سَلـٰامبَـرابراهـیم❀.•
[بسم رب العشق] سالروز ولادت پر برڪت شهید مفقودالجسم، میهمان سفرهی بی بی فاطمهی زهرا "س" شهید ابراه
تعداد صلوات ختم شده : 31730
تعداد زیارت عاشورای تلاوت شده: 48
.
رفقا؟!
اینتعدادصلواتو زیارت عاشورا
به نظرتون ڪمنیست واسهداداشابراھیم؟!
ماڪهجز رو سیاهےچیزینداریمبراشون😞
لااقلبااینڪار ارادتمونروبهشوننشونبدیم
اینمبگمتافردا شب وقتهستبرایانجامختمهایے
ڪهبرداشتید ♥️:)
پسبسماللهعاشقاۍداداشابراهیم...
سَلـٰامبَـرابراهـیم❀.•
روزی حلال پیامبر اعظم"ص" می فرمایند:《فرزندانتان را در خوب شدنشان یاری کنید، زیرا هر که بخواهد می تو
ورزش باستانی
اوایل دوران دبیرستان بود که ابراهیم با ورزش باستانی آشنا شد.او شب ها به زورخانه حاج حسن می رفت.حاج حسن توکل معروف به حاج حسن نجار،عارفی وارسته بود.او زورخانه ای نزدیک دبیرستان ابو ریحان داشت.ابراهیم هم یکی از ورزشکاران این محیط ورزشی و معنوی شد.حاج حسن ،ورزش را با یک یا چند آیه قرآن شروع می کرد،سپس حدیثی میگفت و ترجمه میکرد. بیشتر شبها ابراهیم را می فرستاد وسط گود، او هم در یک دور ورزش، معمولاً یک سوره قران ،دعای توسل و یااشعاری در مورد اهل بیت می خواند به این ترتیب به مرشد هم کمک میکرد .از جمله کارهای مهم در این مجموعه این بود که؛ هر زمان ورزش بچه ها به اذان مغرب می رسید بچه ها ورزش را قطع می کردند و داخل همان گود زورخانه، پشت سر حاج حسن نماز جماعت می خواندند.به این ترتیب حاج حسن در آن اوضاع قبل از انقلاب، درس ایمان و اخلاق را در کنار ورزش به جوان ها میآموخت .فراموش نمی کنم یکبار بچه ها پس از ورزش در حال پوشیدن لباس و مشغول خداحافظی بودند، یکباره مردی سراسیمه وارد شد! بچه خردسالی را نیز در بغل داشت. رنگی پریده و با صدایی لرزان گفت: حاج حسن کمکم کن ،بچه ام مریضه، دکترا جوابش کردند، داره از دستم می ره ،نفس شما حقه تو رو خدا دعا کنید تو را خدا...بعد شروع به گریه کرد. ابراهیم بلند شد و گفت: لباساتون را عوض کنید و بیائید توی گود. خودش هم آمد وسط گود آن شب ابراهیم در یک دور ورزش،دعای توسل را با بچه ها زمزمه کرد. بعد هم از سوز دل برای آن کودک دعا کرد.آن مرد هم با بچه اش در گوشه نشسته بود و گریه می کرد.دو هفته بعد حاج حسن بعد از ورزش گفت: بچه ها روز جمعه ناهار دعوت شدید! با تعجب پرسیدم: کجا؟! گفت: بنده خدایی که با بچه مریض آمده بود ،همان آقا دعوت کرده، بعد وی ادامه داد الحمدالله مشکل بچه اش برطرف شده ،دکتر هم
گفته بچه ات خوب شده ،برای همین ناهار دعوت کرده. برگشتمو ابراهیم را نگاه کردم مثل کسی که چیزی نشنیده، آماده رفتن می شد. اما من شک نداشتم، دعای توسلی که ابراهیم با آن شور و حال عجیب خواند کار خودش را کرده. بارها می دیدم ابراهیم، با بچه هایی که نه ظاهر مذهبی داشتند و نه به دنبال مسائل دینی بودن رفیق می شد. آنها را جذب ورزش می کردو به مرور به مسجد و هیئت میکشاند. یکی از آنها خیلی از بقیه بدتر بود همیشه از خوردن مشروب و کارهای خلافش ی گفت :اصلاً چیزی از دین میدانست. نه نماز و نه روزه، به هیچ چیز هم اهمیت نمی داد. حتی میگفت :تا حالا هیچ جلسه مذهبی یاهیئت نرفتهام.به ابراهیم گفتم آقا ابرام این ها کی هستند دنبال خودت می یاری؟!با تعجب پرسید:چطور،چی شده؟!گفتم: دیشب این پسر دنبال شما وارد هیئت شد. بعد هم آمد و کنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت میکرد، از مظلومیت امام حسین "ع" و کارهای یزید می گفت.این پسر هم خیره خیره و با عصبانیت گوش می کرد .وقتی چراغ ها خاموش شد، به جای اینکه اشک بریزه ،مرتب فحش های ناجور به یزید میداد؟! ابراهیم داشت با تعجب گوش می کرد. یکی دفعه زد زیر خنده، بعد هم گفت: عیبی نداره، این پسر تا حالا هیئت نرفته و گریه نکرده، مطمئن باش با امام حسین "ع" که رفیق بشه تغییر می کنه.ما هم اگر این بچهها را مذهبی کنیم هنر کردیم. دوستی ابراهیم با این پسر به جایی رسید که همه کارهای اشتباهش را کنار گذاشت.او یکی از بچههای خوب ورزشکار شد. چند ماه بعد در یکی از روزهای عید همان پسر را دیدم، بعد از ورزشی جعبه شیرینی خرید و پخش کرد. بعد گفت: رفقا من مدیون همه شما هستم ،من مدیون آقا ابرام هستم .از خدا خیلی ممنونم .اگر با شما آشنا نشده بودم معلوم نبود الان کجا بودم و... . ما هم با تعجب نگاهش میکردیم. با بچهها آمدیم بیرون توی راه به کارهای ابراهیم دقت می کردم .چقدر زیبا یکی یکی بچهها را جذب ورزش می کرد .بعد هم آنها را به مسجد و هیئت می کشاند و به قول خودش میانداخت تو دامن امام حسین "ع".
یاد حدیث پیامبر به امیرالمومنین" ع" افتادم که فرمودند: یا علی، اگر یک نفر به واسطهٔ تو هدایت شود از آنچه آفتاب بر آن می تابد بالاتر است. از دیگر کارهایی که در مجموعه ورزش باستانی انجام میشد این بود که بچه ها به صورت گروهی به زور خانه های دیگر می رفتند و آنجا ورزش می کردند یک شبِ ماه رمضان ما به زور خانه ای در کرج رفتیم.
#ادامهدارد...
#برادرشھیدمابراھیم
برگرفته ازکتاب#سلامبرابراهیم1
@shahid_hadi99
「♥️ بہ نیت دوست شھیدم مےخوانـم」
.
بِسمِاللهِالرَّحمٰـنِالرَّحیـم
اِلٰھی عَظُمَ البَلاء وَ بَرِحَ الخَفاء وَنڪَشَفَ الغِطاء وَ انقَطَعَ الرَجاء
وَضٰاقَتِ الاَرضُ وَمُنِعَـتِ السَماء وَاَنتَ المُستَعٰـانُ وَاِلَیڪَ المُشتَڪٰی وَ عِلَیڪَ المُعَـوَلُ فیٖ شِدَةِ وَالرَخـاء
اَللھُمَ صَـلِ عَلـٰی مُحَّمَد و آلِ مُحَّمَد
اولِی الاَمـرِ الَذیٖنَ فَرَضتَ عَلَینـٰا طاعَتھُم
وَعَرَفتَنـٰا بِذٰلِڪَ مَنزِلَتَھُم
فَفَــرِّج عَنـٰا بِحَقِھِم فَرَجاً عٰاجِلاً قَریبا ڪَلَمحِ البَصَر اَو هُـوَ اَقـرَب
یـٰامُحَّمَدٌ یـٰاعَلی یـٰاعَلیٌ یـٰامُحَّمَد اِڪفیٰانی فَاِنَڪُمـٰا ڪافیٖان وَانصُرانی فَاِنَڪُمـٰا ناصِران
یـٰامَولانٰا یـٰاصاحِبَالزَّمان
اَلغَوث اَلغَوث اَلغَوث
اَدرِڪنیٖ اَدرِڪنیٖ اَدرِڪنیٖ
اَلسـاعَة اَلسـاعَة اَلسـاعَة
اَلعَجَل اَلعَجَل اَلعَجَل
یـٰا اَرحَمَ الرّاحِمیـٖن بِحَقِّ مُحَّمَدِ وَآلـِهِ الطٰاهِرین
.
๑🌻.⇝|@shahid_hadi99
Γ•.🕌|
اول صبح سلامے بدهیم خدمت ارباب 🖤✋🏻
السلام علےٰ ساڪن ڪربلا .....
"السلام علے الحسین و علے ، علے بن الحسین
و علے اولاد الحسین و علے اصحاب الحسین "
🕊^@shahid_hadi99••
••📿••
{دعای روز نهم ماه رمضان ♥️}
•↺ بسم الله الرحمن الرحیم
❁°اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِے فِيهِ نَصِيبا مِنْ رَحْمَتِكَ الْوَاسِعَةِ،
وَ اهْدِنِے فِيهِ لِبَرَاهِينِڪَ السَّاطِعَةِ، وَ خُذْ بِنَاصِيَتِے إِلَے مَرْضَاتِڪَ الْجَامِعَةِ بِمَحَبَّتِڪَ يَا أَمَلَ الْمُشْتَاقِينَ.
❁°خدایا براے من در این ماه بهره اے از رحمت گسترده ات قرار ده،
و به جانب دلایل درخشانت راهنمایے ڪن، و به سوے خشنودے فراگیرت متوجه ڪن به مهرت اے آرزوے مشتاقان.
#ماهِ_مهمانے 🌙
↴🍃✨
@shahid_hadi99
『🕊』
.
.
سحر روزنهم روضہ چنین باید خواند
وعده آب بہ حرم داد ولے حیف نشد
#یاساقیالعطشان
سَلـٰامبَـرابراهـیم❀.•
『🕊』 . . سحر روزنهم روضہ چنین باید خواند وعده آب بہ حرم داد ولے حیف نشد #یاساقیالعطشان
بــر سـيـنـه قــرار دل تـبـدار نيـامد
بر حضرت ارباب «سپهدار» نيامد
هر روز نهم ذكر لب شيعه همين است
«ای اهـل حـرم ميـر و علمـدار نيـامـد»
#مجنونالعباس ♥️
tahdir 09.mp3
4.17M
🌙#ویژهبرنامهماھمبارڪرمضان
تلاوت هرروز یڪ جزء از قرآن ڪریمـ📖
[• #جزءنهم•]
#ماهمھمانے
@shahid_hadi99
『😞』
.
.
ای جوانِ عزيز كه به دنبال سير و سلوکـ
مۍباشى تو هنوز با پدر و مادرت تند
هستـے به ديگران پرخاش مىكنى آنوقت
انتظار دارۍ سالک الى اللھ هم بشوى؟!
-آیتـاللھفاطمـےنیا (:
YEKNET.IR - ah karbala - hosein taheri 13 azar 1397.mp3
6.57M
آھ ڪربلا؛ دلمتنگته...💔Γ
#نوایعاشقی
#حسینطاهری
سَلـٰامبَـرابراهـیم❀.•
ورزش باستانی اوایل دوران دبیرستان بود که ابراهیم با ورزش باستانی آشنا شد.او شب ها به زورخانه حاج حس
ورزش باستانی
آن شب را فراموش نمی کنم .ابراهیم شعر میخواند .دعا می خواندو ورزش می کرد. مدت طولانی بود که ابراهیم در کنار گود مشغول شنای زورخانهای بود.چند سری بچه های داخل گود عوض شدنداما ابراهیم همچنان مشغول شنا بود. اصلا به کسی توجه نمی کرد.پیرمردی در بالای سکو نشسته بود وبه ورزش بچه ها نگاه می کرد .پیش من آمد، ابراهیم را نشان دادبا ناراحتی گفت :آقا، این جوان کیه؟! گفتم: چطور مگه!؟گفت:《من که وارد شدم ایشان داشت شنا میرفت. من با تسبیح ،شنا رفتنش را شمردم تا الان هفت دور تسبیح رفته یعنی هفتصدتا شنا! تورو
خدا بیارش بالا الان حالش بهم می خوره .وقتی ورزش تمام شد ابراهیم اصلاً احساس خستگی نمی کرد. انگار نه انگار که چهار ساعت شنا رفته! البته ابراهیم این کارها را برای قوی شدن انجام می داد همیشه می گفت: برای خدمت به خدا و بندگانش باید بدن قوی داشته باشیم. مرتب دعا می کرد که: خدایا بدنم را برای خدمت کردن به خودت قوی کن. ابراهیم در همان ایام یک جفت میل و سنگ بسیار سنگین برای خودش تهیه کرد. حسابی سر زبان ها افتاده و انگشت نما شده بود .اما بعد از مدتی دیگر جلوی بچه ها چنین کارهایی را انجام نداد! می گفت:این کارها عامل غرور انسان می شه.می گفت: مردم به دنبال این هستند که چه کسی قوی تر از بقیه است .من اگر جلوی دیگران ورزشهای سنگین را انجام دهم باعث ضایع شدن رفقایم می شوم در واقع خودم را مطرح کرده ام و این کار اشتباه است.بعد از آن وقتی میانداره ورزش بود و می دید که شخصی خسته شده و کم آورده ،سریع ورزش را عوض میکرد.اما بدن قوی ابراهیم یکبار قدرتش را نشان داد و آن ،زمانی بود که سید حسین طهامی قهرمان کشتی جهان و یکی از ارادتمندان حاج حسن به زورخانه آمده بود و با بچهها ورزش میکرد.
#ادامهدارد...
#برادرشھیدمابراھیم
برگرفته ازکتاب#سلام برابراهیم1
@shahid_hadi99