eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ۳۲ 💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ✍بعداز اولین ماموریتش به ،ناراحت بود که چرا شهادت نداشته است. زیاد هم از این و آن می پرسید. سه چهار شب بعد از برگشتش،به دیدنش رفتم. 💠داغ دلش را تازه کردم که:پس چی شد؟گفتی می ری و دیگه نمی بینیمت؟!منتظر بودم عمودی بری،افقی برگردی.‌‌... چند دقیقه در فکر فرو رفت.چای بِه آورد.سینی را گرفت و تعارف کرد بردارم.بعد نشست روی مبل سه نفره و با دستش زد روی پایم. با حسرت گفت:شاید گیرم به این بود که با لباس بیت المال تو منطقه جنگیدم.به حالت برو بابا دلت خوش است،برخورد کردم و گفتم:مگه پویا ایزدی و کمیل قربانی با لباس سیستم شهید نشدن که تو کاسه داغ تر از آش شدی؟روی حرفش پا فشاری کرد از روزی که پرواز کردیم و اومدیم تا حالا ،توی فکر هستم که چرا من شهید نشدم. می بینم همه چیز درست بوده الا این لباس. 🍀راوی:علی صادقیان،دوست شهید 📚 فصل ۳ ص ۲۰۰ هدیه نثار روح این بزرگوار 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺  🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚توفیق شهادت❤️ ✔️راوی:محمدرضا ناجی 👈قرار بود براي تصويربرداري به🌷 و دوستان ملحق شويم. روز يکشنبه نتوانستم به بروم. هر چقدر هم با🌷 تماس گرفتم تماس برقرار نمي شد.تا اينکه فردا يکي از دوستان از برگشت.سلام کردم و گفتم: چه خبر از بچه ها؟ 🌷@shahidabad313 💢گفت: براي🌷 دعا کن.ترسيدم و گفتم: چرا؟ مگه زخمي شده؟ دوست من بدون مکث گفت: نه🌷 شده.همانجا شوکه شدم و نشستم. خيلي حال و روز من به هم ريخت. نمي دانستم چه بگويم.آن قدر حالم خراب شد که حتي نتوانستم بپرسم چطور🌷 شده. ⚘@pmsh313 💢براي ساعاتي فقط فکر🌷 بودم. ياد صحبت هاي آخرش. من شک نداشتم🌷 از🌷 خودش خبر داشت.به دوستم گفتم:🌷 به عشقش رسيد.او🌷 بود. بعد حرف از نحوه ي🌷 شد. 🌷@shahidabad313 💢او گفت که در جريان يک⚡ در شمال،پيکر🌷 از بين رفته و ظاهراً چيزي از او نمانده! روز بعد🌷 را آوردند. همين که را ديديم همه شديم!لنز پر از آب شده و خود دوربين هم کاملاً منهدم شده بود. با ديدن اين صحنه حتي کساني که🌷 را نمي شناختند، فهميدند که چه مهيبي رخ داده. ⚘@pmsh313 💢از طرفي همه ي دوستان ما به دنبال پيکر🌷 بودند. از هر کسي که در آن محور بود و سؤال مي کرديم، نمي دانست و مي گفت: تا آخرين لحظه که به ياد ما مي آيد،🌷 مشغول تهيه ي و بود. حتي از لودر که به سمت روستا آمد عکس گرفت. 🌷@shahidabad313 💢من خيلي ناراحت بودم. ياد آخرين شبي افتادم که با🌷 بودم.🌷 به خودش اشاره کرد و به من گفت: برادرت در يک تکه تکه ميشه! اگر چيزي پيدا کرديد، در نزديک ترين نقطه به☀️ _علي (علیه السلام) دفنش کنيد. نمي دانستم براي🌷 چه بايد کرد. شنيدم که خانواده ي او هم از راهي شده اند تا براي مراسم او به🌟 بيايند. ⚘@pmsh313 💢سه روز از🌷 گذشته بود. من يقين داشتم حتي شده قسمتي از پيکر🌷 پيدا مي شود؛ چون او براي خودش آماده کرده بود.همان روز يکي از دوستان داد در نظامي شهر، يک کاميون يخچال دار مخصوص حمل پيکر🌷 قرار دارد. پيکر بيشتر اين🌷 از آمده. 🌷@shahidabad313 💢در ميان آنها يک وجود دارد که سالم است اما! او هيچ مشخصه اي ندارد، فقط در دست راست او دو💥 است.تا اين را گفت يک باره به ياد🌷 افتادم. با و ديگر فرماندهان کردم. همان روز رفتم و کاميون پيکر🌷 را ديدم.خودش بود. ⚘@pmsh313 💎اولين🌷 بود که خوابيده بود. صورتش کمي بود اما کاملاً واضح بود که🌷 است؛. بالاي سر🌷 نشستم و زارزار کردم. ياد روزي افتادم که با هم از به بر مي گشتيم.🌷 مي گفت براي🌷 بايد از خيلي چيزها گذشت. از برخي فاصله گرفت و... 🌷@shahidabad313 🌟بعد به من گفت: وضعيت در چطوره؟ گفتم: خوب نيست، مثل.گفت: بايد را از حفظ کرد تا🌷 را از دست ندهيم. بعد چفيه اش را انداخت روي سر و صورتش.در کل مدتي که در بوديم همين طور بود. تا اينکه از خارج شديم و راهي☀️ شديم. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
📙 🌟 📚 ⬅️۵۶تا۶۰ 👈در این قسمت ها خواهید خواند: 💚مفقود شدن پیکر هادی❤️ 💚 و چهره ي داشتني اين طلبه ي هرگز فراموش نمی شود❤️ 💚از🌷 فقط لاشه ي عكاسي اش باقي مانده بود❤️ 💚 مي گفت براي🌷 بايد از خيلي چيزها گذشت. از برخي فاصله گرفت❤️ 💚هادی می گفت بايد را از حفظ کرد تا🌷 را از دست ندهيم❤️ 💚 در آخري که داشت،خيلي تلاش کرد تا مادرشان را به☀️ ببرد❤️ 💚همه مي گفتند که اين🌷 همه چيزش است.از🌷 تا و و...❤️ 💚#وصيت کرده بود پيکرش را در⬅️،⬅️،⬅️ و⬅️،🔃 دهند❤️ 💚ماجرای قبر شهید❤️ 💚وصیت های عجیب شهید برای تدفین❤️ 💚به خواست خودش بالاي🌷 نوشتند:☀️(س)❤️ 💚ماجرای سجاده پهن شده قبل از شهادت❤️ 💚وصیت هادی به عدم‌دفن در ایران❤️ 💚توصیه شهید به عدم مجلس عزا برایشان❤️ 💚توصیه شهید:روي سنگ قبرم من را نزنيد و بنويسيد که اينجا يک آدم گناهکار است❤️ 💚توصیه شهید:پشت سر ولی فقیه باشید❤️ 💚توصیه به رعایت حجابی که بوی حضرت زهرا(س) بدهد❤️ 💚کلام آخر شهید: _گناه دارد، ديگر نمي توانم زنده بمانم❤️ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
⏺گفت‌وگوی با نفیسه پورجعفری دختر🌷 بزرگوار حسین پورجعفری،دوست چندین ساله🌷 📍(آخر) 💧بدون تو نمی روم 👇 ⬅🌷 در🌷 شهدای به خواست و خودشان بود؟ ⭕بله؛ موقعی که پدرم با مادرم به🌷 شهدای رفته بودند مادرم به می‌گوید بیا نزدیکی مادرم یک دوطبقه بگیر. پدرم در جواب مادرم می‌گوید: « مشخص نیست چگونه باشد؛ شاید به صورت باشم.» واقعاً پدرم حرفش درست بود، چون وقتی پدرم را جلوی ما باز کردند ما هرچه دست زدیم به جز چیزی از پیکر باقی نمانده بود. 📍وقتی که با مامانم به🌷 شهدای رفته بودند، می‌گوید: «نمی‌دانم چرا وقتی به این سمت می‌آیم گویا این🌷 با من حرف می‌زنند.» 📍دوست می‌گفت: یک روز با🌷 در🌷 شهدای روی نیمکتی نشسته بودیم که ایشان به من گفت: «🌷 که جایش را مشخص کرده است؛ من را هم زیر پایش بگذارید.» 📍دوستش می‌گوید: «تو که اینجا جا نمی‌شوی؟» می‌گوید: «چرا من جا می‌شوم.» الان پدرم به فاصله دو آجر زیر پای 🌷 قرار دارد. آنجا نمی‌شود یک پیکر کامل را کرد، ولی پدرم جا شد. ⬅و سخن پایانی... ⭕یک بار حاج‌قاسم به پدرم گفته بود: «اگر نزد خدا آبرو و🌷 را داشته باشم در☀️ می‌ایستم تا شما بیایید. من بدون تو (حسین) به ☀️ نمی‌روم. این بی‌معرفتی است که من بدون تو به☀️ بروم.» 📍در آخر به کسانی که در شبکه‌های مجازی می‌گویند وقتی در کشور مشکلات زیاد است چرا به و کمک می‌شود، 📍می‌گویم هر ارگانی یک مسئولیتی دارد. نیز یک نیروی گسترده است که یک شاخه از آن به مردم و مربوط می‌شود. اگر امثال من و🌷 نباشند ناامنی‌های بسیاری در این کشور‌ها و به تبع آن در به وجود می‌آید. 💥 من،🌷🌷🌷،🌷،🌷 و... می‌روند تا برای ما و به بیاورند. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💚شهادت اصغر وصالي ظهر عاشورا❤️ص ۹۸ ✔علي مقدم 🌿محرم ســال ۱۳۵۹ اتفــاق مهمــي رخ داد. اصغر وصالي و علــي قرباني با نيروهايشان از سرپل ذهاب به گيلان غرب آمدند. 🌿قرار شد بعد از شناسايي مواضع دشمن، از سمت شمال شهر، عملياتي آغاز شود. 🍁@shahidabad313 🌿آن ايام روزهاي اول تشــكيل گروه شهید اندرزگو بود. قسمتي از مواضع دشمن شناسايي شده بود. 🌿شــب عاشــورا همه بچه ها در مقر سپاه جمع شــدند. عزاداراي با شكوهي برگزار شد. 🌿مداحي ابراهيم در آن جلســه را بســياري از بچه ها به ياد دارند. او با شور و حال عجيبي مي خواند و اصغر وصالي ميان دار عزادارها بود. 🌿 اصغر به همراه چند نفر از بچه ها براي شناســايي راهي منطقه »برآفتاب« شد. 🍁@shahidabad313 🌿حوالي ظهر خبر رسيد آنها با نيروهاي كمين عراقي درگير شده اند. بچه ها خودشان را رساندند، نيروهاي دشمن هم سريع عقب رفتند اما... 🌿علي قرباني به رسيد. به خاطر شدت جراحات، اميدي هم به زنده ماندن اصغر نبود.اصغر وصالي را سريع به عقب انتقال داديم ولي او هم به خيل شهدا پيوست. 🍁@pmsh313 🌿بعــد از شــهادت اصغر، ابراهيــم را ديدم كه با صداي بلنــد گريه مي كرد. مي گفت: هيچ كس نمي داند كه چه فرمانده اي را از دست داده ايم، انقلاب ما به امثال اصغر خيلي احتياج داشت. 🌿اصغر در حالي كه هنوز چهلم بردار شهيدش نشده بود را در به دست آورد. 🌿ابراهيم براي تشييع به تهران آمد و اتومبيل پيكان اصغر را كه در گيلان غرب بــه جا مانده بود به تهــران آورد. در حالي كه به خاطر اصابت تركش، تقريبًا هيچ جاي سالم در بدنه ماشين نبود! 🍁@shahidabad313 🌿پس از تشييع پيكر شهيد وصالي سريع به منطقه بازگشتيم. ابراهيم مي گفت: اصغر چند شب قبل از شهادت، برادرش را در خواب ديد. برادرش گفته بود: اصغر، تو روز عاشورا در گيلان غرب شهيد خواهي شد. 🍁@pmsh313 🌿روز بعد بچه هاي گروه، براي اصغر مجلس ختم وعزاداري برپا كردند. بعد بچه ها به هم قول دادند كه تا آخرين قطره خون در جبهه بمانند و انتقام خون اصغر را بگيرند. 🌿جواد افراســيابي و چند نفر از بچه ها گفتند: مثل آدمهاي عزادار محاســن خودمان را كوتاه نمي كنيم تا صدام را به سزاي اعمالش برسانيم. ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
🔸️﷽🔸️ ⚡(۷۱) ⭐گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادی 💢۳۰_توفيق_شهادت ص ۹۷ 🔹️...اما نكته مهمي كه در آنجا فهميدم و بسيار با ارزش بود اينكه؛ نصيب هر كسي نمي شود. 🔹️انسان با اخلاصي كه بتواند از تمام تعلقات دنيايي دل بكند، مي يابد. يك نيست، يك است. يك كه براي آن بايد تمام تعلقات را از خود دور كرد. 🔹️مثالي بزنم تا بهتر متوجه شويد. همان شبي كه با دوستانم در سوريه دور هم جمع بوديم و گفتم چه كساني شهيد مي شوند، به يكي از رفقا هم تأكيد كردم كه فردا با ديگر رفقا شهيد مي شوي... ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @pmsh313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛