🌷 کتاب (کتاب مخفی) 🌷
#قسمت_بیستم
و صدای ابوذر و سلمان فارسی هنوز توی سرش تکرار می شد . ابوذر مات و مبهوت کتابش را گرفته بود و آن را ورق می زد و می گفت:
_ ماهان ! مراقب این کتاب باش ! این کتاب باید مخفی بماند و هیچ کس از راز آن با خبر نشود . شاید خودت ندانی که چه نوشته ای شاید ندانی چه کسی را مدح کرده ای و از طعن چه کسی سخن گفته ای ! این کتاب که من می بینم ، میراث رسول خدا و حاصل زحمات اوست . جماعتی که رسول خدا و علی را ندیده اند ، با خواندن این کتاب حقیقت دین خدا را خواهند شناخت ! در دنیا کتاب های بسیاری نوشته اند ، اما این کتاب با همه فرق دارد.
چقدر ماهان خوشحال بود که سرانجام توانسته آن کتاب تاریخ ماندگاری که آرزویش را داشت بنویسد .
سلمان فارسی دستان ماهان را بوسیده بود و گفته بود:
_ آسمان را به کتاب آورده ای. فضیلت علی را نوشته ای! ملائک دست تو را می بوسند!
آن دو نفر او را تا راهی بیرون از مدینه همراهی کرده بودند و تمام طول راه درباره اهمیت این کتاب گفته بودند و او شنیده بود.
_ این کتاب باید مخفی بماند! مراقب باش ماهان! این یک کتاب معمولی نیست!
_ اوراق این کتاب، اکسیری است که خاک وجود آدمیان را طلا می کند ! هر که این کتاب را بخواند حقانیت علی را خواهد شناخت.
ادامه دارد...
#کتاب_مخفی
@shahid_gomnam15