eitaa logo
کف خیابان🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
9.4هزار ویدیو
58 فایل
تاریخ ساخت کانال:97/1/11 به یاد رفیق شهیدم کانال وقف شهید محمودرضابیضائی مبارزه با فتنه ارتباط با خادم کانال 👈🏽 @Mojahd12
مشاهده در ایتا
دانلود
👌یـــــ❗️ـــک تلنـــ⚠️ــــگر از دگر بس اسٺ گر رهے بسم اللہ میدان بازاسٺ ازشرمندگےبدرآے نمیخواهند میخواهند 🔔🔔 @shahid_Beyzaii
. از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! . اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... . . دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم... . . به سومین کوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . . به چهارمین کوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... . . به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . . ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... کم آوردم... گذشتم... . . هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... . . هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... . . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . . . . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت... گاهی،نگاهی... @dhahid_Beyzaii
🕊🌷🕊 کوچه هایمان را به نامشان کردیم.... از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! . 🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی...‼️ جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... . . 🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود❗️ انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی⁉️ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم... . . 🌷به سومین کوچه رسیدم! 🔻شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد‼️❓‼️ چیزی نتوانستم جواب دهم!😔 با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . . 🌷به چهارمین کوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی❓🔻⁉️ برای خودت چه کردی⁉️ برای دفاع از ⁉️ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... . . 🌷به پنجمین کوچه و 🌷شهید مصطفی چمران🌷... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم😓 شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . . 🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! 🔻مبارزه با ،نگهبانی ... کم آوردم... گذشتم... . . 🌷هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود‼️ هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... . . 🌷هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان...🌷🌷🌷🌷 . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... . . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . . . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت... شهدا_گاهی_نگاهی شهدا_شرمنده_ایم😔 🍃🍀🌺🍃🍀🌺🍃🍀 @Shahid_Beyzaii🌺🍃
بروید فکری به حال خودتان کنید..... وحید #شهید شد و به عاقبت بخیری رسید وحید نیازی به ما و شما ندارد ، این ما هستیم که به #شهید نیاز داریم و #مدیونیم.... به یاد بسیجی بودن #شعار نمی خواهد #عمل می خواهد.... یادتان باشد وحید با #مرخصی_بدون_حقوق به جبهه رفت.... هفته بسیج بر تمامی مسولان مبارک باد @shahid_beyzaii
📌 ♦️روزهای غریبی‌ست... مادر دختر به دنیا می آورد که کمک حال او باشد، اما دختر به بهانه درس و مشق، کمکی که نمی کند، حتی مادر غذا و لباس های او را نیز آماده می کند، و باز دختر نسبت به مادر بی احترامی می کند. ♦️روزهای غریبی‌ست... جوانان‌ساعت‌ها بصورت‌حضوری یا آنلاین با دوستان خود وقت می گذرانند، اما چه بسا حتی در ماه یک ساعت کنار والدین خود ننشینند و با آنها همنشین نمی شوند و حتی دریغ از یک تماس تلفنی پنج دقیقه ای... ♦️روزهای غریبی‌ست... مادر به فرزندان خود سخن یاد می دهد، اما فرزندان همین که به سنین جوانی رسیدند، کُلفتی صدای خود را بر سر مادری که سخن گفتن به آنها آموخته خالی می کنند. ♦️روزهای غریبی‌ست... والدین چندین فرزند را در یک خانه، نگهداری و بزرگ می کنند، اما همین چندین فرزند که بزرگ شده و هرکدام خانه جداگانه دارند، حاضر نمی شوند، در خانه خودشان از آنها نگهداری کنند. 🗣ای دوست من،آگاه باش! ”جزا از جنس است“ ♦️پس امروز همانگونه با و رفتار کن، که دوست داری در آینده فرزندانت با خود شما رفتار کنند. عاقلان ‌را اشاره‌ای ‌کافیست... ? @shahid_beyzaii
هدایت شده از شهید حسین ولایتی فر
💠 چند وقت قبل از شهادت حسین یه جمله از رو گذاشته بودم پروفایلم. حسین خیلی دوست داشت این جمله رو. بهم گفت عجب جمله ایه آدمو داغون می کنه. به شوخی بهش گفتم قابلتو نداره داداش. شما که خودت از زنده ای. تا مدت ها همون جمله رو گذاشته بود رو پروفایش. 🔸 اون جمله از شهید خرازی این بود: گاهی یک نگاه ، شهادت را برای کسی که لیاقت دارد سالها عقب می اندازد. چه برسد به کسی که هنوز شهادت بودن را نشان نداده. 🔹 از روزی که حسین شهید شده حال روزم کلا بهم ریخته. یاد که با حسین داشتیم می افتم یاد شوخی و خنده ها. یاد این جمله افتادم و بازخوردی که حسین نسبت به این جمله داشت‌. با خودم می گم حسین نشون داد. حسین کرد به این جمله ها و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم. «راوی: یکی از هم دوره ای های حسین» @shahidvelayati
👌درد دارد دویدن(!) و نرسیدن... ڪه دویدن ما زدن است... . به قول شهید آوینی تنها کسانی مردانه می‌میرند ڪه مردانه باشند... . را نخواستیم و به خیال خودمان شهـادتیم... بسنده ڪردیم فقط به عڪس چسبانده شده ی دیوار اتاق! عکس و دلنوشته شهدایی ڪه فقط پست شد! ڪانال ڪه پر شد از صوت و روایت شهدا ! و تصویر زمینه ی گوشی هایمان ڪه سنگینی نگاه را درڪ نڪردیم . 💠شهـادت تنها برای است...ڪه آسمـان و خـاک این عالم شهادت می دهند به شهیدان... . شهـادت را؛ اگر می خواستیم هر مڪان و زمان ڪه باشیم شهـادت ما را در بر خواهد گرفت... . به یاد صحبت های در ظهر عاشورا ی فڪه:اگر شهادت را می خواستیم!👇 . در شیراز هیئت رهپویان وصال هم باشی به شهـادت میری... در شمال تهران هم باشی، میری... . در وسط هم باشی، میری... وسط این رمل های بعد از جنگ هم باشی، میری... . هم بشی،در ڪوچه پس ڪوچه های تهران به شهادت میری... . یا در لباس آتش نشانی در دل تهران،در ساختمان پلاسکو باشی میری... . شهـادت را بخواهیم... اگر خادم الشهدا باشیم... شبیه شان می شویم... نه به حـرف ، در ... زندگی ڪنیم ڪه شهید می شویم... . و حالا باید گفت: زیر چرخ اتوبوس زائران شهدا در پارکینگ ، هم باشی! میری... . خادمه الشهدا در فضـای مجـازی،در هم باشی؛ بعد زیارت اربعین... میری... ☘☘