برو #گریه کُن ....
التماسِ #خدا کن ...
بگو نمیتونم از موقعیتِ #گناه فرار کُنم
اونقد این خُدا کریمه
که موقعیتِ گناهو #فراری میده ....
تو فَقط میونِ گریه هات بگو؛
دیگه نا ندارم پاشم
بگو میخوام گناه نکنم ها زورم نمیرسه
معجزه میکنه برات ...
#شکـــــ_نکن✌
🆔 @shahid_dehghanamiri🌹
یا #صاحب الزمان؛
باران مرا،
به یادِ دو چَشمانت زمین زده اَست،
از بس براےِ خوب شدنَم ،
| #گریه ڪرده اے |♥️
.
#دلتنگے
.
.💌| @shahid_dehghanamiri
#حتما_بخوانید👇👇
🌸یه شب حسین به #خوابم اومد. #مُهری جهت مَمهور کردن نامه های مردم دستش بود.مهر دقیقا شبیه #سنگ مزارش بود.
🌸فقط کوچکتر و در اندازه مُهر بود. حتی #رنگ متن های موجود در مهر شبیه رنگ موجود در سنگ مزارش بود.
رنگ متنِ
پاسدار شهید مدافع حرم در مهر مثل سنگ مزارش به رنگ #قرمز بود.
🌸دیدم بعضی ها #نامه میدن و حسین همون جا پای نامه ها مهر می زنه. حسین گفت من #پنجشنبه ها نامه خیلی ها رو مهر می زنم.
🌸همون پنجشنبه خانمی رو سر مزار حسین دیدم. که خیلی هم #محجبه نبود.داشت #گریه می کرد.
🌸از من پرسید شما خانواده شهید رو نمی شناسید؟ گفتم من #خواهرش هستم. من رو در #آغوش گرفت و گفت، راستش من خیلی #بدحجاب بودم. اصلا اهل دین و مذهب نبودم. یک روز که داشتم در شبکه های مجازی جستجو می کردم، #تصادفا با شهید معز غلامی آشنا شدم.
🌸خیلی منقلب شدم.در مورد شهید #تحقیق کردم. بعدها شهید رو در #خواب دیدم.این شهید در زندگی من تاثیر بسیاری گذاشت.
🌸باعث شد روز به روز حجابم بهتر بشه. سالها بود که اصلا نماز #نمی_خوندم. ولی از وقتی که با شهید آشنا شدم نماز خوون شدم.من هم خوابی رو که دیده بودم برای اون خانم تعریف کردم...
#من_پنجشنبه_ها_نامه_خیلیا_رو_مهر_میزنم😍
📚کتاب سرو قمحانه، ص 132
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#شهید_مدافع_حرم
💌| @shahid_dehghanamiri
به یاد شهید دهقان
🕊🌹محمدرضا جانم سلام!🌹🕊
🍂🍁 #آبان چه فصل قشنگی است برای #عاشقی🍂🍁
امروز در سالروز شهادتت چه حال غریبی در امامزاده علی اکبر #چیذر حکم فرما بود.
قدم هایم را آرام آرام به سوی مزارت روانه کردم و در کنار مزار دلنشینت فاتحه ای برای روح پاک و بزرگت خواندم.
در دلم بیقراری و بی تابی موج میزد...😥
عزیز دل خواهر همه چیز برای سالگرد شهادتت آماده و مهیا بود...
با قدم نهادن در مراسم آن بیقراری و دلنگرانیم خاموش شد چون خودت به استقبالم آمدی
اینبار قلبم وجودت را حس کرد ❤️
چه دلنشین بود خوشامد گویی ات با من!
و چه زیبا بود لحظه هایی که با چشمانم نگریستم ...
لبخندی که از روی لب مامان فاطمه کنار نمی رفت و به دوست دارانت دلگرمی میداد...🥰☺️
صبوری بابا علی و متانتش چنان در قلب ها اثر میکرد که دلم میخواست ساعت ها برایم سخن بگوید
راستی مهدیه تک خواهری که پشت و پناهش بودی چه با اقتدار از مهمانانت پذیرایی میکرد
اما خواهر است دیگر دلتنگ برادر... 💔
#گریه گاهی به هیچکس امان پنهان ماندن نمیدهد حتی به مادر و خواهرت😔
از محسن برادر کوچکترت بگویم!
برای خودش مرد بزرگی شده است
شاید هم قد تو ... 🙎♂💪
با آقامقداد و زینب کوچولوی دایی هم آشنا شدیم
زینب چه دلبرانه سخن میگوید 🥰
خانم سلیمانی نویسنده کتابت هم حضور داشت و احسنت به قلم نابی که دارد...
چه خوب تو را معرفی نموده است...✍
محمدرضا جان...
بچه ها برایت خادمی میکردند و خودت هم کارشان را نظاره گر بودی!
راستی رفیق شهیدت هم،
آری...
آقا رسول را می گویم،😉🕊
به همراه
شهید امین کریمی
شهید علی آقا عبداللهی
شهید محمدحسین حدادیان
به همراه خانواده هایشان همگی از دعوتی های مراسم تو بودند...🕊🌹
عجب مراسمی شده بود...
دلنشین و به یاد ماندنی با حضور خودت
راستی بابت تمام هدیه های قشنگت و حال خوبی که به همه بخشیدی می توانم یک جمله بگویم :
"راضیم ازت"☺️
#دلنوشته
#خواهرانه
#خادمانه
#سالگرد_شهادت
#امامزاده_علی_اکبر_چیذر
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#شهید_رسول_خلیلی
#شهید_علی_آقا_عبداللهی
#شهید_امین_کریمی
#شهید_محمدحسین_حدادیان
#شهدای_اربعه
#سوریه_حلب
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#شهید_مسعود_عسگری
#شهید_مصطفی_موسوی
#شهید_احمد_عطایی
#یادتان_گرامی
🌷🌷
#کلام_شهید
✍شهید_علی_امرایی :
🌷| اگر به #زیارت_کربلا رفتید ؛ سلام مرا به اقا برسانید وبگویید
ارباب غریبم، #دلم_برایتان_تنگ_شده_بود😭
ولی دیدم پاسبانی از حریم خواهر ودخترتان بر من #واجب تر است
بدانید هرچه داریم و میخواهید به دست آورید ، از #روضه ها و#گریه بر مصیبت های #اهل_بیت است
من تمام زندگی ام را از #امام_حسین دارم. |🌷
#السلام_علیک_یااباعبدالله ✋
💚✍| @shahid_dehghanamiri
#شیرکاکائووکیکبیترهبرےاشکمدافعحرمرادرآورد😅
به روایٺــ:#مادرشهید
یک سال فقط یک کارت برای ورود به بیت رهبری دادند. من اصرار داشتم که محمدرضا برود. بعد از مشورت، او انتخاب شد. خواهرش میخواست که او را بفرستم اما نمیشد. تا فهمید که رضایت دادیم برود، سر از پا نمیشناخت. دوم دبیرستان بود. اولین بارش بود که تنها میرفت. وقتی از بیت برگشت، چشمها و صورتش قرمز شده بودند😭. از روحیاتی که در او میشناختم، مطمئن بودم که مسیر بیت تا خانه را #گریه کرده و از دیدن چهره رهبر منقلب شده است. هر چه اصرار کردیم از فضای آنجا بگوید و دلیل گریه هایش چیست، اما یک کلام هم حرف نزد. پافشاری ما را که دید با حالت شوخی گفت: شیر کاکائو و کیکش خیلی خوشمزه بود😂.!🌈🌈🌈
#پارتهفتم
#خادم الشهدا
@Shahid_dehghanamiri