💖🌼🌾
°•{ مــدافـــع حــرمـ
#پاسدار_شهیــدعلیـرضابریـرے🌹🍃}•°
یڪ #سلامم را اگر
پاسخ #بگویــے می روم😔
#لذتــش را با تمام
#شهـــر قسمت می ڪنم..☺️
⇦ســــلام...
#صبــحتــــون_شــھــدایــے🌸🍃
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌷🌸🍃
°•{ صیــــــــــاددلھــــــــا
#شھیدعلــےصیــادشیــــرازے🌹🍃}•°
#پروردگارا...!
《رفتن در دست توست من نمیدانم چه موقع خواهم رفت ولی میدانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب #امام_زمان(عج) قرار دهی و آنقدر با دشمنان قسم خوردهات بجنگم تا به فیض #شهادتــــ♡ برسم》
°•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ
#ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚ــــ}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
🔺~🔺 °•{ #بــــرگــےازخاطــــراتــــــ🍃 👈 #قسمتــــــــ_اول ⇩ }•° ❣ #آرزوےشهادت_برا
🌸🍃
°•{ #بــرگـےازخــاطــراتــــ📄
#قــسمتــــــــ_دومـ }•°
🔷《تشبیه و تنبیه برای همه》
نظامیها یک قانون دارند که میگویند: تشویق برای یکی تنبیه برای همه.
🔹در میدان موانع یک گودالی بود🕳 به ارتفاع دو و نیم متر، قبل از ورود به آن مرحله آموزشهای لازم برای خروج از مانع را دادند که چطور از گوشههای گودال🕳 استفاده کنیم و خودمان را سریع از مانع بکشیم بیرون.
🔸من وارد گودال شدم ولی بخاطر آموزشهای سنگین قبلی توانی در بدنم نبود که خودم را بکشم.😔 من سعی میکردم از گودال خارج بشوم و رفقایی که قبل از من مانع را رد کرده بودن داشتن آن بیرون تنبیه میشدند تا من خودم را برسانم. بخاطر همون قاعده نظامی : "تشویق برای یکی تنبیه برای همه..."
🔹با تمام وجودم سعی میکردم که از مانع خارج شوم که شهیـــد سالخورده پرید توی چاله🕳 پاهایش را خم کرد و شانههایش را آورد پایین که زانویش لگد کنم و پایم را بگذارم روی شانه محمدتقی و از گودال خارج شوم.
🔸محمدتقی گفت: سید برو بالا بچهها منتظرت هستند، من اول خودداری کردم. ولی با اصرار شهید بزرگوار درحالی که واقعا خجالت میکشیدم😓 از پا و دوشش استفاده کردم و بالا آمدم. بعد خود شهید خیلی سریع بالا آمد و من هم عذرخواهی کردم و صورتش را بوسیدم.😘
°•{مــدافــــع_حــــرم
#شھیدمحمدتقےسالخـــورده🌹🍃}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #داستان_مذهبی #رمان_از_سوریه_تا_منا ══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾ #قسمت_بیستودوم 🔹با صالح به همهی فامی
﷽
#داستان_مذهبی
#رمان_از_سوریه_تا_منا
══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾
#قسمت_بیستوسوم
🔹دو روز بعد به سمت جنوب حرکت کردیم. دریای نیلگون جنوب را دوست داشتم. هوا هم خوب بود و فصل گرمای جنوب هنوز شروع نشده بود. دلم تاب نیاورد.
ــ صالح جان...😊
ــ جان دلم؟
ــ اااام... تا اینجا اومدیم منطقه نریم؟😔
ــ دو روز از مرخصیم مونده. همه جا رو نمیتونیم بگردیم. اشکالی نداره؟
ــ نهایتش چند جاشو میگردیم خب. از هیچی که بهتره
ــ باشه عزیزم. عجب ماه عسلی شد😂
🔸دو روز باقیمانده را روی رد پای شهـــ🌷ــدا گذراندیم. حال عجیبی بود. همیشه مناطق عملیاتی حالم را عوض میکرد. نمیدانم چرا یاد شهید گمنامی🌷💔 افتادم که گاهی به مزارش میرفتم. بغض کردم و از صالح جدا شدم. گوشهای نشستم و چادر را روی سرم کشیدم. مداحی گوشیام را روشن کردم و دلم را سبک کردم.😭😭
🔹"شهید گمناااام سلام... خوش اومدی مسافرم... خسته نباشی پهلوون...🌹🕊
...................................................
🔸بعد از بازگشتمان زندگی رسما شروع شد. صالح را که داشتم غمی نبود. با زهرا بانو و سلما سرگرم بودم و حسابی غرق زندگی شده بودم.
🔹گاهی پیش میآمد که صالح چند روزی نبود اما خیالم راحت بود که مراقب خودش هست. همیشه قولش را یادآوری میکرد و میگفت هرگز یادش نمیرود.😊
🔸حالم بد بود. هر چه میخوردم دلم درد میگرفت و گاهی بالا میآوردم. سرم گیج رفت😞 و دستم را به لبه ی تخت گرفتم و نشستم.
🔹ــ سلما...😰
صدایم آرام بود و درب اتاق بسته. به هر ترتیبی بود سلما را بلند صدا زدم. سراسیمه خودش را به من رساند.
ــ چیه چی شده؟ مهدیه جان...!!!😳😔
ــ حالم بده سلما... برو زهرا بانو رو صدا بزن.
ــ بلند شو ببرمت دکتر👨⚕. رنگ به روت نداری دختر...
ــ نمیخواد... بذار صالح برگرده باهاش میرم.
🔸سلما بدون جوابی بیرون رفت. روی تخت دراز کشیدم و چشمم را بستم و دستم را روی پیشانیام فشار دادم. موبایلم📱 زنگ خورد. بلند شدم و آنرا از روی پاتختی برداشتم. چشمانم سیاهی رفت و دوباره تلو خوردم.😞
🔹ــ الو...
ــ سلام خانومم😕 چی شده صدات چرا اینجوریه؟
صدای صالح بغضم را ترکاند. با گریه😭 گفتم:
ــ ساعت چند میای صالح حالم بده😭
صدایی نیامد. انگار تماس قطع شده بود. بیشتر بغضم گرفت و روی تخت ولو شدم. زهرا بانو هم سراسیمه با سلما آمد و هر دو کمکم کردند که لباسم را عوض کنم و دکتر برویم.
🔸منتظر آژانس بودیم که صالح با نگرانی وارد منزل شد و کنارم زانو زد و دستم را گرفت و گفت:
ــ مردم از نگرانی. چی شده مهدیه جانم؟😔
#فدایی_خانم_زینـــــب
✍ ادامه دارد ...
══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
➣ @MODAFEH14
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
❤️🍃🌸
🍃🕊
🌸
°•{مــــــدافــــــع حـــــرم
#شھید_مرتضـی_ســواری🍃🌹}•°
#شـھیـــــد شدن دلـــــ♡ مےخواهد
دلے آنقدر قوے که بتواند بریده شود از همه تعلقات ...
دلے که آرام له شود زیر پایت، به وقت بریدن و رفتن ...
و شـھـــ🌷ــدا "دلدارِ بـے دل" بودند....😭
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالروزشھــــادتــــــــــــــ🍃💔}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
💔🍃
°•{مــــدافــع حــــــرم
#شھیــــدسعیــدشامــــلو🌹🍃}•°
💌 #فــــرازےازوصیتنامــہ
▫️من از امت اسلامی و فرزندان میخواهم که از اسلام ناب محمدی و ولایت فقیه دفاع کنند🛡 مبادا روزی بیاید که شما از اسلام دفاع نکنید امروز همان عاشورای حسینی(ع)💔 تکرار میشود باید بگویم اگر در زمان حسین(ع) بودم میگفتم ای کاش آن روز یکی از یاران حسین(ع) باشم که از اسلام و مسلمین دفاع کنم. بهترین کاری که شما انجام میدهید با تقوا و صبور باشید.🍃✨
°•{ نشــــــربمنــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــ💔🍃}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
⭕️🍃🌸
🍃✨
🌸
🔻مــــــدافــــع حــــرم
#شهیــــد_علیرضا_مشجـــــری🌹🍃
💌 #فــــرازےاز_وصیتنــــامــہ
🔶 علیوار زیستن و علیوار زندگی کردن را و حسینوار زیستن و حسینوار زندگی کردن و حسینوار #شهیـــــد شدن را دوســـ❤️ــت میدارم.
🔸#شهـــــادت در قاموس اسلام کاریترین ضربات⚡️ را بر پیکر ظلم، جور، شرک و الحاد میزند و خواهد زد، ببین ما به چه روزی افتادهایم و استکبار جامعه را به لجنزار کشیده است ولی چارهای نیست، این ها سد راه اسلام شدهاند و باید برداشته شوند تا راه تکامل طی شود.🍃
🔴 #اولین_نیروی_سپاه_ایران در دفاع از کربلای معلی و مقدسات اسلامی در خاک عراق به #شهـــــادت رسید.🕊
°•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ🍃💔}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯