eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ #حدیـــــث_روز ⇧⇧ #یکشنبـــــہ ☀️ ۲ تیـــــر ۱۳۹۸ 🌙 ۱۹ شــوال ۱۴۴۰ 🌲23 ژوئـــــن 2019 ذڪــــــر روز ⇩⇩ 《 #یاذَالْجَـــــلاٰل‌ِوَالاِڪْـــــرٰامْ 》 ✨روز زیارتی ⇩⇩ ▫️امیرالمؤمنین علی (ع) ▫️حضرت فاطمة الزهرا (س) #السلام‌علیک‌یا‌اباصالح‌‌المهدی #الّلهُــمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَــ‌الْفَـــــــرَج ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌸🍃 #سݪام_بر_شھـــــدا کســــے نمےداند من از آنروز ڪه لبخنـــــــد تـــــو را گــــــم کــردم شعـــــــــرهایــم را انبـــار مےکنم... #ســــــلامــ #صبحتـــون_بخیـــــر #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے🌷 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌾 °•{ســــردار مدافــــع حــــرم #شهیـــــد_دادالله_شیبـــــانی🍃🌹}•° 💌 #فــــرازےازوصیتنـــــامہ ◽️در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند، صادقانه ایستادند، بعضی پیمان خود را به آخر بردند و شربت شهادت را نوشیدند و برخی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود نداده‌اند. (سوره مبارک احزاب آیه ۲۳) ‌°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ #ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
🌸🍂 •{ #شھید_مرتضـــــی_آوینی🍃🌹}• ●•°|چه جنـــــــگ باشد و چه نباشد/ ●•°|راه من و تو از ڪـــربلا م
🌸🍂 •{ #شھید_محســـن_حججی🍃🌹}• ‌‌《طورے زنـــ♡ــدگے ڪن ڪه خدا عاشقـــ❤️ــت بشہ》 ⇦ #مانجنگیدیم ⇦ #دفاع‌کردیــم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #داستان_مذهبی #رمان_از_سوریه_تا_منا ══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾ #قسمت_سی‌ودوم آنقدر به سر و صورتم زده
══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾ 🔹دلم توی مشتم بود میخواستم صالح را ببینم اما نمی‌توانستم بارها میخواستم به زبان بیاورم که از پشت درب اتاق و پنهانی صالحم را از دور ببینم اما پشیمان میشدم. دلم میخواست توی این شرایط کنارش باشم، سنگ صبور و غمخوارش باشم اما... خلاء فرزندم مرا ناتوان کرده بود😔 🔸به اصرار، خودم را مرخص کردم و بارضایتِ خودم، به منزل بازگشتم که روحم را تا آمدن صالح آماده کنم. اشک چشمم خشک شده بود و سکوت محض را مهمان قلب و لبم کرده بودم💛 هر چه میتوانستم قرآن میخواندم و توی اتاقمان کِز میکردم. 🔹صالح از طریق چند نفر از دوستانش با من تماس☎️ میگرفت میدانست متوجه کد تلفنی ایران میشوم به همین خاطر از طریق دوستانی که بازگشته بودند برایم پیغام میگذاشت. 🔸هر روزی یک نفرشان تماس میگرفتند و میگفتند ماتازه از آنجا بازگشته‌ایم و صالح حالش خوب است و فقط دسترسی به تلفن ندارد و توضیحاتی از این جنس برای آرام کردن من. هیچکدام نمیدانستند که مهدیه‌ی رنجور، با دل پر بغضش💔 منتظر آغوش نیمه شده‌ی صالحش نشسته و خوب میداند چه اتفاقی افتاده.😔 🔹دلم برای صالح هم میسوخت. میدانستم که حسابی ذهنش درگیر است و با خودش کلنجار میرود که چگونه با من رو به رو شود و من، درمانده از این بودم که بعد از فقدان دستش چگونه از خلاء فرزندمان برایش بگویم❓ 🔸خیلی سردرگم بودم و تنها با دعا و نیایش و معنویات خودم را آرام میکردم کاش گریه میکردم قفسه سینه‌ام تنگ شده بود و نفسهایم سنگین. حس بدی داشتم. درب اتاق را بستم و روضهی "حضرت علی‌اصغر و قمربنی‌هاشم" را در تنهایی اتاقمان گوش دادم. روضه به لالایی رباب که رسید زجه‌ام بلند شد😭😭 آنقدر با صدای بلند هق زدم که گلویم میسوخت. 🔹دستان جدا شده قمربنی‌هاشم را که تصور می‌کردم دلم ریش میشد💔 صالح را و دل پردردم را به دستان آقا گره زدم و از اهل بیت🍃✨ کمک خواستم. خدا را صدا زدم و با زجه و اشک، التماس میکردم به هردوی ما صبر دهد و کمکمان کند😔 🔸روزی که صالح را میخواستند مرخص کنند پر از تشویش و اضطراب بودم. صبح زود بیدار شدم و دوش آب سرد گرفتم و خانه را مرتب کردم. هنوز ناتوان بودم و دلم درد می‌کرد و قرار بود عصر به دکتر بروم. انگار برایم بی‌اهمیت بود. 🔹لباسی که صالح خودش برای عیدم خریده بود پوشیدم و چای را دم کردم و سلما هم ناهار را درست کرد. زهرابانو مدام غر میزد که حواسم به موقعیتم نیست و باید استراحت کنم. ساعت از ۱۱ گذشته بود که پدر جون و بابا، صالح را آوردند 🔸چند نفر از دوستانش و همان آقای میانسال مسئول قرارگاه، همراهش بودند تا جلوی درب منزل آمدند و رفتند و هر چه اصرار کردند نماندند انگار شرایط را درک کرده بودند و نخواستند جو راحت خانواده را سنگین کنند. 🔹تمام این وقایع را از پس پرده اتاق شاهد بودم. نمیتوانستم بیرون بروم و از شوهرم استقبال کنم دلم شور میزد و به قفسه سینه‌ام چنگ زدم.💔 🔸حلقه صالح را گرفتم دلم فشرده شد. انگار جای حلقه تا ابد مشخص شد. دستی نبود که جای گیرد. حلقه💍 میهمان گردن آویزم شده بود صالح را که توی حیاط دیدم چشمم تار شد. اشک از گونه‌ام سرازیر شد و اتاق روی سرم خراب شد. آستین دست چپش خالی بود و آستین لباس‌اش تاب میخورد. گونه‌اش زخم بود و لبش ترک عمیقی داشت. چهره‌اش تکیده و زرد شده بود. 🔹لبه تخت نشستم و چند نفس عمیق کشیدم"یا حضرت زینب تو را به جان مادرت یه قطره، فقط یه قطره از صبر خودت رو به من عطا کن. یا خدا کمکم کن"🍃 🔸بلند شدم و روسری‌ام را مرتب کردم و از اتاق بیرون رفتم. دسته گل نرگس را به دستم گرفتم و نزدیک درب ورودی ایستادم. سلما و زهرا بانو هم کنار من بودند. وارد که شدند لبخند زدم. صالح که مرا دید، ایستاد. به چشمانم خیره شد و لبش لرزید. دلم آتش گرفت. لبش را به دندان گزید و لبخندی کج و کوله روی لبش نشاند و اشکش سرازیر شد. به هر ترتیبی شد خودم را کنترل کردم و به سمتش رفتم دسته گل💐 را به طرفش گرفتم گل را از دستم گرفت آستین خالی را بلند کردم و به لبم چسباندم. آنرا بوسیدم و اشکم سرازیر شد. 🔹همه گریه می کردند صالح از شدت گریه شانه‌اش میلرزید خودم را کنترل کردم و گفتم: خوش اومدی عزیزم پدر جون، بابا، آقای ما رو سر پا نگه ندارید. میخوای بشینی یا دراز میکشی؟ 🔸چیزی نگفت و همراهم راهی پذیرایی شد و روی مبل نشست با آبمیوه تازه از آنها پذیرایی کردم و کنار صالح نشستم دلم نمی آمد نگاهش کنم اما چاره چه بود؟ "از این به بعد باید صالحو اینجوری ببینی محکم باش مهدیه دست که چیزی نیست تموم زندگیت فدای خانوم زینب بشه." نگاهش کردم و گفتم: ــ خوبی؟چشمش را روی هم فشرد. ✍ ادامه دارد ... ══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾ 👇👇 ➣ @MODAFEH14 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌼🌿 °•{مــــــدافــــــع حـــــرم #شھیـد_جـــواد_الله‌کــــرم🍃🌹}•° ✍ #ڪلام‌شهیـــــد ◽️ اگر به سوریه نرویم باید در ایران با دشمن رو به رو شویم. می‌گفت: آیا شما دوست دارید دشمن وارد تهران بشود و خانه و زندگی ما را ویران کند؟ پس بهتر این است که در سوریه با دشمن رو به رو شویم و عقب بزنیمش. ◽️ می گفت: سوریه محور مقاومت ما است اگر از دست برود خطر بزرگی برای انقلاب اسلامی است و از طرف دیگر غرور و غیرتم اجازه نمی‌دهد که زنان و کودکان مسلمان در این کشور بی‌دفاع و بی‌سرپناه بمانند. °•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ #ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🕊✨ 🍃🕊 🕊 ✨ 🚨 خبر آمد ... که از سیاهی شـــــام ؛ نـــ✨ــور صبحی سپید آوردند ... 🔻پیکر مطهر دو شهید مدافع حرم 🌷 🌷 👈پس از گذشت ۳ سال از زمان شناسایی و به میهن بازمی‌گردند. ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌸🍂 °•{مــــــدافــــــع حـــــرم #شھیــــد_مرتضـــــی_زارع🍃🌹}•° 💌 #فــــرازےازوصیتنـــــامہ 🔻حرفهای دلش به مسئولان⇩↯⇩ ◽️نداشتن اقتدار لازم در مسئولان دولتی باعث می‌شود کشورهای اطراف تصور بکنند ما از آرمان‌هایمان کوتاه آمده‌ایم و باعث می‌شود این تعداد #شهید بدهیم، بهترین جوانانمان مجبور می‌شوند از نزدیک و مستقیم وارد جنگ با دشمن شوند تا آنها دست از باورهای غلط خود بردارند و اگر این رفتارهای اشتباه نباشد؛ ایران نهایتاً ضررهای مستشاری را متحمل می‌شود نه جانی. ◽️گپ و گفتگو با شیطان بزرگ ادعای داعش را مبنی بر این که داعیه دار دشمنی و جنگ با آمریکا و احیای اسلام است بیشتر کرده و تصور باطل آنها مبنی بر دوستی ایران با آمریکا پررنگ تر شده، که این اتفاقات نتیجه‌ای ندارد جز افزایش ادعاها و در نهایت اصرار بیشتر داعشی‌ها بر جنایاتشان. °•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ #ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌸🍂 #بــــرگــےازخاطــــراتــــــ 📄 ◽️قبل از آنکه کارهای اعزامی حسین درست شود در هشتم آبان‌ماه با هم به بهشت رضا رفتیم. سر مزار شهید مصطفی عارفی دوست، همسرم از خاطره این شهید گفت. ◽️می‌گفت پیکرش را بعد از شهادت خودش عقب آورده بود تا از دست تروریست‌ها سالم بماند. به گفته حسین لباس‌هایش به خون شهید متبرک شده بود. ◽️من و حسین همیشه نمازهای خودمان را دو نفره به جماعت می‌خواندیم که آن روز هم قسمت شد و در بهشت رضا آخرین نماز جماعت دونفره را در پای مزار شهید مصطفی عارفی خواندیم. بعد از اتمام نماز هر دو با مزار شهید خلوت کردیم. ◽️موقع رفتن دیدم آقا حسین اشاره کرد به قبر دوستش و گفت: «آقا مصطفی حرف‌هایی که بهت زدم فقط یادت نرود.» من هم آن لحظه از او سؤال نکردم که شما چه خواهشی از شهید داشتی. ◽️فردایش دیدیم که به حسین زنگ زدند و کارهای اعزامی‌اش به صورت معجزه‌وار جور شد. ◽️شب شهادتش در آخرین تماس به من گفت برو سر قبر شهید مصطفی عارفی و از او تشکر کن. گفتم: «برای چی؟» در جواب گفت: « چون حاجت من را داد.» ◽️بعد از شهادت آقا حسین متوجه شدم حاجتش چی بود. راوی 👈 همسرشهید °•{مــــــدافــــــع حـــــرم #شھیـد_حسیــــن_هریری🍃🌹}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌸🍂🌾 🍂 °•{مــــــدافــــــع حـــــرم #شھیـد_ابوالفضـــــل_نیکزاد🍃🌹}•° 💌 #فــــرازےازوصیتنـــــامہ ◽️دلم برای زیارت کربلا تنگ می‌شود حتما در زیارت کربلا مرا هم یاد کنید و این شعر را زمزمه نمایید: شب های جمعه می‌گیرم هواتو اشک غریبی می‌ریزم براتو بیچاره اون که ندیده حرم رو بیچاره‌تر اون که دید کربلاتو ◽️در مراسمات و مناسبت‌ها حتما ذکر بی‌بی دو عالم اول مظلومه عالم حضرت زهرا(س) گرفته شود و مرا با این ذکر راهی منزل آخرت نمایید. °•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ #ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌸🍃 °•{مدافـــــع حـــــرم #شهید_محمدرضا_دهقان‌امیری🌹}•° 《کسی رو دوست داشته باش که ارزش دوســـــت داشتن و داشته باشه..❤ 》 🌸 امام رضا(علیه السلام) فرمودند : هرکس هرچی رو دوست داشته باشه روز قیامت با همون محشـــور میشه.... #بهترین_حس_دنیایعنی⇩⇩ #باشهدا_رفیق_باشی☺ 😍 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. #دعــاےفرج به نیابت از ⇩⇩ 🔻ســرداررشیــــــداســلام🔻 #شهید_فیـــــروز_سرتیـــــپ‌نیا🌷 ●فرمانده گردان کمیل از تیپ ۵۷ حضرت ابوالفضل #الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨ #عاقبتتان_شهدایی ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽ #حدیـــــث_روز ⇧⇧ #دوشنبـــــہ ☀️ ۳ تیـــــر ۱۳۹۸ 🌙 ۲۰ شــوال ۱۴۴۰ 🌲24 ژوئـــــن 2019 ذڪــــــر روز ⇩⇩ 《 #یاقٰاضِـــــے‌َالْحٰاجٰاٺـــــ 》 ✨روز زیارتی ⇩⇩ ▫️امام حســن (ع) ▫️امام حسین (ع) #السلام‌علیک‌یا‌اباصالح‌‌المهدی #الّلهُــمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَــ‌الْفَـــــــرَج ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌸🍃 #سݪام_بر_شھـــــدا مستانه‌هایم شروع می‌‌شود ؛ آنگاه ڪه تو نگاهم می‌کنی ...❤️ #ســــــلامــ #صبحتـــون_بخیـــــر #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے🌷 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
💠🍂✨ 🍂✨ ✨ °۰{ مــدافـع حــــرم 🌹🍃}۰° ↓↓ 🔸امیدوارم با حجاب و عفتی كه خواهید داشت مبارز خوبی برای اسلام در كل مقاطع زندگی باشید و بدانید تازمانی كه حجاب دارید مانند دری در میان صدف محفوظ هستید. 🔸 °۰{ نــشربمنــــاسبتـــــــ 💚}۰° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
💠🔷🔹 🔷 🔹 🔺 #پوستـــــرشهـــــدایی ‌《مدیریت جهادی به رسم شهدا》 °•{ســـــردار والامقام #شهیـد_حسیــــن
💠🔷🔹 🔷 🔹 🔺 #پوستـــــرشهـــــدایی ‌《مدیریت جهادی به رسم شهدا》 °•{دڪتـــــر #شهیـد_محمـــــدجواد_باهنر🍃🌹}•° 💠امام خامنه‌ای‌⇩⇩ 《راه را با این ستـــــاره‌ها مےتوان پیدا ڪرد‌》 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #داستان_مذهبی #رمان_از_سوریه_تا_منا ══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾ #قسمت_سی‌وسوم 🔹دلم توی مشتم بود میخواس
══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾ 🔹روی صورتش زوم شدم و زخم‌هایش را از نظر گذراندم. خندیدم و گفتم: ــ شیطونی کردی پَسِت فرستادن؟😜 بغض کرد و گفت: ــ آره... تازه دستمم گم کردم... می‌بخشی؟😔 🔸سرم را پایین انداختم و بغض کردم. نفس عمیقی کشیدم و گفتم: این یه بار رو می‌بخشم اما دیگه تکرار نشه... حالا بلند شو برو تو اتاق استراحت کن. 🔹بلند شد و همراه با من به اتاق آمد. انگار تازه با صالح آشنا شده بودم. نسبت به جای خالی دستش شرم داشتم. صورتش را که از نظر گذراندم، زخم‌های چهره‌اش واضح‌تر به نظر رسید. خنجری شد که انگار قلبم را شکافت💔. بی‌صدا و بدون حرفی لبه‌ی تخت نشست. انگار او هم از این اتفاق هنوز شوکه بود و روی برخورد با من را نداشت. انگار مهر سکوتی بود که زده بود بر لبهای زخمی و ترک خورده‌اش. 🔸ــ چیکار کردی با خودت؟😒 سرش را بلند کرد و به چشمانم زُل زد. دستم را روی لبش کشاندم و آرام زخمش را لمس کردم. ــ می‌خوای استراحت کنی؟ ــ نه... صدایش بغض داشت. اشکش هم در تلاش بود برای سرازیر شدن. دستم را حلقه کردم دور شانه‌اش و آستین خالی‌اش را فشردم. 🔹ــ مهدیه😔 ــ جانم... ــ می‌خوام بگم... می‌خوام حرف بزنم... ــ چی می‌خوای بگی؟ چرا صدات می‌لرزه؟ بغضش را فرو داد و گفت: ــ دارم خفه میشم... باید باهات حرف بزنم. دلم... دلم خیلی گرفته... اشکش سرازیر شد و کمی صدایش بلند شد و سعی در کنترلش داشت. با گوشه‌ی روسری‌ام اشکش را پاک کردم و بغض من هم ترکید. نمی‌دانستم چه می‌خواهد بگوید اما از دل رنجورش غمگین شدم.😔 "خدایا... صالح هنوز از بچه خبر نداره. خودت صبر بده...😔" 🔸ــ بگو عزیزم... هر چی دلت می‌خواد بگو. مهدیه‌ات کنارت نشسته، جُم نمی‌خوره تا صالحش آروم بشه. الهی فدای دل پر بغضت بشم. 🔹ــ چهار نفر بودیم. شهیدی که آوردن تو گروه ما بود... گیر افتاده بودیم. تکون می‌خوردیم می‌زدنمون. کاریش نمی‌شد کرد. یا باید اونقدر می‌موندیم که اسیر اون پست فطرت‌ها بشیم یا می‌رفتیم و... 🔸اشکش از گوشه‌ی چشمش افتاد و گفت: ــ هر سه‌شون شهید شدن.😭 این همشهریمونم که شهید شد، خودشو سپر من کرده بود که از عرض یه کوچه رد بشم. من نفهمیدم اونم با من اومده. قرار شد یکی یکی بریم اما... اونم با من اومده بود که حداقل من رد بشم و موقعیتو گزارش بدم. تو اون شلوغی سرمو که چرخوندم دیدم غرق خون افتاده رو زمین😭 دست خودمم حسابی تیربارون شده بود. جسد اون دو تا موند😔 اما این بنده خدا رو به هزار بدبختی کشون کشون آوردمش عقب. فقط یه کوچه با بچه‌های خودمون فاصله داشتیم. فقط یه کوچه...😭 🔹گریه می‌کرد و تعریف می‌کرد. انگار لحظه به لحظه با آنها بودم. لرز عجیبی به تنم پیچید و کمی از صالح فاصله گرفتم. توی حال و هوای خودش بود. کمی که به خودم مسلط شدم، گفتم: ــ حالا تونستی موقعیتو گزارش بدی؟ ــ آره... بچه‌های خودمون از قبل پیداشون کرده بودن فقط جای اون چند نفر که مخفیانه شلیک می‌کردن رو نمی‌دونستند. من جاشونو گفتم به دَرَک فرستادنشون.😡 🔸دستش را گرفتم و گفتم: ــ پس مزد شهدا رو دادی عزیزم. گریه نکن. ــ مهدیه...! به چهره‌ی رنجورش خیره شدم. گفت: ــ فقط من شهید نشدم. لیاقت نداشتم؟!😔😭 از لبه تخت بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم. "خدایا شکرت که دارمش... حتی با یه دست... خدایا شکرت که به دعاهام نظر داری🙏" ✍ ادامه دارد ... ══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾ 👇👇 ➣ @MODAFEH14 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌸🍂 #خاطراٺ_ماندگـــــار 💢 می‌رويم #شهيد شويم تا شاید جنازه‌های ما پیغام جنگ را به مردم برساند/به امام زمان قسم تا به امروز یك نگاه حرام نكرده‌ام. 🔹شبی كه مرحوم آقا‌سعید در بامداد آن، شهید شدند آقا‌سعید به من گفتند: «آقاشجاع برویم غسل كنیم» نزدیك محل استقرار ما در قره بلاغ یك موقعیتی بود به نام چم امام حسن(ع) كه از سر شاخه‌های رود الوند به حساب می‌آمد، آب زلالی داشت و عمقش هم تقریباً به اندازه یك نفر بود. 🔸در مسیر تا چم امام حسن(ع) آقاسعید با من صحبت می‌كرد. از اهمیت امر به معروف و نهی از منكر و لزوم پرهیزکاری سخن می‌گفت. ...صحبت‌هایمان تا زمان بیرون آمدن از آب ادامه یافت. 🔹توصیه‌هایی به من فرمود از جمله آنكه گفت: «شاربت بلند شده آن را كوتاه كن» و فرمود كه: «تو الان در سِنّی قرار داری كه در معرض نگاه حرام هستی. چشمانت را پاك نگهدار و از گناه دوری كن» 🔸عرض كردم: «آقا سعید روزگار طوری نیست كه بشود تقوا را آنطور كه شما می‌گویید نگه داشت. صبح كه از منزل بیرون می‌آئیم كسانی را می‌بینیم كه حجابشان را درست رعایت نمی‌كنند» 🔹آقا ‌سعید همانطور كه سرش را با حوله خشك می‌كرد، پرسید: «سن شما بیشتر است یا من؟» گفتم: شما. حوله را از روی صورتش كنار زد و گفت: «به وجود مقدس امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) تا به امروزیك نگاه حرام نكرده‌ام» این قسم بزرگترین قسم سعید بود و چنان این حرف را محكم زد كه اشك در چشمانم حلقه بست... .😭 راوی 👈 برادر شهید 🔻سردار پیشرو و پیشتاز #شهید_سیدمحمدسعید_جعفری🍃🌹 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌸🌾🍃 🌾 🍃 #شهیـــد_کمـــــال_قشمـــــی🍃🌹 💌 #فــــرازےازوصیتنـــــامہ ◽️ای آمریکای جنایتکار این را بدان که ما تا آخرین قطرۀ خون خود خواهیم جنگید. بدان که ما می‌جنگیم و می‌میریم و سازش نمی‌پذیریم و امام عزیزمان خوب فرمود: که آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند. ◽️خداوند ان‌شاء‌الله امام عزیز را برای ما تا انقلاب مهدی (عج) نگهدارد و دشمنان او را که دشمنان اسلام هستند نابود کند. ‌°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ #ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌸🍃✨ 🍃 ✨ ‌#مدافـــــع حـــــرم #شهید_میثـــــم_مــــدواری🍃🌹}•° ❤️ #دلنــوشتــــــہ رهرو عشقم و از خرقه‌ی مَسند بیزار به دو عالــم ندهم روی دل آرای تو را قامــت سرو قدان را به پشیزی نخرد هر که در خواب ببیند قد رعنای تو را #یاد_شهدا_با_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌸🍂 #بــــرگــےازخاطــــراتــــــ 📄 🔻 #اقتدار_در_نماز🔻 🍃برای نماز که می‌ایستاد، شانه‌هایش را باز می‌کرد و سینه‌اش رو میداد جلو. یک بار بهش گفتم: «چرا سر نماز اینطوری می‌کنی؟؟» 🍃گفت: «وقتی نماز می‌خوانی مقابل ارشدترین ذات ایستاده‌ای؛ پس باید خبردار بایستی و سینه‌ات صاف باشد» 🍃با خودم می‌خندیدم که دکتر فکر می‌کند خدا هم تیمسار است😁 °•{دکتـــــر #شهید_مصطفی_چمران🍃🌹}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌸🕊✨ 🕊 💌 #فــــرازےازوصیتنـــــامہ خدایـــــا؛ از تو بے‌اندازه ممنونم ڪہ در دلــــــــــ❤️ ما محبت "سیــدعلی‌خامنه‌ای" را انداختے تا بیاموزیـــــم⇩⇩ درس ایستادگے را درس اینڪہ یزید‌هاے دوران را بشنـــــاسیــــــــــم و جلوے آنها ســـــرخـــــم نڪنیم.. ▫️مدافـــــع حـــــرم▫️ #شهیـد_مصطفی_صدرزاده🌹 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. #دعــاےفرج به نیابت از ⇩⇩ 🔻جاویـــــدالاثـــــر🔻 #حاج‌احمـــــد_متوسلیـــــان🌷 #الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨ #عاقبتتان_شهدایی ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯