eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
37.2هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
11هزار ویدیو
108 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. خادم کانال 👇👇 @labaikya_mahdi_313 تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان‌جانبازی‌ بادیگاردحاج‌قاسم😳😭 وحیدازسال94درسوریه🌷 ‌حضورداشت‌وبه‌دست نیروهای‌تکفیر‌ی‌شیمیایی شده‌بود.💣 البته‌هیچکس‌حتی‌خانواده هم‌ازاین‌موضوع‌اطلاعی ‌نداشتند.👤 📝پدرشهید:چهل‌روزپیش‌که‌ برای‌پیگیری‌مراحل‌درمانی👨‍⚕ به‌اصفهان‌رفت‌ازاینکه‌وحید شیمیایی‌شده‌باخبرشدیم.😔 📸ریه‌وحیدعفونت‌کرده‌بودو برادرش‌که‌میدانست‌به‌خواسته اوبه‌کسی‌چیزی‌نگفته‌بود.😕 🖤 🖤 🖤 نیا ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
🔰ای آشنای ، ای ما درماندگان از عروج🕊 🔰همه ی ما به توبه نیاز داریم .به قول قرآن ، که گوشت تن گناهکارانمان را آب کنیم و از نو بسازیم آنچه تاکنون به زحمت روی هم انباشته ایم‌😔مجید اسطوره ی زمان ما تویی‌ ، که از خیلی چیزها گذشتی و شدی . 🔰آخ خدا، نمی دانم چه حکمتی است. کسانی که تو دارند؛ جسم شان نیز می سوزد😞 🔰مجید همه گوشت و پوست تو ماند و فقط هایت برگشت؛ پاکِ پاک، بدون ذره ای از بوی تنت😔 🔰کار خدا را که از کجا تو را برداشت و به کجا نشاند، ماها که فقط بلدیم حسرت بخوانیم، بخوریم وحسرت بنویسیم ✍ 🔰خدا بخواهد، استخوان های آدم نیز خواهد شد. فقط یک شرط دارد باید پاک باشی یا اگر نیستی پاک شوی 🌹 🍃خداوندا پاکم کن و خاکم کن🥀 🌺به مناسبت سالروز شهادت ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
سلام دیروز در ذهنم بود که یک ماه نمازقضا برای شهید مجید قربانخانی بذارم کانال تا همه بخونیم دیشب خواستم بنویسم کاری پیش آمد و وقت نشد وامروز گفتم حتما خواهم گذاشت یهو امروز دیدم که سالروز شهادتش این شهید هست 🕊🌹🕊🕊🌹🕊 در حالیکه اصلا نمی دونستم سالروز شهادت این شهید امروز هست حالا هرکس می خواد یک ماه نماز قضا برای شهید مجید قربانخانی بخواند به ای دی بنده پیام بده لطفا دقت کنید یک ماه نماز قضا برای ای شهید می خواهیم بخونیم شاید خانمی بگه ما بخاطر شرایط زن بودن نمی تونیم یه ماه پشت سر هم بخونیم 👇👇 ❣دقت کنید شما می تونید در عرض یک هفته یا دوهفته این نماز را تمام کنید حتما نباید یه ماه کامل هر روز بخونید بلکه می تونید روزی سه بار نماز قضا براشون بخونید.تا یک ماه نماز قضاش خونده بشه پس لطفا و خواهشا دقت کنید درطول این یک ماه خلاصه یا الان یا هفته بعد یا بعدی که می تونید بخونید.... پس در طول یک ماه. نماز قضای یک ماه شهید را می خونیم یعنی دو رکعت نماز صبح چهار رکعت نماز ظهر چهار رکعت نماز عصر سه رکعت نماز مغرب چهار رکعت نماز عشاء می شه نماز یک روز برای این شهید سی روز را بخونیم یادتون نره 👆 ‼️‼️ اگر نمار قضا دارید می تونید نماز قضا برای کس دیگری بخونید و بهترین کار این هست هم نماز قضای خودتون را بخونید و هم یه ماه برای این شهید نماز قضا بخونید بسم رب الزهرا سلام الله به یاری خدا و عنایت مادرمون حضرت زهرا سلام الله و بی بی زینب سلام الله این نماز را شروع می کتیم تا داداش مجید هم برای ما دعا کند تا ما هم آدم بشیم و عاقبت بخیر بشیم مثل خودش
سلام عزیزان و اعضای محترم و عزیز کانال ادمین این کانال یک کار بسیار خوب و پسندیده را گذاشتن در کانال ولی انگار برای خیلی از اعضا سوالات متفاوتی پیش اومده که چطوری بخونند اولین کار شما این باید باشه که چندین بار پست بالا را با دقت بخونید و در این پست کاملا توضیح داده شده که چطوری این نماز را بخونید بعد هم این بنده خدا که احکام بلد نیست شما تمام سوالات احکامتون راهم برای ایشون می فرستید بنده یه بار دیگه خودم برای همتون توضیح میدم نماز قضا برای هرکس می خواهید بخونید فقط می تونید هرنماز را برای یک نفر بخونید مثلا نمی شه نماز صبح قضا برای هم پدر. و هم مادر بخونید بلکه یک نماز صبح برای پدر و یک نماز برای مادر باید خونده بشه و مسئله بعدی اینکه برای آدم زنده نمی شه نماز قضا خونده بشه چی مریض باشه چی فلج باشه تا زنده هست نمی شه به نیت آدم زنده نماز قضا خوند و مسئله بعد هم اینکه کسی که خودش. نماز قضا داره می تونه برای دیگری نماز قضا بخونه. هرچند بهتر هست اول نماز قضای خودش را بخواند ولی شما در این یک ماه فرصت خوبی هست که به عنایت این شهید هم نماز. قضای یک ماه خودتون را بخونید و هم برای این شهید بخونید نه کار زیادی هست نه وقت زیادی می بره گاهی مدتهلی زیادی سرمون تو گوشی ها و سرگرم هستیم. خب این یه ماه کمتر بیاییم در فضای مجازی و یک خودسازی خوبی هم برا.ی خودمون انجام بدیم ان شاء الله سعی کنید در چنین کارهای شهدایی که خاص هستند حتما شرکت کنید موفق باشید یا علی مدد
⁉️ که شاید اون آقایی که توی دعای ندبه، بهتون چای تعارف کرد، امام زمان بوده باشه؟! ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
سلام چه پیام زیبایی خیلی قشنگه مجردا حتما شرکت کنید 👆 👆
بلبل محله 🌸🍃فهیمه هفده ساله بود، سال چهارم دبیرستان، صبح ها به مدرسه می رفت و عصرها به مسجد. خانم های محله را جمع می کرد و با مهربانی و کلام زیبایش آنها را راضی می کرد تا عزیزان شان را به جبهه بفرستند. 🌸🍃 به خاطر همین زبانش بود که زنان محل به فهیمه می گفتند « بلبل محله ».☺️ 🌸🍃اهل عمل بود. چرخ خیاطی را بر می داشت و می رفت مسجد کنار بقیه خواهران خیاطی می کرد برای رزمنده های خط مقدّم. دو تا النگو داشت و یک انگشتر که هدیه کرد به جبهه. 🌸🍃در نامه ای به غلامرضا می نویسد:👇 👈«دستم را از زیر چادر بیرون آوردم و یک بار دیگر برای آخرین بار به آن نگاه کردم.👁از دستم بیرونش آوردم و گفتم می‏خواهم برای جبهه بدهم.”👌  🌸🍃برادری که در دکه ایستاده بود، گفت: چیه؟ طلاست؟ و بی اختیار نوار آهنگران را پشت بلندگوی دکه گذاشت. صدای آهنگران در میدان پیچید. 🌸🍃 اما من به خاطر می‏آوردم لحظات خوشی را که برای خریدنش صرف کرده بودیم. از این مغازه به آن مغازه. 🌸🍃 مغازه‏دار وقتی آن را آورد، گفت: عقیق این انگشتر یمنی است. تو خوشحال شدی و به عنوان تنها خرید ازدواج مان آن را خریدی. می‏خواستم به آن برادر بگویم: آری طلاست. تنها خرید ازدواج مان است. می‏خواستم بگویم که خیلی دوستش دارم. می‏خواستم بگویم که چند روزی در دستم کردم که خاطره‏اش در ذهنم بماند… 🌸🍃برادر نوشت: انگشتر طلا با نگین دریافت گردید از دکه بیرون آمدم و پیش خود گفتم: یا زهرا (س) قبول کن» ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزِمان را با سَلام بَر چهارده مَعْصوم آغاز می‌کنیم 🌱اَلْسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اَللّه صل الله 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمیرَاَلْمؤمِنین 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَةُ اَلزَهْراءُ 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُسَینَ بنَ عَلیٍ سَیدَ اَلشُهَداءِ 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَ‌اَلحُسَیْنِ زینَ اَلعابِدینَ 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدَ بنَ عَلیٍ نِ اَلباقِرُ 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا جَعْفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ نِ اَلصادِقُ 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُوسَی بنَ جَعْفَرٍ نِ اَلکاظِمُ 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاعَلیَّ بنَ‌مُوسَی‌اَلرِضَا اَلمُرتَضی 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدٍ بنَ عَلیٍ نِ اَلجَوادُ 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَ مُحَمَّد نِ اَلهادی 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلعَسْکَری 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقیَةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمان وَ رَحْمَةَ اَللّهِ وَ بَرَکاتِهِ ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
[ شهادت ]🕊 مزد ڪسانے استــ🌱 ڪه در راه خدا➜ پرڪارند پس منفعل نَبــاش✨ ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
✍داشتم به موانع فکر میکردم اونقدر تعدادشون زیاد بود که انگار باید به کسی ک تو این شرایط ازدواج میکنه مدال افتخار داد...🙄 ✨با خودم میگفتم یعنی راه حلش چیه!؟🤔 جوابی جز پیدا نکردم ❗️حالا ساده زیستی یعنی چی!؟ آقا چ دلیلی داره حتما دنبال دختری باشیم که جهیزیه کامل داره؟ از نظر قیافه هم باید از تمام سلبریتی ها سر باشه!! در کنار بهترین تیپ ، چادری و باحیاهم باشه! داداش نداشته باشه ، باباش فرهنگی بوده باشه و مامانش دکتر! خودشم شاگرد اول دانشگاه!! ❗️خانم چه دلیلی داره دنبال شوهری باشی که با خونه فلان و ماشین فلان بیاد خواستگاریت! کارش رسمی و اداری باشه ! صبح میره ۲ بیاد ! شیک پوش و خوشتیپ باشه ! ورزشکار و بدنساز باشه ! باباش نظامی و مادرش فرهنگی باشه! خواهر و ترجیحا برادرم نداشته باشه! ❗️خب عزیزان من این ازدواج های چیه که تو ذهنت راه دادی❓ حالا بااین افکار میخوای ازدواج موفق داشته باشی! خب تو که هرکی رو ببینی جوابت منفیه!! دنبال از نظر همه هستی!؟ 😒 🌱دنبال کسی باش که دنبالت باشه💕 دوسش داشته باشی دوست داشته باشه❤️ 🌷از هرنظر برات دلنشین باشه و براش دلنشین باشی 🍃کسی که بتونید به پای هم بسوزید و ❤️ ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
AUD-20201211-WA0039.mp3
7.39M
👌👌👌 🔻نذر کن به امام زمان سلام الله علیه خدمت کنی تا مشکلات خودت حل شود. 🎙مرحوم آیت الله شیخ محمود " رضوان الله علیه " ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. وصف زنان شجاع و دلیر فهیمه و همسر شهیدش ✨ ا ﷽ ا ✨ 🥀 🕊 📜 این نامه های عاشقانه💕، سند جنگ است 💍دوران عقد 💞ب رای غلامرضا که در جبهه بود 📃نامه می نوشت زمان هایی که  به او پیشنهاد می دادند شرایط 📞تلفن کردن هم مهیاست و می توانی با غلامرضا صحبت کنی، می گفت:👇 🍃 « ».🍃 📑 نامه نگاری می کرد تا یادداشت های💓 و عارفانه او و همسرش برای نسل های بعد که جنگ را نمی بینند بماند. 👈 🧕می دانست که نوشته های شان برای زوج های جوان فردا راهگشاست. 🍃از هم می خواست که دست به قلم شود و بنویسد: ❣« خوبم! 🖊نوک قلمت را تیز کن ... ✍ بنویس که امروز روز نوشتن است و چه شایسته که مرکبت یاوران و دوستانت می باشد 🖌بنویس که هیچ مرکبی را جز آن، توان ثبت آن لحظه نیست و بنویس که تو امروز تاریخ را می نویسی و برو محکم برو که امروز تو را می سازی. » 📝 در یکی از نامه هایش به غلامرضا می نویسد: ✨« تصمیم گرفتم به جای شرح هفته ای که گذشت از قران آیه ای, از نهج البلاغه حکمتی و از مفاتیح دعایی و از احادیث حدیثی را یادداشت کنم…»✨ 💝انگار می دانست که هر بار به چه چیزی نیاز دارد همان را می نوشت و می فرستاد و غلامرضا با خواندن این نامه ها آرام تر و دلگرم ترمی شد و استواردر مسیر حق و جهاد. 🖌زمانی هم که از بر می گشت وقایع و خاطرات جبهه را از او می پرسید و یادداشت می کرد.- 📖 🍃برای 🌹همسرش سفید پوشید🍂 🧕 هنرمندانه از الفاظ استفاده می کرد و ارتباطش با همه خوب بود و تاثیر ایمان، نفوذ کلامش را دو چندان می کرد.😍 🍂آخرین امتحان دبیرستان بود که خبر شهادت را آوردند. 🕊 😔خواب تعبیر شده بود ، حین پاکسازی مین های به جا مانده از عملیات آزاد سازی خرمشهر بر اثر انفجار مین به 🥀رسید. 🔰وقتی پیکر متلاشی اش را آوردند حلقه💍 تاریخی ازدواج شان سالم مانده بود در انگشت اش. 🕊هنگام تدفین در قطعه ۲۶ بهشت زهرا(س) با صلابت سخن می گفت: « خدایا! ها که رفتند، ☀️ خورشید را برای ما نگه دار… این ختم نیست که آغاز است ، راهی که همسرم آن را پیمود…» ❇️تا یک سال برای 🥀 همسرش💔 سفید پوشید، می گفت: « اگر همسرم غیر از رفته بود آن وقت بود که می کردم
🌹 خیلی پسر خوبی بود. پسرم بود. داداشم بود. رفیقم بود. وقتی رفتیم سوریه وسایلش را تحویل بگیریم. حرم حضرت رقیه رفتم و درست همان‌جایی که مجید در عکس‌هایش نشسته بود، نشستم و درد و دل کردم. گفتم هر طور که با حضرت رقیه درد و دل کردی حرف من همان است. اگر دوست داری گمنام و جاویدالاثر بمانی حرفی نمی‌زنیم. هر طور که خودت دوست داری حرف ما هم همان است. 🌷 از وقتی شهید شده خیلی‌ها خوابش را می‌بینند. یک‌بار پیرزنی بی‌هوا آمد خانه ما و گفت شما پدر مجید هستید؟ من هم گفتم بله. گفت من مشکل سختی داشتم که پسر شما حاجتم را داد. من فقط یک‌بار خواب مجید را دیده‌ام. خواب دیدم یک لباس سفید پوشیده است. ریش‌هایش را زده است و خیلی مرتب ایستاده است. تا دیدمش بغلش کردم و تا می‌توانستم بوسیدمش. با گریه می‌گفتم مجید جانم کجایی؟ دلم می‌خواهد بیایم پیش تو. حالا هم هیچ‌چیز نمی‌خواهم اگر روی پا ایستادم و هستم به خاطر دخترهایم است؛ اما دلم می‌خواهد بروم پیش مجید. بدجوری دلم برایش تنگ‌شده است.» 🌷 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
و_سه و ( رمان بسیار جالب همراه با احادیث )👌 داستان محمد مهدی 👇👇👇
63 🔰 خیلی از درون خوشحال بودم ، اصلا نتونستم جلوی خودمو بگیرم و خنده روی لبهام نشست تا خانم معلم من رو صدا کرد، بلند شدم ، آماده بودم آماده بودم برای اینکه خانم معلم کادو رو به من بده دستهاش رو آورد جلو کادو رو به من داد و گفت: 👌 پسر عزیزم جان، شما و ساسان جان بهترین جواب ها رو دادین اما از اونجایی که شما و ساسان جان دوست های خیلی خوبی با هم هستین ، این جایزه رو شما به اقا ساسان بده که جوابش از نظر من بهتر بود من میخوام شما جایزه رو به ساسان بدی ، بیا عزیزم!!! حالا قیافه ساسان دیدنی بود! از ذوف زیاد به نفس زدن افتاد !!! ✅ این حرفها رو که شنیدم، کمی جا خورم ، نمی تونم بگم زیاد ناراحت شدم ، نه چون واقعا ساسان رو هم دوست داشتم و دلم میخواست اون هم برنده بشه ولی هر کسی تو هر سن و سالی دوست داره خودش برنده بشه اما من با همون حالت خنده ، جایزه رو گرفتم و دو دستی تقدیم ساسان کردم و بهش گفتم مبارکت باشه بهترین دوست من! ✳️ ساسان هم با ذوق زیاد جایزه رو از من گرفت و از خانم معلم تشکر کرد و جایزه رو سریع گذاشت روی میز و من رو از ته دل بغل کرد و گفت از تو هم ممنونم که همیشه کمکم می کنی ⏺ خانم معلم که داشت این صحنه ها رو می دید رو به بچه های کلاس کرد و گفت حالا همه برای و ساسان دست بزنین!! 💠 اینقدر این ماجراها سریع گذشت که ما اصلا نفهمیدیم کی زنگ خورد! ساسان جایزه رو بدون اینکه باز کنه گذاشت تو کیفش و با هم رفتیم زنگ تفریح الان دیگه منم خوشحال بودم از اینکه جایزه به ساسان رسیده بود هرچی باشه اون بیشتر به این روحیه گرفتن نیاز داشت من بالاخره پدرم و مادرم برام زیاد کادو میخرن برای این چیزها، اما ساسان با اون وضع خانوادش خیلی بیشتر از من به جایزه نیاز داشت تا بتونه با ذوق و شوق بیشتر مسائل دینی رو یاد بگیره 🔰 تو زنگ تفریح باز بهش تبریک گفتم ولی هنوز برام جای سوال بود که واقعا جواب این سوال رو ساسان از کجا گرفته بود؟ آیا تو کتابی خونده بود؟ یا تو تلویزیون شنیده بود؟ یا مادرش بهش گفته بود؟؟؟ اما چون می دونستم ناراحت میشه، ازش سوال نکردم ❇️ زنگ آخر خورد و طبق معمول باباهادی اومد دنبال من و قبلش هم ساسان با مادرش رفته بود من تو ماشین مدام به فکر ماجرای امروز بودم و اصلا حرف نمی زدم تا اینکه پدرم گفت ... ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی
64 🔰 تا اینکه پدرم گفت چه خبر از مدرسه؟ چه خبر از جواب سوال خانم معلم؟ 🌀 گفتم باباجون من و ساسان بهترین جواب ها رو دادیم، خانم معلم هم یک دونه جایزه در نظر گرفته بود ، گفت که جواب ساسان بهتر بود و جایزه رو به ساسان داد ✳️ بابا هادی : پس بگو ، پس برای همین ناراحتی! چون جایزه رو نگرفتی ناراحتی!!! 💠 گفتم نه باباجون ، نه ، اتفاقا جایزه به دست من به ساسان داده شد، اما دوتا سوال عجیب منو درگیر کرده یکی اینکه ساسان اون جواب رو از کجا گرفت دوم این که واقعا جواب من بهتر بود، خود خانم معلم هم فهمید، اما چرا جایزه رو به ساسان داد؟؟ من فقط جواب همین دوتا سوال رو میخوام، وگرنه جایزه رو که من خودم چندبار تو مدرسه گرفتم ✅ باباهادی: آره، درسته ، چرا از خودساسان نپرسیدی جواب رو چطور پیدا کرد؟ 💠 گفتم آخه دیدم ناراحت میشه، نپرسیدم ،بنده خدا اینقدر از گرفتن جایزه ذوف داشت که دیگه نخواستم با این سوالات، ناراحتش کنم 🔰 سر ناهار ، مامان جون هم همین سوال بابا رو از من پرسید من براش توضیح دادم و گفتم که خانم معلم جواب ساسان رو بهتر تشخیص داد 🌀 یه مرتبه مامان گفت، پس جایزه به ساسان رسید! اما همینکه خانم معلم جایزه رو از طریق شما به ساسان داد، خودش کلی ارزش داشت ❇️ من با تعجب به مامان گفتم شما از کجا می دونید؟ شما از کجا خبر دارید؟ بابا که وقتی اومد خونه چیزی به شما نگفت شما از کجا می دونید من جایزه رو به ساسان دادم؟؟؟ 🔰 مامان جون یه نگاه همراه با لبخندی به بابا زد و گفت... ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا