بریده ای از کتاب پنجشنبه فیروزه ای:
🔻پدر مریم آرام به شهاب گفت:
«می دونی از صبح تا الان که اینجا نشستم چند نفر از فامیل و دوست و آشنا، پیام دادن که #عکس دخترمو با توی یه لا قبا توی سایت دیدن؟!
احتمالا مادر و خواهر که داری...
پس می فهمی چی میگم.
حالا مثل بچه آدم بلند شو از جلو چشمم تشریف ببر تا ادبیاتم عوض نشده! »
#پنجشنبه_فیروزه_ای
#رمان_امام_رضا(ع)
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
این کتاب زیبا سرگذشت یک گروه دانشجوی ممتاز یک داشنگاه است که به منظور تشویق به اردوی زیارتی مشهد آمدهاند. این سفر محمل اتفاقات رمان است که در آن علاوه بر اتفاقات جاری با استفاده از شگردهای سارا عرفانی نقبی نیز به گذشته زده میشود و خواننده در جریان سرگذشت شخصیتهای داستان قرار میگیرد.
ادبیات متعهد و رمان دینی از مقولههایی است که بسیار پر مناقشه است بویژه که از ابتدای انقلاب اسلامی به این طرف و با موجی از دینمداری که توسط این انقلاب ایجاد شد در عرصههای گوناگون هنری از جمله ادبیات نیز بحث بر وجود و اصالت هنر دینی بالا گرفت و موافقان و مخالفانی پیدا کرد هرچند باید یادآور شد این مبحث فقط در ایران مطرح نیست بلکه در میان اندیشمندان و نظریهپردازان عرصه هنر و ادبیات مورد بحث و گفتوگو بوده است.
رمان « پنجشنبه فیروزه ای » نمونهای موفق از رمان دینی است که بیانی ظریف و هنرمندانه اثری خواندنی و قابل توجه را به خواننده ارائه کرده تا نشان دهد که میتوان در عین حالی که به جذابیتهای ادبی و فنی توجه میشود اثری با مضامین عالی و ارجاعات فرامتنی خلق کرد که حتی بدون اغراق به بسیاری از نوشتههای سکولار پهلو زده و خبر از آیندهای درخشان برای نویسندهاش دارد.
عرفانی در این رمان در کنار خلق یک اثر دینی مضامین اجتماعی را نیز به کار گرفته و کاری با درونمایه اجتماعی نوشته است. نویسنده در این کتاب با پرداختن به مسائلی همچون ازدواج، ارتباط با جنس مخالف و نامحرم و همچنین نقش فضای مجازی در شکل گیری روابط افراد وجه دیگری از کار خود به خواننده ارائه میکند تا در یک قضاوت دوباره به «پنجشنبه فیروزهای» لقب رمان اجتماعی داده شود.
وی در انتخاب زبان روایت داستان، زبانی ساده و سهل را برگزیده که همین نکته موجب میشود خواننده به سرعت با متن ارتباط برقرار کند و در مدت زمان کوتاهی به پایان رمان برسد. این مسئله تا اندازهای بارز است که حتی شکستهای زمانی در مسیر روایت داستان موجب بر هم ریختن ذهن خواننده نمیشود. عرفانی از ابتدای داستان با نظمی مشخص ذهن خواننده را شکل میدهد و شخصیتها را به موقع وارد داستان میکند تا مخاطب بتواند با هرکدام ارتباط برقرار کند.
رمان و داستانهای دینی دارای ویژگیهایی هستند: زبان رمان دینی، زبان اشارت است و این مسئله را خواننده در « پنجشنبه فیروزه ای » به خوبی درک و دریافت میکند. زیرا عرفانی با استفاده از اشارههای مختصر به مباحث معرفتی و دینی و بدون اینکه بخواهد شعار دهد پیام مورد نظر خود را به خواننده القا کرده و ذهن وی را نسبت به موضوع درگیر میکند. در این رمان خواننده با مفهومی به نام زیارت روبرو میشود که هرکس ممکن است در درون خود انگارهای از این مفهوم داشته باشد که عرفانی به زیبایی تمام انگارههای ذهنی در ارتباط با این امر را گرد آورده و به خواننده نشان میدهد و در کنار تمام آنها مسیر زیارت واقعی را نیز (آن هم با اشارت) برای مخاطب روشن میکند.
این رمان به حدی دارای موضوعات مختلف است که نویسنده اگر میخواست میتوانست خست به خرج دهد و هرکدام را در یک اثر جداگانه خرج کند ولی « پنجشنبه فیروزه ای » شاهدیم که عرفانی با سخاوت تمام موضوعاتی که هرکدام میتواند در قالب یک سوژه اصلی ظاهر شوند را تبدیل به موضوعات فرعی کرده و به خدمت خط اصلی قصه در آورده است.
در مجموع گفتنیها پیرامون « پنجشنبه فیروزه ای » کم نیست. این رمان اثری ارزشمند است که توانسته موضوعات مختلف را در کنار هم جمع کند و با رعایت خط قرمزها در مباحث دینی و اجتماعی خواننده را نسبت به آنها آگاه کند.
#پنجشنبه_فیروزه_ای
#رمان_امام_رضا(ع)
#سارا_عرفانی
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
سارا عرفانی می گوید: دوست داشتم داستانی در مورد فضای زیارت بنویسم تا در عین حالی که از جذابیتهای لازم برای مخاطب برخوردار است، بخشی از فضای دانشجویی را هم به تصویر بکشد. بنابراین تلاش کردم این داستان خالی از بار دراماتیک نباشد و ارتباطهای دانشجویان را به گونهای در این داستان مطرح کردم که به پیچیدگی داستان بیفزاید. تجربیات سفرهای دانشجویی ام در نوشتن این کتاب بی تاثیر نبوده است، دوست داشتم این کتاب را به گونه ای بنویسم که برای همه اقشار جامعه مفید باشد بنابراین تلاش کردم فضای داستان خیلی دخترانه نباشد تا همه سنین از مطالعه آن لذت ببرند. نوشتن آن چهار سال به طول انجامید.
سارا عرفانی می گوید که به هیچ عنوان فکر نمی کردم یک داستان ۴۰۰ صفحه ای بشود اما برخی از توصیفها و داستانهای فرعی باعث شد تا این داستان قدری طولانی تر از آنچه که تصور می کردم بشود.اما در وصف کتاب باید گفت:
اول اینکه این کتاب، کتابِ خوش خوانی است و داستان نباید به گونهای نوشته شود که خواننده برای فهمیدن آن دوباره برگردد و مطلب را بخواند. دلیل دوم اینکه، در روزگاری که دین وسیله کاسبی است و خیلی ها از دین نان می خورند نویسنده اثر به دین پرداخته است و نفس این قضیه ارزشمند است اما دلیل آخر من این است که نویسنده نیامده به دلیل اینکه موضوع کتاب زیارت است و به حرم و امام رضا(ع) متصل است همه آدم ها را خوب تصویر کند بلکه یک جاهایی هم، انتقاد کرده است.
وی به پیگیری نشدن بعضی از جاهای داستان اشاره کرد و ادامه داد: در پیش درآمد کتاب ما با سلمان آشنا می شویم که دختری را تعقیب میکند که یک عده قصد اذیت و آزار او را دارند و برای نجات دختر حتی حاضر می شود که جانش را هم به خطر بیندازد اما خواننده دیگر هیچ اطلاعی از این موضوع پیدا نمی کند تا اینکه بعد ازگذشت حدود ۲۳۷ صفحه، دوباره از زبان سلمان متوجه بقیه ماجرا میشویم!
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
برشی از کتاب:
غیرت محمد زبانزد بود.یادش می آمد که مزاحمی داشت به نام خالد.به محمد گفت "من دختر فاطمه زهرایم عمه جانم زینب است,اگر غیرت نداری من خودم.."محمد دست زنش را گرفت و پیشانی اش را بوسید و گفت"من هم نوکر مادرت هستم ,هم نوکر عمه ات"و با کمربند نظامی افتادم به جان خالد.آن روز همه سنندج فریاد محمد را شنید که به قرآن قسم خورد هر کس به ناموسش چپ نگاه کند,جلو چشم همه سرش را میبرد... صفحه52
#ناهید_فاتحی_کرجو
#رمان_شهدایی
#سمیه_کردستان
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
خلاصه اثر
این اثر بر اساس واقعیت و با استفاده از عناصر داستانی و بهره گیری از تخیل نوشته شده است.
رمان «دخترم ناهید» با اشاره کوتاهی به گذشته، روز روبوده شدن شهید ناهید فاتحی کرجو آغاز می شود و تا شهادت و زنده به گور کردن این شهید ادامه دارد.
ناهید فاتحی کرجو، چهارم تیر ماه سال ۱۳۴۴ در سنندج متولد شد. وی از نوجوانی با گروه های مبارز مسلمان همکاری نزدیک داشت و دیگر همسالانش را نسبت به ظلم و ستم رژیم پهلوی آگاه می کرد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به فعالیت های دینی و انقلابی اش ادامه داد و تا آن جا پیش رفت که گروهک کومله در کردستان تاب نیاورد و او را در حمله ناجوانمردانه ای به اسارت گرفت.
وی پس از تحمل ماه ها شکنجه و رنج اسارت در تاریخ دهم تیر ۱۳۶۱ و در هفده سالگی به شهادت رسید.
دخترم ناهید رمانی است از زندگی نامه شهید ناهید فاتحی کرجو ملقب به سمیه کردستان که روایت دختری کرد است که در کنار رودهای جاری و کوه های بلند کوهستان چنان ایستاد که تا امروز پایدار مانده است.
شهید فاتحی کرجو در سن ۱۷ سالگی به دست ضد انقلاب در کردستان ربوده و زنده به گور شد.
#ناهید_فاتحی_کرجو
#رمان_شهدایی
#سمیه_کردستان
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
و اینک …
اينك نوجوانان و دختران ايران اسلامي بايد بدانند كه وقتي ناهيد فاتحي كرجو به شهادت رسيد بيش از هفده سال نداشت اما اكنون بعد از گذشت سی سال از شهادتش، نامش به بركت متعالي بودن هدف و ارزش هايش زنده و شيوه زندگياش الگويي براي زنان مجاهد است.
اگر در صدر اسلام سمیه زیر شکنجه جاهلان عرب حاضر به نفی وحدانیت خدا نشد و در دفاع از اعتقادات راسخ خود شهادت را برگزید، امروز زنان موحد، الگویی نزدیکتر را پیش رو دارند. دختر نوجوان شجاعی که تحمل شکنجههای طاقت فرسا را بر توهین به امام خود ترجیح داد و در مسیر ایستادگی و در دفاع از آرمانها و اصول متعالی اسلامی، شهادت را برگزید، و او کسی نیست جز سمیه ی کردستان شهیده ناهید فاتحی کارجو
#ناهید_فاتحی_کرجو
#زندگی_نامه_شهید
#سمیه_کردستان
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
گلچینی از کتاب «دخترم ناهید» :
اسیر چاق شروع کرد به عجر و التماس :« خواهش می کنم آزادم کنید. اگر آزادم کنید تا عمر دارم نوکری تان را می کنم …»
اسیر لاغر که مثل گنجشک کوچک روی سکوی برفی می لرزید از همان جا صدا بلند کرد :« به کی التماس می کنی؟ احمد تو را به خدا … تو را به مولا …» یک پس گردنی صدایش را در گلو خفه کرد.
اسیر چاق گفت :« خواهش می کنم به من رحم کنید. من تازه عقد کردم. من سربازم. اویی که من را اسیر کرد نگه ام داشت تا ریشم بلند شود و بگوید یک پاسدارم و پول بیشتری از شما بگیرد. قسم می خورم.» بغض کرد و در گلو گفت :« اصلا به من می خورد پاسدار باشم؟» سرهنگ فقط خندید و با اشاره سرهنگ اسیر چاق از پله ها رفت بالا.
از هر پله که بالا می رفت دوستش از روی سکوی برفی داد می زد:« نه ، احمد نه !»
هر پله که بالا تر می رفت، التماس های اسیر لاغر بیش تر می شد. آخرها دیگر بهش فحش می داد. اسیر چاق به نزدیک سرهنگ که رسید، حمله کرد به سمت او و با همان دست های بسته، دستش را چسبید و با خودش کشید سمت پائین. به چشم به هم زدنی سرهنگ و اسیر چاق غلت خوردند تا پای سکو. مردم زدند زیر خنده و اسیر لاغر فریاد الله اکبر سر داد. هی الله اکبر می گفت و هی می گفت :« آفرین احمد ! به این می گوید فرزند خمینی. »
#ناهید_فاتحی_کرجو
#زندگی_نامه_شهدایی
#سمیه_کردستان
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
،امام حسن عسکری (ع) یازدهمین امام شیعیان است که بیشتر عمر مبارک خود را در منطقه ای نظامی و تحت نظارت شدید در سامرا به همراه پدرش امام هادی (ع) گذراند که پس از شهادت پدر بزرگوارش نیز استمرار یافت.
دوران امامت آن رهبر بزرگ الهی بیش از شش سال به درازا نکشید. آن بزرگوار همانند پدرانش به همه ی نیکویی ها و خوبی ها آراسته بود. او آنچنان در قله ی شکوهمند کمال و فضیلت قرار داشت که نه تنها دوستان و پیروانش او را ستوده اند بلکه دشمنان کینه توز و سرسخت نیز به مدح و ستایش او پرداخته اند.
در کتاب حاضر نیز که به قلم «ابوالفضل هادی منش» به رشته ی تحریر درآمده، برگزیده ای از سیره امام حسن عسگری(ع) با رویکرد به سه عنصر اساسى حدیث، سیره و کرامات تدوین شده است.
برخی از عناوین و موضوعات کتاب حاضر عبارت انداز:
«نشان امامت»،«آفتاب در زندان»، «رهبر مبارزات سری»، «گلبرگی از کرامات»، «پیشوای خرد پرور» و....
گفتنی است کتاب حاضر را انتشارات بهار دل ها در قطع پالتویی و 48 صفحه و شمارگان 5 هزار نسخه منتشر کرده است.
#شهریار نیکی
#رمان_مذهبی
#امام_حسن_عسگری
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
سبک زندگی 13 - شهریار نیکی (برگزیده ای از سیره امام عسکری ع)
سیره و سخن پیامبر اکرم (ص) و خاندان پاک او سرمایه فکری و اعتقادی شیعه است، پیشوایان معصوم (ع) در زندگانی پربرکت خود از این گنجینه ارزشمند پاسداری کرده و دیگران را به حفظ و صیانت از آن تشویق نموده اند. حفظ این آموزه به قدری نزد معصومان (ع) دارای اهمیت بوده که تعلیم آن را به ویژه در تربیت کودکان سفارش نموده اند.
کتاب حاضر برگزیده ای از سیره امام حسن عسگری(ع) با رویکرد به سه عنصر اساسی حدیث، سیره و کرامات می باشد.
#شهریار_نیکی
#رمان_مذهبی
#امام_حسن_عسگری
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
گلچینی از کتاب «شهریار نیکی»:
«زهد و ساده زیستی، سیره ی امام حسن عسکری(ع) بود، کامل بن ابراهیم می گوید؛ برای پرسیدن سوالاتی به محضر آن حضرت رسیدم ، هنگامی که به حضورش رسیدم دیدم امام لباسی سفیدو نرم به تن دارد ، با خود گفتم ولی خدا و حجت الهی خود لباس نرمو لطیف می پوشد اما ما را به همدردی با برادران دینی فرمان می دهد و از پوشیدن چنین لباسی باز می دارد...
امام در این لحظه تبسم نمود و سپس آستینش را بالا داد و من دیدم پوشاکی سیاه و زبر برتن نموده است، آن گاه فرمود ای کامل بن ابراهیم این لباس زبر برای خداست و این لباس نرم که روی آن پوشیده ام برای شماست....»
#شهریار_نیکی
#رمان_مذهبی
#امام_حسن_عسگری(ع)
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
نمایشنامه «مفرد، مذکر، غایب» زندگی ملیکا یا نرجسخاتون مادر گرامی امام عصر(عجلاللهتعالیفرجه) است، این نمایشنامه از آشنایی ایشان با کنیزی عرب که وظیفه تدریس زبان عربی را دارد و واسطهای برای تعبیر خوابهای ملیکا و آشنا کردن هرچه بیشتر او با خاندان اهل بیت(علیهمالسلام) و در نهایت ازدواج با شخص امام حسن عسکری(علیهالسلام) است.
علی موذنی بسیار خوب دیالوگها را با زبانی شیرین و داستانی در ذهن خواننده به تصویر میکشد و به نوعی موشکافانه دغدغهها و شرایط احساسی افراد نمایش را بررسی میکند. علی مؤذنی با کتاب “مفرد مذکر غایب” در جشنواره دوسالانه کتاب مهدوی به عنوان رتبه نخست در بخش ادبی مورد تقدیر واقع شد.
#مفرد_مذکر_غائب
#رمان_مهدوی
#امام_زمان(عج)
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
گلچینی از کتاب «مفرد مذکر غائب»:
ملیکا: در فروش من تعجیل نکن.
عمرو: مویم سفید میشود و دندانهایم سیاه و تو روی دستم میمانی.
ملیکا: آیا نباید آن کس که به تملک او در میآیم به دلم بنشیند؟
مردی که آن را در نظر داشته، نزدیک میشود.
عمرو: آمدیم و کسی به دل تو ننشست. تکلیف چیست؟
مرد: سلام بر عمروبن یزید.
عمرو در او دقیق میشود و میشناسد و خوشحال به پا میخیزد.
عمرو: السلام جناب بشر بن سلیمان.
عمرو به جای پاسخ آهی از دل میکشد.
بشر: از قرار رومی است.
عمرو پاسخ نمیدهد.
بشر: فیمتش چند است؟
عمرو: (نا مطمئن) سیصد!
بشر: نام شما چیست خواهرم؟
عمرو: (به شوق آمده) نرجس!
بشر: اگر رومی است چرا نامش نرجس است؟
عمرو: اسم اسم است دیگر جناب بشر! رومی و زنگی ندارد.
بشر نامهای را از پر شالش بیرون میآورد.
ملیکا: (به عمرو) خوشحال باش که من مالک خویش را یافتم.»
#مفرد_مذکر_غائب
#رمان_مهدوی
#امام_حسن_عسگری
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
مفرد مذکر غائب» نوشته علی موذنی شامل نمایشنامه ای درباره ولادت حضرت مهدی (عج) توسط انتشارات کتاب جمکران به چاپ پنجم رسید.
کتاب «مفرد مذکر غائب» نوشته علی موذنی شامل نمایشنامه ای درباره ولادت حضرت مهدی (عج) توسط انتشارات کتاب جمکران به چاپ پنجم رسیده است.
محل وقوع این نمایشنامه، روم شرقی است و زمان آن بین سال های ۲۵۰ تا ۲۶۰ هجری قمری مطابق با سال های ۸۷۱ تا ۸۸۱ میلادی هست.
علی موذنی رمان نویس و نمایشنامه نویس است که مدرک کارشناسی ادبیات نمایشی را در کارنامه دارد و در این نمایشنامه ، اتفاقات مربوط به شب نیمه شعبان را در قالب نمایشنامه روایت کرده است.
چاپ پنجم این کتاب با ۱۳۸ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۷ هزار تومان منتشر شده است.
#مفرد_مذکر_غائب
#رمان_مهدوی
#امام_زمان(عج)
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
موذنی در این نمایشنامه به زندگی و جریان آشنایی و ازدواج ملیکا (نرجسخاتون) با امام حسن عسگری (ع) امام یازدهم شیعیان و پدر بزرگوار مهدی موعود (عج) میپردازد.
علی موذنی در این نمایشنامه که به حق بهترین اثر درباره مادر گرامی امام زمان (عج) است، بسیار هنرمندانه و لطیف با زبانی شیرین و داستانی و دیالوگهای بهجا و پخته با خواننده ارتباطی صمیمانه برقرار کرده است تا عشق سرشار و محبت ناگفتی این زن را به امام یازدهم (ع) بیان کند.
موذنی که پیش از این اثر، «آپارتمان روباز»، «خوشنشین» و کارهای دیگری از او منتشر شده با «مفرد مذکر غایب» توانست مقام نخست بخش ادبی جشنواره دوسالانه کتاب مهدوی را به دست آورد.
جرعه ای از کتاب مفرد مذکر غائب:
خدمتکار ملیکا، معلم جدیدش را که کنیزی عربی است، برای معرفی به اتاق او میبرد:
خدمتکار: بانوی من!
ملیکا: این بار دیگر کیست؟
خدمتکار: معلمهی جدیدتان!
ملیکا: (به هیجان میآید) بگو بیاید.
(خدمتکار خارج میشود. ریحانه وارد میشود و تعظیم میکند)
ریحانه: بانوی بزرگوار!
ملیکا: خوش آمدی. بفرما بنشین.
(ریحانه مینشیند)
ملیکا: نامت چیست؟
ریحانه: ریحانه!
ملیکا: پدرم گفت که تو در تدریس زبان عربی سرآمدی.
ریحانه: تدریس زبان عربی بهترین کاری است که از من بر میآید، اما من خود را در این کار سرآمد نمیدانم.
ملیکا: (مینشیند) چه قدر زمان میبرد تا من عربی را به خوبی تکلم کنم؟
ریحانه: با هوشی که در شما میبینم و درباره آن شنیدهام، دو سال.
ملیکا: مرا نه با هوشم که با اشتیاقم بسنج.
ریحانه: در این صورت یک سال.
ملیکا: حقوق ده سال را از من بگیر و چنان کن که سه ماهه! عربی را به خوبی تو تلکم کنم.
ریحانه: سه ماه؟!
ملیکا: این منم که باید نگران یادگیری باشم نه تو که یاد میدهی.
ریحانه: در این صورت باید شب و روز تمرین کنیم. »
#مفرد_مذکر_غائب
#رمان_مهدوی
#امام_زمان(عج)
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
کتاب “هیچکس به من نگفت” نوشته ی حسن محمودی است که بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود آن را منتشر کرده است.
عنوان کتاب کاملا با محتوای کتاب سازگار است؛ کتاب شامل صفحاتی است که همه آنها با “هیچکس به من نگفت” آغاز میشود. موضوع کتاب شکایت نویسنده از دوران نوجوانیاش است که در غفلت به سربرده و هیچ کس نبوده که به او بگوید چگونه با امام زمان خودش ارتباط برقرار کند، دل او راضی و خشنود کند، خودش را برای اینکه یکی از یاران آن حضرت شود آماده کند و …
سبک کتاب و اسلوب نگارشی آن با مخاطب خاص آن که نوجوانان هستند، تناسب دارد.
#مهدوی
#معرفی_کتاب
#هیچکس_به_من_نگفت
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
کتاب «هیچکس به من نگفت» "ارایه بخشی از معارف دینی در ارتباط با موضوع «مهدویت» است که با نثری ادبی و در قالب نجواهایی با امام زمان(ع) تدوین یافته است. در میان این نجواها، برخی از معارف مهدوی نیز ارایه شده که ترجمه یا برداشتی از احادیث و ادعیه است و منبع مورد استفاده آنها در پایان کتاب ذکر شده است."
خیلی خوبی ها هست که اگر آنها را بدانی جزء خوش بخت ترین انسانها می شوی اما تو حتی این را ازخودت دریغ می کنی .بعد ها پشیمان نشوی که چرا«هیچ کس به من نگفت »تا من خوش بخت باشم . ماگفتیم.
#مهدوی
#هیچکس_به_من_نگفت
#امام_زمان(عج)
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
اين كتاب، اثری موجز از وقايع زندگی پيامبر اسلام(ص) است، همچنين اين كتاب نگاهی مجمل و ساده بر زندگی پيامبر اسلام(ص) دارد.
در مقدمهی اين كتاب چنين آمده است: «اين اثر در قالبی مينیماليستی، جذاب و شيرين كه مورد توجه نسل جوان نيز هست، منتشر شده و متناسب با بیحوصلگی و پرمشغلهبودن مخاطب بيان شده است.»
اين كتاب كه از زبان و بيانی ساده برای بازگويی زندگی و حوادث دوران پيامبر(ص) بهره میبرد در قالب جملاتی كوتاه و بعضا متكی بر اصول ديالوگ نمايشی، خوانندهی نوجوان را با روايتی سهل به خواندن تاريخ اسلام فرامیخواند.
اين اثر به سفارش فرهنگسرای خاتم وابسته به سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران در ۱۰۳ صفحه و شمارگان ده هزار نسخه منتشر شده است.
#آخرین_آفتاب
#زندگی_پیامبر(ص)
#تاریخ_اسلام
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
گزیده کتاب
گفته بود: " همه پیامبران قبل از نبوت چوانی کرده اند."گفته بود: "خودتان چطور؟"گفته بود: "من هم گوسفندان مردم مکه را توی سرزمین قراریط چوپانی کردم."حق هم داشت. برای سرو کله زدن با آدم هایی مثل ابوجهل و ابو لهب، آدم باید هم قبلش با بز و گوسفند سر و کله زده باشد.
#آخرین_آفتاب
#داستانهای_پیامبر(ص)
#تاریخ_اسلام
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98