eitaa logo
روایتگری شهدا
24هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
5.2هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻روایت آقای جواد کلانتریان از جانباز‌ان دفاع مقدس از علاقه‌ی نوجوانان برای حضور در جبهه. 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔰راز شهید محمد مهدی مالامیری، بعد از سه سال از زبان پدر 🔆گفت میخواهم یاد بگیرم، کسی نمی دانست چرا جز خودش و خدا. پیشنهاد به یکی از آشنایان عراقی را داده بود. برای شروع باید متنی را ترجمه می کردند. 🔰 محمد مهدی با یک تیر ☄دو نشان زده بود: "سلام بر ابراهیم". 🔸️آنچنان بر این کتاب داشت و مجذوب ابراهیم شده بود، که گویی برای خودش اتفاق افتاده بود و در آخر همینطور هم شد. 🔆در اتاق کارش بر ابراهیمی داشت که با عربی حاشیه کرده بود. می خواست خاطرات ابراهیم را برای سوری ها بخواند تا همه بدانند فرمانده ی معنوی او کیست. 🔹️به همه گفته بود باید جانانه بجنگیم که حتی اثری از جسم ما نماند تا مردم به زحمت تشییع نیفتند. درست مثل هادی که آرزوی گمنامی داشت. انگار گمنامی گمشده همه ی مخلصین است. 🔰حالا دیگر کسی از خودش نمی پرسد چرا مهدی در آن محاصره ، کنار بچه های مجروح ماند و برنگشت. مثل ابراهیم، او هم نبود و اگر برمی گشت کسی بر او خرده نمی گرفت. اما ماند تا به همه ثابت کند آنچنان که زنده اند، سیره عملی آنها نیز هنوز راه گشا و کلید 🔑سعادت است. 🔆شاید خودش را برده بود به 📅 ۶۱، والفجر مقدماتی و محاصره در کربلای کانال کمیل. با خودش گفت مگر عاشق💞 ابراهیم نبودی ⁉️مگر نمی خواستی مثل او باشی؟ امروز همان روزی است که منتظرش بودی، بسم الله، ابراهیم ماند کنار بچه های کمیل تو هم کنار بچه های فاطمیون بمان. او ماند و معبری زد از الحریر به کانال کمیل. ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷@shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از سنگر حق شیر شکاران همه رفتند مستانِ میِ همه رفتند غم نامه بُوَد ناله ی پُرسوز شهیدان ما با که نشینیم که یاران همه رفتند... 🌷 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
یکی از بهترین خاطرات من در زمان اسارت ، عید سال 1368 بود که تمامی اسرا با درست کردن هفت‌ سین‌هایی از سیم‌ خاردار ، سوزن و غیره به تزئین سفره پرداختند و هنگام شب عید و سال تحویل بچه‌ها بصورت گروهی به دور هر یک از این سفره‌ها جمع شده بودند و تنها چیزی که در آن میان جلب توجه می‌کرد وجود قرآن مجید و پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی بود و بعد از سال تحویل یکی از بچه‌ها شروع به قرائت قرآن نمود و بعد از آن بچه‌ها یکدیگر را بوسیدند و به یکدیگر شاد باش می‌گفتند و ایران را به یاد یکدیگر می‌آوردند و بعد با هم گریستند.... راوی : آزاده فضل‌اله امینی 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
همیشه در تمام کارها بگوئیم 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بر آنانی که جوانی نکردند تا ما جوانی کنیم ، مبارک باد آرامشمان مدیون شماست برای جوانی ‌مان دعا کنید ای علی اکبـــر های ایران ..... 🌹 یاد دلاور مردان ۸ سال دفاع مقدس و مدافعین حرم گرامی 🌹 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷 و ما مفتخریم به اینکه در سرزمینی زندگی می کنیم که در دهه ای جوانانش باغیرت و مردانه از شرف و خاک سرزمینشان دفاع کردند و ایمان و شرف، سرلوحه زندگیشان بود... 🌷 و مصداق کلام پیغمبر شدند که فرمودند:" به شماها درباره نوبالغان و جوانان به نیکی سفارش می کنم که آنها دلی رقیق تر و قلبی فضیلت پذیرتر دارند. خداوند مرا به پیامبری برانگیخت تا مردم را به رحمت الهی بشارت دهم و از عذابش بترسانم. جوانان سخنانم را پذیرفتند و با من پیمان محبت بستند ولی پیران از قبول دعوتم سر باز زدند و به مخالفتم برخاستند." 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔹️نوشتن با درد و زخم! 🔸️عکس: تابستان 1363 اردوگاه بستان خوزستان 🍂 34 سال پیش فروردین 1365 بعد از عملیات والفجر 8 و جراحت در فاو بیمارستان آیت الله طالقانی تهران 💢ترکش خمپاره کف دستم را سوراخ کرده، وارد شکمم شده و روده هایم را آبکش کرده بود. از درد به خود می پیچیدم. نه درد دل و روده پاره شده! که درد دست. 💢با وجودی که دستم در میان گاز و پانسمان گم شده بود و هر روز زخمی که مفصل انگشت سبابه دستم را برده بود شستشو می دادند، ولی همواره سعی می کردم ... 💢هر شیئی که به زخم نزدیک می شد، تا عمق وجود و مغز استخوانهایم تیر می کشید ولی ... 💢دکتر "حبیب الله پیروی" پزشک معالجم بود. هر چه دکتر و پرستارها اصرار می کردند، فایده نداشت. 💢به هر زحمتی که بود، خودکار را به زور میان انگشتان قرار می دادم و سعی می کردم بنویسم. تعادل نداشتم و کج و ماوج می نوشتم. خودم نمی توانستم بخوانم که چه نوشته ام. درست عین اولین خط هایی که در دبستان می نوشتم. خرچنگ غورباقه! 🍂در برابر اصرار دکتر که می گفت: زخمت باز می ماند و استخوانهایت جوش نمی خورند." می گفتم: مهم اینه که بتونم بنویسم. همه تلاش من اینه که نوشتن یادم نره. اگر الان نتونم با این دست معیوب بنویسم، معلوم نیست بعدا بتونم. ⚡و الحمدلله شد، آنچه می خواستم. و همه آنچه تا امروز نوشته و به چاپ رسانده ام، نتیجه همان تلاش در اوج درد و زخم است. 🍂دکتر "حبیب الله پیروی" رئیس سابق دانشگاه پزشکی شهید بهشتی، پس از عمری خدمت خالصانه و فداکارانه به ملت، سال گذشته جان شیرین خویش را هدیه پیشگاه الهی و سلامت مردم کرد. ⬅️حمید داودآبادی 📌فروردین 1399 🌷@shahidabad313
🔰طرح| رهبرانقلاب: هر وقت که دل امام حسین (ع) براى پیامبر(ص) تنگ مى‌شد، به حضرت علی اکبر(ع) نگاه مى‌کرد. 🌹ولادت حضرت علی‌اکبر (علیه‌السلام) ••✾❀🕊🍃🌺🍃🕊❀✾•• ☜【پیام_معنوی】 ✅ @pmsh313 ••✾❀🕊🍃🌺🍃🕊❀✾••