eitaa logo
به یاد شهید دهقان
436 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
154 فایل
+إمروز فضاے مجازے میتواند ابزارے باشد براے زدݩ در دهان دشمن..[• إمام خامنهـ اے•] ↶ فضیلٺ زندهـ نگهـ داشتن یاد و خاطرهـ ے شہدا ڪمتر از شهادٺ نیسٺ.+حضرٺ آقـا ڪپے با ذڪر صلواٺ✔
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃بسم‌الرب الشهداء والصدیقین🍃 💌| دوست‌داران‌شهدا سلام🌸 باتوجه به نزدیک بودن سالگرد تولد خواهشمندیم متن تبریک به مناسبت تولد ودلنوشته‌خودبه‌شهیدبزرگوار رابرای‌ماارسال‌نمایید. 📆مهلت ارسال: تا ۲۶ فروردین 🎁جوایز: پنج نفر اول به نیت پنج تن، یادبود معنوی وبه‌هشت‌نفربه‌نیت‌حضرت‌ثامن‌الحجج کتاب شهدای مدافع حرم اهدا می‌شود. آی دی جهت ارسال درپیام رسان تلگرام: 🆔 @tazohoor217 آی دی جهت ارسال در پیام رسان ایتا: 🆔 @Anonymous_983 آی‌دی‌جهت‌ارسال‌درپیام رسان سروش: 🆔 @vesali_m74 پیج گروه فرهنگی شهید محمدرضا دهقان دراینستاگرام با مدیریت خواهر بزرگوار شهید دهقان: shahid_dehghan1 یا به آدرس https://instagram.com/shahid_dehghan1?igshid=1nekrdgj7ku7e ارسال کنید. | @shahid_dehghan|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💣😆 اللهم الرزقنا کباباً کبیرا🍗😅 ...اللهم الرزقنا بنزاً جمیلا🚙😂 شادے روح شهدا صلوات✨ @shahid_dehghanamiri
به یاد شهید دهقان
"بسم رب الشهدا" 📖 برشی از کتاب "یک روز بعد از حیرانی" ✏️نویسنده : فاطمه سلیمانی ازندریانی #شهیدمح
"بسم رب الشهدا" 📖 برشی از کتاب "یک‌روز‌بعداز‌حیرانی" ✏️نویسنده : فاطمه سلیمانی ازندریانی 🌺🌺 🎈جرم های نابخشوده🎈 نمی دانم توی سرت چه می گذشت که هر بلایی هم که از سر می گذراندی دست از شیطنت برنمی داشتی. گچ پا انگار فقط زندانیات کرده بود. جانورهای اطرافت هم از دست تو آسایش نداشتند. نمی دانم آن بچه گربه های زبان بسته که زیر دوش حمام شامپو به سر و رویشان می ریختی و با انگشت چشم های هنوز بازنشده شان را باز می کردی بیشتر از دست تو آزار دیدند یا آن بچه گربه بی نوا که با پا پرتش کردی و کاسه شیرش را تصاحب کردی! از تصور آن لحظه دلم آشوب می شود. من اینجا بعداز این همه سال از شنیدنش حال مسمومیت پیدا کردم و دوست دارم زودتر این سطر ها تمام شود و من هم از فکر شیر آلوده به دهان گربه رها شوم، اما با همین حال مسمومیت یک خنده کج هم روی لبم نشسته. از تصور آن صحنه که اگر آنجا بودم چه حالی به من دست می داد. مامان فاطمه هم حتما مثل من دلش آشوب شده بود که چندین بار دهانت را شسته و آبغوره و آب لیمو به حلقت ریخته. اما تو عین خیالت هم نبوده. مورچه ها هم حتی از دستت در امان نبودند. تشرهای مادرانه هم کارساز نبود. هرچقدر تهدیدت می کردند که ملكه ی مورچه ها تنبیهت می کند باز هم بی خیال بودی. توی سال های کودکی ات چند لشکر مورچه را سربه نیست کردی، فقط خدا می داند. مامان فاطمه برای درس عبرت گرفتن تو گفت یا واقعا نفرین مورچه ها گریبان گیرت شد که موقع آزار دادن مورچه ها با سر زمین خوردی؟ هرچه بود این زمین خوردنت جان مورچه ها را نجات داد. چون پذیرفته بودی که دچار نفرینشان شدی. به نظرم آتش سوزاندن هایت در دامغان کم رنگ تر می شده. بیشتر کمک حال مادربزرگ بودی و سرگرم دوچرخه سواری. اما همین دوچرخه سواری ات یک بار کفر همه را درآورده. درست یک ساعت قبل از حرکت به سمت تهران از تو قول گرفته بودند که فقط یک ساعت بازی کنی. بعد از یک ساعت دوچرخه را سر جای خودش گذاشته بودی و خودت غیب شده بودی. حالا همه بسیج شده بودند و کل شهر را برای پیدا کردنت زیر پا گذاشته بودند. تو نشسته بودی روی مجسمه طوطی وسط میدان و همه ده بار از مقابل تو رد شده بودند. قیافه های عصبانی شان حتما دیدنی بوده وقتی که دستشان به ارتفاع پنج متری مجسمه نمی رسیده. پدر بدون اینکه دستش به جایی بند باشد پرسیده بود چرا این همه وقت با دیدن ما ساکت بودی و تو گفته بودی: «شما که من رو صدا نزديد. فکر کردم باهام کار ندارید. دارید می رید چیزی بخرید.» مامان فاطمه هم گفته بود:«بیایی پایین پوست سرت رو میکنم.» ولی گمان نکنم که بیشتر از یک تشر نصیبت شده باشد. حداقلش یک پس گردنی بوده که گمان نکنم همان را هم زده باشی. با روحیاتت آشنا بودند. می دانستند که یک جا بند نمیشوی.شیطنت هایت هم به خاطر وجود نا آرامت بوده. دست خودت نبوده. آرامش و سکون با وجودت سازگار نبود. باید کسی فکری به حال این همه انرژی نهفته در وجود تو می کرد. چه چیزی بهتر از ورزش، ورزش بهترین راه حل بود. کاراته، شنا، دوچرخه سواری... همه اینها بود، اما هیچ کدام راضی ات نمیکرد. تابستان 83 بود که گویا پارکور را کشف کردی. پاركور! چه اسم عجیب وغریبی هم دارد. راستی یک چیز درگوشی... من پارکور را با تو شناختم. پیش از این اصلا خبر نداشتم که یک چنین ورزشی هم هست. توی تلویزیون و لحظه های هیجان انگیز دیده بودم بعضی ها دیوار راست را بالا می روند، اما نمی دانستم این کار یک رشته ورزشی ست و آموزش مخصوص خودش را دارد، بین خودمان بماند، اتفاقا حالا که فکرش را می کنم می بینم خیلی هم برازنده توست. با آن چشم هایی که هنوز از توی عکس ها هم شیطنت تویشان موج می زند. از دیوار راست بالا می رفتی و از روی ماشین همسایه ها می پریدی. مامان فاطمه هم باید پشت پنجره می ایستاد و حرکاتت را تماشا می کرد. توبه تماشاچی احتیاج داشتی و چه کسی بهتر از مادر؟ اما سروصدای همسایه ها خیلی زود بلند شد. از ماشین هایشان سیر نشده بودند که بگذارند هر بلایی دوست داری سرشان بیاوری. ممکن بود شیشه یکی شان بشکند یا روی یکی دیگر خط بیفتد. یا سقف یکی قر شود. چاره ای نبود. باید یک محل جدید پیدا میکردی برای بالا و پایین پریدن. حالا محل تمرینت به جای پارکینگ خانه شده بود پارک ها و موانع توی پارک ها. و باز مادر بود که هر روز همراهت می آمد و پریدن از روی آلاچیق ها را تماشا می کرد. حتما این ورزش برای تماشاچی هم هیجان انگیز است. بالا رفتن از دیواری که جای گرفتن دست ندارد. تو خوشحال بودی و مادر هم از دیدن خوشحالی تو خوشحال می شد. من اگر بودم از ترس و اضطراب کارم به بیمارستان می کشید. منی که این همه از ارتفاع می ترسم حتما با دیدن پریدن هایت از ترس جیغ میزدم و تو به من می خندیدی. @shahid_dehghanamiri
🌱 برایت‌ خواب‌ها‌ دیدم‌ روزی ‌آستانت ‌را بنا‌ خواهیم کرد‌ از‌ طوس‌ حتی‌ چراغانی‌تر //٢١ _ دوشنبه‌های امام‌ حسنی♥️ @shahid_dehghanamiri
‏خیابان مسجدی که در آن نماز جماعت می خونم پر از مشروب فروشیه ،یه بار یکیشون گیر داد گفت :شراب بخر گفتم :حرامه گفت :چرا ؟ گفتم:فرق انسان با موجودات دیگه در چیه ؟ گفت :عقل گفتم: وقتی مست میشی عقلت زائل میشه و چیزی که این فرق رو از بین ببره حرامه . ساکت شد. حجت الاسلام رحیمی( مبلغ در برزیل ) @shahid_dehghanamiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌•﴾°` ✿°•.﴿ ایݩ ودا؏ شہیـد با دخٺرشــہ✋🏻^-^ 😔•. حالا میشہ ودا؏ رقيـہ باݩـو باٰ بابا روٖ عمیق ټر دَرڪ كرد.. 💛:) @shahid_dehghanamiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم برداری از حرم رقیه خاتون علیه السلام توسط السلام علیک یا بنت الحسین باب الحوائج رقیه سلام الله علیها ❤️ @shahid_dehghanamiri
اگر چه نیست وصالی..؛ ولی خوشم به خیالت..! @shahid_dehghanamiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ لحظه ی سختِ شهادتِ امام زمان! 🔻آیا میدانید بعد از شهادتِ امام زمان، امام حسین بر بدنِ مُطهر ایشان نماز می خواند و حکومت جهانی ایشان را ادامه میدهد؟ @shahid_dehghanamiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این روزها شبیه دفاع مقدس است آن روز امام فرمود هرکس می تواند دفاع کند باید به خط مقدم برود امروز حضرت آقا فرمودند مردم به بیایند و همه آنها که دلسوز هستند و ولایت پذیر باید به میدان بیایند! @shahid_dehghanamiri
🌱 بجز وصال تو؛هیچ از خدا نخواسته‌ایم که حاجتی نتوان خواست از خدا جز تو @shahid_dehghanamiri
🍃بسم رب شهدا والصدیقین 🍃 بارها به خوابم اومد و هر بار من شادتر میشدم۰ طوری که باعث حیرت اطرافیانم میشد. حضورش رو همیشه احساس میکنم. بعد از شهادت،رغبتی نبود شیشه های عطر و ادکلنشو از کمد بیرون بیارم، ولی هربار که وارد خونه میشم، عطرش رو استشمام میکنم. انگار چند دقیقه قبل خونه بوده که رفته و بوی عطرش همون جا پیچیده. 🌹 @shahid_dehghanamiri
🌱 از حضرت رسول(ص) نقل شده که حضرت فرمود: خداوند به ملائکه امر فرمود: وقتی بنده‌ام قصد انجام کار نیکی را کرد، آن عمل را در نامه‌ی اعمالش بنویسید. و اگر آن را انجام داد، ده برابر حسنه برایش بنویسید. و وقتی بنده‌ام قصد گناهی را نمود، مادامی که انجام نداد، ننویسید... اگر انجام داد، فقط یک گناه برایش بنویسید. و اگر منصرف شد، ثواب برایش بنویسید. یه همچین خدای مهربونی داریم☺️ //٢١ _قورت دادنی🌱 @shahid_dehghanamiri
چنین روزی بود که پا در این دنیا گذاشتی شده بودی عزیزترین فرد خانواده حالا مهدیه جان یک برادر عزیزتر از جان داشت برادری که تا بیست سالگی اش نشد نداشت خواهر را تنها بگذارد همیشه و همه جا همراهش بودی و اما بعد از شهادت مطمئنم که بیشتر از قبل هوایش را داری نه تنها هوای مهدیه را بلکه هوای تمام آن هایی که دل به تو می دهند را داری تو با همه فرق میکنی در دوستی ات سنگ تمام می گذاری برای همه دوست دارانت از روح و جانت مایه میگذاری روزی که به دنیا آمدی هرگز نمی دانستی زمانی می رسد که آرام بخش روح و روان ما شوی عزیزتر از جان خواهر همان طور که برای من کم نمی گذاری هوای دل همه دوستانم را داشته باش و برایشان سنگ تمام بگذار چرا که تو مرد ترین مردی چون تو محمدرضای دهقانی م : محمد ر : رضا د : دهقان تولدت مبارک برادرجان @shahid_dehghanamiri
به یاد شهید دهقان
|🌹پست اینستاگرامے شهید دهقان🌹| هو الله... ( فقط برای تلنگر و یادآوری) _ محمد جانم! کمی وقت داری؟ * برای چه کاری؟ _هیچ! فقط دلم کمی خلوت می خواهد. به رسم هرشب، البته تا وقتی مسافر سوریه نشده بودی، هر شب خواهر و برادری باهم گپ می زدیم، یادت هست؟ نکند امشب هم مثل هرشب در این چهارسال و اندی وقت نداری؟ * تو بگو، من می شنوم. هروقت بگویی می شنوم. نه فقط تو، هرکدام از رفقایم، هرزمان و هرجا بگویند، می شنوم. _ مدتهاست به همین امید با تو سخن می گویم هرچند یک طرفه و بی جواب! * امکان ندارد جواب ندهم... می دانی مشکل از چشم و گوش توست، از من زنده تر کسی نیست اما تو غرق در حجاب شدی حضرت آبجی گلم! * ماموریتی برایت دارم: به دوستانم بگو. بگو وظیفه نور این نیست که همه جا را آنطور که شما دوست دارید نشان دهد! نور وظیفه دارد همه چیز را آنطور که هست نشان دهد، راه را از بیراه متمایز و چاه و چاله را مشخص کند. نور وظیفه دارد تا مقصد همراهی ات کند حتی اگر راه پرپیچ و خم و سخت باشد. بگو من آنچه درست و خیر وصلاح است را برایتان می خواهم نه آنچه شما دوست دارید که والله محبت واقعی هم همین است! چه اهمیتی دارد که مرا در خواب ببینند یانه! راه روشن است! چندین قرن تجربه شیعه و امثال ما، چراغ راه شماییم، بهره گیرید و محکم ادامه دهید! دیدن من که آرزوی کمی ست، بگو دل به من بدهند و دست در دست من بگذارند تا راه را برای دیدن روی ماه یوسف زهرا و سرباختن در رکابش را نشان شان دهم، همانطور که خودم رسیدم! بگو در هر ابتلا، مارا دریابند تا به سلامت بگذرند. کجا به غیر ما تکیه کردند و جواب گرفتند؟ بس نیست تجربه اعتماد به بی خردان و تهی مغزانِ ظاهرفریب؟؟؟ ما برای افتخار کردن شما و احترام های پوچ نیستیم! ماموریت ما، هدایت است درست مثل ستاره ها در آسمان کویر!! _ این هم از گپ خواهروبرادری ما!! امر دیگری نیست؟! راستی عزیزدلم! محمدجانم! ماه منیرم، تولد ۲۵ سالگی ات مبارک... مردی شدی برای خودت داداش کوچولو! از این کلمه ناراحت نشو! سن‌من از تو خیلی بیشتر شده، تو ما را بعد از رفتنت پیر فرض کن برادرِ همیشه جوانِ من... خواهر فدای بوی پیراهنت یوسفِ من... ____________ هرچند که هرگز نرسیدم به وصالت عمری که حرام تو شد ای عشق، حلالت بہ قلـم خواهر بزرگوار شهید✏️ @shahid_dehghanamiri
🌱 انقدر که در هر غزلی از تو نوشتم... در عشق گمانم شده یک شهر رقیبم! @shahid_dehghanamiri
@shahed_sticker.attheme
119K
📱 🦋 هزینه استفاده از تم یڪ¹ صلوات به نیت سلامتے و فرج آقا💙 @shahid_dehghanamiri
امروز چالش داریما😃😍 با ما همراه باشید😉
هنوز هم بر مدار عشق به هزار دلیل دوستت دارم...  @shahid_dehghanamiri
به یاد شهید دهقان
|🌹پست اینستاگرامے شهید دهقان🌹| هو الله... ( فقط برای تلنگر و یادآوری) _ محمد جانم! کمی وقت داری؟ *
پست اینستاگرام مادر بزرگوار شهید محمد رضا دهقان امیری بسم رب العشق آنچه این روزها درگیرش هستم ، درد فراق است. تو چه می دانی درد فراق چیست؟؟؟ می دانی هر شب با چشمانی پر از اشک به خواب رفتن یعنی چه ؟؟؟ می دانی هرروز قبل از چشم بازکردن ، گوش را تیز می کنم تا شاید صدایی از حضورت در خانه را بشنوم؟؟؟؟ می دانی بوی پیراهن یوسف یعنی چه؟؟؟ می دانی روز تولدت برسد و در آغوش گرفتنت به دل مادر بماند یعنی چه؟؟؟ خبرداری خانه که خلوت می شود گاهی راه می روم و صدایت می کنم شاید جوابی بشنوم ؟؟؟ یادت هست یک روز عکس از چشمانت را نشانم دادی ؟؟؟ گفتم : خودشیفته شدی؟؟؟ گفتی زمانی میرسد که روزت را با این نگاه آغاز می کنی !!!! اینک آن زمان رسیده است. عزیزدل مادر، آرام قلبم، آری چهار سال و اندی است که هرروزم با تو آغاز و با تو تمام می شود. یادم نمی رود اولین باری که در آغوشت گرفتم، می دانستم قرار است با تو امتحان شوم و چه آزمونی زیباتر از تو... شکایتی نیست، هنوز هم شرمنده ام از بضاعت اندکی که تقدیم عمه سادات کردم، شرمنده که بیش از این نداشتم.... و هزار شکر که بی بی با کرم و لطف خود، کمِ مرا هم پذیرفت. خوش به حال هر دوی ما، میوه دلم... بیست و پنج ساله شدی نور چشمانم، تولدت هزاران بار مبارک. خدا را هزاران بار شاکرم که پاره ی دلم محرم قافله ی عشق شد. گوارای وجودت... دستم نمی رسد به بلندای چیدنت باید بسنده کرد به رویای دیدنت به قلم مادر عزیزمان✏️ @shahid_dehghanamiri