eitaa logo
شهید مرتضی آوینی🌹
213 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
4.3هزار ویدیو
74 فایل
🔆اطلاعات و آگاهی خود را بالا ببرید🔆 با مطالب سیاسی،اجتماعی،فرهنگی در خدمت شما عزیزان هستیم🌺🙏 کپی حلال فقط با ذکر صلوات 💚 🙏ارتباط با ادمین و مدیر کانال 🆔️ @Ya_Masome
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋🥀 گفتند: احتمالاً اینا ستون پنجمی اند.خود اینا خیلی ها را شهید میکنن.😞 وارد حیاط شدم.دو زن هیکل دار که هر کدامشان دو برابر من بودند، داشتند با جوان ها کل کل میکردند: چی از جونمون میخواید؟ مگه ما چیکار کردیم؟ از خونه زندگی مون که بیرون مون کردید. اینجا هم نمی ذارید آسایش داشته باشیم. ما اینجا پناه گرفتیم.😲 یکی از جوان ها بهشان می گفت: حالا فکر می کنید اینجا خیلی امنه. اگه واقعاً قصد شما پناه گرفتنه بیایید، بروید یه جای دیگه.🍃 من گفتم: خانوم چرا لجبازی می کنی؟ ما مجروح داریم. داره از دستمون میره. اگه مشکلی ندارید، ریگی به کفش تون نیس، خب راه بیفتید برید. چرا جرو بحث می کنید؟😳 زن ها محل ندادند. ژ- سه را از دست یکی از پسرها گرفتم. گلن گدن کشیدم و ضامن را روی رگبار گذاشتم . لوله اسلحه را پشت گردن یکی از زن ها که دختر جوانی👩 بود، چسباندم. ژ- سه سنگین و قد دختر بلند بود. از طرفی دیدن مجروح های مقر سپاه و فکر علی داغانم کرده بود. گلشن هم که داشت نفس های آخر را می کشید،😤 همه این ها امانم را بریده بود. رمق نداشتم ، اسلحه را نگه دارم. گفتم: خدا شاهده اگه بیرون نری، شلیک می کنم. گور بابای همه تون.ذلّه شدم. یالا برو گمشو بیرون تا همین جا نکشتمت. زن به عربی فحش رکیکی داد.😵 آن قدر فحشش رکیک بود که از خجالت آب شدم. چند تا از پسرها هم که ظاهراًمعنایش را فهمیده بودند. سرشان را پایین انداختند 🙄و بیرون رفتند. از عصبانیت دست انداختم و از روی عبا گیسوی زن را محکم گرفتم و همان طور که می پیچاندم، گفتم: دهنت رو ببند زن ناحسابی. نصفه شبی اینجا چه غلطی می کنی؟ یالا برو بیرون و گرنه همین جا می کشمت.😡 بعد لگدی به پایش زدم و گفتم: گم شو بیرون. به آن زن دیگر هم که حدود چهل، پنجاه سال داشت و دهانش یک لحظه از فحش و دری وری خالی نمی شد، با تشّر گفتم: بیرون.👈 لوله تفنگ را به پهلویش گذاشتم و هلش دادم بیرون. سپاهی داخل خانه شدند و با چند اسلحه کلاشینکف و کلت و یک دستگاه بی سیم برگشتند. دیگر مطمئن شدیم این ها جاسوس اند. خودشان هم وقتی این صحنه را دیدند، به التماس افتادند آن ها که به هیئت عرب ها لباس پوشیده بودند ، اوّل وانمود می کردند آدم های بدبختی هستند. ناله😫 میکردند که از ترس حملات عراقی ها به اینجا پناه آورده اند. بعد که دیدند آه و ناله اثری ندارد، فحش دادند و داد و بیداد کردند. حالا هم که دستشان رو شده بود با التماس می گفتند: به خدا ما کاری نکردیم .🙏 بذارید بریم، ما بچّه داریم. خونه زندگی داریم.😢 📚برگرفته از کتاب دا ..... 🌱_______🥀 @shahid_aviiny