🍃❤️| #سفر_عشق_در_20_سالگی
📝 #قسمت_سوم
زندگی #شهید_دهقان در عین کوتاهی قصههای بلندی دارد.
قصههایی که بارها شنیده ایم و هر بار با شنیدنش هوایی #شهادت شده ایم...
«حافظ از حشمتِ پرویز دگر قصه مخوان
که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است.»
دوستان شهید به گونهای و خانوادهاش به گونهای دیگر، همه و همه از خوبیهای مثال زدنی شهید برای ما حرف زدند.
از جوانی که ...
راستی چرا هر وقت ما از این جوانها حرف میزنیم عدهای ما را به درشت گویی متهم میکنند ؟
باور کنید دل کندن از دنیا سختتر از این حرفهاست.
محمدرضا همۀ آرزوهای جوانی اش را گذاشت و رفت؛ میدان جنگ یک طرفش غلبه بر دشمن است و سمت دیگرش دست کشیدن از زندگی.
این جوانها با چشم باز راهشان را انتخاب میکنند...
مردم محمدرضا را با اشک و نوای صلوات تشییع نمودند و این پسر خوب تهرانی در جوار امامزاده علی اکبر سلام الله علیها به جمع شهدا پیوست. #محمدرضا_دهقان_امیری بعد از شهادت شناخته شد.
حرف زیاد است و فرصت کم؛ اما از حال مادر در کنار مزار پسر به این سادگیها نمیتوان گذشت.
مادری که این روزها با صبر و مقاومت راه پسر را ادامه میدهد، ولی کیست که نداند پشت هر «ما رأیت الا جمیلا» یک دنیا درد و مصیبت پنهان شده است؟
#محمدرضا_دهقان_امیری با تلاش بسیار به آنچه میخواست رسید. خواستهای که آرزوی همۀ دلهای عاشورایی است.
او شهید شد و ما چند دقیقهای میهمان زندگی بیست ویکساله اش بودیم. شهیدی که در ولایتمداری و پایبندی به ارزشهای انقلاب، سرآمد و زبانزد بود.
مادر #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری درباره او میگوید:
این شهید بزرگوار در تاریخ 26 فروردین سال 1374 در تهران متولد شد.
با آمدنش، به زندگی ما نور بخشید. بچهای بود که به دل همه مینشست . همه دوستش داشتند، از اطرافیان و فامیل گرفته تا مربیان مهد کودک...
در دورانی که او را باردار بودم، شش بار ختم قرآن کردم. در مدت یکسال و شش ماهی که به او شیر میدادم، سوره طه را میخواندم و دیگر حفظ شده بودم. شاید یکی از دلایل آرامش این نوزاد همین بود...
#ادامه_دارد...
#از_آسمان
#جوان_بانشاط
#کپی_با_لینک
🍃❤| @shahid_dehghan
🍃💛| نحوه ی #شهادت شهید #محمدرضا_دهقان_امیری:
دقیقا ساعت یک ربع به 7 شب در عملیات العیس، در حومه ی حلب، مورد اصابت گلوله ی مستقیم توپ 23 قرار میگیرد (گلوله ای که ضد هوایی است و برای انسان نامتعارف...)
و سر، گردن و قسمت چپ بدن او آسیب می بیند؛
حتی فرماندهانش میگفتند از بین آن 4 شهید یگان فاتحین (شهیدان احمد اعطایی، مسعود عسکری، سید مصطفی موسوی و محمدرضا دهقان امیری) نحوه ی شهادت محمدرضا از همه دلخراشتر بود و آن 3 شهید دیگر با ترکشهای گلوله شهید شدند."
🔺نقل از مادر #شهید_محمدرضا_دهقان
🍃💛| @Shahid_Dehghan
🍃❤️| #سفر_عشق_در_20_سالگی
📝 #قسمت_سوم
زندگی #شهید_دهقان در عین کوتاهی قصههای بلندی دارد.
قصههایی که بارها شنیده ایم و هر بار با شنیدنش هوایی #شهادت شده ایم...
«حافظ از حشمتِ پرویز دگر قصه مخوان
که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است.»
دوستان شهید به گونهای و خانوادهاش به گونهای دیگر، همه و همه از خوبیهای مثال زدنی شهید برای ما حرف زدند.
از جوانی که ...
راستی چرا هر وقت ما از این جوانها حرف میزنیم عدهای ما را به درشت گویی متهم میکنند ؟
باور کنید دل کندن از دنیا سختتر از این حرفهاست.
محمدرضا همۀ آرزوهای جوانی اش را گذاشت و رفت؛ میدان جنگ یک طرفش غلبه بر دشمن است و سمت دیگرش دست کشیدن از زندگی.
این جوانها با چشم باز راهشان را انتخاب میکنند...
مردم محمدرضا را با اشک و نوای صلوات تشییع نمودند و این پسر خوب تهرانی در جوار امامزاده علی اکبر سلام الله علیها به جمع شهدا پیوست. #محمدرضا_دهقان_امیری بعد از شهادت شناخته شد.
حرف زیاد است و فرصت کم؛ اما از حال مادر در کنار مزار پسر به این سادگیها نمیتوان گذشت.
مادری که این روزها با صبر و مقاومت راه پسر را ادامه میدهد، ولی کیست که نداند پشت هر «ما رأیت الا جمیلا» یک دنیا درد و مصیبت پنهان شده است؟
#محمدرضا_دهقان_امیری با تلاش بسیار به آنچه میخواست رسید. خواستهای که آرزوی همۀ دلهای عاشورایی است.
او شهید شد و ما چند دقیقهای میهمان زندگی بیست ویکساله اش بودیم. شهیدی که در ولایتمداری و پایبندی به ارزشهای انقلاب، سرآمد و زبانزد بود.
مادر #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری درباره او میگوید:
این شهید بزرگوار در تاریخ 26 فروردین سال 1374 در تهران متولد شد.
با آمدنش، به زندگی ما نور بخشید. بچهای بود که به دل همه مینشست . همه دوستش داشتند، از اطرافیان و فامیل گرفته تا مربیان مهد کودک...
در دورانی که او را باردار بودم، شش بار ختم قرآن کردم. در مدت یکسال و شش ماهی که به او شیر میدادم، سوره طه را میخواندم و دیگر حفظ شده بودم. شاید یکی از دلایل آرامش این نوزاد همین بود...
#ادامه_دارد...
#از_آسمان
#جوان_بانشاط
#کپی_با_لینک
🍃❤| @shahid_dehghan
📚 #اینو_خوندی؟
📗 #ابووصال
📝 #محدثه_علیجان_زاده_روشن
📖 ۱۳۴ صفحه
📇 نشر #شهید_کاظمی
📌 "وقتهایی بود که با دوستان بیرون میرفتیم و یا برای رفتن به هیئت برنامه رزیزی می کردیم. او هم همراه بود، اما اگر خانواده اش چیز دیگری می گفتند، دعوت مارا رد می کرد و با آنها میرفت. به شدت مطیع حرف پدر و مادرش بود؛ هرچه میگفتند در اولویت بود."
➕۱۰۰ روایت از زندگانی شهید مدافع حرم #محمدرضا_دهقان_امیری فرزند دوم خانواده دهقان را می توانید در این #کتاب دنبال کنید. کتابی که ایده مجموعه پوستر "از اینجا شروع شد" که در باب دوره نوجوانی و جوانی شهداست؛ واقعا با مطالعه صفحات اول این کتاب شروع شد. کتابی کوتاه و جمع و جور که یک روزه می توان مطالعش رو به پایان برد. شاید عبارت شهدای اربعه حلب به گوشتان خورده باشد که هر چهار شهید بسیار از لحاظ بدنی قوی و ورزشکارانی تنومند بودند. شهید دهقان امیری یکی از این شهدای بزرگوار است.
🔗 #شهدا #دفاع_مقدس #روایتگری #زندگینامه #خاطره
🔰 @ino_khundi
🆔 @shahid_dehghan
ابووصال
کتاب طلبه دانشجو، #شهیدمدافعحرم #محمدرضا_دهقان_امیری🌹
#قسمتدوم:
ازخانه تا مسجد...
دوساله بود که او را همراه خودم برای نماز عید فطر به مسجد محل بردم☺️ که چند قدمی خانه، وسط کوچه بود.
کلی خوراکی و اسباب بازی برایش برداشتم تا مشغول شود.
در قنوت رکعت اول، حواسم به سمت#محمدرضا کشیده شد و از لای انگشتان دستم نگاهش کردم
بچهی خوش خوراکی بود😊 خوراکیهایش را مشت میکرد و میخورد
اواخر رکعت اول بود که متوجه شدم #محمدرضا نیست
با نگرانی نمازم را تمام کردم، #محمدرضا را از صف اول بغل کردم و به سرعت از مسجد خارج شدم و حواس پرت پابرهنه به خانه برگشتم
#محمدرضا همهی مهرها را برده در صف اول روی هم سوار کرده بود و داشت با آنها بازی میکرد😂
بچهی بازیگوشی بود و کنترلش سخت...
تشخیص دادم او را با خودم به مسجد و هیئت نبرم، اما سعی کردم خانه را شبیه مسجد و هیئت کنم👌
راوی:مادر شهید❤
#ادامهدارد...
🌸🍃| @shahid_dehghan
🍃❤️| #سفر_عشق_در_20_سالگی
📝 #قسمت_سوم
زندگی #شهید_دهقان در عین کوتاهی قصههای بلندی دارد.
قصههایی که بارها شنیده ایم و هر بار با شنیدنش هوایی #شهادت شده ایم...
«حافظ از حشمتِ پرویز دگر قصه مخوان
که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است.»
دوستان شهید به گونهای و خانوادهاش به گونهای دیگر، همه و همه از خوبیهای مثال زدنی شهید برای ما حرف زدند.
از جوانی که ...
راستی چرا هر وقت ما از این جوانها حرف میزنیم عدهای ما را به درشت گویی متهم میکنند ؟
باور کنید دل کندن از دنیا سختتر از این حرفهاست.
محمدرضا همۀ آرزوهای جوانی اش را گذاشت و رفت؛ میدان جنگ یک طرفش غلبه بر دشمن است و سمت دیگرش دست کشیدن از زندگی.
این جوانها با چشم باز راهشان را انتخاب میکنند...
مردم محمدرضا را با اشک و نوای صلوات تشییع نمودند و این پسر خوب تهرانی در جوار امامزاده علی اکبر سلام الله علیها به جمع شهدا پیوست. #محمدرضا_دهقان_امیری بعد از شهادت شناخته شد.
حرف زیاد است و فرصت کم؛ اما از حال مادر در کنار مزار پسر به این سادگیها نمیتوان گذشت.
مادری که این روزها با صبر و مقاومت راه پسر را ادامه میدهد، ولی کیست که نداند پشت هر «ما رأیت الا جمیلا» یک دنیا درد و مصیبت پنهان شده است؟
#محمدرضا_دهقان_امیری با تلاش بسیار به آنچه میخواست رسید. خواستهای که آرزوی همۀ دلهای عاشورایی است.
او شهید شد و ما چند دقیقهای میهمان زندگی بیست ویکساله اش بودیم. شهیدی که در ولایتمداری و پایبندی به ارزشهای انقلاب، سرآمد و زبانزد بود.
مادر #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری درباره او میگوید:
این شهید بزرگوار در تاریخ 26 فروردین سال 1374 در تهران متولد شد.
با آمدنش، به زندگی ما نور بخشید. بچهای بود که به دل همه مینشست . همه دوستش داشتند، از اطرافیان و فامیل گرفته تا مربیان مهد کودک...
در دورانی که او را باردار بودم، شش بار ختم قرآن کردم. در مدت یکسال و شش ماهی که به او شیر میدادم، سوره طه را میخواندم و دیگر حفظ شده بودم. شاید یکی از دلایل آرامش این نوزاد همین بود...
#ادامه_دارد...
#از_آسمان
#جوان_بانشاط
#کپی_با_لینک
🍃❤| @shahid_dehghan
ابووصال
کتاب طلبه دانشجو،
#شهیدمدافعحرم
#محمدرضا_دهقان_امیری🌹
#قسمتاول:
🔸سوره طاها
دوران شیرخوارگیمحمدرضا،سوره《طه》را میخواندم و به اوشیرمیدادم،همان زمان این سوره راحفظ شدم وآن حالت معنوی و مهر مادری برایم لذت بخش بود.
راوی:مادرشهید
#ادامهدارد...
🍃📿| @shahid_dehghan
ابووصال
کتاب طلبه دانشجو، #شهیدمدافعحرم #محمدرضا_دهقان_امیری🌹
#قسمتدوم:
ازخانه تا مسجد...
دوساله بود که او را همراه خودم برای نماز عید فطر به مسجد محل بردم☺️ که چند قدمی خانه، وسط کوچه بود.
کلی خوراکی و اسباب بازی برایش برداشتم تا مشغول شود.
در قنوت رکعت اول، حواسم به سمت#محمدرضا کشیده شد و از لای انگشتان دستم نگاهش کردم
بچهی خوش خوراکی بود😊 خوراکیهایش را مشت میکرد و میخورد
اواخر رکعت اول بود که متوجه شدم #محمدرضا نیست
با نگرانی نمازم را تمام کردم، #محمدرضا را از صف اول بغل کردم و به سرعت از مسجد خارج شدم و حواس پرت پابرهنه به خانه برگشتم
#محمدرضا همهی مهرها را برده در صف اول روی هم سوار کرده بود و داشت با آنها بازی میکرد😂
بچهی بازیگوشی بود و کنترلش سخت...
تشخیص دادم او را با خودم به مسجد و هیئت نبرم، اما سعی کردم خانه را شبیه مسجد و هیئت کنم👌
راوی:مادر شهید❤
#ادامهدارد...
🌸🍃| @shahid_dehghan
🍃❤️| #سفر_عشق_در_20_سالگی
📝 #قسمت_سوم
زندگی #شهید_دهقان در عین کوتاهی قصههای بلندی دارد.
قصههایی که بارها شنیده ایم و هر بار با شنیدنش هوایی #شهادت شده ایم...
«حافظ از حشمتِ پرویز دگر قصه مخوان
که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است.»
دوستان شهید به گونهای و خانوادهاش به گونهای دیگر، همه و همه از خوبیهای مثال زدنی شهید برای ما حرف زدند.
از جوانی که ...
راستی چرا هر وقت ما از این جوانها حرف میزنیم عدهای ما را به درشت گویی متهم میکنند ؟
باور کنید دل کندن از دنیا سختتر از این حرفهاست.
محمدرضا همۀ آرزوهای جوانی اش را گذاشت و رفت؛ میدان جنگ یک طرفش غلبه بر دشمن است و سمت دیگرش دست کشیدن از زندگی.
این جوانها با چشم باز راهشان را انتخاب میکنند...
مردم محمدرضا را با اشک و نوای صلوات تشییع نمودند و این پسر خوب تهرانی در جوار امامزاده علی اکبر سلام الله علیها به جمع شهدا پیوست. #محمدرضا_دهقان_امیری بعد از شهادت شناخته شد.
حرف زیاد است و فرصت کم؛ اما از حال مادر در کنار مزار پسر به این سادگیها نمیتوان گذشت.
مادری که این روزها با صبر و مقاومت راه پسر را ادامه میدهد، ولی کیست که نداند پشت هر «ما رأیت الا جمیلا» یک دنیا درد و مصیبت پنهان شده است؟
#محمدرضا_دهقان_امیری با تلاش بسیار به آنچه میخواست رسید. خواستهای که آرزوی همۀ دلهای عاشورایی است.
او شهید شد و ما چند دقیقهای میهمان زندگی بیست ویکساله اش بودیم. شهیدی که در ولایتمداری و پایبندی به ارزشهای انقلاب، سرآمد و زبانزد بود.
مادر #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری درباره او میگوید:
این شهید بزرگوار در تاریخ 26 فروردین سال 1374 در تهران متولد شد.
با آمدنش، به زندگی ما نور بخشید. بچهای بود که به دل همه مینشست . همه دوستش داشتند، از اطرافیان و فامیل گرفته تا مربیان مهد کودک...
در دورانی که او را باردار بودم، شش بار ختم قرآن کردم. در مدت یکسال و شش ماهی که به او شیر میدادم، سوره طه را میخواندم و دیگر حفظ شده بودم. شاید یکی از دلایل آرامش این نوزاد همین بود...
#ادامه_دارد...
#از_آسمان
#درخواستی
#کپی_با_لینک
🍃❤| @shahid_dehghan