💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۳۲
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#توفیق_شهادت #لباس_بیت_المال #سوریه #شهادت
✍بعداز اولین ماموریتش به #سوریه،ناراحت بود که چرا #توفیق_ شهادت نداشته است. زیاد هم از این و آن می پرسید. سه چهار شب بعد از برگشتش،به دیدنش رفتم.
💠داغ دلش را تازه کردم که:پس چی شد؟گفتی می ری و دیگه نمی بینیمت؟!منتظر بودم عمودی بری،افقی برگردی.... چند دقیقه در فکر فرو رفت.چای بِه آورد.سینی را گرفت و تعارف کرد بردارم.بعد نشست روی مبل سه نفره و با دستش زد روی پایم. با حسرت گفت:شاید گیرم به این بود که با لباس بیت المال تو منطقه جنگیدم.به حالت برو بابا دلت خوش است،برخورد کردم و گفتم:مگه پویا ایزدی و کمیل قربانی با لباس سیستم شهید نشدن که تو کاسه داغ تر از آش شدی؟روی حرفش پا فشاری کرد از روزی که پرواز کردیم و اومدیم تا حالا ،توی فکر هستم که چرا من شهید نشدم. می بینم همه چیز درست بوده الا این لباس.
🍀راوی:علی صادقیان،دوست شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۳ ص ۲۰۰
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_پنجاه_و_هفتم
💚توفیق شهادت❤️
✔️راوی:محمدرضا ناجی
👈قرار بود براي تصويربرداري به🌷#هادي و دوستان ملحق شويم. روز يکشنبه نتوانستم به#سامرا بروم. هر چقدر هم با🌷#هادي تماس گرفتم تماس برقرار نمي شد.تا اينکه فردا يکي از دوستان از#سامرا برگشت.سلام کردم و گفتم: چه خبر از بچه ها؟
🌷@shahidabad313
💢گفت: براي🌷#شيخ_هادي دعا کن.ترسيدم و گفتم: چرا؟ مگه زخمي شده؟ دوست من بدون مکث گفت: نه🌷#شهيد شده.همانجا شوکه شدم و نشستم. خيلي حال و روز من به هم ريخت. نمي دانستم چه بگويم.آن قدر حالم خراب شد که حتي نتوانستم بپرسم چطور🌷#شهيد شده.
⚘@pmsh313
💢براي ساعاتي فقط فکر🌷#هادي بودم. ياد صحبت هاي آخرش. من شک نداشتم🌷#هادي از🌷#شهادت خودش خبر داشت.به دوستم گفتم:🌷#شيخ_هادي به عشقش رسيد.او🌷#عاشق_شهادت بود. بعد حرف از نحوه ي🌷#شهادت شد.
🌷@shahidabad313
💢او گفت که در جريان يک⚡#انفجار_انتحاري در شمال#سامرا،پيکر🌷#هادي از بين رفته و ظاهراً چيزي از او نمانده! روز بعد#دوربين🌷#هادي را آوردند. همين که#دوربين را ديديم همه#شوکه شديم!لنز#دوربين پر از آب شده و خود دوربين هم کاملاً منهدم شده بود. با ديدن اين صحنه حتي کساني که🌷#هادي را نمي شناختند، فهميدند که چه#انفجار مهيبي رخ داده.
⚘@pmsh313
💢از طرفي همه ي دوستان ما به دنبال پيکر🌷#شيخ_هادي بودند. از هر کسي که در آن محور بود و سؤال مي کرديم، نمي دانست و مي گفت: تا آخرين لحظه که به ياد ما مي آيد،🌷#هادي مشغول تهيه ي#عکس و#فيلم بود. حتي از لودر#انتحاري که به سمت روستا آمد عکس گرفت.
🌷@shahidabad313
💢من خيلي ناراحت بودم. ياد آخرين شبي افتادم که با🌷#هادي بودم.🌷#هادي به خودش اشاره کرد و به من گفت: برادرت در يک#انفجار تکه تکه ميشه! اگر چيزي پيدا کرديد، در نزديک ترين نقطه به☀️#حرم_امام _علي (علیه السلام) دفنش کنيد. نمي دانستم براي🌷#هادي چه بايد کرد. شنيدم که خانواده ي او هم از#ايران راهي شده اند تا براي مراسم او به🌟#نجف بيايند.
⚘@pmsh313
💢سه روز از🌷#شهادت_هادي گذشته بود. من يقين داشتم حتي شده قسمتي از پيکر🌷#هادي پيدا مي شود؛ چون او براي خودش#قبر آماده کرده بود.همان روز يکي از دوستان#خبر داد در#فرودگاه نظامي شهر#المثني، يک کاميون يخچال دار مخصوص حمل پيکر🌷#شهدا قرار دارد. پيکر بيشتر اين🌷#شهدا از#سامرا آمده.
🌷@shahidabad313
💢در ميان آنها يک#جنازه وجود دارد که سالم است اما#گمنام! او هيچ مشخصه اي ندارد، فقط در دست راست او دو💥#انگشتر_عقيق است.تا اين را گفت يک باره به ياد🌷#هادي افتادم. با#سيد و ديگر فرماندهان#صحبت کردم. همان روز رفتم و کاميون پيکر🌷#شهدا را ديدم.خودش بود.
⚘@pmsh313
💎اولين🌷#شهيد_شيخ_هادي بود که#آرام خوابيده بود. صورتش کمي#سوخته بود اما کاملاً واضح بود که🌷#هادي است؛#دوست_صميمي_من.
بالاي سر🌷#هادي نشستم و زارزار#گريه کردم. ياد روزي افتادم که با هم از#سامرا به#بغداد بر مي گشتيم.🌷#هادي مي گفت براي🌷#شهادت بايد از خيلي چيزها گذشت. از برخي#گناهان فاصله گرفت و...
🌷@shahidabad313
🌟بعد به من گفت: وضعيت#حجاب در#بغداد چطوره؟ گفتم: خوب نيست، مثل#تهران.گفت: بايد#چشم را از#نامحرم حفظ کرد تا🌷#توفيق_شهادت را از دست ندهيم. بعد چفيه اش را انداخت روي سر و صورتش.در کل مدتي که در#بغداد بوديم همين طور بود. تا اينکه از#شهر خارج شديم و راهي☀️#نجف شديم.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
📙#پسرک_فلافل_فروش
⚡#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
🌟#شهید_هادی_ذوالفقاری
📚#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
⬅️#قسمت۵۶تا۶۰
👈در این قسمت ها خواهید خواند:
💚مفقود شدن پیکر هادی❤️
💚#لب_خندان و چهره ي#دوست داشتني اين طلبه ي#رزمنده هرگز فراموش نمی شود❤️
💚از🌷#هادي فقط لاشه ي#دوربين عكاسي اش باقي مانده بود❤️
💚#هادي مي گفت براي🌷#شهادت بايد از خيلي چيزها گذشت. از برخي#گناهان فاصله گرفت❤️
💚هادی می گفت بايد#چشم را از#نامحرم حفظ کرد تا🌷#توفيق_شهادت را از دست ندهيم❤️
💚#هادي در#سفر آخري که داشت،خيلي تلاش کرد تا مادرشان را به☀️#نجف ببرد❤️
💚همه مي گفتند که اين🌷#شهيد همه چيزش#خاص است.از🌷#شهادت تا#تشييع و#تدفين و...❤️
💚#هادي#وصيت کرده بود پيکرش را در⬅️#سامرا،⬅️#کاظمين،⬅️#کربلا و⬅️#نجف،🔃#طواف دهند❤️
💚ماجرای قبر شهید❤️
💚وصیت های عجیب شهید برای تدفین❤️
💚به خواست خودش بالاي#سنگ_لحد🌷#شهيد نوشتند:☀️#يا_زهرا(س)❤️
💚ماجرای سجاده پهن شده قبل از شهادت❤️
💚وصیت هادی به عدمدفن در ایران❤️
💚توصیه شهید به عدم مجلس عزا برایشان❤️
💚توصیه شهید:روي سنگ قبرم#اسم من را نزنيد و بنويسيد که اينجا#قبر يک آدم گناهکار است❤️
💚توصیه شهید:پشت سر ولی فقیه باشید❤️
💚توصیه به رعایت حجابی که بوی حضرت زهرا(س) بدهد❤️
💚کلام آخر شهید:#دنيا_رنگ _گناه دارد، ديگر نمي توانم زنده بمانم❤️
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
⏺گفتوگوی#روزنامه_جوان با نفیسه پورجعفری دختر🌷#شهید بزرگوار حسین پورجعفری،دوست چندین ساله🌷#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📍#قسمت_هفتم(آخر)
💧بدون تو#بهشت نمی روم
👇
⬅🌷#مدفن_شهید در🌷#گلزار شهدای#کرمان به خواست و#وصیت خودشان بود؟
⭕بله؛ موقعی که پدرم با مادرم به🌷#گلزار شهدای#کرمان رفته بودند مادرم به#بابا میگوید بیا نزدیکی#قبر مادرم یک#قبر دوطبقه بگیر. پدرم در جواب مادرم میگوید: «#جسد_من مشخص نیست چگونه باشد؛ شاید به صورت#پودر باشم.» واقعاً پدرم حرفش درست بود، چون وقتی#تابوت پدرم را جلوی ما باز کردند ما هرچه دست زدیم به جز#پودر چیزی از پیکر#بابا باقی نمانده بود.
📍وقتی که#بابا با مامانم به🌷#گلزار شهدای#کرمان رفته بودند،#بابا میگوید: «نمیدانم چرا وقتی به این سمت میآیم گویا این🌷#شهیدان با من حرف میزنند.»
📍دوست#بابا میگفت: یک روز با🌷#پور_جعفری در🌷#گلزار شهدای#کرمان روی نیمکتی نشسته بودیم که ایشان به من گفت: «🌷#حاج_قاسم که جایش را مشخص کرده است؛ من را هم زیر پایش بگذارید.»
📍دوستش میگوید: «تو که اینجا جا نمیشوی؟» #بابا میگوید: «چرا من جا میشوم.»
الان#قبر پدرم به فاصله دو آجر زیر پای#قبر 🌷#حاج_قاسم قرار دارد. آنجا نمیشود یک پیکر کامل را #دفن کرد، ولی#پیکر_سوخته پدرم جا شد.
⬅و سخن پایانی...
⭕یک بار حاجقاسم به پدرم گفته بود: «اگر نزد خدا آبرو و🌷#توفیق_شهادت را داشته باشم در☀️#بهشت میایستم تا شما بیایید. من بدون تو (حسین) به ☀️#بهشت نمیروم. این بیمعرفتی است که من بدون تو به☀️#بهشت بروم.»
📍در آخر به کسانی که در شبکههای مجازی میگویند وقتی در کشور#ایران مشکلات زیاد است چرا به #عراق و #سوریه کمک میشود،
📍میگویم هر ارگانی یک مسئولیتی دارد.#سپاه نیز یک نیروی گسترده است که یک شاخه از آن به مردم #سوریه و #عراق مربوط میشود. اگر امثال#پدر من و🌷#حاج_قاسم نباشند ناامنیهای بسیاری در این کشورها و به تبع آن در#ایران به وجود میآید.
💥#پدر من،🌷#شهیدان🌷🌷#حاج_قاسم،🌷#مظفری_نیا،🌷#وحید_زمانی_نیا و... میروند تا برای ما#امنیت و#آرامش به#ارمغان بیاورند.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_شصت
💚شهادت اصغر وصالي ظهر عاشورا❤️ص ۹۸
✔علي مقدم
🌿محرم ســال ۱۳۵۹ اتفــاق مهمــي رخ داد. اصغر وصالي و علــي قرباني با نيروهايشان از سرپل ذهاب به گيلان غرب آمدند.
🌿قرار شد بعد از شناسايي مواضع دشمن، از سمت شمال شهر، عملياتي آغاز شود.
🍁@shahidabad313
🌿آن ايام روزهاي اول تشــكيل گروه شهید اندرزگو بود. قسمتي از مواضع دشمن شناسايي شده بود.
🌿شــب عاشــورا همه بچه ها در مقر سپاه جمع شــدند. عزاداراي با شكوهي برگزار شد.
🌿مداحي ابراهيم در آن جلســه را بســياري از بچه ها به ياد دارند. او با شور و حال عجيبي مي خواند و اصغر وصالي ميان دار عزادارها بود.
🌿#روز_عاشــورا اصغر به همراه چند نفر از بچه ها براي شناســايي راهي منطقه »برآفتاب« شد.
🍁@shahidabad313
🌿حوالي ظهر خبر رسيد آنها با نيروهاي كمين عراقي درگير شده اند. بچه ها خودشان را رساندند، نيروهاي دشمن هم سريع عقب رفتند اما...
🌿علي قرباني به#شــهادت رسيد. به خاطر شدت جراحات، اميدي هم به زنده ماندن اصغر نبود.اصغر وصالي را سريع به عقب انتقال داديم ولي او هم به خيل شهدا پيوست.
🍁@pmsh313
🌿بعــد از شــهادت اصغر، ابراهيــم را ديدم كه با صداي بلنــد گريه مي كرد. مي گفت: هيچ كس نمي داند كه چه فرمانده اي را از دست داده ايم، انقلاب ما
به امثال اصغر خيلي احتياج داشت.
🌿اصغر در حالي كه هنوز چهلم بردار شهيدش نشده بود#توفيق_شهادت را در#ظهر_عاشورا به دست آورد.
🌿ابراهيم براي تشييع به تهران آمد و اتومبيل پيكان اصغر را كه در گيلان غرب بــه جا مانده بود به تهــران آورد. در حالي كه به خاطر اصابت تركش، تقريبًا هيچ جاي سالم در بدنه ماشين نبود!
🍁@shahidabad313
🌿پس از تشييع پيكر شهيد وصالي سريع به منطقه بازگشتيم. ابراهيم مي گفت: اصغر چند شب قبل از شهادت، برادرش را در خواب ديد. برادرش گفته بود: اصغر، تو روز عاشورا در گيلان غرب شهيد خواهي شد.
🍁@pmsh313
🌿روز بعد بچه هاي گروه، براي اصغر مجلس ختم وعزاداري برپا كردند. بعد بچه ها به هم قول دادند كه تا آخرين قطره خون در جبهه بمانند و انتقام خون
اصغر را بگيرند.
🌿جواد افراســيابي و چند نفر از بچه ها گفتند: مثل آدمهاي عزادار محاســن خودمان را كوتاه نمي كنيم تا صدام را به سزاي اعمالش برسانيم.
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @shahidabad313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
🔸️﷽🔸️
⚡#سه_دقيقه_در_قيامت(۷۱)
⭐گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادی
💢۳۰_توفيق_شهادت ص ۹۷
🔹️...اما نكته مهمي كه در آنجا فهميدم و بسيار با ارزش بود اينكه؛#توفيق_شهادت نصيب هر كسي نمي شود.
🔹️انسان با اخلاصي كه بتواند از تمام تعلقات دنيايي دل بكند،#لياقت_شهادت مي يابد.#شهادت يك#اتفاق نيست، يك#انتخاب است. يك#انتخاب_آگاهانه كه براي آن بايد تمام تعلقات را از خود دور كرد.
🔹️مثالي بزنم تا بهتر متوجه شويد. همان شبي كه با دوستانم در سوريه دور هم جمع بوديم و گفتم چه كساني شهيد مي شوند، به يكي از رفقا هم تأكيد كردم كه فردا با ديگر رفقا شهيد مي شوي...
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @pmsh313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛