شهدا، رفته اند و رسالتی از جنس آگاهی و حرکت را بر دوش ما باقی گذاشته اند. شهادت، مرز زمین و آسمان است و شهدا، مرزبانان هماره بیداری. شهیدان، پیامبران حماسه انسان اند که ما را مسئولیتی ممتد که در لحظه لحظه زندگی مان جاری است، نازل فرموده اند
سلام بر شهادت که بزرگ ترین نتیجه حرکت است.
و سلام✋ بر شما که یادگاران شهدائید
#روزتان_شهدایی🌸
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🌷〰🌷〰🇮🇷〰🌷〰🌷
#طنز_جبهه_ها
محمدرضا داخل سنگر شد. دور تا دور سنگر رو نگاه کرد و گفت :
« آخرش نفهمیدم کجا بخوابم ؟! هر جا
میخوابم مشکلی برام پیش میاد . یکی لگدم میکنه . یکی رُوم میافته . یکی ...»
از آخر سنگر داد زدم :
« بیا این جا! این گوشه سنگر، یه طرفِت من و یه طرفتم دیوارِ سنگر کسی کاری به کارِت نداره منم که آزارم به کسی نمی رسه »
کمی نگاهم کرد و گفت :
« عجب گفتی!. گوشهای امن و امان تو هم که آدم آروم و بیشرّ و شوری هستی و بعد پتوهاشو آورد، انداخت آخرِ سنگر، خوابید و چفیهاش رو کشید رو سرش منم خوابیدم و خوابم برد ، خواب دیدم با یه عراقی دعوام شده ، عراقی زد تو صورتم منم عصبانی شدم و دستمو بردم بالا و داد زدم : یا ابوالفضلِ علی! و بعد با مشت ، محکم کوبیدم تو شکمش همین که مشتو زدم، کسی داد زد : یا حسین! از صداش پریدم بالا محمدرضا بود!
هاج و واج و گیج و منگ، دورِ سنگر رو نگاه میکرد و میگفت :
«کی بود؟! چی شد؟!»
مجید و صالح که از خنده ریسه رفته بودند، گفتند :
«نترس؛ کسی نبود؛ فقط این آقای آروم و بی شر و شور، با مشت کوبید تو شکمت »
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مصاحبه سردار سپهبد شهید سلیمانی در آخرین عیدفطر
#سردار_دلها
#نابودی_اسرائیل_نزدیک_است
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#کتاب
#عصرهای_کریسکان #خاطرات_امیر_سعیدزاده #رزمنده_کرد_اسیر_در_چنگال
#ضد_انقلاب_کومله
#نویسنده_کیانوش_گلزار_راغب
#فصل_ششم
#قسمت بیستم
#راه ناپیدا
با لباس خلبانی و چشمانی بسته وارد روستای دیوالان میشویم. صدای انبوه جمعیت را میشنوم که به طرفم هجوم میآورند. کومله در بین مردم تبلیغ کرده و میگوید: «آی مردم یکی از خلبانای مزدور رژیم رو دستگیر کردیم. این نامرد قاتل گاو و گوسفندای شماس.»
جمعیت خشمگین به طرفم هجوم آورده و میخواهند انتقام گاو و گوسفند کشتهشدهشان را از من بگیرند. زنها با چوبهای بلند و سیاه نانوایی به جانم میافتند. پیرزنی میگوید: «بزنین این پدرسوخته و نامرد رو. گاو زردم رو کشته!»
دیگری با دسته بیل توی سرم میزند و میگوید: «قاتل بیرحم، چرا بُزم رو کشتی؟»
آن یکی میگوید: «قاطرم رو سقط کردی، خدا لعنتت کنه، نامرد!»
خون از سر و رویم جاری میشود و پناهگاهی ندارم. با چشمان بسته دور خودم میچرخم و زمین میخورم. از داغ گاو و گوسفند و بزشان تو سر و کلهام میزنند و نفرینم میکنند. کتک میخورم و فحشهای آبداری نصیبم میشود. از بعضی حرفهایشان خندهام میگیرد. بچهها به طرفم سنگ پرتاب میکنند و کیف میکنند. یک ساعتی در بین جمعیت خشمگین میچرخانند و حسابی تبلیغ میکنند و بد و بیراه میشنوم. عاقبت از پلههایی بالا میروم و درون اتاقی جا میگیرم. از صدای حضار میفهمم که جمعیت زیادی گرداگردم نشسته است. یکی از نیروهای کومله میگوید: «خسته شدی، تکیه بزن به دیوار.»
همین که به سمت عقب متمایل میشوم تا به دیوار تکیه بزنم، تعادلم بهم خورده و لنگهایم هوا رفته و از پشت میافتم. صدای
قهقهه در گوشم میپیچد که مسخرهام میکنند. میفهمم سر به سرم گذاشتهاند و دیواری پشتم نیست. صدای خنده حضار آزارم میدهد و خودم را جمع و جور کرده و میفهمم وسط اتاقی نشستهام. نمیدانند کُرد هستم و فحشهای آبداری به زبان کردی نثارم میکنند.
بعد از ساعتی دست و چشمانم را باز میکنند و تازه میبینم داخل مسجد روستای دیوالان نشستهام و مردم گرداگرم جمعاند. نان و دوغی برایم میآورند و میخورم. راهها و مناطق جغرافیایی را به خوبی در حافظهام میسپارم. هنوز نفهمیدهاند با سپاه همکاری داشتهام.
دوباره حرکت کرده و از دیوالان خارج میشویم و از کنار روستای آغلان عبور کرده و مسیر رودخانه «بردهسور» را در پیش میگیریم. پیاده و دستبسته از راههای باریک و مالرو میگذریم و قلهها و کوهپایهها را پشت سر گذاشته و غروب به نزدیک روستای بردهسور میرسیم.
#راه_نا_پیدا
با خاله غنچه و بچۀ بغلم راهی روستاها میشدیم و دنبال رد و اثری از سعید میگشتیم. به روستاهایی که مقر کومله آنجا دایر بود میرفتیم و پرسوجو میکردیم. با ترس و لرز وارد مقرهای دموکرات و سایر گروهکهای ضد انقلاب میشدیم و درباره سرنوشت سعید سؤال میکردیم.
شایعات زیادی میرسید و هر روز نگران سرنوشت سعید بودیم. یکی میگفت: «اعدامش میکنن.» یکی میگفت: «براش زندان بریدن.» میترسیدیم مامرحمان یا مرد دیگری از اقوام را با خودمان ببریم. چون به مردها انگ میزدند و فوری آنها را دستگیر میکردند و بدبختی بیشتر میشد. علی بود که او هم مواظب بچهها و خواهرانش در منزل بود. با خاله غنچه دائم سرگردان و آواره روستاها بودیم.
با زحمت خودمان را به روستای میرآباد رساندیم. گفتند سعید آنجا زندانی است. وقتی به مقر کومله رفتیم، علی عبدالی مسئول زندان اجازه ملاقات نداد. علی عبدالی و رحمت بانهای و محمد شریف امینی حرفهای ناشایستی به زبان آوردند که ناراحت شدم. در واقع متوجه منظورشان نمیشدم ولی از طرز رفتار ناپسندشان ناراحت بودم. منظورشان این بود که خواهر و برادر میتوانند با هم ازدواج کنند. من در یک خانواده مذهبی تربیت شده بودم که این مطالب آزارم میداد. چشمهای هیز و بدنظری داشتند و سعی میکردم توی چشمشان نگاه نکنم. میخواستند هر کس را که با نظام جمهوری اسلامی سر و سری دارد به نحوی تحقیر کنند و به او ضربهای بزنند. حالا این ضربه روحی،
جسمی، مالی یا حیثیتی و اخلاقی بود فرقی نمیکرد. گفتند: «تو دروغگویی و باسوادی. چرا با ما همکاری نمیکنی؟ ما برای خلق کُرد میجنگیم. شمام باید با ما همکاری کنین. عوامل رژیم رو لو بدین تا نابودشون کنیم. تو هم با شوهرت همدستی و معلم دولتی، چرا به بیگانه خدمت میکنی؟»
گفتم: «یه خانوداه نیاز به سرپرست داره، خوب ملت ایرانم نیاز به سرپرست و رهبر داره. شما چرا با تمام ملت ایران میجنگین؟ رهبر ایران امام خمینیه و همه ازش اطاعت میکنن. مام اطاعت میکنیم. اگه این جرمه منم همدست شوهرم هستم. شمام باید تمام ملت ایران رو بکشین.»
⬅️ ادامه دارد . . . .
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
69.Haaqqa.44-52.mp3
3.03M
🌷〰🌷🇮🇷〰🌷〰🌷
🌺 #درسهایی_از_قرآن 🌺
🌸 تفسیر قطره ای🌸
💐 #قرآن_کریم 💐
استاد گرانقدر
حجت الاسلام و المسلمین
#حاج_محسن_قرائتی
🌸#سوره_الحج🌸
💐#آیـات 44-52💐
💐 #التماس_دعای_فرج 💐
🌿ثواب این تفسیر هدیه به ارواح طیبه #شهداءبویژه سردارحاج قاسم سلیمانی و همرزمانش#امام شهداء #اموات🌿
هر روز با تفسیر آیاتی از سوره های قرآن کریم
توسط استاد حجه الاسلام والمسلمین قرائتی در
👇👇👇👇👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🍃🌸
رفیق!
حواست بہ جوونیت باشه،
نکنہ پات بلغزه
قراره با این پاھا
تو گردان صاحبالزمان باشۍ!
#خدا_حافظ_ماه_خوب_خدا
سلام ✋
#عاقبتتون_شهدایی🌸
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
🌷〰🌷〰🇮🇷〰🌷〰🌷
#مناسبت
#بیست و چهارم اردیبهشت
#سالروز_شهادت
#شهید سید مرتضی شریفی قمی
#تولد : 1348در شهر مقدس قم
#شهادت:24 اردیبهشت ماه سال 1365
#محل شهادت: جزیره مجنون
#علت شهادت: اصابت ترکش
#وصیتنامه:سید مرتضی شریفی قمی
شهداء راه انبیاء را رفتند . ( امام خمینی )
با درود فراوان بر حضرت محمد (ص) و ائمه ( دوازده امام ) و درود بر حضرت علی که این چنین شیعیان خالص دارد . درود بر یگانه منجی عالم بشریت امام عصر (عج) و نائب برحقش امام خمینی و با درود فراوان بر شهیدان گلگون کفن که با ایثار خود و با خون خود نهال اسلام را آبیاری نمودند و درود بر رزمندگان کفر ستیز اسلام که هر روز حماسه ها می آفرینند و می روند تا پرچم پرافتخار اسلام را در تمام گیتی به اهتزاز در آورند و دشمنان را خوار و ذلیل بنمایند .
اینجانب سید مرتضی شریفی بتاریخ تولد 1348 وصیتنامه را آغاز مینمایم :
ما باید بجنگیم تا اسلام حقیقی در دنیا پیاده شود آری من خط خود را شناخته ام و آن را تا آخرین قطره خون خود ادامه خواهم داد . من خطی را می روم که امام عزیز می رود . از پدر و مادرم تقاضا دارم که اگر شهادت نصیبم شد در عزای من گریه نکنند ، چون که دشمن شاد می شود ، از برادران و خواهران تقاضا دارم که با منافقان مبارزه کنند و مجال بیهوده به آنها ندهند تا می توانید آنها را سرکوب کنید .
و حال ای مردم شما هم از پشت جبهه کوشش کنید و خط رهبر را ادامه دهید چون که شهید
شدن راه انبیاء است و همه باید روزی بمیرند ، ولی چرا در بستر و رختخواب ذلت بمیریم . و اگر قرار باشد که با زندگی ذلت بار از دنیا برویم چرا در این آزمون شرکت نکنیم ، در این برهه از زمان ما باید رهبر را یاری کنیم مانند آن روزی که حسین (ع) در روزعاشورا تنها بود و یاوری نداشت .
و ای حسین کاش آن زمان ما بودیم و تو را یاری می کردیم ، خدایا تو شاهدی که ما با نیت خالص در میدان نبرد قدم نهاده ایم و فقط به خاطر رضای تو و کاش می توانستم بیش از یک بار جانم را در راه تو فدا کنم .
و اگر خواستید گریه کنید به یاد جدم سید الشهداء و پهلوی شکسته زهرا (ع) و به یاد علی اکبر و علی اصغر و به یاد ابوالفضل العباس (ع) و به یاد سر بریده امام حسین و طفل شش ماهه اش علی اصغر و به یاد مصیبتهای زینب کبری (س) گریه کنید.
در مورد من نگران نباشید چون که من سرباز امام زمان (عج) هستم و باید به خاطر ظهورش زمینه را آماده کنیم و در این راه شک و تردیدی نیست و اگر شهید بشوم بیهوده نیست و اگر این راه را نروم امام زمان از ما شکایت و ناراضی میشود و باید همه از جان خود دریغ نکنیم تا انشاءالله آقا امام زمان هرچه زودتر ظهور کند.
شما باید جبهه ها را گرم نگهدارید و همچنین پشت جبهه ها را ، و به فرمایشات امام توجه زیاد داشته باشید . و شمایی که دم از یاری امام حسین می زنید حالا هم دیر نشده و همانند آن روز است که باید هر کدام امتحان پس داد و هر کس امتحان خود را باید بدهد تا خداوند از آن راضی بشود و همچنین حسین (ع) و امام زمان (ع) در آخرت از آنها شفاعت کنند .
#روحش شاد
#یادش گرامی با ذکر#صلوات
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🌷〰🌷〰🇮🇷〰🌷〰🌷
#سالم_بمانیم
#قسمت اول
✅#نکته های کاربردی از طب سنتی برای حفظ سلامتی
بیماری جزئی از زندگی انسان و یافتن راه درمان نیز از دغدغه های همیشگی او بوده است و این، بهترین دلیل بر همسان بودن قدمت طب با تاریخ زندگی بشر است.
بسیاری از آموزه های طب، برگرفته از تعالیم انبیااست، این طب، در طول عمر هزار ساله خود با تجربه های بشر در مناطق مختلف جهان بالنده تر شده و از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته و تا یکی دو قرن پیش، به حیات صعودی خود ادامه می داد.
با ارتقاء علم شیمی، طب جدید بوجودآمد و برخی افراد گمان کردند دیگر نیازی به درمان های طبیعی نیست و طب شیمیایی قادراست تمام بیماریها را درمان کند. همچنین آنان اصرار داشتند که داروها حتما باید شیمیایی باشند؛ برای همین، داروهای طبیعی را مکمل نامیدند و تجربه های چند هزار ساله بشر را کنار گذاشته و ارائه آن را جرم شمردند و درمان را منحصر در پزشکی جدید کردند.
با گذشت زمان و روشن شدن نقاط ضعف طب شیمیایی از جمله عوارض داروها، مسکن درمانی و کورتون درمانی و جراحی های بی مورد و بی شمار، عده ای از مردم دوباره به طرف درمان طبیعی برگشتند.
اگر طب جدید دست از غرور خود بردارد و تجربه های طب سنتی کل نگر را بپذیرد و آنها را با استانداردهای طب جدید نسنجد، بلکه استاندارد سازی را به خود طب سنتی واگذارد و اجازه رقابت و تخصیص بودجه و ایجاد بیمارستان مخصوص این طب در هر استان را بدهد شاهد موفقیت های درمانی بسیاری خواهیم بود.
#شش_اصل_مهم_برای_حفظ_سلامتی_و_پیشگیری_از_بیماری
چرا بیمار می شویم ؟؟؟
با توجه به تجربه هفت هزار ساله بشر در طب سنتی، رعایت نکردن شش اصل ضروری زیر، باعث ایجاد بیماری در انسان می شود
۱-هوای پاک و اکسیژن کافی: هوای پاک و سالم را باید انتخاب کرد ، یعنی باید جایی زندگی کرد که بادهای مناسب و هوای لطیف و پاکیزه دارد ؛ کمبود اکسیژن در خون ، قلب، مغز و کبد باعث کسالت، خماری، افسردگی، عدم نشاط، پرخاشگری، عدم تمرکز، افت در یادگیری و ناتوانی از انجام فعالیت های دشوار می شود. زندگی در مناطقی که هوای آلوده دارند باعث کمبود اکسیژن و اختلال در عملکرد ریه ها می شود. مصرف غذاهای سرد نیز اکسیژن رسانی را تهدید می کند ؛ زیرا این خوراکی ها سبب سردتر شدن ریه می شوند و آن را مستعد جذب ویروس می کنند ؛ همچنین باعث عفونت سینوس ها و گرفتگی بینی و در نهیت، کمبود اکسیژن می شوند. تیره شدن رنگ ناخن ها علامت کمبود اکسیژن در خون است. از دیدگاه طب طبیعی، هوای پاک از مهمترین عوامل اصلی است که انرژی ها را افزایش می دهد و سلامتی و نشاط را به ارمغان می آورد.
⬅️ ادامه دارد. . . .
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#افزایش_ظرفیت_روحی 97
🔶 یکی از خصوصیات ادب اینه که از روز اول "اکتسابی" هست.
در واقع ادب موضوعی هست که باید با تمرین و زحمت به دست بیاد و طبیعتا وقتی هم که به دست اومد به این سادگی ها از دست هم نمیره. 👌🏻
⭕️ در انگیزه منفعت معمولا آدم باید "محاسبه کنه" که هر کاری آیا به سودش هست یا به ضررش؟
👈🏼 مثلا شما برای عقل خودتون کلی سخنرانی و کتاب در مورد خوبی های نماز اول وقت میذارید و عقل شما کاملا متقاعد میشه که اون کار های خوب رو انجام بده
اما بعد از چند روز که نماز اول وقت رو به خاطر عقلانیت خوندید عقل شما دوباره سوال میکنه که واقعا مطمئنی که نماز اول وقت به نفعمه دیگه! درسته؟ میشه یه بار دیگه مرور کنی؟!🤔
بیا عزیزم این دلیلش هست و تو کلی به کارای دیگه هم میرسی و وقتت با برکت میشه و ....
- آهان! باشه. درست گفتی. باشه نماز اول وقت میخونم!😊
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
روزهارفت
و فقـط ...
حسرت دیدارِ رُخت
مانـده بر
این دلِ یعقوبۍ ما
آقاجـــان...
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا