eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
276 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
747 ویدیو
1 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (برادر خانم حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 بعد از نماز صبح با هم از مسجد بيرون آمديم. گفتم: اگر مشکلي هست بگو، من مثل برادرت هستم. گفت: روبروي مسجد يک جوان هرزه منتظر من بود. او با تهديد ميخواست من را به خانه اش ببرد. حتي تا نيمه شب منتظرم مانده بود. من فرار کردم و پيش شما آمدم. روز بعد يک برخورد جدي با آن جوان هرزه کردم و حسابي او را تهديد کردم. آن جوان هرزه ديگر سمت بچه هاي مسجد نيامد. اين نوجوان هم با ما رفيق و مسجدي شد. البته خيلي براي هدايت او وقت گذاشتم. خدا را شکر الان هم از جوانان مؤمن محل ماست. مدتي بعد، دوستان من که به دنبال استخدام در سپاه بودند، شش ماه يا بيشتر درگير مسائل گزينش شدند. اما کل زمان پيگيري استخدام بنده يک هفته بيشتر طول نکشيد! تمام رفقاي من فکر ميکردند که من پارتي داشتم اما... آنجا به من گفتند: زحمتي که براي رضاي خدا براي آن نوجوان کشيدي، باعث شد که در کار استخدام کمتر اذيت شوي و کار شما زودتر هماهنگ شود. البته اين پاداش دنيايي اش بود. پاداش آخرتي اش در نامه عمل شما محفوظ است. حتي به من گفتند: اينکه ازدواج شما به آساني صورت گرفت و زندگي خوبي داري، نتيجه کارهاي خيري است که براي هدايت ديگران انجام دادي. من شنيدم که مأمور بررسي اعمال گفت: کوچکترين کاري که براي رضاي خدا و در راه کمک به بندگان خدا کشيده باشيد، آنقدر در پيشگاه خدا ارزش پيدا ميکند که انسان، حسرت کارهاي نکرده را ميخورد. ادامه دارد.... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این ویدئوی زیبایی که از فراز مسجد قبه الصخره در قدس شریف از هماوردی پهپادهای ایرانی با سامانه گنبد آهنین دشمن صهیونیستی ثبت شده، پیامی بسیار مهم دارد... قدس آزاد خواهد شد. @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
بچه‌ها وابسته پدرشان بودند و همین که او را زود به زود می‌دیدند، برایشان رضایت‌بخش بود. خوبی دیگری [بودن در سوریه] این بود که ما با اصغر روزی دو ‌سه بار تلفنی صحبت می‌کردیم و این امکان در تهران وجود نداشت. @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
بســ🌺ــم رب الشـ🕊ـهدا و الصدیـ🍃ـقین
🍃 ای که به عشقت اسیر، خیل بنی آدمند! سوختگان غمت، با غم دل خرّمند هر که غمت را خرید، عشرت عالم فروخت با خبران غمت بی‌خبر از عالمند ✍فؤاد کرمانی @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
چرا ایران موشک زد به اسرائیل آدم نکشت؟! چون ما آدم‌کش نیستیم! چون اونی که تروریسته‌ و زن و بچه مردم رو قتل عام میکنه و شهرها رو میزنه اسرائیله‌! وقتی حمله پهپادی می‌کنیم یعنی مردم عادی چندساعت وقت دارید برید پناهگاه ما فقط میخوایم برد و قدرت موشک‌هامون رو نشون حکومتتون‌ بدیم که دیگه از این غلط‌ها نکنه! آخرین باری که کشوری به آمریکا (عین‌الاسد) و اسرائیل حمله کرده بود رو کسی یادشه؟! این اوج قدرت ایران رو نشون داد... 🇮🇷 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🕊 روایت شهادت روحانی فدائی حرم، قسمت سی ام 🍃یک روز محمد آقا تماس گرفت و گفت که بچه ها را آماده کن تا وقتی از کار برگشتم، چرخی در مناطق اطراف بزنیم. لیلا خانم و بچه هایش هم آماده بودند. وقتی آقایان از کار برگشتند، هر خانواده با ماشینی که در اختیارش بود روانه شدیم. کمی از خانه دور شدیم. دوقلوها توی بغلم نشسته بودند و بیرون را تماشا می کردند. جاده ها بسیار رویایی و زیبا بود. محمداقا با شوق برایم نام هر منطقه را می گفت و درباره مردمان و خصوصیاتشان صحبت می کرد. طوری به رفتارشان آشنا بود که انگار سال ها با آن ها زندگی کرده است. می گفت هر بار که از کنار این مناظر عبور می کرده توی دلش از خدا می خواسته تا فرصتی فراهم شود که من هم از نزدیک شاهدشان باشم و از زیبایی شان لذت ببرم. اصولا هر چیز زیبا و قشنگی بود هردوی ما دوست داشتیم دیگری هم او را ببیند. 🍃روی تپه ای توقف کردیم. تمام منطقه از آن بالا به خوبی دیده می شد. غروب بود و هوا رو به تاریکی می رفت. به همراه خانواده آقا سید چند تا عکس انداختیم و دوباره سوار ماشین شدیم و برگشتیم. همین گشت و گذارهای کوتاه حسابی حال و هوایمان را عوض می کرد و دلتنگی هایمان را کم می کرد. ادامه دارد.‌‌‌.. @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 يك روز همسرم به من گفت: دختري را در مدرسه ديده ام كه از لحاظ جسمي خيلي ضعيف است. چندين بار از حال رفته و من پيگيري كردم، او يك دختر يتيم و بي سرپرست است بيا امروز به منزلشان برويم. آدرسشان را بلدم. باهم راه افتاديم. در حاشيه شهر، وارد يك منزل كوچك شديم كه يك اتاق بيشتر نداشت، هيچ گونه امكانات رفاهي در آنجا ديده نميشد. يك يخچال و يك اجاق گاز در كنار اتاق بود. مادر و دو دختر در آن خانه زندگي ميكردند. پدر اين دخترها در سانحه رانندگي مرحوم شده بود. به بهانه ي خوردن آب، سر يخچال رفتم. هيچ چيزي در اين يخچال نبود! سرم داغ شده بود. خدايا چه كنم؟! خودم شرايط مالي خوبي نداشتم. چطور بايد به آنها كمك ميكردم؟ فكري به ذهنم رسيد. به سراغ خاله ام رفتم. او همسر شهيد و انسان مؤمن و دست به خيري بوده و هست. او را به منزل آنها آوردم. شرايط منزلشان را ديد. خودم نيز كمي كمك كردم و همان شب براي آن دو دختر، كاپشن و لباس مناسب خريديم. خاله ام آخر شب با كلي وسايل برگشت و يخچال آنها را پر از مواد غذايي كرد. در ماه هاي بعد، تا توانست زندگي آنها را تأمين نمود. وقتي در آن سوي هستي مشغول بررسي اعمال بودم، مشاهده كردم كه شوهر خاله ام به سمت من آمد. او از رفقايم بود كه شهيد شد و در كنار ديگر شهدا در بهشت برزخي، عند ربهم يرزقون بود. به من كه رسيد، در آغوشم گرفت و صورتم را بوسيد. خيلي از من تشكر كرد. وقتي علت را سؤال كردم گفت: توفيق رسيدگي به آن خانواده يتيم را شما به همسر من دادي، نميداني چه خيرات و بركاتي نصيب شما و همسر من شد. خدا ميداند كه با گره گشايي از كار (۱) مردم، چه مشكلات دنيايي و آخرتي از شما حل ميشود. ------------------------------------- ۱) امام صادق (ع) فرمودند: هركس يك حاجت برادر مومن خود را برآورده كند، خداوند در قيامت، صدهزار حاجت او را برآورده كند كه يكي از آنها بهشت است و ديگر آنكه خويشان او را به بهشت بفرستد. اصول كافي جلد ۲، ص ۳ ادامه دارد.... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
بســ🌺ــم رب الشـ🕊ـهدا و الصدیـ🍃ـقین