eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
37.6هزار دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
10.8هزار ویدیو
108 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. خادم کانال 👇👇 @labaikya_mahdi_313 تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 پیامبر مهربانیها (ص) ❤ ‌ ❤ هديه شوهر به #همسر خود، از عوامل افزايش پاكدامنی زن است. 🌸 ‌ 📚من لايحضر، ج ۴، ص ۲۸۱ ‌ 💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇 @shahid_hadi124
غربت هیچ کسی مثل تو #مولی نشود مرهم زخم دلت #زخمِ زبان ها نشود #جگرت سوخته از زهر و #دلم می سوزد جگر سوخته با #خنده مداوا نشود.... به لب تشنه ی تو #همسر تو می خندید طعنه می زد که دگر #ابن_رضا پا نشود. 😔 #الا_لعنه_الله_علی_القوم_الظالمین #آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان💔 🍃🌹🍃🌹 @shahid_hadi124
🌷 شهید مدافع حرم محمد بلباسی 🔹محمد بلباسی متولد ۱۳۵۸ از شهرستان بود که در روز ۱۷ اردیبهشت ۹۵ در سوریه طی محاصره گروهک‌های تکفیری به شهادت رسید🕊؛ از این شهید ۴ فرزند به یادگار مانده که فرزند چهارم او شش ماه از شهادتش🌷 به دنیا آمد 🔹این شهید قائمشهری مسئول اردویی کربلای مازندران بود و در ایام مختلف سال، در مناطق محروم کشور🇮🇷 به می‌رفت و در خدمت رسانی به مردم مناطق کم‌برخوردار🏚 شرکت می‌کرد. 🔹محسن بهاری مدافع حرم مازندرانی که درحماسه خان طومان حضور داشت، نحوه شهید بلباسی را اینگونه روایت می‌کند: 👈شهید کابلی با اصابت خمپاره💥 به رسید. 🔹 که در مناطق عملیاتی راهیان نور همیشه با او بود، رفت که شهید کابلی را بیاورد، شهید بریری🕊 هم برای کمک به بلباسی رفت تا در میان تیر و ترکش تنها نباشد🚫. 🔹وقتی پیکر کابلی⚰ را روی ماشین 🚐گذاشتند، با هر دو را از پشت زدند😭. شهید بلباسی را اگر ببینید صاف دراز کشیده و پشت سرش جاری شد. 🔹این‌ها واقعا مردانه ایستادند✊. من خط به خط عقب می‌آمدم و این قضایا بودم 🔹محبوبه بلباسی شهید محمد بلباسی حدود یک سال بعد از شهادت🌷 همسر خود در می‌گوید: اگر باز هم به فروردین ماه ۹۵ برگردیم باز هم خودم کیف سفرش💼 را می‌بندم و باز هم خودم از زیر قرآن📖 عبور می‌دهم تا به این راه برود، زیرا راهی که رفت بود. 🌷 @shahid_hadi124
❣🌟❣🌟❣🌟❣ 💞این داستان #افسانه نیست 💖#روایت دخترشهید #مهدی_قاضی_خانی .... ❤️#یک‌ مقنعه با تمثیل پدرشهید 💚امروز برای کاری سرزده رفتم مدرسه نهال خانوم که نهال رو ازمدرسه بیارم ، 💜یهو دیدم تمثیل شهید قاضی خانی روی مقعنه‌ی نهاله گفتم: 💞نهال چرا عکس بابارو زدی به مغنه ات⁉️ با ناراحتی😔 ودرحالی که اشک توچشماش😭 جمع شده بود، 💔گفت: آخه بچه ها هی میگن: توبابا نداری‼️ 💞عکس بابا رو زدم تا ببینن منم😊 بابا دارم گفت: مامان نمیدونی تو کتابم هم عکس بابا رو زدم ... ❤️به نظر شما!؟ من حرفی برام می مونه که به نهال بگم ⁉️ 💞راوی #همسر شهید مهدی قاضی خانی #عشق_قیمت_نداره #شهید_مهدی_قاضی_خانی #لطفا_با_وضو_وارد_شوید #با_ذکر_یک_صلوات 💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇 @shahid_hadi124
🚨 افطاری مورد علاقه‌ی 💠 رهبر انقلاب نقل می‌کنند ۱۳۹۰(قمــری) در زندان از راه رسید. با فرا رسیدن این ماه، دلم غرق شادی شــد؛ چون از کودکی این ماه را دوست می‌داشتم. هنگام افطار فرا رسید، اما چیزی برای من نیاوردند. نماز را خواندم. لحظات شادی‌آور سر سفره افطار در کنار خانواده، با که در برابر ما می‌جوشید، در خاطرم گذشت. خوردنی‌های سبک مخصوص افطار را به یاد آوردم؛ بویژه مختص خود را(غذای معروف مشهدی‌ها که ظاهراً مختص خود آنها است) به یاد آوردم؛ که از هر غذایی برای افطار، آن را بیشتر دوست می‌داشتم. این «ماقوت» از آب و نشاسته و شکر تهیه می‌شود و به شیوه خاصی آن را می‌پزند. من نیز در پختن آن، همانند پختن سایر غذاها، بخوبی وارد است. ناگهان به خود آمدم و از خداوند مغفرت طلبیدم. شاید این گرسنگی بود که خاطرات یاد شــده را در ذهنم برانگیخت. شاید تنهایی بود. به هر حال باید صبر کرد. نیم ساعت پس از مغرب، یک فنجان چای به دست آوردم. مدتی بعد شــام آوردند، که به خاطر نامرغوبی، دل بدان رغبت نمی کرد. اما قدری از آن را خوردم و بقیه را برای سحری گذاشتم. در سحر هم مابقی آن را با اکراه خوردم، زیرا این غذا از اصل نامطبوع بود و بعد از مانده شدن نیز نامطبوع‌تر شده بود. نخستین روز بر این منوال گذشت. ، نگهبــان اطلاع داد که چیزی برای شــما فرستاده شــده. آن را گرفتم و باز کردم، دیدم انواع غذاهایی که در افطار به آنها میل دارم، در چند بشقاب برایم فرستاده شده اســت. این غذاها برای چند نفر کافی بود. همسرم آن را آماده ساخته بود و توانسته بود به برساند. همچنین در همان روز، از منزل برایم وســایل تهیه و صرف چای آوردند. لذا افطاری خوشــمزه و مطبوعی بود که به قــدر کفایت از آن برداشتم و باقی را برای زندانیان فرستادم. این کار هر روز تکرار شد.  📙 کتاب خون دلی که لعل شد ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
⚡﷽⚡ 👈به دمشق که رسیدم، رفتم حرم بی بی علیهاالسلام. وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچه‌ها آمد پیشم و گفت: " و شهید حججی امده‌ان سوریه. الان هم همین جا هستن. توی حرم." ⚡ من را برد پیش پدر محسن که کنار ایستاده بود. پدر محسن می دانست که من برای پسرش رفته بودم.😓 تا چشمش به من افتاد، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن آوردی?" 💢نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر را تحویل داده‌اند? بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند? بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند?😭 ⚡گفتم: "حاج‌آقا، مقر حزب الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش." گفت: "قسمت میدم به بی‌بی که بگو." التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.😞 💢دستش رو انداخت میان شبکه‌های ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارموش رو برام آوردی، راضی ام."💝 💢وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم: "حاج‌آقا، سر که نداره!بدنش رو هم مثل علی اکبر علیه السلام اربا اربا کرده ان."😭 💥هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: "بی بی جان، این هدیه را از من قبول کن!"💙. ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
💢قبل از شروع مراسم علی آقا نگاهی به من کرد و گفت: شنیدم که عروس هرچه از بخواهد، اجابتش حتمی است☺️ گفتم: چه آرزویی داری؟ 💢در حالی ‌که چشمان را به زمین دوخته بود، گفت: اگر علاقه‌ای به من دارید💞 و به خوشبختی من می ‌اندیشید، لطف کنید از خدا برایم بخواهید 💢از این جمله تنم لرزید😔 چنین آرزویی برای یک در استثنایی‌ ترین روز زندگی‌ اش بی نهایت سخت بود. سعی کردم طفره بروم؛ اما قسم داد که در این روز این دعا را در حقش بکنم🤲 ناچار قبول کردم 💢هنگام جاری شدن هم برای خودم و هم برای علی طلب شهادت کردم🌷 و بلافاصله با چشمانی پر از نگاهم را به علی دوختم😢 آثار خوشحالی در چهره‌اش آشکار بود 💢مراسم ما در حضور شهید آیت ‌الله مدنی و تعدادی از برادران پاسدار برگزار شد. نمی‌دانم این چه رازی است که همه پاسداران این مراسم و داماد و آیت ‌الله مدنی همگی به فیض نائل شدند🕊 🔰عروس نیز به جمع آسمانی شان پیوست(چند روز پیش خاکسپاری همسر بزرگوار شهید تجلایی🌷 بود) راوی: فاتح سوسنگرد (خانم نسیبه عبدالعلی زاده) 💓 ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
حواسمون باشه تو زمان مجردی داریم چیکار می کنیم.🙂 از هر دستی بدی از همون دست میگیری ...😉 ●اگه به نگاه کردی ؛👀 ●اگه با نامحرم چت کردی ؛💬 ●اگه بهش لبخند زدی ؛ 😁 پس بپذیر که آیندت هم این کارارو انجام بده!!! .🙃. زمان مجردی امتحان بزرگی برای انسانه .... شاید خدا میخواد ببینه چیکار میکنی که به نسبت تلاش و عملت روزیت کنه !. حواست باشه . . . . ●شاید یه لبخند؛ . ●شاید یه نگاه حرام؛ ●شاید یه چت ؛ یه دایرکت ؛ ازدواجت رو به تاخیر بندازه .... شاید لیاقت داشتن همسر خوبی که خدا برات مقدر کرده بوده رو با همین اشتباهات از دست بدی ...😊
⛔️ آزردن همسر، مانع پذیرش نماز! 💚 رسول اعظم(ص): کسی که خود را بیازارد؛ و «اعمال نیک» او مورد الهی قرار نمی گیرد؛ مگر آنکه به او بپردازدو را جلب کند، گرچه همیشه «روزه دار»باشد. والبته شوهر نیز دارای همین نوع عقب است ، ودرصورتی که همسر خویش را ؛ وبه او روا دارد. 📚وسایل الشیعه،ج۱۴،ص۱۱۶ 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124