eitaa logo
روایتگری شهدا
23.9هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
5.6هزار ویدیو
84 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 😍 💢از زبان همسر شهید💢 💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ♦️...فردا یا پس فرداش رفتم بابل برای ثبت نام. نمیدانم چرا اما از موقعی که از زدم بیرون ، هیچ آرام و قراری نداشتم.😢😨 ♦️همه اش تصویر از جلو چشمانم رد میشد. هر جا میرفتم محسن را میدیدم. 😥 حقیقتش نمیتوانستم خودم را گول بزنم..ته دلم احساس میکردم که بهش علاقه دارم. 😇 احساس میکردم . 😌 . ♦️برای همین یکی دو روزی که بابل بودم، توی خلوت خودم می ریختم. 😭 انگار نمی توانستم دوری محسن را تحمل کنم. بالاخره طاقت نیاوردم. زنگ زدم به و گفتم: "بابا انتقالی ام رو بگیر. میخواهم برگردم نجف آباد."😢 . 💢از بابل که برگشتم نمایشگاه تمام شده بود. یک روز بهم گفت: "زهرا، من چندتا از عکس های امام خامنه ای رو نیاز دارم. از کجا گیر بیارم؟"🤔 بهش گفتم:" مامان بذار به بچه های موسسه بگم که چه جور میشه تهیه اش کرد. " قبلا توی نمایشگاه ، یک زرنگ بازی کرده بودم و شماره محسن را یک طوری بدست آورده بودم. پیام دادم براش. برای اولین بار. نوشت:"شما؟" جواب دادم: " هستم. "😌 کارم رو بهش گفتم و او هم راهنمایی ام کرد. . ♦️از آن موقع به بعد ، هر وقت کار درباره موسسه داشتم، یک تماس و با محسن میگرفتم. تا اینکه یک روز هر چه تماس گرفتم ، گوشی اش خاموش بود. روز بعد تماس گرفتم. باز گوشی اش خاموش بود! شدم. روز بعد و روز بعد و روزهای بعد هم تماس گرفتم ، اما باز هم خاموش بود. 😔 دیگر از و داشتم میمردم. دل توی دلم نبود. 😣 فکری شده بودم که نکند برای محسن اتفاقی افتاده باشد; با اینکه با او هیچ نسبتی نداشتم. آن چند روز آنقدر حالم خراب بود که مریض شدم و افتادم توی رختخواب! 😪‼️ نمی توانستم به پدر و مادرم هم چیزی بگویم. خیلی شرم و حیا میکردم. 😔 تا اینکه یک روز به سرم زد و…😯 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
@qomirib تنها گریه کن 2.mp3
زمان: حجم: 6.43M
📚 🔊 «هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید» 🏷 کتاب 📝 کتاب تنها گریه کن نوشته اکرم اسلامی، روایت زندگی اشرف السادات منتظری مادر است که در انتشارات حماسه یاران به چاپ رسیده است. 🔸️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@qomirib سلام بر ابراهیم 2.mp3
زمان: حجم: 7.36M
📚 🔊 «هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید» 🏷 کتاب 🌷 🌷 🍂 🍂 💚پدر و بود و به بسيار اهميت ميداد❤️ 💚رابطه دوستانه و بامحبت،فراتر از پدر و پسر❤️ 💚ماجرای خرید نان با سکه پنج ریالی پیره زن❤️ 💚سایه سنگین یتیمی بر سر،در نوجوانی❤️ 💚محیط ورزشی معنوی زورخانه حاج حسن❤️ 💚نماز جماعت زورخانه پشت سر حاج حسن❤️ 💚ماجرای دعای توسل گود زورخانه برای بچه مریض و شفای او❤️ 📝 کتاب سلام بر ابراهیم، زندگینامه ای مختصر و بیش از شصت خاطره درباره شهید بزرگوار و مفقود الاثر ابراهیم هادی است،مردی که با داشتن قهرمانی ها، پهلوانی ها، رشادت ها، مروت ها و... با دریافت مدال شهادت کمال یافت. 🔸️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش ♻️حزب بعث عراق 💥عراق در قرون جديد تحت سلطة عثمانيها قرار داشت و پس از آن، عراق به كشوري مستقل تبديل شد. در سال 1958م حكومت پادشاهي ملك فيصل از ميان رفت و نوع حكومت اين كشور جمهوري شد. 🔹️دو رودخانة بزرگ در عراق جريان دارد؛ دجله و فرات. از ديگر شهرهاي مهم اين كشور، ميتوان به كربلا، نجف، موصل، بصره، كركوك و سليمانيه اشاره كرد. اقتصاد اين كشور نيز بر نفت استوار است. 🔸️در سال 1939م، به دليل نفوذ عوامل استعمار فرانسه در حزب و ايجاد انشعابات، حزب به نابودى كشيده شد و از درون آن، دو حزب جديد به نامهاي «حزب ناسيوناليستى عرب» به رهبرى «زكى ارسوزى» و ديگرى «حزب احياء العرب» به رهبرى «ميشل عفلق» و «صلاح الدين بيطار» به وجود آمد. اين حزب پس از چند سال به «حزب بعث عربى» تغيير نام داد. 💥ميشل عفلق، مسيحى، اهل سوريه و تحصيلكردة فرانسه بود كه دكتراى تاريخ فلسفه داشت. صلاح الدين بيطار نيز مسلمان سنى، اهل سوريه و داراي دكتراى فيزيك بود. آنان تحقيقات وسيعى در زندگى و نظريات سياسى، فلسفى و اقتصادى فلاسفة فرانسه ـ به ويژه «پرودون» و «فوريه» ـ كرده بودند. نخستين فعاليت پنهانى اين دو شخص، تشكيل هسته هاى اعتقادي با عضويت دانشجويان و دانش آموزان بود. 🍂هدف اعتقادي حزب بعث عبارت بود از: ملي گرايي عرب، آزادى، وحدت و سوسياليسم. هدف آن نيز ايجاد سورية بزرگ شامل عراق، اردن، فلسطين، لبنان و سوريه بود. در سال 1921م، ميشل عفلق كميتة سورى كمك به «رشيد عالى گيلانى» را در عراق تشكيل داد... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@qomirib pesaram hosein 2.mp3
زمان: حجم: 5.66M
📚 🔊  🎤«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»  📚 کتاب ✍نویسنده: فاطمه دولتی ♻️ 📝 پسرم حسین، روایت زندگی شهید حسین مالکی نژاد به روایت مادر است، که از سوی انتشارات حماسه یاران به چاپ رسیده است. 🍃این اثر کوشیده تصویر یک نوجوان عاشق و دلباخته اهل بیت سلام الله علیهم را که در سن ۱۲ سالگی وارد جنگ می شود و برایش قضایای مختلفی اتفاق می افتد به تصویر بکشد. 🔘مهمان شب زمستانی 🔘مراسم خواستگاری 🔘مرد زندگی 🔘لقمه حلال 🔘دروازه کاشان ✨ برنامه ، خوانش کتاب های دفاع مقدس ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
D1737703T17775416(Web).mp3
زمان: حجم: 14.76M
📚 🔊  🎤«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»  📚 کتاب 🕊(محمد)مصطفوی 🌴شهید مدافع حرم 🍃انتشارات:شهید ابراهیم هادی 🔸️فصل دوم ♻️ 💢ورودبه دانشگاه و دستگیری از محرومین،سربازی،کاسبی،روزی حلال 💎دانشگاه ملایر 💎مهندسی عمران 💎نماز اول وقت 💎حجاب 💎هیئت رفتن 💎قرآن خواندن 💎اعتقاد درست 💎وسط میدان 💎مزاحم تلفنی 💎برکت شهدا 💎سربازی در ارتش 💎مسجد ارگ 💎اخلاص 💎نماز شب 💎گلزار بهشت شهدا 💎روزی حلال 💎کشاورزی 💎حلالیت طلبی 💎خوش حسابی 💎اجازه پدر 💎دست به خیری 💎پرتلاش 💎حسرت شهادت 💎وجدان‌ کاری 💎ارزوی شهادت ✨ برنامه خوانش کتاب های دفاع مقدس ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@qomirib Shanbeye aram 2.mp3
زمان: حجم: 5.55M
📚 🔊 🎤«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید» 📚کتاب 🕊شهید محسن فخری‌زاده ✍ نویسنده: محمدمهدی بهداروند 🍃انتشارات حماسه یاران 💢 🔘مقام شهادت 🔘صدقه 🔘بسم الله 🔘تیم محافظ 🔘هشت گلوله 🔘وانت آبی 🔘پای برهنه 🔘صحنه کربلا ✨ برنامه ، خوانش کتاب های دفاع مقدس ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
@qomirib Soleimanie Aziz 2.mp3
زمان: حجم: 11.27M
📚 🔊 🎤«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید» 🏷برشی از ✍ نویسنده: مهدی قربانی 💢 🌴فصل ۲ 🍂گروگان گیری... 🍂بعد از جنگ 🍂خدمت به جانباز 🍂مقاومت عراق 🍂باز سازی عتبات 🍂زلزله بم 🍂ضاحیه لبنان 🍂شفاعت حاج قاسم 🍂شهید کاظمی ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
خار و میخك - قسمت ۲.mp3
زمان: حجم: 7.94M
📚 🔊 🎤«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید» 📗 💢رمان معاصر فلسطینی ✍نویسنده: 🖼  🔖سرگذشت جدایی 🔸میان گم‌شدن‌ها و محدودیت‌ها، قصه‌ای از امید و انتخاب شکل می‌گیرد... 🔘خواهر بزرگم فاطمه 🔘خواهر کوچکم مریم 🔘برادرانم محمود و حسن 🔘مقاومت ملی 🔘جستجوی پسرها 🔘انتظار مفقودین 🔘بازی های متنوع 🔘گاریچی 🔘وضعیت مالی 🔘فرصت های شغلی 🔘کارخانه دائی صالح 🔘تجارت پارچه 🔘زن عمو و بچه ها 🔘نان آوری فرزندان 🔘نماز در مسجد اردوگاه 🔘تقلید از نماز پدر بزرگ 🔘خواستگاری خواهرم فتحیه 🔘بمب دستی ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
یادت باشد قسمت دوم.m4a
حجم: 7.5M
🎤«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید» 📗 🌷شهید مدافع حرم، حمید سیاهکالی مرادی ✍️ محمد رسول ملاحسنی 🎙راوی: جمعی از بازیگران نمایشی ✫⇠ 🔸…" اثری است پیرامون زندگی "شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی" که "محمدرسول ملاحسنی" آن را به روایت همسر شهید به رشته ی تحریر درآورده است. 🌱حسن و حمید 🌱حمید و فرزانه 🌱باشگاه 🌱غافلگیری 🌱دانشگاه قزوین 🌱رشته پزشکی 🌱معیار ازدواج 🌱حقوق نظامی 🌱زندگی معنوی 🌱منزل ساده 🌱اعتماد طرفین ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠ 📚پیشانی و بوسه(جلد ۶، شمع صراط) 📘 ✍ به روایت همسر شهید ✫⇠ 🍂مرتضی در عین کودکی خیلی بزرگ بود تا جایی که هیچ وقت فخر فروشی نمی کرد از اینکه امام بر پیشانیش بوسه زده.حال که او به آرزویش رسید ما مانده ایم با این کوله بار سنگین و راه دراز. 🍂حقیقتا هر چه بر اندیشه و ذخائر ذهنم فشار می آورم چیزی که بیان عظمت این عزیز حماسه ساز باشد نمی توانم بر روی کاغذ بیاورم. 🍂این چند سطر را تقدیم می کنم به تمامی شهداء و خانواده های معظم شهداء و دلاور مردان بسیجی و آحاد مردم ایران علی الخصوص مردم شریف شهرستان که باعث افتخار و عزت و سربلندی اسلام عزیز گردیده اند. 🍂معمولا در یک محیط کوچک آن هم که ما در آن زندگی می کردیم همه مردم همددیگر را می شناسند و به اخلاق و رفتار یکدیگر آشنایی کامل دارند. علی الخصوص در زمان گذشته و قبل از انقلاب که شناخت ها بهتر از زمان حال بود. 🍂شناخت من نسبت به مرتضی از زمان کودکی و آن هم در محیط با صفا و صمیمیت روستا بود. بخصوص که ایشان من هم بودند.ایشان در خانواده ی دارای ایمان قوی و اخلاق مثال زدنی و از همه مهمتر خوش رویی و خنده رویی زیاد از حد ایشان بر سر زبان ها بود. 🍂من خودم علاوه بر مسئله اقوامی که بیان کردم با بوجود آمدن چند حادثه بیشتر با او آشنا شدم و آن هم بر می گردد به فعالیت های قبل از انقلاب مرتضی.یادم هست حدودا دو سال قبل از پیروزی انقلاب من کلاس پنجم ابتدایی بودم و بواسطه پیشینگی مذهبی که در خانواده ما بود علی رغم اینکه هیچ کس حق نداشت محجب بر سر کلاس بشیند من این کار را نمی کردم و با بر سر کلاس نشسته بودیم. 🍂در همین حال مدیر مدرسه پس از اطلاع از این عمل ما به سر کلاس آمد و با چهره خشمگین خود رو به ما کرد و گفت:مگر شما از قوانین و مقررات مدرسه اطلاع ندارید، مگر سر صف نخواندیم که از این پس کسی حق ندارد با روسری به مدرسه بیاید. 🍂ما که تقریبا از این برخورد خانم مدیر ترسیده بودیم . چند لحظه ای مدیر مکث کرد تا ما اقدام به بیرون آوردن روسری های خودمان بکنیم ولی تصورات ایشان غلط از آب بیرون آمد و با لحن تندتری رو به ما کرد و گفت:مگر با شما نبودم! پس از اینکه مدیر مایوس شد ما را از سر کلاس بیرون کشید و مرتب تنبیهمان کرد. وقتی که آقا مرتضی از این قضیه با خبر شد ناراحت شد و به طریقی مدیر مدرسه را مورد اعتراض خود قرار داد که ما توانستیم با سر کلاس برویم. 🍃مرتضی از همان زمان کودکی به حجاب اهمیت می داد و برای آن حساسیتی خاص قائل بود... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📚کتاب 🔖زندگینامه شهید ✫⇠ 🍂تولد 🍃سه چهار ماهی بود تا حبیب الله بدنیا بیاید. داخل  کوچه یک سید با وجاهتی آمد از کنار من رد شد. یک لحظه متوجه من شد. رو کرد بهم و گفت: «خانم شما یک بچه در راه داری. پسر هست. اسمش را حبیب الله بگذار. خانم قدر این پسر را بدان. او در این جهان زیاد نمی ماند و زود از دنیا می رود. اما در همین عمر کوتاه انسان بزرگ و والا مقامی می شود.» از تعجب زبانم بند آمده بود. دلم لرزید. نگاهی به آسمان کردم و گفتم خدایا بچه ام را به دست تو می سپارم. در 15 شهریور سال 1341 حبیب الله من بدنیا آمد. اما مدام حرفهای آن سید جلوی نظرم می آمد و قلبم را می لرزاند. همیشه می ترسیدم اتفاقی برایش بیفتد. 🍃یکبار از بالای پشت بام خانه سقوط کرد، آن هم از ناحیه سر. خب معلوم است که انسان چه بلایی سرش می آید. اما دست تقدیر خدا را بیین. در حالی که داشت از بالا به پایین سقوط می کرد. بین راه به طنابی که برای پهن کردن لباسها از این سر حیاط به سر دیگر حیاط وصل بود برخورد کرد، سرعتش گرفته شد و با ضربت خیلی کمتری به زمین خورد و سرش زخمی شد. چندبار دیگه هم اتفاقاتی برایش افتاد که نزدیک بود تلف شود اما همیشه دستی از می آمد و او را از مرگ می داد. 🍃در  روز 23 مرداد سال 1357 که حبیب الله به شهادت رسید، متوجه حرفهای آن روز سید شدم. تعبیری که هیچ وقت نمی توانستم حدس بزنم. حبیب الله من در نوجوانی پوشید؛ در این دنیا والامقام شد و در آن دنیا هم برای همیشه بر سر سفره پروردگارش روزی می خورد...   ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯