eitaa logo
کانال فرهنگی شهید محمد(جابر) خویشوند
159 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
7.4هزار ویدیو
63 فایل
کانال فرهنگی شهیدمحمدجابر خویشوند @shahid_jaberkhishvand جهت دریافت کتاب @Dellaram926 جهت نذر فرهنگی @dellaram2153
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ این معجزه بزرگ است... یکی از مجاهدین بمباران می شود و بدون صدمه ای از زیر آوار بیرون می آید.یک.. 👤 علي عبدالسلام العجري
9.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاج قاسم سلیمانی از شهید زین‌الدین می‌گوید ... ۲۷ آبان، سالروز شهادت شهید مهدی زین‌الدین اولین فرمانده لشکر علی بن ابی‌طالب علیه السلام💔 برای شادی روح تمام شهدا صلوات🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اردشیر زاهدی: "اگر عیب نداشتیم که انقلاب نمی شد!" اردشیر زاهدی درگذشت
🌹 🌺 داستان شهدایی : خاطره ای از شهید مهدی زین الدین/ تو که آن بالا نشستی،ص39-40 📚 داستان دعای فرج : ✍ هنوز هلی کوپتر برای برگشت بلند نشده بود که درگیری سنگینی آغاز شد.20 دقیقه طول کشید تا نیروها آرایش بگیرند و عملیات پاک سازی منطقه را آغاز کنند. ناآشنایی با محل و کم بودن مهمات باعث شد تا بخشی از نیروها عقب نشینی کنند. هلی کوپتر آمد و بچه ها را برد، سروان علی صیاد شیرازی و نیروهایش جاماندند.علی که متوجه نگاه های نگران و ناامید همراهان شد، شروع کرد دوره های نظامی مختلفی را که دیده بود برای آنان شرح دادن تا بدین وسیله اعتمادشان را جلب کند و تابع دستوراتش باشند. علی به امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- متوسل شد و دعای فرج خواند. خودش می گفت:" همین که دعا را خواندم، بلافاصله طرح عملیات به ذهنم خطور کرد و تمام تاکتیک هایی را که به صورت تئوری خوانده و هیچ وقت عملا استفاده نکرده بودم به ذهنم رسید؛ آن هم تاکتیک عبور از منطقه خطر و شرایطی که احساس می کردیم در محاصره ایم". آقامهدی ما تورایادمی کنیم.وتوعندربهم یرزقون هستی ‌.پس مارادعا کن...
📜 شهید_مهدی زین الدین ✅ راه هایی برای نزدیک شدن به شهادت... 1️⃣ نگاه به نامحرم نکن ؛ زیرا هر نگاه به نامحرم ، شهادت را ۶ ماه به عقب می اندازد... 2️⃣ سعی کن دعای توسل ات هرگز ترک نشود... 3️⃣ هرگز نگذار نام تو مشهور شود ؛ زیرا انسان فقط یک بار مشهور خواهد شد ، اگر در دنیا مشهور شوی ، در آخرت مشهور نخواهی شد... 4️⃣ هیچ وقت سر پدر و مادرتان بلند صحبت نکن... 5️⃣ پشت سر رفیق‌تان غیبت نکنید... 6️⃣ نماز اول وقت‌تان ترک نشود... 🌷🌷🌷🌷🌷 ♡ایـنْجابِیْــت‌ُالشُّهَــداســت...
۲۷ آبان سالگرد درگذشت مادر انقلاب، مرضیه حدیدچی (خانم ) او نمونه بارز یک زن مجاهد بود که نشان داد حجاب نمی‌تواند مانع فعالیت‌های اجتماعی شود تا جایی‌که مورد اعتماد بالاترین شخصیت انقلاب قرار گرفت و محافظ ایشان شد، مبارز پیشگامی که با مسافرکشی روزگار می‌گذراند و از سفره انقلاب، سهمی نخواسته بود. شادی روحش صلوات🌷 نماهنگ سیر زندگی🔰 https://www.aparat.com/v/ZiLGP/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب زیارتی اباعبدالله(ع) به یاد حاج قاسم سلیمانی... بلند شو علمداااااار علم رو بلند کن😭😭 ساعت به وقت حاج قاسم 👤 مُحَمّد نُصوحی @TWTenghelabi
. شب جمعه ، شب زیارتی ارباب بی کفن سالروز شهادت شهید مهدی زین الدین شب جمعه به وقت دلتنگی برای حاج قاسم سالگرد درگذشت خانم مجاهد ، مرضیه حدید چی .
🌙 شب جمعه بعد از عقب نشینی اسرائیل از جنوب لبنان خیلی ها فکر می‌کردند دغدغه های حاج قاسم برای مقاومت لبنان تمام شده و سراغ اولویت‌های دیگری می رود اما این طور نشد حاجی روزهای آینده را میدید روزهایی که حرص و طمع به جان اسرائیل می‌افتد و انتقام بهانه‌ای می شد برای تجاوز دوباره برای مقابله باید امکانات مان را ارتقا می دادیم هم از لحاظ کمی هم از لحاظ کیفی در آن ایام حاج قاسم کنارمان بود از تمام نیروها پابه رکاب تر، ما که خسته می‌شدیم یا به استراحت نیاز پیدا می‌کردیم تلنگر می زد فرصت زیادی ندارید . طرفتان اسرائیل است اسرائیل 📚 برگرفته از کتاب 🌹هدیه به روح سردار دلها ؛ صلوات ✏️ https://eitaa.com/shabhayebashohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✂️برشی از کتاب تنها؛زیرباران روایتی عجیب از درباره : . « هیجان‌زده پرسیدم: «آقامهدی مگه تو شهید نشدی؟ همین چند وقت پیش،‌ توی جاده‌ی سردشت...» حرفم را نیمه‌تمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانی‌اش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی جلسه‌هاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زنده‌ن.» عجله داشت. می‌خواست برود. یك بار دیگر چهره‌ی درخشانش را كاویدم. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه می‌خوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمنده‌ها برسونم.» رویم را زمین نزد. . ـ قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی می‌گم زود بنویس. . هول‌هولكی گشتم دنبال كاغذ. یك برگه‌‌ی كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم.» . ـ بنویس: «سلام، ‌من در جمع شما هستم» . همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت، گفتم:‌ «بی‌زحمت زیر نوشته رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. كنارش نوشت: «سیدمهدی زین‌الدین» نگاهی بهت‌زده به امضا و نوشته‌ی زیرش كردم. باتعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی!» . ـ اینجا بهم مقام سیادت دادن. . از خواب پریدم. موج صدای آقامهدی هنوز توی گوشم بود؛ «سلام، من در جمع شما هستم»