eitaa logo
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
118 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
2.8هزار ویدیو
7 فایل
اینجامحفل آسمانی شهیدیست که در سالروز تولدخودوهمزمان با ایام فاطمیه در۳فروردین۱۳۹۴درعراق به شهادت رسید. 👇🌹👇 #جهت_تبادل.. @ahmadmakiyan14 #یازهرا‌...🌹 #کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊 🍃🌹 @shahid_hadi_jafari65🌹🍃 #لبیک_یاحسین...🌴
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
#کتاب_هوری🌹🍃 #زندگی_نامه_و_خاطرات : #سردار_شهید_سید_علی_هاشمی 🌷🕊 فصل چهارم ..( قسمت ششم)🌹🍃 🌷🕊ب
🌹🍃 : 🌷🕊 فصل چهارم ..( قسمت آخر)🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 پس از سوم خرداد و آزاد سازی خرمشهر از مقام های بالای سپاه دستور انحلال واحدها و تیپ ها رسید بعضی تیپ ها از جمله امام حسن (علیه‌السلام) که فرمانده اش حسین کلاه کج و تیپ ۳۷ نور و چند یگان دیگر منحل شدند. علی هاشمی خیلی از انحلال ناراحت داشت. حق داشت تیپ ۳۷ نور در سال های اول جنگ خدمات زیادی انجام داد و عملیات های موفقیت آمیز بسیاری علیه دشمن به ثمر رساند بچه ها از اینکه می دیدند، تیپ ما پس از آن همه زحمت صادقانه در آن شرایط سخت منحل شده خیلی افسوس می خوردند مدتی بعد از مرکز به حاجی ابلاغ کردند که سپاه سوسنگرد را تحویل بگیرد حمیدیه بستان، هویزه و کل هور زیر نظر سپاه سوسنگرد قرار گرفت. سپاه سوسنگرد در محل ساختمان ساواک مستقر بود. در زمان شاهو قبل از انقلاب، ساواک در سوسگنرد نفوذ و حضوری بسیار قوی داشت. آن ها کوچک ترین تحریکات را نابود می کردند اما حالا همان ساختمان شده بود مرکز مقاومت. حاجی از این مسئولیت ناراحت بود علت اصلی ناراحتی او این بود که نه تنها از جبهه دور شده بلکه می دانست بچه های خوبی که در این مدت با او رشد کرده بودند به زودی و به همین دلیل از او جدا می شوند. حاجی نیروهای ورزیده ای را از ابتدای جنگ جذب کرده و پرورش داده بود خیلی کم پیش می آمد که این نیروها از هم جدا شوند برای همین اولین کاری که کرد جلوی پراکنده شدن نیروهایش را گرفت. سپاه سوسنگرد بعد از عملیات آزاد سازی خرمشهر دیگر خط نبرد نداشت طبیعی بود که بچه ها بروند جایی که خط مقدم باشد. ولی حاج علی با جاذبه خاص خودش که جاذبه ای معنوی بود بچه ها را نگه داشت و پایبند کرد یک بار مسئولیتی به من پیشنهادی شد حاجی من رو کشید و گفت: علی ناصری اگر می خواهی بروی جای دیگر من برایت امضا می کنم که بروی عیبی ندارد ولی بدان من اگر تنها هم شوم می مانم. می دانستم حاجی حرفی رو که می زنه به آن عمل می کنه وقتی این طور گفت دیرگ نتوانستم تنهایش بگذارم بنابراین همان جا ماندم و در سازماندهی دبیرخانه و اطلاعات سپاه سوسنگرد با حاجی همکاری کردم مشکلات زیاد بود اوضاع سپاه سوسنگرد با حاجی همکاری کرد.م. مشکلات زیاد بود. اوضاع سپاه سوسنگرد نا به سامان بود شهر تازه آراد شده بود و هنوز کامل پاک سازی نشده بود. مردم کمک م داشتند به خانه و زندگی شان بر می گشتند منافقین هم در شهر ترد داشتند در سپاه سوسنگرد هم فقط هشت نفر از بومی های خود منطقه مانده بودند که اصلا روحیه خوبی نداشتند. بومی های منطقه به دلیل رفتار تبعیض آمیز مسئولان قبلی از فرماندهان و مدیران شهری دل خوشی نداشتند و ما را از خودشان نمی دانستند. اما حاجی کسی نبود که این مسائل زمین گیرش کند. خودش عرب زبان بود و احساس می کرد با مردم سوسنگرد اشتراکات فرهنگی بسیاری دارد برای همین می خواست ارتباط صمیمانه و دوستانه ای با مردم برقرار کند و اعتماد آنان را به سپاه جلب کند با بزرگان طوایف و شیوخی که مورد احترام مردم بودند ولی به جهت بعضی رفتارهای نادرست قبلی جنگ را رها کرده بودند دیدار کرد و به آنان مسئولیت سپرد تا ما را از خودشان بدانند و سرنوشت جنگ برایشان اهمیت یدا کند. بعضی دیدارها ازقبل هماهنگ می شد اما حاجیگ اهی اوقات به یکی از بچه ها می گفت بیا بریم خانه فلان شیخ. 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---