eitaa logo
شهید مرتضی آوینی🌹
198 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
3.4هزار ویدیو
70 فایل
🔆اطلاعات و آگاهی خود را بالا ببرید🔆 با مطالب سیاسی،اجتماعی،فرهنگی در خدمت شما عزیزان هستیم🌺🙏 کپی حلال فقط با ذکر صلوات 💚 🙏ارتباط با ادمین و مدیر کانال 🆔️ @Ya_Masome
مشاهده در ایتا
دانلود
💠🔷🔹 🔷 🔹 📣📣 🇮🇷 به مناسبت : 👈 " هفته‌ی بازخوانی و افشای ♨️ " 👉 🎙 سخنران : استاد بزرگوار جناب آقای معلمی (کارشناس مسائل سیاسی) 🔖 زمان : سه‌شنبه ۷ تیر ماه بعد از نماز مغرب و عشا 📍 مکان : تالار شیخ بهایی شاهین شهر 💠🔹__________________ 🏷 برگزارکنندگان: شهرداری شاهین شهر با همکاری ناحیه مقاومت بسیج شاهین شهر و میمه ❣ 🌱_______🥀 @shahid_aviiny
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🔊 | حقوق بشر آمریکایی از دیدگاه امام خمینی (رحمةالله‌علیه) 🍃🌹🍃 | | 🌱_______🥀 @shahid_aviiny
🇮🇷 📝 | ◀️ حقوق بی بشر ‼️ 💢 ۶ الی ۱۲ تیرماه هفته حقوق بشر آمریکایی در ایران نامگذاری شده است.اماعلت این نامگذاری: 🔻۶تیر ماه۱۳۶۰:سوقصد به امام خامنه ای توسط گروهک تروریستی فرقان. 🔻۷تیر ماه۱۳۶۰: انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی توسط گروهک تروریستی فرقان که منجر به شهادت آیت الله بهشتی و ۷۲ نفر از یارانش شد. 🔻 ۸تیر ماه۱۳۶۰: ترور محمدکچویی رییس زندان اوین توسط منافقین که منجر به شهادت ایشان شد. 🔻۱۱تیر ماه۱۳۶۱:به شهادت رساندن آیت الله صدوقی امام جمعه یزد توسط منافقین کوردل. 🔻۸تیر ماه۱۳۶۶:بمباران شیمیایی سردشت توسط هواپیماهای رژیم بعث عراق که با شهادت ۱۱۰ نفر و مجروحیت بیش از پنج هزار نفر از مردم بی گناه همراه شد. 🔻۱۲تیر ماه۱۳۶۷:حمله موشکی ناو آمریکایی وینسنس به هواپیمای مسافربری ایران که منجر به شهادت ۲۹۰ نفر مسافر، از جمله۶۶ کودک زیر ۱۲ سال ،۵۳ زن و ۴۶ نفر تبعه ی کشورهای خارجی شد. 🔷 این جنایات هولناک بخش کوچکی از کارنامه سیاه آمریکا علیه ملت ایران است.تاریخ آمریکا مجموعه ای کامل از جنایت علیه بشریت و حقوق بشر در کشورهای مستقل،آزاده و مردمی است.لذا مرور این جنایات سند قاطعی در برابر کسانی است که می خواهند آمریکا را دوست و خیرخواه مردم ایران معرفی کنند. ✅ امام خامنه ای فرمودند آنهایی که می خواهند چهره ی موجهی از آمریکا ارائه دهند، به ملت خیانت می کنند.کشور و ملت ما احتیاج دارد دشمن را بشناسد و عمق دشمنی را بفهمد. ✍ مصطفی علیجان‌زاده | ❣ 🌱_______🥀 @shahid_aviiny
🇮🇷 🖼 | حقوق بشر آمریکایی در کلام امام خامنه‌ای (حفظه‌الله) 🍃🌹🍃 | | ❣ 🌱_______🥀 @shahid_aviiny
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋🌸 معلوم شده نیروهای سازمان مجاهدین جنازه ها رو گرفتن، بردن تو شهر های دیگه به اسم شهدای سازمان مجاهدین تبلیغ کردن و جنازه رو خاک کردن. اگه حمله ایی بشه چه از طرف سگ ها🐕‍🦺چه از طرف منافقین و مجاهدین از این چند تا پیرزن 👵🏻و پیر مرد👴🏻توی جنت آباد چه کاری بر می یاد؟ گفت🗣️: به هر حال اینجا نمونید‌ بهتره. گفتم: منم موافقم. برید چند نفر مسلح رو بیارید اینجا تا خیالتون راحت باشه. گفت: برم ببینم، چی کار می تونم بکنم. حرف که به اینجا رسید، سرشان را پایین‌ انداختند و رفتند. خیلی عصبانی 😠بودم. بهم بر خورده بود. زینب دلداری‌ ام داد که اهمیتی ندارد. گفتم: ببین وسط این همه بدبختی و کار، توی این اوضاع آمدند، پیله کردند به من. سه، چهار ساعت بعد هوا که کاملا تاریک شد‌، همه دست از کار کشیدیم. شام آن شب نان و کنسرو ماهی بود. هیچ کدام اشتها نداشتیم. خورده،نخورده بلند شدیم و با لیلا و زینب خانم رفتیم دم باغچه کنار مسجد نشستیم. حسین و عبدالله هم کمی آن طرف تر نشسته بودند. گاه بلند می شدند و تا دم در می رفتند و بر می گشتند. صدای پارس سگ ها🐕‍🦺 توی سکوت شب و ما بین انفجار ها به گوش می رسید. هرچه می گذشت صدا ها بیشتر و نزدیک تر می شد. قبلا از محوطه بیابانی پشت قبرستان صبی ها صدایشان می آمد، ولی کم کم انگار محاصره مان کرده بودند. همه مان گوش تیز کرده بودیم، ببینیم چه اتفاقی می افتد‌. زینب خانم گفت🗣️: آن قدر خون خوردن که هار شدن. یاد شب قبل افتادم؛ حالت حمله ایی که داشتند و کفی که از دهانشان می ریخت، توی ذهنم آمد. یک دفعه از سمتی که دیوار قبرستان ریخته بود، صدا ها بیشتر شد. من و زینب خانم و به دنبال مان لیلا، آن سمت دویدیم. حسین و عبدالله هم خودشان را به ما رساندند. حسین گفت🗣️:شما جلو نرید. پشت سر ما بیایید. من با تیر می زنم شون. گفتم: گناه دارن. زبون بسته ها رو برای چی بکشیم؟ گفت: اگه نکشم شون ما رو تیکه پاره می کنن. گفتم: شلیک هوایی کنید، از صدای تیر می ترسن و در می رن. حرفم تمام نشده، هیکل سگ ها به دنبال صدایشان که دیگر از توی محوطه جنگل کاری شده می آمد، نمودار شد. به طرف مان شروع به دویدن کردند‌. ماهم نشستیم و توی دامان مان سنگ جمع کردیم و از همان فاصله به طرفشان پرت کردیم. این کار ما جری ترشان‌ کرد. با سرعت بیشتری به طرفمان آمدند و در عین حال از هم فاصله گرفتند. چندتایی سمت راست و چندتایی سمت چپ رفتند. دو، سه تا هم از روبه روی مان می آمدند. در یک لحظه یک نیم حلقه دور ما زدند. حالت حمله داشتند. دندان هایشان را روی هم می سائیدند‌ و چشم های شان عصبی بود. به فاصله سه، چهار متری ما که رسیدند، ایستادند و از همانجا شروع کردند به پارس کردن . دندان های تیزشان در آن فضای نیمه تاریک برق می زد. توی دلم پر از ترس 😟شده بود. قیافه های شان خیلی وحشتناک بود. با چشم هایشان می خواستند آدم را بخورند. کف از دهانشان بیرون می ریخت و بند دلم را پاره می کرد. خیلی نگران لیلا بودم. معلوم بود، بقیه هم می ترسند. مرتب به همدیگر می گفتیم: زیاد جلو نروید. اینا هارند‌. اون طرف رو مواظب باشید. وقتی دو‌، سه تا از سگ ها🐕‍🦺 جلو تر آمدند، بقیه هم به دنبالشان حرکت کردند‌. زینب شروع کرد به جیغ زدن‌‌ . از جیغ او هم خنده ام‌ گرفت و هم عصبی شدم. برایم عجیب بود، زینب که تا آن موقع در مقابل همه چیز محکم ایستاده بود و از ما پشتیبانی می کرد، این طور بی تابی کند. اصلا از او توقع نداشتم کم بیاورد. بهش گفتم: جیغ نزن. الان اینا وحشی تر می شن. با همان حالت جیغ و فریاد گفت: وحشی تر از این؟ تا الان شهید نشدیم. الان اینا تیکه پاره مون می کنن. حسین که گلن گدن‌ را کشیده تا شلیک کند، گفتم: نزن گناه دارن. زینب و لیلا با هول گفتند: بذار بزنه، بزن حسین، بزن. گفتم: نه گناه دارن نزن. عبدالله که از حرف من حرصش گرفته بود گفت: چی چی رو نزن، نزن. می خوای بیان بخورنت تا بفهمی هارن؟ حسین هم گفت🗣️: سگ ها🐕‍🦺 گناه ندارن، ما گناه داریم. الان ما رو می خورند. به دنبال این حرف چند شلیک هوایی کرد. صدای شلیک ام یک توی سکوت قبرستان پیچید و سگ ها را متوقف کرد. همزمان من سنگی‌ را که توی دستم بود به طرف سگ بزرگی که هار تر از بقیه به نظر می رسید پرتاپ کردم. چون هوا زیاد تاریک نشده بود و سگ ها را خوب می دیدم، نشانه گیری خوبم باعث شد، سنگ به پوزه سگ بخورد. سگ با زوزه دردناکی به سمت عقب دوید‌. شلیک چند تیر و عقب گرد سگ بزرگ باعث‌ آتش بس شد‌. انگار این رییس شان بود. چون با رفتن او بقیه سگ ها هم عقب گرد کردند‌ و دویدند. همان طور که می دویدند، گاه به پشت سرشان هم نگاه 👀 می کردند. حسین و عبدالله تا مسافتی دنبال آن ها دویدند‌.😳 📚برگرفته از کتاب دا ..... 🌱_______🥀 @shahid_aviiny
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صفحه ۵۹۸ ❤️ 🌱_______🥀 @shahid_aviiny
⭕️ هشت توصیه مقام معظم رهبری در دیدار دیروز با مسئولان قوه قضائیه « ۱۴۰۱/۴/۷» 👈 سر زخم پرونده‌ها در افکار عمومی، نباید باز بماند 🔹توصیه اول: عمل به سند تحول قوه قضائیه 🔹توصیه دوم: «مبارزه جدی با فساد» 🔹توصیه سوم: تشویق قضات و کارکنان شریف و زحمتکش 🔹توصیه چهارم: «معطل نماندن هیچ‌یک از اختیارات و مأموریت‌های قانونی قوه» 🔹توصیه پنجم: پیشگیری از جرم 🔹توصیه ششم: تنظیم ارتباطات قوه قضائیه و ضابطان قضایی ▪️قوه تحت تأثیر نظر ضابطین قرار نگیرد و به موضوعات، مستقل رسیدگی کند. ▪️مراقبت بشود از رفتار ضابط که تندروی و زیاده‌روی انجام نگیرد. ▪️البته از نظرات کارشناسی ضابطین استفاده کنید. 🔹توصیه هفتم: مسئولیت قوه قضائیه در قبال امنیت روانی مردم ▪️هرچند وقت یکبار یک شایعه و حرف دروغی را در فضای مجازی منتشر می‌کنند و مردم را نگران می‌کنند که باعث از بین رفتن امنیت روانی مردم می‌شود. ▪️یکی از وظایف قوه قضائیه برخورد با برهم زنندگان امنیت روانی مردم است. ▪️البته بنده شنیدم که گاها گفته اند در این مورد قانونی نداریم، میشود از همین قوانین موجود استفاده کرد، اگر هم قانونی نیست تهیه کنید. 🔹توصیه هشتم: هر پرونده را تا آخر ادامه دهید و نهایی کنید. | | ❣ 🌱_______🥀 @shahid_aviiny
🔰 روایت وقایع تلخ سال۱۳۶۰ توسط رهبر انقلاب در دیدار دیروز با مسئولان قوه قضائیه «۱۴۰۱/۴/۷» 🔹ایام هفت تیر منافقین ریخته بودند با هرچه دستشان می‌آمد از تیغ موکت‌بُری بگیرید تا هر چیز دیگری که در اختیارشان بود افتاده بودند به جان مردم و پاسدارِ کمیته و پاسدارِ سپاه؛ تهران جنگ بود. 🔹 تقریبا یک هفته قبل از ۷ تیر عدم کفایت رئیس‌جمهور وقت در مجلس احراز شده و برکنار شده بود. یعنی کشور بدون رئیس‌جمهور، وضع سیاسی اینجوری بود. 🔹 در یک چنین شرائطی یک استوانه‌ای مثل بهشتی را از دست داد. 🔹 حدود دو ماه بعد از آن رئیس‌جمهور جدید و نخست‌وزیر را با هم در یک جلسه شهید کردند؛ اندکی بعد یا یک فاصله‌ کوتاهی بعد از آن، چند نفر از فرماندهان ارشد جنگ از ارتش و سپاه در حادثه‌ هواپیما به شهادت رسیدند. 🔹 در ظرف کمتر از سه ماه این همه حادثه‌ تلخ، این همه‌ حادثه‌ وحشتناک، این همه ضربه‌ مخرّب را کجا دیده‌اید؟ خب شما کدام کشور را سراغ دارید که بتواند در مقابل این همه حوادث بایستد و از پا نیفتد؟ 🔹مردم ایستادند، امام مثل کوه ایستاد، مسئولین دلسوز و جوان‌های انقلابی ایستادند، اوضاع را ۱۸۰ درجه تغییر دادند. | | ❣ 🌱_______🥀 @shahid_aviiny
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 📝 | ◀️ دیپلماسی معنادار! 🍃🌹🍃 🔻رابرت مالی، نماینده ویژه دولت آمریکا در امور ایران در حساب توییتری خود ضمن قدردانی از انریکه مورا و جوزف بورل به خاطر ادامه همکاری نزدیک با آمریکا مدعی شد: «ما همچنان در مشورت با همکاران اروپایی، متعهد به مسیر دیپلماسی معنادار می‌مانیم.» 🔸 در این خصوص نکاتی وجود دارد که لازم است مدنظر قرار گیرد: 1⃣ نخست اینکه تاکتیک بازگشت پوچ به برجام یا احیای توافق هسته‌ای بدون رفع عملیاتی تحریم های ضد ایرانی، اساسا قرابتی با دیپلماسی ندارد. مقامات آمریکایی و اروپایی از سال گذشته تا کنون، ریل گذاری تاکتیکی خود را در مذاکرات تغییر نداده اند. این موضوع در جریان ملاقات دوجانبه اخیر انریکه مورا، دبیر کل سرویس اقدام ویژه اتحادیه اروپا و رابرت مالی مشهود بود. 2⃣ بهتر است مقامات غربی به جای بررسی ابعاد فرامتنی و منطقه‌ای و آینده پژوهی های تکراری و البته غیرمستند خود در خصوص تبعات احیا یا عدم احیای برجام، بر روی متن مذاکرات و ابعاد حقوقی آن متمرکز شوند. اگرچه مقامات و رسانه های غربی بر روی موضوع « تضمین های اعتباری»به عنوان اصلی ترین مطالبه ایران از واشنگتن مانور چندانی نمی دهند، اما واقعیت امر این است که بخش مهمی از گره خوردگی جاری در مذاکرات وین، مربوط به همین مسئله می باشد. 3⃣ عدم ارائه تضمین های اعتباری به شرکت های خارجی، منجر به تجارت «پروژه محور» و محدود آنها با کشورمان و حتی انصراف برخی از شرکتها جهت کلیت سرمایه گذاری در ایران خواهد شد. پاسخ آمریکا به این مطالبه بر حق ایران، سیاسی کاری و وارونه نمایی رسانه ای و تبلیغاتی بوده است! بهتر است در چنین شرایطی رابرت مالی و انریکه مورا به جای سخن گفتن از «دیپلماسی معنادار»، بیش از این فرصت را جهت پاسخدهی به مطالبه منطقی جمهوری اسلامی ایران از دست ندهند! ✍حنیف غفاری | | 🌱________🥀 @shahid_aviiny
🍃🌹🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 امام خامنه‌ای مدظله‌العالی: « رژیم آمریکا در حالی از حقوق بشر دم می‌زند که زشت‌ترین تصویر از نقض حقوق بشر را در رفتار مستکبرانه‌اش با ملت‌های ضعیف جهان از خود بر جای می‌گذارد.» ۱۳۷۷/۱۲/۲۸ 🍃🌹🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔰 | مجازی با موضوع: «بازخوانی و افشای جنایت‌های حقوق بشر آمریکایی» 🔺 تاریخ : امروز ۸ تیر ۱۴۰۱ 📨⁉️برای ارسال سوالات و نظرات به آی‌دی زیر مراجعه بفرمایید : 👉 @YaMahdi220 🍃🌹🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ | ❣ 🌱_______🥀 @shahid_aviiny
83.mp3
6.42M
══════════﷽❀ ⃟⃟ ⃟🇮🇷 ⃟✤ 🔅🇮🇷 ثامن ۲۳ 🇮🇷🔅 🇮🇷 | مجازی 🖋 موضوع جلسه : «بازخوانی و افشای جنایت‌های حقوق بشر آمریکایی!» 🎙 سخنران : آقای مهدی عزیزی 🌹 🌱_______🥀 @shahid_aviiny
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
━━━━💠🌸💠━━━━ 🇮🇷 ثامن ۲۳ 🇮🇷 👈🏻👈🏻 ماجرای سند استنفورد ۲۰۴۰ و پشت‌صحنه کپی‌ الگوی فدرال رزرو برای بانک‌مرکزی چه بود⁉️ ✅ پاسخ را در کلیپ بالا ☝️ https://tn.ai/2735264 🎙 آقای ایروانی (وزیر اسبق اقتصاد) | | 🌱_______🥀 @shahid_aviiny
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
━━━━💠🌸💠━━━━ 🇮🇷 ثامن ۲۳ 🇮🇷 👈🏻👈🏻 نگاه و نیاز جمهوری اسلامی به چگونه است؟! در دیگر کشورها چگونه است⁉️ ✅ پاسخ را در کلیپ بالا ☝️ 🎙 حجت الاسلام خسروپناه | | 🌱_______🥀 @shahid_aviiny
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋🌸 ما هم از شدت خستگی و ترس هیجان همانجا روی زمین پهن شدیم. آن قدر خم و راست شده و باشدت سنگ زده بودیم که کتف هایمان‌ از جا در آمده بود. تا چند دقیقه نفس نفس می زدیم و بی حال بودیم‌‌. به درختی تکیه دادم و پاهایم را دراز کردم. سرم را بالا گرفتم. ابر ها توی آسمان حرکت می کردند و وقتی از روی‌ ماه می گذشتند، هوا تاریک می شد. از کنار ماه که رد می شدند، انگار ماه هم حرکت می کرد. نفس مان که جا آمد، بلند شدیم و به سمت اتاق ها برگشتیم. مریم خانم و بقیه هم ترسیده و با نگرانی منتظر ما بودند. یکی از پیرمردها بیل در دست، همین که ما را دید، گفت: می خواستم، بیام کمک تون. اینا نذاشتن، گفتن نمی تونی بدویی، می افتی زمین دست و پاگیر‌ اونا می شی. مریم خانم هم گفت: خیلی براتون ترسیدم 😟. گفتیم الان تیکه پاره تون کردن. از همانجا رفتم سراغ تلفن📞. کاغذی که شماره جهان آرا را تویش نوشته بودند، از گره روسری ام در آوردم. زنگ زدم و گفتم: از جنت آباد تماس می گیرم. با برادر جهان آرا کار دارم. ایشون گفته زنگ بزنم، پیگیر کار جنت آباد بشم. تا خود جهان آرا پشت خط بیاید، کمی طول کشید. وقتی گوشی را برداشت، جریان آمدن سگ ها را برایش‌ توضیح دادم و گفتم: من الان از جنگ با سگ ها🐕‍🦺 بر گشتم. هر آن ممکنه که برگردند. ما نمی تونیم باهاشون مقابله کنیم. گفت: نگران نباشید. خدا خودش کمک می کنه . اخلاص شما کار ها رو درست می کنه. توی‌ حرف هایش هم سپاسگزاری بود‌، هم دلداری که باز باید مقاومت کنیم. تشکر کردم و آمدم کنار بقیه نشستم. دو‌، سه ساعت بعد داشتیم نان و هندوانه می خوردیم که صدای زنگ تلفن بلند شد. پیر مرد غسال رفت، تلفن را جواب داد. بعد مرا صدا کرد و گفت: خواهر حسینی با شما کار دارند. اولش تعجب کردم‌ ولی بعد حدس زدم حتما از مسجد جامع است. گوشی را که برداشتم، برادر جهان آرا پشت خط بود. سلام کردم‌. پرسید: کسی از طرف ما قرار بوده بیاد اونجا، هنوز نرسیده؟ گفتم:نه گفت🗣️: یک سری کفن تهیه کردیم، فرستادیم. دیگه باید برسه. برای شهدا هم با وضعیتی که می گویید رو زمین موندند، الان نمی تونیم نیرو بفرستیم. تصمیم گرفتیم شهدا را منتقل کنیم شهر های نزدیک، آبادان و ماهشهر. ماشین هماهنگ شده فردا صبح می آیند شهدا رو ببرند. از تماس تلفنی جهان آرا مدت زیادی نگذشته بود که دو نفر با موتور آمدند. گفتند: برادر جهان آرا ما رو فرستاده. همراه خودشان چند طاقه‌ پارچه چلوار آورده بودند. غسال ها به آقای پرویزپور هم تلفن📞زدند. تا کار شروع شود او هم خودش را رساند. چند تا فانوس روشن کردیم و طوری‌ گذاشتیم تا نورشان زیاد پخش نشود. چون شهدا مرد بودند ما جلوی اتاق ها فقط کفن بریدیم. مرد ها شهدا را توی غسالخانه می بردند. لباس هایشان را می کندند. تیمم شان می دادند و توی کفن می‌ پیچیدند. یک نفر از آن دو جوانی که پارچه آورده بودند، وقتی جنازه ها را از توی‌ غسالخانه بیرون می دادند، اسامی آن هایی‌ که شناسایی شده بودند را روی کفن شان می تونست. توی تاریکی چشمم که به جنازه ها می افتاد جگرم می سوخت. به خودم حق می دادم که به خاطر این ها باز هم بروم توی مسجد یا هر جای دیگر داد و هوار راه بیندازم. بعضی از شهدا را از خطوط‌ درگیری آورده بودند. این ها کلی زحمت کشیده بودند. جنگیده بودند و بعد به شهادت رسیده بودند. حالا حق شان نبود این طور به پیکر هایشان بی توجهی شود. بین این شهدا فقط اسماعیل سعبری را می شناختم. پسر همسایه‌ مان بود. وقتی چشمم👀به کشته اسماعیل سعبری‌ را می شناختم. پسر همسایه مان بود. وقتی چشمم به کشته اسماعیل که عزیز در دانه مادرش بود، می افتاد، قربان صدقه های مادرش توی سرم می پیچید. حالا نه از مادرش خبری بود و نه از مهربانی هایش. نعش اسماعیل سه روز بود که آفتاب می خورد و ما همه اش می ترسیدیم گرمای شدید باعث شود پیکر او و چند تای دیگر متورم با متلاشی شود. به خودم می گفتم: اگر مادرش اسماعیل را این طوری‌ می دید، اینجا را به آتش می کشید. تا کار کفن کردن تمام شود، رفتم توی اتاق آقای پرویزپور و به مسجد جامع زنگ زدم. آن موقع شب باز ابراهیمی گوشی را برداشت. گفتم: برادر جهان آرا قول داده صبح وسیله بفرستند جنت آباد شهدا را منتقل کنیم. ما هم الان داریم شهدا را‌ آماده می کنیم. شما تاکید کنید، حتما ماشین ها بیایند. قول داد ماشین ها🚗 کله سحر جنت آباد باشند. خداحافظی کردم. وقتی جلوی غسالخانه آمدم، کار تمام شده بود و جوان ها و آقای پرویزپور در حال رفتن بودند. بعد از رفتن آن ها توی اتاق رفتیم. آن قدر خسته بودم که بر خلاف شب قبل، کنار لیلا دراز کشیدم و زود خوابم برد. نیمه های شب با حال بدی از خواب پریدم. حال و هوای غریبی داشتم. احساس خستگی عجیبی می کردم. 📚برگرفته از کتاب دا ..... 🌱_______🥀 @shahid_aviiny
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صفحه ۵۹۹ ❤️ 🌱_______🥀 @shahid_aviiny
⭕️مراقب تحسین‌هامون باشیم!! 🔻حضرت امام‌جواد علیه‌السلام: ✅مَنِ اسْتَحْسَنَ قَبیحا کانَ شَریکا فیهِ 🌱هرکه گناهی را تحسین و تایید کند، در آن گناه شریک است. 📚کشف الغمّة، ج 2، ص 349 🏴شهادت مظلومانه جوانترين شمع هدايت، نهمين بحر کرامت، حضرت جواد الائمه (علیه السلام) بر تمامی شیفتگان حضرتش تسلیت باد. علیه السلام 🥀 🌱_______🥀 @shahid_aviiny
🇮🇷 📝 | ◀️ هفت پیشنهاد برای امید در دل سختی‌ها 🍃🌹🍃 splus.ir/mahdian 💢 رهبری فرمودند ناامید کردن مردم دانسته یا نادانسته خدمت به دشمن است. یکی از مرتجعین سابقا انقلابی نوشت پس با این همه بلای اقتصادی چه کنیم؟ گوئی هرگونه مشقت و سختی مجوز ناامیدی و ترویج یأس است. سختی را باید در دل حرکت دید. اگر چنین شد هیچگاه یأس مسلط نمی شود. از سیاست عبور کنیم. این نقص جدی را اگر درمان نکنیم زندگی فردی‌مان هم آسیب می‌بیند؛ زندگی سیاسی و اجتماعی‌مان که بماند. ✅ پیشنهاد می‌کنم برای عبور امیدوارنه از دل سختی‌ها پای منبر پدربزرگ‌ها و مادربزر‌ ها بنشینیم. در این زانوی ادب زدن، درس‌هاست برای این روزهای ما. قدیمی‌ها حداقل با هفت ایمان و باور اکسیری، امید را در بلا و مشقت رها نمی‌کردند. 1⃣ اول اینکه وقتی با بلا مواجه می شدند در کنارش پی نعمت بودند. مثلا می‌گفتند گرچه فلان مشقت رسید، اما خدا را شکر سقف به سر دارم و صحت به بدن. بلا را می‌دیدند؛ اما در دل حرکت. 2⃣ دوم اینکه بلا را تجربه می‌دانستند. می‌گفتند رنج کشیدیم اما سبب شد تجربه کنیم. مثلا اگر گرفتار شریک بد می‌شدند، مال‌باختگی را درس آدم‌شناسی و رفیق‌گزینی می دانستند. 3⃣ سوم اینکه اعتقاد داشتند اقتضای رحمت خدا چنین است که مشقت فزون‌تر از توان آنها نیست. لذا یقین داشتند راهی هست برای فائق شدن. 4⃣ چهارم حکیمانه می‌دیدند. " تا نباشد میل حق برگی نیافتد از درخت". می‌گفتند در این بلا خیری است و می گشتند پی حکمتش. حکمت را هم اغلب در هدایت می‌دانستند. بلا برایشان امتحان بود. آنهم آزمونی برای رشد و رفتن و نه ماندن. 5⃣ پنجم اینکه هر که در این بزم مقرب‌تر است/ جام بلا بیشترش می‌دهند. روشن است؛ با بلا فخر ایمانی داشتند. 6⃣ ششم اینکه مشهور بود "پایان شب سیه سپید است". پیران منبردیده و حکمت چشیده برای نوه‌هایشان قصه یوسف می‌گفتند تا انجا که خبر تلخ بنیامین به جناب یعقوب رسید و غم ایشان فزون یافت؛ اینجا بود که گلو صاف می‌کردند و از زبان حضرت یعقوب امید می‌دادند که "و لا تیأسوا من روح الله" و این غم را پایانی است. 7⃣ هفتم و آخر اینکه ورد زبانشان این بود: ان الله معنا. اینکه ورای همه چیز قدرت اوست. ایمان داشتند و کمتر از این را شرک می‌دانستند و از اینکه قدرت او برتر از همه اسباب عالم است آرامش می‌گرفتند. "چو تیر از شست او باشد خطا نیست..." ✅ و در نهایت اینکه راز معنوی‌تر شدن ملت ایران در کنار حوادث تلخ در همین حکیمانه‌های روائی و عرفانی است... ✍ محسن مهدیان ❣ 🌱_______🥀 @shahid_aviiny