🍃خواهم که در این میکده آرام بمیرم
🍃گمنام سفر کرده و گمنام بمیرم
🍃عمری است مرا مونس جان نام حسین است
🍃دل خواست که در سایه این نام بمیرم
🌷 #شهدا را یاد کنیم با ذکر #صلوات 🌷
@shahidane1
#شهدا
ازش پرسیدم که شما رزمندهٔ اسلامید؟!
گفت:نه عزیزم! ما شرمندهٔ اسلامیـم.
از اون روز فکر میکردم که شرمنده اسلام یک رده بالاتر از
رزمنده اسلامه تا اینکه شهید شد..!
«شهیدکلهر»
#یادش_باصلوات
@shahidane1
از #شهدا چه بر جا مانده است
بزرگراه شهدا……. حاضر😔
مجتمع فرهنگی شهدا……. حاضر😔
غیرت شهدا…….. غایب 😔
ورزشگاه شهدا…….. حاضر😔
مردونگی شهدا………. غایب 😔
مرام شهدا…………. غایب 😔
سمینار شهدا …………… حاضر😔
آقایی شهدا………… غایب 😔
صداقت شهدا………….. غایب 😔
یادواره شهدا………….. حاضر
صفای شهدا………….. غایب 😔
عشق شهدا…………..غایب 😔
آرمان شهدا………….. غایب 😔
یاران شهدا………….. غایب 😔
تیپ شهدا………….. حاضر😔
بخشش شهدا............ غایب😔
تصویر شهدا..............حاضر
شهامت شهدا......... غایب😔
اخلاص شهدا.............غایب😔
مسئولیت پذیری شهدا.....غایب😔
شجاعت شهدا......... غایب😔
عشق و محبت شهدا........غایب😔
مهربانی و دلسوزی شهدا........😔
یکرنگی و روراستی شهدا..غایب😔
وااااااااااااای
غایبین از حاضرین بیشتر بودند….😔
کلاس تعطیل😭😭😭😭😭😭😭
راستی 👇
#بعد_از_شهدا_چه_کرده_ایم
شهدا شرمنده ایم😔😔
#شہیدانہ ♥️
#تلنگرانہ 💡
@shahidane1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید
🎙ماجرای #سخنرانی شهید محمود رضا بیضایی در حضور شهید سردار قاسم سلیمانی
🎤همراه با مداحی حاج #نریمان_پناهی
🎤حجت الاسلام #علیرضا_پناهیان
👌 #پیشنهاد_ویژه
🌷 #شهدا را یاد کنیم با ذکر #صلوات 🌷
@shahidane1
💢 برای آنان که اهل ارزش های #اسلامی هستند تصاویر #شهدا از هرتصویری دلرباتر است 👌
#بیانات_رهبری
#شهدا
@shahidane1
#شهیدسیدمجتبیعلمدار 🕊
باید خاکریزهای جنگ را
بکشانیم به شهر❗️
یعنـی نسل جدید را با #شهدا🌹 آشنا کنیم.
در نتیجه👈 جامعه بیمه می شود و یار
برای امام زمان "عج" تربیت میشود. 😇
@shahidane1
روز راهیان نور.mp3
7.34M
📻 رادیوپلاک
چشمانت را ببند
و راهیان نوری در دل برپا کن
⭐️ تولید و انتشار در رادیو پلاڪ⭐️
°•﴿رادیورسمےستادراهیان نورڪشور﴾•°
••🖋نگارنده: خانم صادقی
••💻 تدوین: خادم الشهداء
••🎙گوینده: خادم الشهداء
📥پیشنهاد دانلود 📤پیشنهادارسال
✨پیشڪش میشود بھ سیدالشهداے جبهه مقاومت:
[سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانے🇮🇷]
🖇به رادیو پلاک شــــ..لمــــچه بپیوندید...
#شهدا
#راهیان_نور
#مدافعان_حرم
@shahidane1
@shahidane1
#شهدا 🥀
دفعه دومی که میخواست کربلا برود، به او گفتم: «حسین جان! ما کربلا نرفتیم. ما پدر و مادرت هستیم. ما را هم کربلا ببر». سال بعد، ما را هم کربلا برد.😊
اصلاً اهل بازار رفتن و خرید کردن نبود. در نجف در راه که به زیارت میرفتیم به مغازهها و مردمی که خرید میکردند نگاه میکردم. گفت: «مامان! از این که مردم اینجا میآیند و کفن میخرند و تبرک میکنند یا آب فرات را بهعنوان تبرک میبرند، بدم میآید». گفتم: «مگر بد است»؟
گفت: «مگر امام حسین (ع) کفن داشت؟ این آب را باید روی آب ریخت. آب زمزم را باید برای تبرک برد». حالا فکر میکنم و میبینم چه میگفته و به چه چیزهایی فکر میکرده است. چقدر فکرش بالا بوده؛ یک روز این جریان را برای پدرش تعریف کردم، پدرش هم میگفت: «این چیزها به فکر من که پدرش هستم، نمیرسد»💔
#شهید_حسین_حریری🌹
@shahidane1
@shahidane1
#شهدا 🥀
دفعه دومی که میخواست کربلا برود، به او گفتم: «حسین جان! ما کربلا نرفتیم. ما پدر و مادرت هستیم. ما را هم کربلا ببر». سال بعد، ما را هم کربلا برد.😊
اصلاً اهل بازار رفتن و خرید کردن نبود. در نجف در راه که به زیارت میرفتیم به مغازهها و مردمی که خرید میکردند نگاه میکردم. گفت: «مامان! از این که مردم اینجا میآیند و کفن میخرند و تبرک میکنند یا آب فرات را بهعنوان تبرک میبرند، بدم میآید». گفتم: «مگر بد است»؟
گفت: «مگر امام حسین (ع) کفن داشت؟ این آب را باید روی آب ریخت. آب زمزم را باید برای تبرک برد». حالا فکر میکنم و میبینم چه میگفته و به چه چیزهایی فکر میکرده است. چقدر فکرش بالا بوده؛ یک روز این جریان را برای پدرش تعریف کردم، پدرش هم میگفت: «این چیزها به فکر من که پدرش هستم، نمیرسد»💔
#شهید_حسین_حریری🌹
@shahidane1
@shahidane1
❣️#عاشقانه_های_شهداء
💢 کت و شلوار دامادیاش را خیلی دوست داشت. تمیز و نو در کمد نگه داشته بود. به بچههای سپاه میگفت: «برای این که اسراف نشود، هر کدام از شما خواستید داماد شوید، از کت و شلوار من استفاده کنید. این لباس ارثیهی من برای شماست.»
🔹کت و شلوار دامادی محمد حسن، وقف بچههای سپاه شده بود و دست به دست میچرخید.
❤️ هر کدام از دوستانش که میخواستند داماد شوند،
برای مراسم دامادیشان، همان کت و شلوار را میپوشیدند. جالبتر آن که، هر کسی هم آن کت و شلوار را میپوشید؛ به شهادت میرسید!
🌷 به روایت: فاطمه فخار همسر شهید محمدحسن فایده
📚 منبع: 365 خاطره برای 365 روز، ص 73
📎 #خانواده_سبک_زندگی
📎 #سیره_شهدا
📎 #شهدا
چفیه یعنی باز گمنامی شهید
از شهیدستان گمنامی رسید
گرچه نامش از زبانها دور بود
استخوان پیکرش پر نور بود
چفیه را سنگر نشینان دیده اند
چفیه را گلها به خود پیچیده اند
چفیه امضای گل آلاله هاست
چفیه تنها یادگار لاله هاست
چفیه رو انداز گلها بوده است
طایر پرواز دلها بوده است
چفیه تار و پود اشکی بی ریاست
مرهم زخمان شیر کربلاست
چفیه را زهرا(س)به گلها هدیه کرد
چفیه را اشک شهیدان چفیه کرد
چفیه ها بوی شهادت می دهند
بوی دوران شرافت می دهند
چفیه یعنی باز گمنامی شهید
با هزاران ناز عطرش می رسید
عطر گمنام عطر یاس ساقی است
چفیه هم مانند چادر خاکی است...
#شهدا
❣️#عاشقانه_های_شهداء
💢 کت و شلوار دامادیاش را خیلی دوست داشت. تمیز و نو در کمد نگه داشته بود. به بچههای سپاه میگفت: «برای این که اسراف نشود، هر کدام از شما خواستید داماد شوید، از کت و شلوار من استفاده کنید. این لباس ارثیهی من برای شماست.»
🔹کت و شلوار دامادی محمد حسن، وقف بچههای سپاه شده بود و دست به دست میچرخید.
❤️ هر کدام از دوستانش که میخواستند داماد شوند،
برای مراسم دامادیشان، همان کت و شلوار را میپوشیدند. جالبتر آن که، هر کسی هم آن کت و شلوار را میپوشید؛ به شهادت میرسید!
🌷 به روایت: فاطمه فخار همسر شهید محمدحسن فایده
📚 منبع: 365 خاطره برای 365 روز، ص 73
📎 #خانواده_سبک_زندگی
📎 #سیره_شهدا
📎 #شهدا
|شهید ابراهیم هادی|
رفیق حتی اگر احساس بینیازی
داشتی دستت رابه سوی اهلبیت بگیر...
اگر مشکل نداشتی همیشه
وصل باش مخصوصا به مادرت
زهرا سلاماللهعلیها فرزند نباید بیخیال مادر باشه...
❬اللّٰھمصَلِّعَلۍمُحَمـَّدوآلِمُحَمـَّد
#شهدا
| #شهدا 📖📿|
بہچِہمـٰانَندڪُنَمدَرهَـمِہآفـٰاقتُـۅرا..؟!
آنچِہدَرۅَهمِمَـنآیَدتُـۅاَزآنخـۅبتَـرۍシ..!
#شهیدقاسمسلیمانی
#شهید_مدافع_حرم #محمودرضا_بیضایی
آسمانی ها ؛
بہ شهـادت نمی رسند !
این خاڪـی هـا هـستند
ڪہ لایق شهـادت اند . . .
هدیه به روح مطهر #شهدا صلوات
گفتند شهید گمنامه ،
پلاک هم نداشت ، اصلا هیچ نشونه ای نداشت ؛
امیدوار بودم روی زیرپیرهنیش اسمش رو نوشته باشه …
نوشته بود : “اگر برای خداست ، بگذار گمنام بمانم”
#شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از سخنان یک زندانی درباره حاج قاسم تا تاثیر پیکر شهدا
🔹حجتالاسلام وکیلپور از راویان #دفاع_مقدس به دستاوردهای دفاع مقدس اشاره و بر ضرورت نشر خاطرات #شهدا تاکید کرد.
#حاج_قاسم
#قرار_عاشقی
از خیابان #شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!🤔
.
🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی؟...
جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞
.
🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز #یا_زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم😓 از کوچه گذشتم...
.
به سومین کوچه رسیدم!
🌷شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
.
به چهارمین کوچه!
🌷شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی؟!
برای دفاع از #ولایت!؟!
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓
.
🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم😓، از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
.
🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس، نگهبانی #دل...
کم آوردم...😭
گذشتم...
.
🌷هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم #مدارس !
هم #دانشگاه !
هم #فضای_مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم...
.
🌷هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
.
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...😭😭😭
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
.
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا، نمی توان گذشت...
🌷🌿🌷🌿🌷🌿
#وصیت_شهدا
به پاسِ هر وجب خاکی از این مُلک
چه بسیار است، آن سـر ها که رفته!
#شهدا.. ♥️✨