eitaa logo
شهید گمنام
3.4هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
6.4هزار ویدیو
93 فایل
🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ࢪفیق‌شهیدشهیدت‌میڪند.🥀 ارتباط با مدیر کانال شهید گمنام ⤵️⤵️⤵️ @khakreezfarhangi ⤵️⤵️⤵️ @gomnam30 خادم تبادل ⤵️⤵️⤵️ @YaFateme1349
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 کتاب (کتاب مخفی) 🌷 ماهان ترسیده و آشفته رو به پیرزن می چرخد. _ دیدی؟! نگفتم؟! همان هایی هستند که گفتم ! پیرزن از جا بلند می شود. _ نترس ! ماهان با صدای آهسته می گوید : _ چگونه نترسم ؟! برای گرفتن جانم آمده اند ! ماهان دور خود می چرخد. _ جایی برای پنهان شدن نیست ؟! تنوری ! خمره ای ! اتاقکی پنهان ! یا دری که آنها آن را نبینند ! پیرزن با دست به گوشه حیاط اشاره می کند. _ آن جا تنور خاموشی هست‌. ماهان شمشیر و کیف چرمی را به دست می گیرد و می دود طرف تنور . دوباره کسی بر در می زند . ماهان برگ ها و خاشاک را کنار زده و صحفه گرد چوبی تنور را بر می دارد و به سرعت می پرد توی تنور . هنوز کامل تو نرفته که سرش را بیرون آورده و به پیرزن که بالای سرش ایستاده می گوید : _ اسبم! بی گمان اسب را بیرون خانه دیده اند ! پیرزن دست می چرخاند روی زمین . صحفه چوبی را پیدا می کند و می گوید : _ دیر به یادت آمد. با دست سر ماهان را در تنور فرو می کند و صحفه چوبی را بر تنور می گذارد تا دیده نشود . همان طور که بر زمین زانو زده ، برگ ها خاشاک را دوباره بر تنور می ریزد . آن ها که پشت در ایستاده اند ، حالا با لگد بر در می کوبند و فریاد می زنند : _ باز کنید ! در را باز کنید ! ادامه دارد... @shahid_gomnam15