❮شـھیـد عـلـی خلیلی❯
🌙| قراࢪِ شبانگاھ #ناے_سوختہ #قسمت_سیهشتم #فصل_چهارم : نقاهت اول🛏🥀 ️دلش میخواست داد بزند و بگوی
🌙| قࢪاࢪ شبانگاھ
#ناے_سوختہ
#قسمت_سیونهم
#فصل_پنجم : ضربت خوردن🔪💥
حاجی با نگرانی شماره #علی را میگرفت📲، انگار صدای زنگ تلفن همراهش را قطع کرده بود.
۱ بار، ۲بار ۱۰بار...
–ای بابا!! عجب آدمیه ها!! آخه مگه خودت نگفتی میام. ببین از کی ما را اینجا کاشته!😒😠
بدجوری حرص میخورد، از ضرب انگشتانش وقتی که شماره #علی را دانهدانه میگرفت میشد متوجه اوج عصبانیتش شد، رو کرد به رفقای #علی و در حالی که انگشت اشارهاش را بالا آورده بود،☝️🏻 پیشانی و ابروهایش تا جا داشت بالا کشید و پشت چشمی نازک کرد.😒
–یه بار دیگه میزنم اگه بر نداشت...😠
آخر قرار بود دو تا از دانشآموزان را برساند🏍 و با حاجی و دوستان بروند فشم🌳 به قول خودشان گیلاس بخورند.😋🍒
#علی سعی بود یک جشن🎉 متفاوت و بدون گناه⛔️ را در محل ترتیب بدهد، اما تعداد زیادی نیامده بودند،😕 برای همین قرار شد جشن را تعطیل کنند🔒 و به جای آن بروند فشم.🌳
اما معلوم نبود چرا از #علی آقا خبری نبود. هنوز مشغول خط و نشان کشیدن بود♨️ که گوشیاش زنگ خورد📱، نگاه کرد شماره را نشناخت، بالاخره با زنگ پنجم برداشت و با تعجب پرسید:😳
–شما!!!؟🤨
–آقا....آ.....آقا...!
صدای نوجوانی بین نفسهای بریده بریده و بغض نصفه و نیمه گیر میکرد و نامفهوم بود.😩😭
–پسر جون!! گریه نکن ببینم چی میگی.
–#علی آقا!! #علی آقا!!😩
–#علی آقا چی!!؟ حرف بزن.😓
–علی آقا رو کشتن!!😰
گوشی تو دست حاجی شل شد.
هاج و واج مانده بود،😳😟
خودش را جمع و جور کرد و با حالت جدی تر پرسید:
–چی شده؟ چیکار کردن؟!
پسر بد جوری ترسیده بود،
با مِن مِن تِـ تِــ پِــ تِ حرفش را تکرار کرد.😨
–آقا!! چه کار کنیم!؟ آقای خلیلی..😰
–الان چطوره!؟ با چی زدنش!؟😖
–آقا خیلی بد زدن!! زدن و رفتن، همه جا پر خون شده، فکر کنم آقای خلیلی...😭😱
بقیه جملات در صدای بلند گریهاش گم شد.
–پسرم!! فقط بگو الان چه وضعی داره!؟ –آقا گردنش...
و باز هم صدای گریه..😭
حاجی گوشی را عقب گرفت و از شدت بلندی صدا🔊 چشماش بی اختیار به هم فشرده شد😣، نچی کرد و سرش را عقب کشید...برای کنترل عصبانیتش نفس عمیقی کشید و در حالی که با هر کلمه سرش را به جلو و عقب تکان میداد سعی میکرد شمرده شمرده با پسر حرف بزند.⚡️
–پسرم!! گفتم الان وضعیتش چطوره!!؟ خون داره چطور از گردنش میاد!!؟😓😰
پسر آب بینیاش را بالا کشید😪، ولی هِق هِق لا به لای کلمات قطع شدنی نبود.😭
–فواره!! مثل فواره میاد!!🔥💦
و صدای آهسته حاجی.
«انا لله و انا الیه راجعون»😭🥀
#اِدامـہ_دارَد...🎈
╭━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╮
📚* @shahidegheirat *📚
╰━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╯