📝دستنوشته شهید محسن حججی در روز عرفه:
خدایا روزی ام کن در جوانی فدای اسلام شوم ...
#شهید_محسن_حججی
#شهید_حججی
#مدافع_حرم
#لبیـڪ_یا_زینب
#شهادت
#سربلند
#سرمشق
هدیه نثار روح بزرگ این شهید
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_وعجل_فرجهم
#اللهـم_عجــل_الولیکـــ_الفــرج
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطره_از_شهدا
💦حرفي نزده بودند، ولي انگار همان اشاره كافي بود. ميگفت «وقتي ميخواستم دستش را ببوسم، به محاسنم دست كشيد.»
💦اين را كه ميگفت، اشك ميدويد توي چشمهاش. از پيش امام آمده بود.
#شهید_ابراهیم_همت
📚منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | مريم برادران
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#کلام_از_شهدا
💦عجیب است داستان آدمی که میداند بعد از #مرگ او را بازخواست میکنند اما بیخیال در یک #زندگی_آسوده روز را به #معصیت میگذراند و شب #آسوده همراه شیفتگان رؤیاها به #خواب میرود .
#شهيد_حسين_بيدخ
📚منبع کلام:وبلاگ شهيد ديباج
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مادر شهیدی که برای اعزام فرزندانش، لهجه افغانستانی را تقلید کرد!
شهیدان «مصطفی و مجتبی بختی» مدتها تلاش کردند تا خود را برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه برسانند اما هر بار به دلیلی دچار مشکل میشدند. عاقبت تصمیم میگیرند هویت ایرانی خود را تغییر دهند و از طریق تیپ فاطمیون به این آرزوی سخت خود دست پیدا کنند.
🔺 بعضیها برای تابعیت کشورهای غربی هویتشان و دینشان را عوض میکنند که دو روز این دنیای فانی را در غفلت و مستی بسر ببرند، بزرگ مردانی هم اینگونه تغییر هویت میدهند تا مبادا باب جهاد بسته شود و آنها جا بمانند...
✅ به افسران بپیوندید:
@Afsaran_ir
...خبرفوری
🔶الحمدالله شیخ زکزاکی حفظه الله تعالی به همراه همسرشان از پایتخت نیجریه برای معالجه به سمت هندوستان سفر می کنند.
.
🔶آیا می دانستید شیخ ابراهیم زکزاکی ۶ پسرش در راه اسلام به شهادت رسیده اند.
.
🔶شیخ زکزاکی مجموعا ۹ فرزند داشت که هفت نفر آنان پسر و دو نفرشان دختر هستند.
.
هم اکنون یک پسر او به نام «محمد» و دو دخترش به نامهای دکتر «نصیبه» و «سهیلا» زنده هستند.
.
🔶اسامی فرزندان شیخ زکزاکی به قرار زیر است:
.
۱- محمد (زنده)
.
۲- احمد (شهید)
.
۳- محمود (شهید)
.
۴- حمید (شهید)
.
۵- حمد (شهید)
.
۶- حُمید (شهید)
.
۷- علی حیدر (شهید)
.
۸- دکتر «نصیبه» (زنده)
.
۹- سهیلا (زنده - مجروح شد)
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روايت جالب رهبرانقلاب از بانوی تركمن كه به نيابت از ايشان به حج رفته بود و در حادثه منا به شهادت رسید
🕊 کانال زندگی به سبک شهدا
🆔 @sireshohada
#کلام_از_شهدا
✍اگر از #ولایت جدا شوید مسلماً #هلاک خواهید شد. همیشه با چشمانی باز دشمنان و دوستان خود را بشناسید و به اصل تولی و تبری ( که از فروع دین ماست ) توجه داشته باشید.
وحدت کلمه را حفظ کنید تا فنا نشوید که «واعتصموابحبل الله جمیعاً ولا تفرقوا» یاد و خاطره ی شهدا را هرگز از یاد نبرید. #شهدا را برای همیشه معلمان آزادی و ایثار بدانید.
#شهيد_علي_اصغر_اسدي
📚منبع:پايگاه سنگر شهدا
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطره_از_شهدا
✍ #شهید زارعى در عملیات رمضان، لحظهاى آرام و قرار نداشت. گاهى پشت تیربار بود و گاهى نارنجك پرتاب می كرد. گمان كنم بیش از 300 - 400 گلوله آر پى جى به سوى تانكهاى دشمن شلیك كرد.
وقتى گردان می خواست عقب بیاید، او نمی آمد. با اصرار و تحكم و دستور، او را عقب آوردیم. مبهوتِ چهره نورانى آن قهرمان دلاور بودم كه چشمم به گوشش افتاد. خون در گوشش خشكیده بود.
#شهيد_زارعي
📚منبع : راوى: برادر مظاهرى، ر. ك: ده مترى چشمان كمین،ص 249.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۱
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#زود_شناختمش
✍...زود شناختمش که اهل #نماز و #روزه مستحبی است. از همان روز #خرید_عروسی.سر ظهر وسط #بازار غیبش زد.
با سینی آب هویج بستنی پیدایش شد.
گفت رفته #نماز_اول_وقت بخواند. هنوز باهاش راحت نبودم. به مادرش گفتم
《چرا آقا محسن برا خودش بستنی نخریده؟》چادرش را کشید توی صورتش و یواشکی در گوشم گفت:
#روزه است. موقع انتخاب حلقه هم گفت من #طلا دست نمی کنم؛ برای مرد #حرومه.اولش که افتاد رو دنده لج که اصلا #حلقه نمی خواهم. بعد که زهرا اصرار کرد به #حلقه_پلاتین رضا داد. همه بازار رو زیر پا گذاشتیم تا ست #طلا و#پلاتین پیدا کنیم.
🍀راوی خانم ارینب حسینی مادر همسر شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۱ ص ۱۹
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۲
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#دعا_ی_حضرت_ایت_الله_ناصر_ی
✍وقتی (فرزندش #علی از بیمارستان )مرخص شد.آقا #محسن گفت؛ببریمش پیش #آیت_الله_ناصری در گوشش #اذان و #اقامه بخونن.خیلی هم گشتیم تا در کوچه پس کوچه ها خانه شان را پیدا کنیم. من و زهرا در ماشین ماندیم گفتند حاج آقا #مسجد است. رفت #نماز را پشت سرشان خواند و آمد.
💦دیدیم از ته کوچه زیر کتف های حاج آقا را گرفته اند و می آوردندش.آقا #محسن #علی را بغل کرد و برد. من و زهرا هم پشت سرش. حاج آقا جلوی در خانه #اذان و #اقامه #علی را خواند.آقا #محسن گفت: #حاج آقا برای #شهادت و رو سفیدی منم #دعا کنید! #آیت_الله_ناصری سرشان را بالا آوردند. به آقا محسن نگاه کردند و گفتند: ان شاءالله #عاقبت_به_خیر بشی.
🕊از همان جا فهمیدم نه؛این آدم فکر #سوریه از سرش بیرون برو نیست
🍀راوی خانم ارینب حسینی مادر همسر شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۱ ص ۲۳
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۳
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#به_یاد_فرزند_حضرت_زهرا(س)
✍محسن سومین بچه ام بود. بیست ویکم تیر سال ۷۰ #اذان ظهر را می گفتند که به دنیا آمد.
اذیتی برایم نداشت؛ چون توی بارداری، چه وقتی به دنیا آمد. بچه آرامی بود. سر محسن، دو سه بار #قرآن را ختم کردم. حواسم بود که هر جایی هر چیزی نخورم. اسمش را هم خودم انتخاب کردم؛ به یاد #محسن_سقط_ شده#حضرت_زهرا_س
🍀راوی:زهرا مختار پور،مادر شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۱ ص ۲۷
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۴
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#ارادت_به_حضرت_زهرا(س)
✍...محسن ارادت خاصی داشت به #حضرت_زهرا_س.انگشتر #دُرّی که دستش بود و رفت، رویش نوشته بود:"#یا_فاطمه_ #الزهراء"گفتیم این رو دستت نکن.اگه بیفتی دستشون کینه شونو سرِ تو خالی می کنن! گفت: بذار حرصشون در بیاد.
🕊وقتی فیلمش را دیدم،فهمیدم که حرصشان را در آورده. با آن #پهلوی زخمی مثل شیر ایستاده بود.
جگرم آتش گرفت برای #لب_ها_ی_تشنه اش!
🍀راوی:زهرا مختارپور،مادر شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۱ ص ۳۲
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️دلتنگی و گریه فرزند شهید برای پدرش
📍 شهید مدافع وطن مهدی جمشیدی از تکاوران پلیس بیست و یکم اردیبهشت ۹۸ در درگیری با قاچاقچیان #مواد_مخدر در اصفهان به شهادت رسید./نورنیوز
🇮🇷 گلچین مطالب انقلابی با ذکر منبع🇮🇷
@Radar_enghelab
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۵
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#کارگر_ی_برای_خرج_اردوها_ی_جهاد_ی
✍...زمانی که بنایی می رفتم، محسن گاهی می گفت: بابا امروز کارگر نگیر. من میام .
من همیشه مزد کارگرها را قبل از اینکه لباس هایشان را عوض کنند می دادم.
به این #حدیث معصوم(ع)در کارم پایبندم که می گویند #مزد کارگر را بدهید قبل از اینکه #عرقش خشک بشود.
💦برای محسن هم همین طور بودم. ولی نمی دیدم #پول خرج کند. زیر نظرش می گرفتم می دیدم نه #کفش و #لباسش عوض می شود. نه اصفهان می رود. به مادرش می گفتم: عجب مشت بسته ای دارد. خیلی سفته.
💦بعدها فهمیدم که #پول هایش را توی #اردو_ها_ی_جهادی موسسه خرج کرده است.
🍀راوی:محمدرضا حججی پدر شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۱ ص ۳۸
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۶
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#سختی_کشیده_و_دنیا_دیده
✍...یادم هست زمان #سربازی_اش یک شب که خانه پدرم بودیم. بهش گفتم؛تو که مدرک تحصیلی ات خوبه، سابقه بسیج و اردوهای جهادی و کار کردن تو موسسه #حاج_احمد_کاظمی رو داری، می تونی بیای توی شهر خودمون خدمتت رو بگذرونی؛ گفت: اگه برم دنبالش شاید بشه یه کارایی کرد، ولی خودم می خوام برم به جای دور تا هم #دنیا_دیده بشم وهم #سختی بکشم...#تجربه قشنگیه!"
🍀راوی:حسین حججی،برادر شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۱ ص ۴۴
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#سیره_شهدا
ماشین در یکی از غذاخوری های میان راه توقف کرد ، همه برای صرف ناهار بر سر یک میز نشستیم ، ناگهان متوجه شدم کریمی غذای خود را نصف کرد ، نصفش را خورد و بعد به بیرون از غذاخوری رفت !
با کنجکاوی دنبالش رفتم ، دیدم کنار یک پیرمرد فقیری روی زمین نشسته و بشقاب در دست پیرمرد بود و باقی غذا را می خورد و کریمی با صمیمیت و مهر ، با او صحبت می کرد ، با خودم گفتم ،
راستی چرا من این چنین نیستم !؟.....
#شهیدنظر_کریمی
📕 امام سجاد و شهدا ، ص68
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊