عده ای از دوستان که به جناح چپ معروف شده بودند دور هم نشسته بودند.👥 مرتب از کاندیدای مورد حمایت خود صحبت ميکردند. موج حمایتهای آنها به هیئت هم کشیده شده بود. این سیاسی کاریها باعث شد عده ای از هیئت جدا شوند.😒 يك شب دوباره دور هم جمع شدند و بحث سياسي را پيش كشيدند. یکی از دوستان که به کار خود در حمایت از آن نامزد اصرار ميکرد، گفت: والله قسم، اگر خود هم بود به ... رأی ميداد. گفتم: چی داری ميگی؟! چرا بی خود قسم ميخوری.✨ بعد شروع کردم به صحبت. تا توانستم برعلیه کاندیدای مورد حمایت او حرف زدم. هر چه دلم خواست گفتم!☄ 👇 🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂
🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾 آن شب با ناراحتی جلسه راترک کردم.شب هم خیلی زود خوابیدم.😴 ایستاده بود در مقابلم. با چهره ای بسیار نورانیتر از زمان حیات. اخم کرده بود. فهمیدم از دست من ناراحت است.😥 آمدم حرف بزنم که گفت: ميدونی اونطرف چه خبره؟! چرا به این راحتی غیبت ميکنی؟! ميدونی اهل غیبت چه عذابی دارند.🔥 بعد به حرف آن دوستان اشاره کرد و گفت: والله قسم اگر بودم، به آن آقا رأی نميدادم.⚡️ 🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾 کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷 @Shahid_Alamdar