#پارت_سیصدو_نودو_هفتم🦋🥀
رسیدیم بالا و همان ابتدای طبقه، روی اسکلت ها نشستیم. سقف کامل نبود و از کمی جلوتر می توانستیم طبقه پایین و بالا را ببینیم.👀 صدای عراقی ها هم به وضوح شنیده می شد. توی بندر بودند. یک عراقی که به نظر فرمانده بود، نیروهایش را برای ایجاد آتش🔥 هدایت می کرد. تازه نشسته بودیم و می خواستیم دور و برمان را برانداز کنیم که صدای یکی از پسرها را از بالا شنیدیم. فریاد می کشید: مرگ بر صدّام. مرگ بر عراقی ها. الموت لصدّام و شروع کرد به تیر اندازی ، صدا، صدای جوانی بود که وقتی زیر آتش هم بودیم، عصبی شده بود و دندان هایش را به هم می سایید. حرص میخورد و از شدّت ناراحتی نمی توانست حرفی بزند. آن موقع اطرافیانش سعی کردند او را آرام کنند. ولی حالا انگار با دیدن عراقی ها آتش گرفته بود. نمی دانم شاید غارت کالاهای بندر را دیده بود که این قدر بی طاقت شده بود. 😡
با تیر اندازی جوان، موج شلیک های پراکنده روی ما متمرکز شد. طوری به ساختمان آرپی جی می زدند که می لرزید. یک دفعه گلو له ایی از دیوار طبقه ایی که در آن بودیم وارد شد و کمی آن طرف تر، کنار دیوار روبه رویی مان منفجر شد.💥 هول بلند شدیم. دکتر سعادت پرسید: خواهر حسینی چی کار کنیم؟ بدوییم پایین؟؟
گفتم: آره، شما جلوتر برید.
بعد سر جعبه ایی را گرفتم و مسیری را که با آن همه احتیاط آمده بودیم بدو برگشتیم. تا پایم به شیب پله ها رسید، جعبه جلوتر از من سرید و پایین کشیده شد. دیدم اگر رهایش نکنم مرا هم با خودش پرت میکند. جعبه را ول کردم. کج شد و رفت و رفت تا روی تل ماسه های پایین شیب افتاد. 😞چون درش محکم بود، باز نشد و چیزی بیرون نریخت. خودم هم دستپاچه از پلّه ها سُر خوردم و خاکی و زخمی😨 پایین آمدم. ساختمان همین طور مورد هدف قرار می گرفت. هر آن می گفتم: ممکن است ساختمان روی سرمان خراب شود و تیر آهن ها از وسط خم شوند.
بهمان گفتند: تجهیزات را رها کنید و بدوید.👣
زیر آتش گلوله تقریباً همه باهم بیرون دویدیم و کمی دورتر پشت دیوار کاهگلی کوتاهی که احتمالاً دیوار یک طویله بوده،جمع شدیم و همانجا پناه گرفتیم. 🙆♀همه از هم می پرسیدند: این لعنتی کی بود، شلیک کرد؟
یکی، دو نفر گفتند: همون پسره که دفعه قبل هم جوش آورده بود. وقتی دید عراقی ها دارن جنس های توی بندر رو می برند، تحمّل نکرد و شلیک کرد. بعد هم خودش را از اون بالا پرت کرد پایین 🍃
📚برگرفته از کتاب دا
#ادامه_دارد....
#داستان_شب
🌱_______🥀
@shahid_aviiny