eitaa logo
ابراهیم_آرمان_سیدروح‌ الله
6هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
7 فایل
سلام از وقتی آرمان علی وردی و سیدروح الله عجمیان شهید شدندحالم دگرگون شده و هرروز براشون از دلتنگی هام می نویسم رفقای شهیدم دستم رابگیرید تا منم مثل شماپیش حضرت زهرا سلام الله روسفیدشم ارتباط با ادمین @namazeshaab
مشاهده در ایتا
دانلود
با ذوق بسیار به سمت کتاب‌خانه دویدم. مشتاق بودم ببینم امسال چه هدیه‌ای برایم گرفته است. او گفته بود، هدیه‌ام را زیر کتاب‌ها گذاشته است. تمام کتاب‌ها را جابجا کردم تا بالاخره به یک جعبه کوچک رسیدم. شاخه گل داخل جعبه، خشک و پر پر شده بود. با دیدن این صحنه دلم گرفت همسرم از دو ماه قبل به فکر روز تولدم بود... همراه گل یک کاغذ بود، آن را باز کردم، خط موسی بود، «هدیه‌ات اینجا نیست! برو زیر رخت‌خواب‌ها را ببین! زیر بالش بنفش را می‌گویم!» دویدم سمت رخت‌خواب‌ها، آهی کشیدم و گفتم، «ای آقا موسی! اینجا جای پنهان کردن هدیه است؟!» تمام رخت‌خواب‌ها را خارج کردم تا به آخرین بالش رسیدم، بنفش بود. اما آن‌جا هم فقط یک برگه کاغذ خودنمایی می‌کرد، «آخه عزیزم، چه کسی کادوی همسرش را زیر رخت خواب‌ها پنهان می‌کند؟! برو کت دامادی من را پیدا کن، جیب‌هایش را بگرد تا به هدیه‌ات برسی! با خودم گفتم، «خدای من، حالا کت دامادی‌اش کجاست؟!» یادم آمد داخل چمدان گذاشته بودم، با عجله به سمت کمد رفتم. هرچه را که مانع خروج چمدان می‌شد، برداشتم تا بتوانم درب آن را باز کنم. با خوشحالی کتش را برداشتم. بوی او را می‌داد. جیب‌هایش را خالی کردم، «خدای من، یک برگه کاغذ. دیگر؟!» اما این بار نوشته بود، «همسر عزیزم تولدت مبارک! فقط یک نگاه به پشت سرت بیانداز! وضعیت خانه را ببین! همه چیز را بهم ریختی تا به این برگه برسی! می‌خواستم با این کار روز تولدت، سرگرمت کنم تا غصه دوری از من را نخوری! خیالم راحت شد که به هدفم رسیدم. حالا سرگرم جمع کردن خانه بشو!. شام تولد خوشمزه در کنار بچه‌ها نوش جان‌تان. دوستت دارم!» خندیدم...... موسی عادت داشت غافلگیرم کند. نفهمیدم روز تولدم چطور گذشت؛ هرچه جمع می‌کردم تمام نمی‌شد. چندین ساعت طول کشید تا منزل‌مان به حالت عادی برگشت. 💌 و 👇👇 @shahid_Arman_seyyed
بدون دو دست و دو چشم به شهادت رسید در وصیتنامه خود نوشته بود: "آرزو دارم همچون حضرت عباس(ع) در دفاع از حرم اهل بیت به شهادت برسم." 💌 و 👇👇 @shahid_Arman_seyyed
دو نفر ما خادم حرم حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) بودیم. دفعه آخر که برای خداحافظی رفتیم حرم،وقتی برمی‌گشتیم، گفت: دفعات قبلی خودم کار را خراب کردم عزیز! گفتم :چرا؟ گفت:چون همیشه موقع خداحافظی می‌گفتم یا حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) من را دو ماهی قرض بده تا برای حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) نوکری کنم. ولی این‌بار از حضرت خواستم من را به حضرت‌ زینب(سلام‌الله‌علیها). من هم خندیدیم و گفتم: "خب چه فرقی کرد" گفت: اینها دریای کرم هستند چیزی را که ببخشند دیگر پس نمی‌گیرند. 📎به روایت همسر شهید 💌 و 👇👇 @shahid_Arman_seyyed
احمد قصیر در ۲۰ آبان عملیاتی استشهادی انجام داد که طی آن 151صهیونیست را به هلاکت کشاند. او در وصیتنامه خود می‌نویسد: 'عملیات شهادت طلبانه را از نوجوانی 13ساله به نام حسین فهمیده یاد گرفتم." قصیر در لبنان (دیر قانون النهر ) به دنیا آمد. سپس همراه خانواده در کشورهای عربستان و لیبی زندگی کرد. او جذب حزب‌الله لبنان شده و در عملیاتی انتحاری ( در یازدهم نوامبر ۱۹۸۲) با خودروی سفید رنگ پژو ۵۰۴ پر شده از مواد منفجره به یکی از ساختمانهای ارتش اسرائیل حمله کرد. عملیات انتحاری احمد قصیر اولین عملیات انتحاری انجام شده توسط حزب‌الله لبنان است و روز عملیات انتحاری و کشته شدن او از سوی حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان نامگذاری شده و به او لقب «امیر الاستشهادیون» (امیر شهادت‌طلبان) داده شده‌ است. 💌 و 👇👇 @shahid_Arman_seyyed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها وارث میلیاردر مشهور جوآنی آنیلی بود که بعد از مسلمان و شیعه شدن بخاطر اعتقادات مذهبی اش زندگی سختی را گذران و سر انجام برای اینکه ارثیه کلان پدر به دست او نرسد به شهادت رسید. 💌 و 👇👇 @shahid_Arman_seyyed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢زندگی و زمانه روایت‌هایی از زندگی، خدمات و شهادت مردی که می‌گفت جهادگران علمی را می‌کشند، پس ما هم امید داریم که شویم. 💌 و 👇👇 @shahid_Arman_seyyed
خطاب به برادر بسیجی در جبهه : منِ دستغیب، حاضرم یکجا، ثواب هفتـاد سال نمازهای واجب، نوافـل،حد روزه هـا، تهجدها و شب زنده داری هایم را بدهم به تـو ؛ در عـوض، ثواب آن دو رکعت نمـازت که در میدان جنـگ، بدون وضـو، پشت به قبـله، با لباس خـونی و بدن نجـس خوانده ای را از تـو بگیـرم. !!! آیـا حـاضر به چنـین معـامله ای هستی؟!» 💌 و 👇👇 @shahid_Arman_seyyed
✍بلندای زمین مسجد صاحب الزمان عجل الله كرمان روزها و شبها شاهد عاشقانی است كه برای زیارت قبور شهدا بویژه شهید عبدالمهدی مغفوری به این محل می آیند و او را واسطه گرفتن حاجات خویش از خدا قرار می دهند. 🔹مسجد صاحب الزمان عجل الله كرمان سال ها در آغوش گرمش مردی را به همسايگی پذيرفته است كه سال ها آرزوی پای در ركاب بودن مولايش را در سينه داشته است. 🔸عشق عبدالمهدی به اباصالح المهدی او را در پنجم دی ۱۳۶۵ عملیات كربلای چهار در جزیره ام الرصاص پاداش جهاد به سوی معبودش فراخواند. 🔹عبدالمهدی بزرگترین آرزوی خود را ظهور آقا امام زمان عجل الله و خدمت در ركاب ایشان عنوان می كرد و با تبسمی زیبا می گفت: اگر من نبودم و آقا ظهور كرد سلام من رو به او برسانید و بگویید مهدی عاشقت بود. 🔸شهید عبدالمهدی مغفوری سال ۱۳۳۵ در کرمان متولد شد وی پس از پایان دوره دبیرستان در دانشسرا پذیرفته شد و در رشته برق فوق دیپلم گرفت پس از پیروزی انقلاب به كرمان بازگشت با اینكه در دانشگاه پذیرفته شده بود پوشیدن لباس مقدس سبز سپاه را ترجیح داد. 🔹وی مدتی در كردستان بود و بعد از آغاز جنگ تلاشش برای حضور در میدان های نبرد و سازماندهی نیروها در استان كرمان از او چهره ای مخلص و دلپذیر ساخته بود. 🔸عبدالمهدی در موقعیت مختلف فرماندهی در سطح لشكر ۴۱ ثارالله و بسیج قرار گرفت و بیش از پیش در روند پر تلاطم نبرد سهیم شد. 🔹تمام زندگی شهید مغفوری پند و اندرز بود و جز شهادت نمی توان پاداش دیگری را برای این حسن خلق پنداشت. 💌 و 👇👇 @shahid_Arman_seyyed
🌹هدیه امام حسین(ع) به امیرکبیر🌹 آیت الله اراکی(ره): شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت: خیر سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت: نه با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟ جواب داد: هدیه مولایم حسین است! گفتم: چطور؟ با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم: میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین(ع) حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد. آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین(ع) آمدند و فرمودند : به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم. 📚 منبع : کتاب آخرین گفتارها 💌 و 👇👇 @shahid_Arman_seyyed
وقتی از سفر کربلا برگشت مادر پرسیده بود: چه چیزی از امام حسین خواستی؟ مجید گفته بود: یک نگاه به گنبد حضرت ابوالفضل (ع) کردم ویک نگاه به گنبد امام حسین(ع) و گفتم: آدمم کنید. ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌ 💌 و 👇👇 @shahid_Arman_seyyed
نماز عارفانه بالاترین هدف شهید نواب صفوی، پیروی از دستور خداوند و حرکت در مسیر بندگی بود. راز و نیازهای او با خداوند، حال خاصی داشت. او هنگامی که به نماز می‏ایستاد، به سرعت اشک از چشمانش جاری می‏شد و از این عالم پرواز می‏کرد. نماز او در حقیقت، سفر به دنیای دیگر بود. کار و تلاش و فعالیت‏های خسته کننده، هرگز او را از راز و نیاز و نیایش نیمه‏شب باز نمی‏داشت. نواب صفوی از جمله راهیان شب و قهرمانان روز در میدان کارزار بود. او خود می‏گفت: «به خدا سوگند، هر وقت صدای «اللّه‏ اکبر» مؤذن به گوشم می‏رسد، احساس می‏کنم دنیا در چشمانم رنگ می‏بازد و بی‏ارزش می‏شود و دیگر جز قدرت و عظمت خداوند چیزی را حس نمی‏کنم.» 💌 و 👇👇 @shahid_Arman_seyyed
سعید حقیقتا سعید بود. خانواده کوچک سامانلو وقتی که اولین فرزند خانواده‌شان در کودکی بیمار میشود متوسل به امام رضا علیه‌السلام میشوند. اینجوری میشود که آقا سعید کوچک شفا پیدا میکند و از همان آغاز زندگی‌اش با لطف مولا گره میخورد. اما عنایت های آقا، در زندگی او فقط محدود به این مورد نیست! سعید و خانواده اش ساکن شهر خواهر امام رضا میشوند؛ و باید در آن شهر عزیز بوده باشی تا بدانی که همجواری با دختر موسی بن جعفر علیهما السلام چه دنیایی دارد! پای سعید از قم به دیار حضرت زینب سلام الله علیها هم باز میشود؛ و در عملیات آزاد سازی النبل و الزهرا_که به گفته خود شهید با عنایت حضرت مادر سلام الله علیها انجام گرفت به میرسد. درست در انقلاب اسلامی ایران؛ سعیدی که نه امام را دیده است و نه سالهای پیروزی انقلاب را متعهدانه فدای آرمان های انقلابی میشود که از سالها پیش عاشقش بوده است... هم خودش و هم رهبرانش! شهید سامانلو در بخشی از خود اینچنین نوشته است: "بابا جان قدر این رهبر عزیزمان این سید بزرگوار را بدانید و گوش به فرمانش باشید که او نیز گوش به فرمان مولایمان بقیه الله می باشد." 💌 و 👇👇 @shahid_Arman_seyyed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یعنی ما رو دور میکنه از دنیا محبت حسین علیه السلام..؟! محبت امام حسین..؟! محبت حسین علیه السلام با دنیا کاری نداره که...💔 💌 و 👇👇 @shahid_Arman_seyyed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در زندگیتان همواره آزاده باشید و هیچ چیز غیر از خدا و آنچه خدائی است، دل نبندید و بدانید که دنیا زودگذر و فانی است، فریب زرق و برق دنیا را نخورید. 💌 و 👇👇 @shahid_Arman_seyyed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍او را از آستین خالی دست راستش خواهی شناخت... اگر كسی او را نمی‌شناخت، هرگز باور نمی‌كرد كه با فرمانده لشكر مقدس امام حسین علیه‌السلام روبه‌روست !!! 💌 و 👇👇 @shahid_Arman_seyyed
بسیار به مداومت داشت ودر اقامه‌ی نماز اول وقت، شهره‌ی خاص و عام بود. علاقه و تعصّب خاصّی نسبت به (س) داشت و در هـر کاری از این بانوی کــــریمه مــــدد می‌جـست و ذکـــر یا زهـــــرا (س) را همیشه بر لب داشت. 💌 و 👇👇 @shahid_Arman_seyyed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ماجرای فرشی که اجازه نداد در منزلش پهن شود 🔹عبدالحسین برونسی، در سال ١٣٢٢ در توابع تربت حیدریه به‌دنیا آمد، او عبد صالح و عارف بالله بود و پس از چند بار تغییر شغل به علت شبهه‌ناک بودن کار و کم‌فروشی صاحبان مغازه، نهایتاً به شغل بنایی روی می‌آورد. با شروع جنگ او به سپاه پاسداران ملحق شده و فرماندهی تیپ جوادالائمه را برعهده می‌گیرد. 🔹شهید برونسی از فعالان سیاسی مخالف رژیم پهلوی بود که چند بار توسط ساواک دستگیر و شکنجه شده، به‌طوری که دندان‌ های او را می‌شکنند و نهایتاً حکم اعدامش صادر می‌شود اما با وقوع انقلاب اجرایی نشده و نهایتاً در ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر در منطقه شرق دجله به شهادت می‌رسد. 💌 و 👇👇 @shahid_Arman_seyyed
می‌گفت : از خدا خواستم بدنم حتــی یک وجب از خاک زمین را اشغال نڪند ! آب دجله . . . او را برای همیشه با خود بُرد 🔰 خدايا مرا پاكيزه بپذير؛ خدايا چگونه وصيت ‌نامه بنويسم در حاليكه سراپا گناه و معصيت، سراپا تقصير و نا‌ فرمانی‌ام. گرچه از رحمت و بخشش تو نا اميد نيستم ولی ترسم از اين است كه نيامرزيده از دنيا بروم. می ترسم رفتنم خالص نباشد و پذيرفته درگاهت نشوم. يا رب العفو.. خدايا نميرم در حاليكه از من راضی نباشی. ای وای كه سيه‌ روز خواهم بود. خدايا كه چقدر دوست داشتنی و پرستيدنی هستی. هيهات كه نفهميدم. خون بايد می شد و در رگهايم جريان می‌يافت و سلول‌هايم يا رب يا رب می‌گفت. خدايا قبولم كن. يا اباعبدالله شفاعت. 💌 و 👇👇 @shahid_Arman_seyyed
🌷۲۲ فروردین ماه گرامی باد🌷 ‍ از اون بچه هیئتی های عاشق بود، عاشق مادرش حضرت زهرا (س) ... گردانمون یه هیئت داشت به اسم گردان متوسلین به حضرت زهرا (س) توی هیئت همه بچه ها بی قرار بودن اما حال سید با همه فرق داشت ، تا اسم حضرت زهرا (س) میومد مثل بارون بهار گریه میکرد حالش عوض میشد ؛ خیلی به مادرش ارادت داشت ، یه دست نوشته ازش مونده که سند عاشقی سید به حضرت زهرا (س) ست ؛ خطاب به امام زمان(عج) :آقا جان وقتی که ما به جبهه میرویم به این نیت میرویم که انتقام سیلی حضرت زهرا(ع) که آن نامرد ها به روی مادر شیعیان زده اند رو بگیریم ... برای انتقام آن بازوی ورم کرده میرویم . برای انتقام آن سینه سوراخ شده میرویم . سخت است شنیدن این مصیبت ها . نام شهید : سید احمد نام خانوادگی شهید : پلارک تاریخ تولد :1344/02/07 محل تولد : تهران تاریخ شهادت : 1366/01/22 محل شهادت : شلمچه ،عملیات والفجر ۸ وضعیت تاهل : مجرد محل مزار شهید : گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها 💌 و 👇👇 @shahid_Arman_seyyed
شیرودی در کنار هیلکوپتر جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سوال می‌کردند. خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: "ما برای خاک نمی جنگیم ما برای اسلام می جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد." این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند.شیرودی آستینهایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا می‌رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای می آید وقت است. 💌 و 👇👇 @shahid_Arman_seyyed
بدون دو دست و دو چشم به شهادت رسید در وصیتنامه خود نوشته بود: "آرزو دارم همچون حضرت عباس(ع) در دفاع از حرم اهل بیت به شهادت برسم." 💌 و 👇👇 @shahid_Arman_seyyed
۲۱ شهریورماه ، گرامی باد . 🥀 محل تولد : مشهد تاریخ شهادت : 1395/06/21 محل شهادت : لاذقیه - سوریه وضعیت تاهل : متاهل با 2 فرزند محل مزار شهید : بهشت رضا علیه السلام - مشهد به خاطر دشواری هایی که برای اعزام داوطلبان بسیجی به سوریه وجود داشت مرتضی عطایی با هر مشقتی که بود توانست خود را در کاروان فاطمیون که مدافعان حرم افغانستانی بودند جای دهد و به سوریه برود در حالی که هنوز خانواده اش از این موضوع مطلع نشده بودند. شهید عطایی خیلی زود توانست با نام ابوعلی با رزمندگان تیپ فاطمیون قرین شود به طوری که بسیاری از دوستان او هم اطلاع نداشتند که مرتضی افغانی نیست و از مشهد خود را به این قافله رسانده است، همچنین ابوعلی یکی از بهترین دوستان شهید مصطفی صدرزاده و شهید مهدی صابری قبل از شهادتشان بود و شهادت این عزیزان خود دلیل بیشتر شدن شوق مرتضی به شهادت بود. رشادت های ابوعلی در درگیری های تل قرین، تدمر، دیرالعدس، بصرالحریر، القراصی و خان‌طومان به عنوان جانشین تیپ عمار لشکر فاطمیون نام او را به کلمه ای رعب آفرین برای تکفیری ها تبدیل کرده بود. در نهایت پس از رشادت های فراوان و چند بار مجروحیت های گوناگون، جانباز سرافراز مرتضی عطایی در ۲۱ شهریور ماه سال ۱۳۹۵ و همزمان با روز عرفه در منطقه لاذقیه به مقام رفیع شهادت نائل آمد و به یاران شهیدش پیوست. یادش گرامی وراهش پررهرو