eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
📝دستنوشته شهید محسن حججی در روز عرفه: خدایا روزی ام کن در جوانی فدای اسلام شوم ... #شهید_محسن_حججی #شهید_حججی  #مدافع_حرم #لبیـڪ_یا_زینب  #شهادت #سربلند  #سرمشق هدیه نثار روح بزرگ این شهید #اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_وعجل_فرجهم  #اللهـم_عجــل_الولیکـــ_الفــرج 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦حرفي نزده بودند، ولي انگار همان اشاره كافي بود. مي‌گفت «وقتي مي‌خواستم دستش را ببوسم، به محاسنم دست كشيد.» 💦اين را كه مي‌گفت، اشك مي‌دويد توي چشم‌هاش. از پيش امام آمده بود. 📚منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | مريم برادران 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦عجیب است داستان آدمی که می‌داند بعد از او را بازخواست می‌کنند اما بی‌خیال در یک روز را به می‌گذراند و شب همراه شیفتگان رؤیاها به می‌رود . 📚منبع کلام:وبلاگ شهيد ديباج 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
شهید حزب الله لبنان ربیع قصیر در لبنان ازدواج کرد اما تمام جهیزیه همسرش را از ایران خرید و پول بار هواپیمابرای انتقال به لبنان راهم داد تا پول شیعه در اقتصاد شیعه بگردد ... #شهید_ربیع_قصیر #درس_اخلاق ✅ به افسران بپیوندید: @Afsaran_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مادر شهیدی که برای اعزام فرزندانش، لهجه افغانستانی را تقلید کرد! شهیدان «مصطفی و مجتبی بختی» مدت‌ها تلاش کردند تا خود را برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه برسانند اما هر بار به دلیلی دچار مشکل می‌شدند. عاقبت تصمیم می‌گیرند هویت ایرانی خود را تغییر دهند و از طریق تیپ فاطمیون به این آرزوی سخت خود دست پیدا کنند. 🔺 بعضی‌ها برای تابعیت کشورهای غربی هویتشان و دینشان را عوض می‌کنند که دو روز این دنیای فانی را در غفلت و مستی بسر ببرند، بزرگ مردانی هم اینگونه تغییر هویت می‌دهند تا مبادا باب جهاد بسته شود و آن‌ها جا بمانند... ✅ به افسران بپیوندید: @Afsaran_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
...خبرفوری 🔶الحمدالله شیخ زکزاکی حفظه الله تعالی به همراه همسرشان از پایتخت نیجریه برای معالجه به سمت هندوستان سفر می کنند. . 🔶آیا می دانستید شیخ ابراهیم زکزاکی ۶ پسرش در راه اسلام به شهادت رسیده اند. . 🔶شیخ زکزاکی مجموعا ۹ فرزند داشت که هفت نفر آنان پسر و دو نفرشان دختر هستند. . هم‌ اکنون یک پسر او به نام «محمد» و دو دخترش به نام‌های دکتر «نصیبه» و «سهیلا» زنده هستند. . 🔶اسامی فرزندان شیخ زکزاکی به قرار زیر است: . ۱- محمد (زنده) . ۲- احمد (شهید) . ۳- محمود (شهید) . ۴- حمید (شهید) . ۵- حمد (شهید) . ۶- حُمید (شهید) . ۷- علی حیدر (شهید) . ۸- دکتر «نصیبه» (زنده) . ۹- سهیلا (زنده - مجروح شد) 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روايت جالب رهبرانقلاب از بانوی تركمن كه به نيابت از ايشان به حج رفته بود و در حادثه منا به شهادت رسید 🕊 کانال زندگی به سبک شهدا 🆔 @sireshohada
✍اگر از جدا شوید مسلماً خواهید شد. همیشه با چشمانی باز دشمنان و دوستان خود را بشناسید و به اصل تولی و تبری ( که از فروع دین ماست ) توجه داشته باشید. وحدت کلمه را حفظ کنید تا فنا نشوید که «واعتصموابحبل الله جمیعاً ولا تفرقوا» یاد و خاطره ی شهدا را هرگز از یاد نبرید. را برای همیشه معلمان آزادی و ایثار بدانید. 📚منبع:پايگاه سنگر شهدا 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
زارعى در عملیات رمضان، لحظهاى آرام و قرار نداشت. گاهى پشت تیربار بود و گاهى نارنجك پرتاب می كرد. گمان كنم بیش از 300 - 400 گلوله آر پى جى به سوى تانكهاى دشمن شلیك كرد. وقتى گردان می خواست عقب بیاید، او نمی آمد. با اصرار و تحكم و دستور، او را عقب آوردیم. مبهوتِ چهره نورانى آن قهرمان دلاور بودم كه چشمم به گوشش افتاد. خون در گوشش خشكیده بود. 📚منبع : راوى: برادر مظاهرى، ر. ك: ده مترى چشمان كمین،ص 249. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ۱ 💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ✍...زود شناختمش که اهل و مستحبی است. از همان روز .سر ظهر وسط غیبش زد. با سینی آب هویج بستنی پیدایش شد. گفت رفته بخواند. هنوز باهاش راحت نبودم. به مادرش گفتم 《چرا آقا محسن برا خودش بستنی نخریده؟》چادرش را کشید توی صورتش و یواشکی در گوشم گفت: است. موقع انتخاب حلقه هم گفت من دست نمی کنم؛ برای مرد .اولش که افتاد رو دنده لج که اصلا نمی خواهم. بعد که زهرا اصرار کرد به رضا داد. همه بازار رو زیر پا گذاشتیم تا ست و پیدا کنیم. 🍀راوی خانم ارینب حسینی مادر همسر شهید 📚 فصل ۱ ص ۱۹ هدیه نثار روح این بزرگوار 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺  🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ۲ 💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ✍وقتی (فرزندش از بیمارستان )مرخص شد.آقا گفت؛ببریمش پیش در گوشش و بخونن.خیلی هم گشتیم تا در کوچه پس کوچه ها خانه شان را پیدا کنیم. من و زهرا در ماشین ماندیم گفتند حاج آقا است. رفت را پشت سرشان خواند و آمد. 💦دیدیم از ته کوچه زیر کتف های حاج آقا را گرفته اند و می آوردندش.آقا را بغل کرد و برد. من و زهرا هم پشت سرش. حاج آقا جلوی در خانه و را خواند.آقا گفت: آقا برای و رو سفیدی منم کنید! سرشان را بالا آوردند. به آقا محسن نگاه کردند و گفتند: ان شاءالله بشی. 🕊از همان جا فهمیدم نه؛این آدم فکر از سرش بیرون برو نیست 🍀راوی خانم ارینب حسینی مادر همسر شهید 📚 فصل ۱ ص ۲۳ هدیه نثار روح این بزرگوار 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺  🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ۳ 💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 (س) ✍محسن سومین بچه ام بود. بیست ویکم تیر سال ۷۰ ظهر را می گفتند که به دنیا آمد. اذیتی برایم نداشت؛ چون توی بارداری، چه وقتی به دنیا آمد. بچه آرامی بود. سر محسن، دو سه بار را ختم کردم‌. حواسم بود که هر جایی هر چیزی نخورم. اسمش را هم خودم انتخاب کردم؛ به یاد شده 🍀راوی:زهرا مختار پور،مادر شهید 📚 فصل ۱ ص ۲۷ هدیه نثار روح این بزرگوار 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺  🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ۴ 💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 (س) ✍...محسن ارادت خاصی داشت به .انگشتر که دستش بود و رفت، رویش نوشته بود:" "گفتیم این رو دستت نکن.اگه بیفتی دستشون کینه شونو سرِ تو خالی می کنن! گفت: بذار حرصشون در بیاد. 🕊وقتی فیلمش را دیدم،فهمیدم که حرصشان را در آورده. با آن زخمی مثل شیر ایستاده بود. جگرم آتش گرفت برای اش! 🍀راوی:زهرا مختارپور،مادر شهید 📚 فصل ۱ ص ۳۲ هدیه نثار روح این بزرگوار 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺  🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🚩 مقاومت همیشه پیروز است https://tn.ai/2075469 @TasnimNews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️دلتنگی و گریه فرزند شهید برای پدرش ‌ 📍 شهید مدافع وطن مهدی جمشیدی از تکاوران پلیس بیست و یکم اردیبهشت ۹۸ در درگیری با قاچاقچیان #مواد_مخدر در اصفهان به شهادت رسید./نورنیوز 🇮🇷 گلچین مطالب انقلابی با ذکر منبع🇮🇷 @Radar_enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ۵ 💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ✍...زمانی که بنایی می رفتم، محسن گاهی می گفت: بابا امروز کارگر نگیر. من میام . من همیشه مزد کارگرها را قبل از اینکه لباس هایشان را عوض کنند می دادم. به این معصوم(ع)در کارم پایبندم که می گویند کارگر را بدهید قبل از اینکه خشک بشود. 💦برای محسن هم همین طور بودم. ولی نمی دیدم خرج کند. زیر نظرش می گرفتم می دیدم نه و عوض می شود. نه اصفهان می رود. به مادرش می گفتم: عجب مشت بسته ای دارد. خیلی سفته. 💦بعدها فهمیدم که هایش را توی موسسه خرج کرده است. 🍀راوی:محمدرضا حججی پدر شهید 📚 فصل ۱ ص ۳۸ هدیه نثار روح این بزرگوار 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺  🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ۶ 💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ✍...یادم هست زمان یک شب که خانه پدرم بودیم. بهش گفتم؛تو که مدرک تحصیلی ات خوبه، سابقه بسیج و اردوهای جهادی و کار کردن تو موسسه رو داری، می تونی بیای توی شهر خودمون خدمتت رو بگذرونی؛ گفت: اگه برم دنبالش شاید بشه یه کارایی کرد، ولی خودم می خوام برم به جای دور تا هم بشم وهم بکشم... قشنگیه!" 🍀راوی:حسین حججی،برادر شهید 📚 فصل ۱ ص ۴۴ هدیه نثار روح این بزرگوار 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺  🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
ماشین در یکی از غذاخوری های میان راه توقف کرد ، همه برای صرف ناهار بر سر یک میز نشستیم ، ناگهان متوجه شدم کریمی غذای خود را نصف کرد ، نصفش را خورد و بعد به بیرون از غذاخوری رفت ! با کنجکاوی دنبالش رفتم ، دیدم کنار یک پیرمرد فقیری روی زمین نشسته و بشقاب در دست پیرمرد بود و باقی غذا را می خورد و کریمی با صمیمیت و مهر ، با او صحبت می کرد ، با خودم گفتم ، راستی چرا من این چنین نیستم !؟..... 📕 امام سجاد و شهدا ، ص68 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊