eitaa logo
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
1.2هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
45 فایل
هیچکی پشتتون نیست؛ فقط خدا هست کانال رسمی شهید علی خلیلی ولادت:۱۳۷۱/۸/۹ شهادت:۱۳۹۳/۱/۳ تحت نظارت خانواده محترم شهید -اینجا‌ دعوت‌ شدہ‌ۍ‌خو‌د‌ِ شھیدی دلت‌ کہ‌ نمیاد دعوتشون‌ رد‌ کنی💔:) خـادم کانال:↶ 〖 @martyr_gheirat 〗 کانال‌وقفِ‌مادرمون‌حضرت‌زهـراست﴿♥️﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹📘🌹📗🌹📙 ♥️ 📚 💟به منزله امام💟 پس از رحلت امام، تعیین رهبر موضوعی بسیار اساسی و سرنوشت‌ساز بود که با عنایت خاص پروردگار، به نحو احسن، تحقق یافت. مجلس خبرگان با آگاهی، بیداری و شناخت حساسیت شرایط، به بیگانگان مهلت نداد و خیلی زود تصمیم گرفت و به آیت الله خامنه‌ای که به منزله فرزندِ روحانی امام بودند و به طرز تفکر و اندیشه‌ها آن رهبر بزرگ کاملا وقوف داشتند، رأی داد و دشمنان اسلام و انقلاب را مأیوس ساخت. انصافاً انتخابی به‌جا و مناسب توسط مجلس خبرگان صورت گرفت. از روزی که معظم له بر کرسی رهبر انقلاب تکیه زدند، تا امروز همان خط مشی امام را در کمال رشادت و شجاعت دنبال نمودند و به فضل الهی، ایشان از عهده مسئولیت سنگین رهبری برآمدند و دل‌های ملت ایران را با اطمینان خاطر، همانند عصر امام حفظ کردند. حجت الاسلام و المسلمین محمد تقی فلسفی✍️ 💞ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀ @shahidegheirat ❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
☕️| هر‌شب یڪ فنجاݩ ࢪماݩ #ناے_سوختہ 📚 #قسمت_بیست‌ویکم #فصل_سوم : زیارت کربلا💟 «هر سال اربعین🏴 موقع
🌱بِسـمِ الربِّــ الشُہدا🌱 📕 : زیارت کربلا💟 –بچه ها! بیاین ماساژور👊🏻 داریم در حد تیم ملی😆، بیاین از دستتون میره‌ها.😉 جوانی نحیف و چهره گشاده☺️ و لب‌هایی متبسم که در موکبی نشسته بود و سعی می‌کرد دستان✋🏻 ضعیف و استخوانی‌اش خستگی را از پای زائران (ع)🌷بگیرد. –کی میآد!؟ بدو تا دستم خالیه.🙃 عده‌ای نوجوان که از شدت عجله و هول زدن نزدیک بود بد جوری به هم گره🔗 بخورند و داشتند روی زمین پهن می‌شدند😐 با دیدن آقای عقب عقب رفتند😟 و خودشان را جمع و جور کردند. –پاشو ببینم بچه! بیا اینجا.😎 –آ...آ...آخه! ز...زشت...زشته آقا، شما چرا!!؟☹️ –زشت چیه!؟🤨 بدو بیا می خوام له ‌و لوردت کنم😏😉، یادت نرفته که چقدر اذیتم کردی!؟ بیا می خوام تلافی کنم!😂 هر جا پا می‌گذاشت شادی مثل نسیمی🌬 همراهش می‌وزید، معلمی👨🏻‍🏫 بود که کتاب📚، دفتر📒، قلم🖌 و تخته اسباب تعلیمش نبود❌، بلکه زبان نرم💖، چهره‌ی گشاده😇، آرامش🌱 و متانت🍃 ابزار کار معلمی بود، همه را شرمنده مهربانی و گذشت خود می کرد،🌈 گاهی آنقدر از خودش می‌گذشت که دیگران به صدا در می‌آمدند.😣 –اون بنده‌ی خدا گردنش شکست، یکی بره به دادِش برسه.😬 –نه‌ نه! بذارین بخوابه بیدارش نکنید،😌 من راحتم.🙂 –آخه برادر! می‌دونی از کجا سرش رو شونته!؟ فکر کردی حواسم نیست!؟ –ای بابا! مگه گناه کرده!؟ خب خوابه دیگه بی‌خیال داداش رسیدیم😊، من باید اذیت بشم که می‌گم راحتم.😁 آخر گردن یک یادگاری داشت☄ از همان شب نیمه شعبان و حادثه‌ی تهرانپارس، —شاهرگش—دیگر هر جوری نمی‌شد با گردنش تاکرد، یک جورهایی نازش زیاد شده بود.😞 –برادرا! بفرمایین پایین. صدای بوق های📢 مکرر اتوبوس‌های🚎 اطراف که برای استراحت توقف کرده بودند در همدیگر پیچیده بود! آنقدر که بالاخره رفیق از خواب😴 پرید و به سختی گردن خشک شده‌اش را از جا تکان داد و با دست✋🏻، سنگینی سرش را نگه داشت و آرام آرام آن را صاف و صوف کرد. –آ آی... آ...آی! گردنم شکست، کجاییم جون!؟🤔 نگاه‌های چپ چپ دو سه نفر او را به خودش آورد، خیلی شرمنده شده بود.😓 –! شرمنده حواسم نبود☹️ کاش بیدارم می‌کردی، ناسلامتی تو خودت گردنت....😞 اجازه نداد کلام او تمام شود🖐🏻 طوری که انگار چیزی نشنیده با هیجان💥 شروع کرد به حرف زدن، نمی‌خواست شرمندگی دوستش را ببیند.😊 در تمام سال های عمر کوتاهش⏳ طوری رفتار می کرد که گویی همیشه دیگران به گردن او حق داشتند و او بدهکار خلق اللّه بود؛🔮 مرام این بود هیچ وقت و از هیچکس توقع نداشت.🕊🌴 ...🎈 ╭━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╮ 📚*@shahidegheirat*📚 ╰━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╯