eitaa logo
امام زادگان عشق
94 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
327 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
‼️پخش موسیقی شاد از مسجد 🔷س 5329: آیا پخش موسیقی شاد از مسجد به مناسبت جشن میلاد ائمه معصومین(علیهمالسلام) شرعاً اشکال دارد؟ ✅ج: واضح است که مسجد جايگاه شرعى خاصى دارد، لذا اگر پخش موسيقى در آن منافى با حرمت مسجد باشد، حرام است، حتى اگر موسيقى غيرمطرب باشد. 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
۲۹ شاد نشدم. حتی وقتی مادرم کاچی داغی که با کرۀمحلی شهر خودمان درست کرده بود را برایم آورد با بی‌میلی مزه‌مزه کردم و نخوردم. بیشتر داخل اتاق استراحت می‌کردم. کمتر حرف می‌زدم. طاها را مادربزرگ‌هایش نگه می‌داشتند. چند روز بعد مادرم بعد از کلی سفارش دربارۀ اینکه شب‌ها مواظب باشم که هنگام خواب بچه را دمر روی بالش نگذارم و مبادا شیر جوش به او بدهم برگشت زابل. شب‌ها طاها کنارم بود. صبح بعد از نماز بیدار می‌شد. آقامصطفی می‌بردش داخل هال و می‌داد به مادرش. طاها حسابی خودش را توی دل پدر و مادر و خواهرهای آقامصطفی جا کرده بود. یک شب که تنها بودیم آقامصطفی پرسید: «تو هنوز دلخوری؟» چیزی نگفتم. ادامه داد: «اتاق عمومی بود. همه‌تون خانم بی‌حجاب. می‌اومدم چشمم به هر کی می‌خورد برام گناهی نوشته می‌شد. تو حاضر بودی من بیام توی اون وضعیت خانم‌ها رو ببینم؟» گفتم: «من راضی نبودم تو به گناهی بیفتی ولی دوست داشتم که بیای.» با دلخوری گفت: «من فکر می‌کردم از اینکه توی اون شرایط رفتم حرم و از آقا امام‌رضا برات زایمانی راحت و بچه‌ای سالم طلب کردم خوشحال میشی.» در واقع خوشحال هم شده بودم، اما یک‌جور لجاجت کور آزارم می‌داد. گفتم: «تو بهترین کار رو کردی. ای کاش بقیه هم فرق اتاق عمومی و خصوصی رو درک می‌کردن. وقتی آقایون می‌اومدن توی اتاق و من مجبور می‌شدم بشینم و مواظب حجابم باشم اذیت می‌شدم. اصلاً موضوع این نیست. من دلم از جای دیگه‌ای گرفته.» فکر کرد می‌خواهم از نداشتن اتاق و امکانات گله کنم. برای همین حرفم را نشنیده گرفت. گفت: «می‌دونی زینب من خیلی دعا کردم بچه پسر باشه تا هم من از تنهایی دربیام هم یک وقت کسی بهت چیزی نگه، راستی فردا می‌خوام برای بچه شناسنامه بگیرم. می‌دونم اسم طاها رو تو انتخاب نکردی. منم زیاد خوشم نمیاد. خودت اسم انتخاب کن. فقط اسم یا لقب ائمه باشه.» گفتم: «با اسمش مشکلی ندارم. وقتی اسمش رو خانوادۀ تو انتخاب کردن یعنی بهش اهمیت میدن و دوستش دارن. این خیلی خوبه و اگه زمانی من نباشم، ازش مراقبت می‌کنن.» آقامصطفی ابروهایش را بالا داد. دقیقاً نشست روبه‌رویم. توی چشم‌هایم نگاه کرد و گفت: «زینب یک چیزی رو داری از من پنهون می‌کنی. راستش رو بگو چی شده؟» خیلی سعی کردم خودم را کنترل کنم و اشکی نریزم. مثل همیشه که نمی‌خواستم کسی از آشوب درونم باخبر شود. از این رو بی‌مقدمه گفتم: «طاها باید به تو وابسته بشه. سعی کن بچه‌داری رو یاد بگیری.» سر طاها روی بازوی راستم بود. در خواب لبخند زد. آقامصطفی طوری به من نگاه کرد که تا به حال آن‌طور نگاه نکرده بود؛ نگاهی از سر استیصال، نگاهی توأم با رنج، شرم، خشم وبی‌قراری. حدس می‌زد می‌خواهم ترکش کنم و در واقع همین قصد را هم داشتم اما از سر اجبار. قاطع گفت: «طاها مادر داره.» گفتم: «من تا چند ماه دیگه بیشتر زنده نیستم.» به صورتم دقیق شد: «چی گفتی؟» گفتم:«من سرطان دارم!» رنگ چهره‌اش تغییر کرد. پرسید: «سرطان چی؟ کی همچین حرفی رو بهت زده؟» گفتم: «سرطان روده، دکتر داخلی!» با حالتی از عصبانیت و تمسخر گفت: «دکتری که به یک زن زاچِ جوون همچین چیزی بگه باید مطبش رو روی سرش خراب کرد.» با گریه گفتم: «چند روز پیش که رفته بودم دکتر، وقتی علائم بیماری‌ام رو پرسید، گفت به احتمال زیاد سرطان روده داری و برام آزمایش نوشت. شوکه شدم بدون اینکه حرفی بزنم از مطب اومدم بیرون. وقتی به خودم اومدم دیدم از اول بلوار وکیل آباد پیاده اومدم تا سه‌راه کوکا. توی راه با خدا حرف می‌زدم. خدایا من که هیچ توشه‌ای ندارم، چه‌طور به این سفر بیام؟ چه‌طور از همسر و فرزندم دل بکنم؟ خدایا کمکم کن. می‌خواستم برم حرم دیدم هوا تاریکه. اومدم خونه، شما هنوز نیومده بودی. تصمیم گرفتم به کسی چیزی نگم. حتی تو! نمی‌خواستم هزینه‌های سنگین درمان رو بهت تحمیل کنم.» آقامصطفی گفت: «نباید از من پنهون می‌کردی. حالا بگو جواب آزمایش رو گرفتی؟» گفتم: «نه، قصد ندارم پروسۀ دردناک درمان رو شروع کنم. می‌خوام زمان باقی‌مونده رو کنار تو و طاها باشم.» آقامصطفی لبخند غم‌انگیزی زد و گفت: « نگران نباش عزیزم. من می‌دونم دوات چیه؟ تو اصلاً مشکل سرطان روده نداری. به هیچ‌کس هم نگو. تو افسردگی بعد از زایمان گرفتی. تو هنوز آمادگی مادرشدن رو نداشتی. البته شرایط ما هم برای بچه‌دارشدن مناسب نبود. می‌دونی زینب، تو الان به یک مسافرت احتیاج داری. تنها کاری که می‌تونم برات انجام بدم اینه که بفرستمت زابل. بیشتر آدم‌ها با دیدن زادگاه‌شون انرژی می‌گیرن و سلامت روحی‌شون رو به‌دست میارن.» صبح روز بعد، وقتی از خواب بیدار شدم، آقامصطفی نبود. نزدیک ظهر با سه شاخه گل رز آمد و گفت: «دیدی خانم؟ گفتم مشکلی نداری.. ⬅️ ادامه دارد...... 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
📩 قسمتی از وصیت‌نامه حاج سید احمد خمینی: 🔻 "به حسن و برادرانش این توصیه را می‌نمایم که همیشه سعی کنند در خط رهبری حرکت کنند و از آن منحرف نشوند که خیر دنیا و آخرت در آن است و بدانند که ایشان موفّقیّت اسلام و نظام و کشور را می‌خواهند. هرگز گرفتار تحلیل‌های گوناگون نشوند که دشمن در کمین است " 🗓 به مناسبت سالروز رحلت حاج احمد آقای خمینی شاد گرامی با ذکر 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
(۱) تن تن و سندباد-بخش اول کتاب «تن‌تن و سندباد» را می‌توان یک کتاب استراتژیک در حوزه‌ ادبیات به‌شمار آورد. این کتاب که در سال 1370 نگارش شده است، با نگاهی دقیق و نافذ مسئله‌ نوظهور زمان خود را به عنوان موضوع و هسته‌ اصلی داستان برگزیده است. از خلق چنین داستانی، پرداخت استعاری و غیرمستقیم به مسئله‌ «» غرب به شرق است. در یادداشتی درباره این کتاب فرموده‌اند: «من هم همین قصّه را همیشه تعریف می‌کردم! حیف که خیلی‌ها آن را باور نداشتند. حالا خوب شد، شاهد از غیب رسید! راوی این حکایت که خود همه چیز را به چشم خود دیده، حکایت تن تن و سندباد را چاپ کرده است. حالا دیگر کار من آسان شد! همین بس است که نسخه‌ی این کتاب را به همه‌ بچه‌ها بدهم». 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
کتاب (۱) تن تن و سندباد کتاب تن تن و سندباد نمونه ای موفق از یک هنرمند و دغدغه ی او درباره ی حفظ کشور در دهه ی هفتاد است، میرکیانی با نگاهی دقیق از کارکرد و خدمت ابزاری آن به دگرگونی فرهنگی مطلع شد و این مسئله را در کتاب خود به شکل داستانی مطرح کرده است. در جایی در انتهای کتاب، پس از شکست تن تن و دوستانش، کاروان سندباد به شهری می رسند و می فهمند که این بار از آسمان کرده اند، چنین می خوانیم: علاءالدین پرسید: «چطور از آسمان حمله کرده اند؟» پیرمرد آهی کشید و گفت: «می گویند با ماهواره. این قرن است. آن ها اینبار از بالا به سرزمین قصه های مشرق زمین حمله کرده اند. می گویند قصد کرده اند با این دستگاه همه چیز ما را عوض کنند. می خواهند رنگِ رو، زندگی، حرف زدن، راه رفتن، خورد و خوراک؛ پوشاک و همه چیز ما را به جانبی که خودشان صلاح می دانند ببرند.» 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷〰🌷〰🇮🇷〰🌷〰🌷 💠عنایت حضرت زهرا(س)در جنگ 33 روزه یکی از برادران مسئول حزب الله برایم نقل می کرد که، درحالت خواب وبیداری بودم که دیدم روبرویم بانویی با حجاب کامل ایستاده و دوخانم دیگرهم کنار ایشان به فاصله ی کمی عقب ترپشت سرایشان ایستاده اند.حـس کردم که ایشان خانم فاطمه ی زهرا(س)می باشند. رفتم کنار بانو وبا زبان عربی گفتم وضع ما را ملاحظه می کنید؟ می بینید ما در چه وضعی هستیم؟ خانم گفت درست می شود . گفت من اصرار داشتم که چیزی از ایشان بگیرم.خانم دوباره فرمودند : درست می شود و از میان لباس خود یک دستمالی را بیرون آوردند و تکان دادند و فرمودند تمام شد. یک لحظه ی بعد بر اثر شلیک موشکی هلیکوپتر اسرائیلی ها سقوط کرد و به فاصله ی چند دقیقه بعد هفت تانک مرکاوای آنها توسط موشکهای کورنت زده و به آتش کشیده شد و ورق جنگ به نفع حزب الله و محور مقاومت برگشت وبعداز 33 روز جنگ شدید و بی سابقه برای اولین باراسرائیل تمام شروط حزب الله را قبول کردو عقب نشینی کرد. 💢 راوی: شهید حاج قاسم سلیمانی 📚من هستم ... 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
60 ⭕️ بزرگترین شکست... 🔶 موضوع بعدی که در مورد امتحان باید بهش دقت کرد اینه که اگه در هر صورتی آدم در امتحانی شکست بخوره 👈🏼 نباید امید خودش رو از دست بده. 💢 گاهی میشه که آدم با اینکه میدونه فلان موضوع امتحان هست ولی عمدا خرابش میکنه. ⭕️ اینجاست که شیطان نامرد جلو میاد و آدم رو از همه چیز ناامید میکنه. میگه: ببین تو خودت این کار رو خراب کردی پس دیگه هیچ کاریش نمیشه کرد! دیگه خدا تو رو دوست نداره! تو از همه بدتری و...😈👿 🚸 انسان مومن باید حواسش باشه که اسیر این فریب خطرناک ابلیس نشه. 😒 باشه آقا خراب کردی؟ خب خراب شد دیگه! این که دیگه انقدر آه و ناله و ناامیدی نداره! 💢 تو یه بار توی امتحان شکست خوردی اما الان اگه ناراحت و مایوس بشی یه شکست بدتر دیگه هم به شکست قبلیت اضافه میشه! 👈🏼 ناامیدی بدترین نوع شکست انسان در امتحانات الهیست.. 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ خصوصیات اخلاقی شهید ؛ اهل نماز اول به ویژه نماز جماعت بود . شوخ طبع و مهربان بود . مردمدار بود و هرجا نیاز به کمک بود حاضر می شد . توجه ویژه به امر بمعروف و نهی از منکر داشت . پشتیبان ولایت فقیه بود . ✍ سفارش شهید به ملت ایران ؛ به همه سفارش می کنم که در نماز عبادی ، سیاسی جمعه شرکت فعال داشته باشید و نماز یومیه را در مساجدبصورت جماعت و اول وقت برپا کنید . امر به مفروف و نهی از منکر کنید تا جامعه پاک بماند . شاد گرامی با ذکر ⚘ نثار ارواح طیبه شهداء . امام شهداء و اموات ⚘ 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
🌷〰🌷〰🇮🇷〰🌷〰🌷 و پنجم اسفندماه شهادت سال ۱۳۴۵/۶/۲۱ در شهر مقدس قم در میان خانواده ای مذهبی سومین پسر خانواده متولد شد. پدر نام او را سید مصطفی گذاشت . دوران کودکی و نوجوانی را به سرعت پشت سر می گذاشت که نهضت امام خمینی (ره) به همت مردم به اوج پیروزی خود نزدیک شده بود و "سید مصطفی " نیز همچون هم سن و سالانش در این پیروزی شریک بود . حضور فعال در راهپیمایی ها و تظاهرات علیه رژیم ستمگر پهلویی از او شیر مردی ساخته بود که هیچ ترسی به دل راه نمیداد . با پیروزی انقلاب اسلامی تحصیلاتش را تا مقطع دبیرستان ادامه داد که با حمله ناجوانمردانه رژیم بعث عراق ، تصمیم به حضور در جبهه های حق علیه باطل می گیرد در آن سن کم عضو بسیج شد و بعنوان نیروی مردمی دوره آموزشی را طی کرد و بعنوان آرپی جی زن به خط مقدم اعزام و چندین مرتبه در میدان نبرد با صدامیان حاضرشد تا اینکه تبدیل عضویت گردید . این بار در لباس سبز پاسداری در عملیات والفجر ۱۰ در منطقه حلبچه مردانه می جنگید که توسط تک تیرانداز دشمن بعثی از ناحیه قفسه سینه و شانه مورد اصابت گلوله قرار می گیرد و به شهادت میرسد . پیکر شهید بعلت حملات شیمیایی صدامیان در منطقه حلبچه باقی می ماند تا سه روز بعد پیکر شهید که کاملا شیمیایی شده بود به خاک وطن برمیگردد و پس از تشیع توسط مردم غیور شهر مقدس قم در گلزار شهدای علی بن جعفر علیه السلام به خاک سپرده می شود .
✅ خصوصیات اخلاقی شهید ؛ اهل نماز اول به ویژه نماز جماعت بود . شوخ طبع و مهربان بود . مردمدار بود و هرجا نیاز به کمک بود حاضر می شد . توجه ویژه به امر بمعروف و نهی از منکر داشت . پشتیبان ولایت فقیه بود . ✍ سفارش شهید به ملت ایران ؛ به همه سفارش می کنم که در نماز عبادی ، سیاسی جمعه شرکت فعال داشته باشید و نماز یومیه را در مساجدبصورت جماعت و اول وقت برپا کنید . امر به مفروف و نهی از منکر کنید تا جامعه پاک بماند . شاد گرامی با ذکر ⚘ نثار ارواح طیبه شهداء . امام شهداء و اموات ⚘ 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
76.Insan.05-06.mp3
2.54M
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 🌺 🌺 🌸 تفسیر قطره ای🌸 💐 💐 استاد گرانقدر حجت الاسلام و المسلمین 🌸- انسان🌸 💐-5-6💐 💐 💐 🌿ثواب این تفسیر هدیه به ارواح طیبه شهداء بویژه سردار حاج قاسم سلیمانی و همرزمانش - امام شهداء و اموات🌿 هر روز با تفسیر یکی از سوره های قرآن کریم توسط استاد حجه الاسلام والمسلمین قرائتی در 👇👇👇👇👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab🇮🇷〰〰〰〰🌷
📄| شھید ࢪسول خلیلے: این ‌دنیا‌ بٰا تمام‌زیبایے‌ها محل‌گذراسٺ‌وتمامے‌ ماباید ‌برویم، و راه‌ این‌ است...دیر یا زود ‌فرقے ‌نمے‌کند؛ اما‌ چہ ‌بهتر‌ ڪہ‌ زیبا برویم... سلام ✋ 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضرت امام خامنه‌ای زید عزه: پاسداری یک فرهنگ است. یک فرهنگ عزت و افتخار جشن میلاد سیدالشهدا؛ امام حسین علیه‌السلام و بزرگداشت روز پاسدار سخنران: برادر امیر جعفری فرمانده محترم سپاه ناحیه قم مداح: حاج حسن اسداللهی سه‌شنبه؛ ۲۶ اسفند پس از نماز عشا مسجد حضرت زینب علیهاالسلام/ شهرک شهید زین‌الدین هیئت ابناءالحیدر بسیجیان پایگاه شهید قلی‌زاده
4_6050865366735783844.mp3
16.42M
🎙مولودی کربلایی مهدی رسولی ای مهربان امام بر محضرت سلام 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷