⭕️ هشت توصیه مقام معظم رهبری در دیدار دیروز با مسئولان قوه قضائیه « ۱۴۰۱/۴/۷»
👈 سر زخم پروندهها در افکار عمومی، نباید باز بماند
🔹توصیه اول: عمل به سند تحول قوه قضائیه
🔹توصیه دوم: «مبارزه جدی با فساد»
🔹توصیه سوم: تشویق قضات و کارکنان شریف و زحمتکش
🔹توصیه چهارم: «معطل نماندن هیچیک از اختیارات و مأموریتهای قانونی قوه»
🔹توصیه پنجم: پیشگیری از جرم
🔹توصیه ششم: تنظیم ارتباطات قوه قضائیه و ضابطان قضایی
▪️قوه تحت تأثیر نظر ضابطین قرار نگیرد و به موضوعات، مستقل رسیدگی کند.
▪️مراقبت بشود از رفتار ضابط که تندروی و زیادهروی انجام نگیرد.
▪️البته از نظرات کارشناسی ضابطین استفاده کنید.
🔹توصیه هفتم: مسئولیت قوه قضائیه در قبال امنیت روانی مردم
▪️هرچند وقت یکبار یک شایعه و حرف دروغی را در فضای مجازی منتشر میکنند و مردم را نگران میکنند که باعث از بین رفتن امنیت روانی مردم میشود.
▪️یکی از وظایف قوه قضائیه برخورد با برهم زنندگان امنیت روانی مردم است.
▪️البته بنده شنیدم که گاها گفته اند در این مورد قانونی نداریم، میشود از همین قوانین موجود استفاده کرد، اگر هم قانونی نیست تهیه کنید.
🔹توصیه هشتم: هر پرونده را تا آخر ادامه دهید و نهایی کنید.
#دیدار_قوه_قضائیه | #شهید_بهشتی | #حقوق_بشر_آمریکایی
#روشنگری ❣
🌱_______🥀
@shahid_aviiny
🔰 روایت وقایع تلخ سال۱۳۶۰ توسط رهبر انقلاب در دیدار دیروز با مسئولان قوه قضائیه «۱۴۰۱/۴/۷»
🔹ایام هفت تیر منافقین ریخته بودند با هرچه دستشان میآمد از تیغ موکتبُری بگیرید تا هر چیز دیگری که در اختیارشان بود افتاده بودند به جان مردم و پاسدارِ کمیته و پاسدارِ سپاه؛ تهران جنگ بود.
🔹 تقریبا یک هفته قبل از ۷ تیر عدم کفایت رئیسجمهور وقت در مجلس احراز شده و برکنار شده بود. یعنی کشور بدون رئیسجمهور، وضع سیاسی اینجوری بود.
🔹 در یک چنین شرائطی یک استوانهای مثل بهشتی را از دست داد.
🔹 حدود دو ماه بعد از آن رئیسجمهور جدید و نخستوزیر را با هم در یک جلسه شهید کردند؛ اندکی بعد یا یک فاصله کوتاهی بعد از آن، چند نفر از فرماندهان ارشد جنگ از ارتش و سپاه در حادثه هواپیما به شهادت رسیدند.
🔹 در ظرف کمتر از سه ماه این همه حادثه تلخ، این همه حادثه وحشتناک، این همه ضربه مخرّب را کجا دیدهاید؟ خب شما کدام کشور را سراغ دارید که بتواند در مقابل این همه حوادث بایستد و از پا نیفتد؟
🔹مردم ایستادند، امام مثل کوه ایستاد، مسئولین دلسوز و جوانهای انقلابی ایستادند، اوضاع را ۱۸۰ درجه تغییر دادند.
#دیدار_قوه_قضائیه | #شهید_بهشتی | #حقوق_بشر_آمریکایی
#روشنگری ❣
🌱_______🥀
@shahid_aviiny
🇮🇷
📝 #یادداشت_کوتاه | #ثامن_23
◀️ دیپلماسی معنادار!
🍃🌹🍃
🔻رابرت مالی، نماینده ویژه دولت آمریکا در امور ایران در حساب توییتری خود ضمن قدردانی از انریکه مورا و جوزف بورل به خاطر ادامه همکاری نزدیک با آمریکا مدعی شد: «ما همچنان در مشورت با همکاران اروپایی، متعهد به مسیر دیپلماسی معنادار میمانیم.»
🔸 در این خصوص نکاتی وجود دارد که لازم است مدنظر قرار گیرد:
1⃣ نخست اینکه تاکتیک بازگشت پوچ به برجام یا احیای توافق هستهای بدون رفع عملیاتی تحریم های ضد ایرانی، اساسا قرابتی با دیپلماسی ندارد. مقامات آمریکایی و اروپایی از سال گذشته تا کنون، ریل گذاری تاکتیکی خود را در مذاکرات تغییر نداده اند. این موضوع در جریان ملاقات دوجانبه اخیر انریکه مورا، دبیر کل سرویس اقدام ویژه اتحادیه اروپا و رابرت مالی مشهود بود.
2⃣ بهتر است مقامات غربی به جای بررسی ابعاد فرامتنی و منطقهای #مذاکرات_وین و آینده پژوهی های تکراری و البته غیرمستند خود در خصوص تبعات احیا یا عدم احیای برجام، بر روی متن مذاکرات و ابعاد حقوقی آن متمرکز شوند. اگرچه مقامات و رسانه های غربی بر روی موضوع « تضمین های اعتباری»به عنوان اصلی ترین مطالبه ایران از واشنگتن مانور چندانی نمی دهند، اما واقعیت امر این است که بخش مهمی از گره خوردگی جاری در مذاکرات وین، مربوط به همین مسئله می باشد.
3⃣ عدم ارائه تضمین های اعتباری به شرکت های خارجی، منجر به تجارت «پروژه محور» و محدود آنها با کشورمان و حتی انصراف برخی از شرکتها جهت کلیت سرمایه گذاری در ایران خواهد شد. پاسخ آمریکا به این مطالبه بر حق ایران، سیاسی کاری و وارونه نمایی رسانه ای و تبلیغاتی بوده است! بهتر است در چنین شرایطی رابرت مالی و انریکه مورا به جای سخن گفتن از «دیپلماسی معنادار»، بیش از این فرصت را جهت پاسخدهی به مطالبه منطقی جمهوری اسلامی ایران از دست ندهند!
✍حنیف غفاری
#روشنگری | #حقوق_بشر_آمریکایی | #جهاد_تبیین
🌱________🥀
@shahid_aviiny
🍃🌹🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 امام خامنهای مدظلهالعالی:
« رژیم آمریکا در حالی از حقوق بشر دم میزند که زشتترین تصویر از نقض حقوق بشر را در رفتار مستکبرانهاش با ملتهای ضعیف جهان از خود بر جای میگذارد.»
۱۳۷۷/۱۲/۲۸
🍃🌹🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔰 #نشست_روشنگری | مجازی
✅ با موضوع:
«بازخوانی و افشای
جنایتهای حقوق بشر آمریکایی»
🔺 تاریخ : امروز ۸ تیر ۱۴۰۱
📨⁉️برای ارسال سوالات و نظرات به آیدی زیر مراجعه بفرمایید :
👉 @YaMahdi220
🍃🌹🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#ثامن_23 | #حقوق_بشر_آمریکایی
#روشنگری ❣
🌱_______🥀
@shahid_aviiny
83.mp3
6.42M
══════════﷽❀ ⃟⃟ ⃟🇮🇷 ⃟✤
🔅🇮🇷 ثامن ۲۳ 🇮🇷🔅
🇮🇷 #نشست_سیاسی | مجازی
🖋 موضوع جلسه :
«بازخوانی و افشای
جنایتهای حقوق بشر آمریکایی!»
🎙 سخنران :
آقای مهدی عزیزی
#روشنگری ❣
#شهید_بهشتی🌹
🌱_______🥀
@shahid_aviiny
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
━━━━💠🌸💠━━━━
🇮🇷 ثامن ۲۳ 🇮🇷
#پرسش_و_پاسخ
👈🏻👈🏻 ماجرای سند استنفورد ۲۰۴۰ و پشتصحنه کپی الگوی فدرال رزرو برای بانکمرکزی چه بود⁉️
✅ پاسخ را در کلیپ بالا #بشنوید ☝️
https://tn.ai/2735264
🎙 آقای ایروانی (وزیر اسبق اقتصاد)
#ثامن | #روشنگری | #جهاد_تبیین
🌱_______🥀
@shahid_aviiny
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
━━━━💠🌸💠━━━━
🇮🇷 ثامن ۲۳ 🇮🇷
#پرسش_و_پاسخ
👈🏻👈🏻 نگاه و نیاز جمهوری اسلامی به #مردم چگونه است؟! در دیگر کشورها چگونه است⁉️
✅ پاسخ را در کلیپ بالا #بشنوید ☝️
🎙 حجت الاسلام خسروپناه
#ثامن | #روشنگری | #جهاد_تبیین
🌱_______🥀
@shahid_aviiny
#پارت_صد_و_بیستم🦋🌸
ما هم از شدت خستگی و ترس هیجان همانجا روی زمین پهن شدیم. آن قدر خم و راست شده و باشدت سنگ زده بودیم که کتف هایمان از جا در آمده بود. تا چند دقیقه نفس نفس می زدیم و بی حال بودیم. به درختی تکیه دادم و پاهایم را دراز کردم. سرم را بالا گرفتم. ابر ها توی آسمان حرکت می کردند و وقتی از روی ماه می گذشتند، هوا تاریک می شد. از کنار ماه که رد می شدند، انگار ماه هم حرکت می کرد.
نفس مان که جا آمد، بلند شدیم و به سمت اتاق ها برگشتیم. مریم خانم و بقیه هم ترسیده و با نگرانی منتظر ما بودند. یکی از پیرمردها بیل در دست، همین که ما را دید، گفت: می خواستم، بیام کمک تون. اینا نذاشتن، گفتن نمی تونی بدویی، می افتی زمین دست و پاگیر اونا می شی.
مریم خانم هم گفت: خیلی براتون ترسیدم 😟. گفتیم الان تیکه پاره تون کردن. از همانجا رفتم سراغ تلفن📞. کاغذی که شماره جهان آرا را تویش نوشته بودند، از گره روسری ام در آوردم. زنگ زدم و گفتم: از جنت آباد تماس می گیرم. با برادر جهان آرا کار دارم. ایشون گفته زنگ بزنم، پیگیر کار جنت آباد بشم.
تا خود جهان آرا پشت خط بیاید، کمی طول کشید. وقتی گوشی را برداشت، جریان آمدن سگ ها را برایش توضیح دادم و گفتم: من الان از جنگ با سگ ها🐕🦺 بر گشتم. هر آن ممکنه که برگردند. ما نمی تونیم باهاشون مقابله کنیم.
گفت: نگران نباشید. خدا خودش کمک می کنه . اخلاص شما کار ها رو درست می کنه.
توی حرف هایش هم سپاسگزاری بود، هم دلداری که باز باید مقاومت کنیم. تشکر کردم و آمدم کنار بقیه نشستم.
دو، سه ساعت بعد داشتیم نان و هندوانه می خوردیم که صدای زنگ تلفن بلند شد.
پیر مرد غسال رفت، تلفن را جواب داد. بعد مرا صدا کرد و گفت: خواهر حسینی با شما کار دارند.
اولش تعجب کردم ولی بعد حدس زدم حتما از مسجد جامع است. گوشی را که برداشتم، برادر جهان آرا پشت خط بود. سلام کردم. پرسید: کسی از طرف ما قرار بوده بیاد اونجا، هنوز نرسیده؟
گفتم:نه
گفت🗣️: یک سری کفن تهیه کردیم، فرستادیم. دیگه باید برسه. برای شهدا هم با وضعیتی که می گویید رو زمین موندند، الان نمی تونیم نیرو بفرستیم. تصمیم گرفتیم شهدا را منتقل کنیم شهر های نزدیک، آبادان و ماهشهر. ماشین هماهنگ شده فردا صبح می آیند شهدا رو ببرند.
از تماس تلفنی جهان آرا مدت زیادی نگذشته بود که دو نفر با موتور آمدند. گفتند: برادر جهان آرا ما رو فرستاده. همراه خودشان چند طاقه پارچه چلوار آورده بودند. غسال ها به آقای پرویزپور هم تلفن📞زدند. تا کار شروع شود او هم خودش را رساند. چند تا فانوس روشن کردیم و طوری گذاشتیم تا نورشان زیاد پخش نشود. چون شهدا مرد بودند ما جلوی اتاق ها فقط کفن بریدیم. مرد ها شهدا را توی غسالخانه می بردند. لباس هایشان را می کندند.
تیمم شان می دادند و توی کفن می پیچیدند. یک نفر از آن دو جوانی که پارچه آورده بودند، وقتی جنازه ها را از توی غسالخانه بیرون می دادند، اسامی آن هایی که شناسایی شده بودند را روی کفن شان می تونست. توی تاریکی چشمم که به جنازه ها می افتاد جگرم می سوخت.
به خودم حق می دادم که به خاطر این ها باز هم بروم توی مسجد یا هر جای دیگر داد و هوار راه بیندازم. بعضی از شهدا را از خطوط درگیری آورده بودند. این ها کلی زحمت کشیده بودند. جنگیده بودند و بعد به شهادت رسیده بودند. حالا حق شان نبود این طور به پیکر هایشان بی توجهی شود. بین این شهدا فقط اسماعیل سعبری را می شناختم. پسر همسایه مان بود. وقتی چشمم👀به کشته اسماعیل سعبری را می شناختم. پسر همسایه مان بود. وقتی چشمم به کشته اسماعیل که عزیز در دانه مادرش بود، می افتاد، قربان صدقه های مادرش توی سرم می پیچید. حالا نه از مادرش خبری بود و نه از مهربانی هایش.
نعش اسماعیل سه روز بود که آفتاب می خورد و ما همه اش می ترسیدیم گرمای شدید باعث شود پیکر او و چند تای دیگر متورم با متلاشی شود. به خودم می گفتم: اگر مادرش اسماعیل را این طوری می دید، اینجا را به آتش می کشید.
تا کار کفن کردن تمام شود، رفتم توی اتاق آقای پرویزپور و به مسجد جامع زنگ زدم. آن موقع شب باز ابراهیمی گوشی را برداشت. گفتم: برادر جهان آرا قول داده صبح وسیله بفرستند جنت آباد شهدا را منتقل کنیم. ما هم الان داریم شهدا را آماده می کنیم. شما تاکید کنید، حتما ماشین ها بیایند.
قول داد ماشین ها🚗 کله سحر جنت آباد باشند. خداحافظی کردم. وقتی جلوی غسالخانه آمدم، کار تمام شده بود و جوان ها و آقای پرویزپور در حال رفتن بودند. بعد از رفتن آن ها توی اتاق رفتیم.
آن قدر خسته بودم که بر خلاف شب قبل، کنار لیلا دراز کشیدم و زود خوابم برد. نیمه های شب با حال بدی از خواب پریدم. حال و هوای غریبی داشتم. احساس خستگی عجیبی می کردم.
📚برگرفته از کتاب دا
#ادامه_دارد.....
#داستان_شب
🌱_______🥀
@shahid_aviiny
#در_محضر_اهلبیت
⭕️مراقب تحسینهامون باشیم!!
🔻حضرت امامجواد علیهالسلام:
✅مَنِ اسْتَحْسَنَ قَبیحا کانَ شَریکا فیهِ
🌱هرکه گناهی را تحسین و تایید کند، در آن گناه شریک است.
📚کشف الغمّة، ج 2، ص 349
🏴شهادت مظلومانه جوانترين شمع هدايت، نهمين بحر کرامت، حضرت جواد الائمه (علیه السلام) بر تمامی شیفتگان حضرتش تسلیت باد.
#تایید_گناه
#عکس_نوشته
#شهادت_امام_جواد علیه السلام
#قرار_عاشقی 🥀
🌱_______🥀
@shahid_aviiny
🇮🇷
📝 #یادداشت | #ثامن_23
◀️ هفت پیشنهاد برای امید در دل سختیها
🍃🌹🍃
splus.ir/mahdian
💢 رهبری فرمودند ناامید کردن مردم دانسته یا نادانسته خدمت به دشمن است. یکی از مرتجعین سابقا انقلابی نوشت پس با این همه بلای اقتصادی چه کنیم؟
گوئی هرگونه مشقت و سختی مجوز ناامیدی و ترویج یأس است. سختی را باید در دل حرکت دید. اگر چنین شد هیچگاه یأس مسلط نمی شود.
از سیاست عبور کنیم. این نقص جدی را اگر درمان نکنیم زندگی فردیمان هم آسیب میبیند؛ زندگی سیاسی و اجتماعیمان که بماند.
✅ پیشنهاد میکنم برای عبور امیدوارنه از دل سختیها پای منبر پدربزرگها و مادربزر ها بنشینیم. در این زانوی ادب زدن، درسهاست برای این روزهای ما.
قدیمیها حداقل با هفت ایمان و باور اکسیری، امید را در بلا و مشقت رها نمیکردند.
1⃣ اول اینکه وقتی با بلا مواجه می شدند در کنارش پی نعمت بودند. مثلا میگفتند گرچه فلان مشقت رسید، اما خدا را شکر سقف به سر دارم و صحت به بدن. بلا را میدیدند؛ اما در دل حرکت.
2⃣ دوم اینکه بلا را تجربه میدانستند. میگفتند رنج کشیدیم اما سبب شد تجربه کنیم. مثلا اگر گرفتار شریک بد میشدند، مالباختگی را درس آدمشناسی و رفیقگزینی می دانستند.
3⃣ سوم اینکه اعتقاد داشتند اقتضای رحمت خدا چنین است که مشقت فزونتر از توان آنها نیست. لذا یقین داشتند راهی هست برای فائق شدن.
4⃣ چهارم حکیمانه میدیدند. " تا نباشد میل حق برگی نیافتد از درخت". میگفتند در این بلا خیری است و می گشتند پی حکمتش. حکمت را هم اغلب در هدایت میدانستند. بلا برایشان امتحان بود. آنهم آزمونی برای رشد و رفتن و نه ماندن.
5⃣ پنجم اینکه هر که در این بزم مقربتر است/ جام بلا بیشترش میدهند. روشن است؛ با بلا فخر ایمانی داشتند.
6⃣ ششم اینکه مشهور بود "پایان شب سیه سپید است". پیران منبردیده و حکمت چشیده برای نوههایشان قصه یوسف میگفتند تا انجا که خبر تلخ بنیامین به جناب یعقوب رسید و غم ایشان فزون یافت؛ اینجا بود که گلو صاف میکردند و از زبان حضرت یعقوب امید میدادند که "و لا تیأسوا من روح الله" و این غم را پایانی است.
7⃣ هفتم و آخر اینکه ورد زبانشان این بود: ان الله معنا. اینکه ورای همه چیز قدرت اوست. ایمان داشتند و کمتر از این را شرک میدانستند و از اینکه قدرت او برتر از همه اسباب عالم است آرامش میگرفتند. "چو تیر از شست او باشد خطا نیست..."
✅ و در نهایت اینکه راز معنویتر شدن ملت ایران در کنار حوادث تلخ در همین حکیمانههای روائی و عرفانی است...
✍ محسن مهدیان
#روشنگری ❣
🌱_______🥀
@shahid_aviiny
تاریخسازی هندبال بانوان ایران در مسابقات جهانی
🔹تیم ملی هندبال جوانان دختر ایران با پیروزی با نتیجه ۴۶ _ ۲۶ مقابل مکزیک در مسابقات قهرمانی جهان موفق شد در یک روز به یاد ماندنی اولین پیروزی تاریخ بانوان هندبالیست در این رقابتها را رقم بزند.
#خبرگزاری_فارس
#روشنگری ❣
#ایران_قوی
🌱_______🥀
@shahid_aviiny
🌹🍃پدری یه ساندویچ برای دو فرزند کوچکش گرفت؛ گذاشت روی میز، به اولی گفت: "تو نصف کن!" و به دومی گفت: "و تو انتخاب کن!"
💯💯عدالت یعنی اینگونه عمل کردن! یعنی اگه اولی یه وقت عمداً نامساوی نصف کنه، دومی حق داشته باشه که اول انتخاب کنه!
این جوری عدالت رو یاد بچه هامون بدیم نه فقط با گفتار!!
#گفتمان
#سبک_زندگی
#فرهنگی 🦋
🌱_______🥀
@shahid_aviiny
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥#کلیپ | بنظرتون ناامنترین کشور دنیا برای زنان کجاست؟
🍃🌹🍃
⚠️ رتبه اول تجاوز در جهان متعلق کدام کشور است؟
♨️ آمارهایی شنیدنی از کشوری که زندگی در آن آرزوی بسیاری از انسانهاست!
#روشنگری | #ثامن | #حقوق_بشر_آمریکایی
#معیار
🌱_______🥀
@shahid_aviiny
#پارت_صد_و_بیست_و_یکم🦋🌸
دلم بدجوری برای خانه مان تنگ شده بود. دلم می خواست بابا دنبال من و لیلا بیاید و مارا به خانه ببرد. آن وقت برای دو، سه روز می خوابیدم. آن قدر می خوابیدم تا تمام صحنه های جنت آباد در ذهنم کمرنگ شود و از بین برود. یکهو صدای بابا در گوشم پیچید: مسئولیت بچه ها و مادرت به عهده توئه تا علی بیاد. بعد کلمه خیانت توی گوشم زنگ خورد، خیانت، خیانت..... چهره بابا👨🏻🦱وقتی مشتش را گره کرد و با عصبانیت به تابلو کوبید در ذهنم مرور شد. تصویر بابا جلوی چشمانم می چرخید، می رفت و می آمد. دست هایم را بالا می بردم تا دور گردنش بیندازم. دست هایم که به هم می رسید. می دیدم بابا نیست. چند بار این حالت تکرار شد و فضا را برایم سنگین تر کرد.
به طرف لیلا چرخیدم و نگاهش کردم👀. دلم خیلی برایش سوخت. نمی دانم چه مرگم شده بود. دلم می خواست لیلا را بغل کنم و ببوسم و گریه😭کنم. ولی می ترسیدم بیدار شود.
حال خیلی بدی بود. دلم می خواست می توانستم داد بزنم و بابا را صدا کنم. صدایم آن قدر بلند باشد که به گوش بابا برسد و هر کجا هست خودش را به من برساند. حس می کردم چیزی در سینه ام گیر کرده و مانع نفس کشیدنم می شود. فکر می کردم اگر بیرون بروم و داد بکشم این سنگینی برداشته می شود و نفسم آزاد می شود. یک لحظه حس کردم زینب بیدار است. چون خودش از ما خواسته بود، مامان صدایش کنیم، خیلی آرام پرسیدم: مامان بیداری؟
گفت: آره مامان بیدارم. تو نخوابیدی؟
گفتم: چرا الان بیدار شدم.
گفت: خدا را شکر که تو خوابیدی؟
گفتم: نمی یای بریم بیرون. یه دوری بزنیم؟
گفت: برای چی؟
گفتم🗣️: نمی دونم. ببینیم کسی نیومده باشه. یه سری به پسر ها بزنیم.
گفت: باشه.
آهسته بلند شدیم و بیرون آمدیم. چند لحظه توی ایون ایستادیم تا حسین و عبدالله متوجه ما بشوند و از دیدن ما جا نخورند. وقتی عبدالله را جلوی غسالخانه در حال قدم زدن دیدیم، جلو رفتیم و خسته نباشید گفتیم. زینب خانم پرسید: پسرم تو نخوابیدی؟🤨
گفت:قرار گذاشتیم نوبتی بخوابیم اینجوری خسته نمی شیم. چون حسین خسته بود، گفتم اول اون بره بخوابه.
از چشم 👁️های خسته خودش هم معلوم بود دیگر نای راه رفتن ندارد. من پرسیدم:خبری نشد؟🤔
عبدالله گفت🗣️:نه هیچی.
همراه عبدالله به طرف شهدا رفتیم. آن محدوده را دور زدیم. وقتی بر می گشتیم، زینب به عبدالله گفت: مادر می خوای پیشت وایسم خوابت نبره؟
عبدالله که انگار بهش برخورده بود و در حالی که حرف "ر" را نمی توانست خوب تلفظ کند، و به جای حرف"ر" تقریبا"ق" می گفت، جواب داد:🗣️ نه خوابم نمی بره. هر وقت نوبتم تموم شد حسین رو بیدار می کنم.
راهمان را کشیدیم و رفتیم توی اتاق.
صبح روز پنجم مهر از کله سحر چشم به راه آمدن وسیله بودم. هی می رفتم جلوی در جنت آباد و به سمت چهل متری سرک کشیدم. می خواستم ببینم ماشین ها کی می آیند.
تازه آفتاب🌞زده بود که دوتا وانت وارد جنت آباد شدند و جلوی غسالخانه نگه داشتند. یکی از وانت ها نیسان و دیگری وانت پیکان بود. جوان هایی که روز قبل کفن آورده بودند همراه چند پاسدار دیگر از ماشین ها🚗پیاده شدند. آن دو جوان جلو تر از بقیه سر وقت پیکر ها رفتند و چون شب قبل جوهر ماژیک ها تمام شده بود با ماژیک هایی که آورده بودند، بقیه اسامی را روی کفن ها نوشتند. بعد شهدا را با برانکارد تا دم وانت ها آوردیم. بعضی از پیکر ها خیلی سنگین شده بودند. دو، سه نفری برانکارد ها را بلند می کردیم و سرش را لبه وانت می گذاشتیم. پاسدار ها هم شهدا را برمی داشتند و روی هم می چیدند. از اینکه رفت و آمد هایم به مسجد بالاخره کاری از پیش برده بود، خوشحال😀 بودم و با هیجان کار می کردم.
بقیه هم خوشحال بودند و می گفتند: خدایا شکرت که شهدا بیشتر از این روی زمین نموندن.
زینب هم می گفت: دختر خیر ببینی که باعث خیر شدی.
در حین رفت و آمد هایم شنیدم که راننده ها با هم می گویند نیسان برود ماهشهر و وانت پیکان که موتور درست و حسابی ندارد برود آبادان. تو وانتی که می گفتند موتورش اشکال داره، دوازده تا شهید گذاشتند. زینب خانم و دو، سه تا پاسدار با همین وانت می خواستند بروند. چون مسیر آبادان نزدیک تر بود به لیلا گفتم: تو با این ماشین برو. این طوری خیالم راحت تره، زود بر می گردید.
📚برگرفته از کتاب دا
#ادامه_دارد.....
#داستان_شب
🌱_______🥀
@shahid_aviiny
🔹 آیت الله حائری شیرازی 🔹
🔸کسی از تو محروم نشود‼️
💎 این #سفارش بابایش است که کسی از تو #محروم_نشود! از این جهت وقتی محتاج هستی، گرفتار هستی، کمبود داری برو سراغ امام جواد (ع).
💎 #دو_رکعت_نماز برای امام جواد (ع) بخوانید و از ایشان بخواهید گرفتاریهایتان را رفع کند. خدا برای ما، دوازده امام گذاشته. «قد علم کل أناس مشربهم؛ هر گروهی بدانند از کجا آب میخورند». آن که بدهکار است یا گرفتاری مادی دارد؛ بداند مَشربش امام جواد (ع) است؛
🔮✅ توصیه آیت الله کشمیری در #توسل به #امام_جواد علیه السلام
بسیار دیده و شنیده شد که افراد برای امور #مادی، مانند خرید خانه و ماشین و #رزق و #ازدواج، از وی راهنمایی می خواستند. آن بزرگوار می فرمود:
«سوره #یس بخوانید و ثواب آن را به امام جواد علیه السلام تقدیم کنید، حاجت شما را خواهند داد . گاه امر می کرد، #صلوات برای حضرتش هدیه کنند و آن را در توسل به این امام کریم مجرب می دانست .»
📚 روح و ریحان، ص ۱۰۱ و ۱۰۲
#قرار_عاشقی 🥀
🌱_______🥀
@shahid_aviiny