#شهادت_یعنی؛
متفاوت به آخر برسیم وگرنه
مرگ پایان همه قصه هاست ....
#سلام✋
#صبحتان_شهدایی
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
🌷〰🌷〰🇮🇷〰🌷〰🌷
#مناسبت
#دهم_اسفندماه
#سالروز_شهادت
🌷 طلبه شهیدمحمد جواد فهیمی 🌷
شهید محمد جواد فهیمی در سال ۱۳۴۴ در شهر مقدس نجف اشرف در خانواده ای روحانی و در محیطی مذهبی دیده به جهان گشود .
دوران کودکی و نوجوانی را در جوار ائمه معصومین علیه السلام سپری نمود تا اینکه در سال ۱۳۵۳ ایرانیان از کشور عراق اخراج شدند لذا خانواده شهید ساکن مشهد مقدس می شوند .
شهید محمد جواد در همان دوران وارد مبارزات سیاسی با رژیم منفور پهلوی می شود و چندین بار از دست مامورین رژیم ستم شاهی فرار می کند .
پس از پیروزی انقلاب اسلامی وارد حوزه علمیه و مدتی مشغول به کسب علم می گردد .
با شروع جنگ تحمیلی و احساس تکلیف لباس پاسداری بر تن می کند و در سمت پزشکیار پس از طی آموزشهای لازم راهی جبهه های حق علیه باطل می شود .
با توجه به توانمندی و هوش بالا شهید بعنوان سرپرست تیم پزشکیاران در جبهه انجام وظیفه می کند .
چندین مرحله حضور در جبهه در عملیات خیبر هم شرکت می کند که پس تلاش و مجاهدت و بی خوابی در روز سوم شروع عملیات در تاریخ ۱۳۶۲/۱۲/۱۰ در جزیره مجنون بر اثر اصابت گلوله به زیر گلو در سن ۱۹ سالگی به فیض عظمای شهادت نائل میگردد .
بعلت آتش شدید دشمن و اعلام عقب نشینی نیروها با وجود تعداد زیادی مجروح امکان عقب بردن پیکر مطهر شهداء میسر نمی شود .
لذا پیکر پاک شهید محمد جواد نیز همچون دیگر شهداء در منطقه باقی می ماند . پس از جستجوهای متعدد و تفحص شهداء و گرفتن دی ان ای از خانواده های شهداء در سال ۱۳۹۷ به خانواده شهید اعلام می کنند که پیکر شهید شناسایی شده است و
بدین ترتیب پس از ۳۶ سال مفقودیت شهید در سال ۱۳۹۷ در گلزار شهدای قوچان بر روی دستان مردم شهید پرور تشیع و به خاک سپرده می شود .
🔰 خصوصیات بارز شهید ؛
۱. تبعیت از والدین و احترام گذاشتن به آنان
۲. عشق به اسلام و ولایت فقیه
۳.وقف زندگی در راه اعتلای اسلام و انقلاب
✅ پیام خانواده شهید به نسل امروز ؛
حفظ و حراست از آرمانهای امام و شهداء و اسلام عزیز و فاصله گرفتن از مادی گرای صِرف و رفاه زدگی .
#روحش شاد
#یادش گرامی
⚘نثار ارواح طیبه شهداء . امام شهداء و اموات صلوات ⚘
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
عُق زدن، سرگیجه، به هم ریختن معده و ... واویلا.
⚡آن روز از خط آمده بودیم. حاجی نوروزی می خواست برایمان صحبت کند که:
"امشب چند تا نیرو لازم داریم تا بزنند به خط و یه تیربار دوشکای عراقی رو خفه کنند ..."
همۀ خواستۀ ما فقط یک چیز بود:
"دو سه ساعت وقت بدهید برویم یک دوش بگیریم و آب نمکها را از تن و لباسمان بشوریم تا مجددا راهی خط شویم."
یک کانتینر 12 متری با پنج دوش که جهاد سازندگی ساخته بود، حکم حمام سونا و جکوزی را برای 200 نفر داشتند که فقط تا ساعت 7 غروب فرصت داشتیم در صف بایستیم.
شسته و نشسته، خیس و خشک، لباسها را پوشیدیم و مجددا به خط بازگشتیم.
و یک شب، شد دوهفته حضور در خط و نبرد و جنگ و گاز و بمباران و شهادت دوستان.
👈این عکس زیبا را که برایم دنیایی از خاطره در خود دارد، دوست و همرزم عزیز ورامینی ام "مرتضی حاج محمدی" از ما انداخت.
خدا حفظش کند و همچنان با عزت و سلامت زندگی را ادامه دهد.
دلم برای بوی نان و خاک و خستگی آن روزها تنگ شده.
حمید داودآبادی
8 اسفند 1399
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
#خاطرات
💢خاکی بودن را دوست دارم
🔹️از راست:
شهید جمشید پیروز مفتخری، احمد یوسفی، حمید داودآبادی، شهید یوسف محمدی، جانباز حاج حسن نوروزیان
عملیات والفجر 8 – اردوگاه بهمنشیر آبادان
🔸️یکی دو ساعت بیشتر از بازگشتمان از خط نمی گذشت. اوایل اسفند 64 بود.
ده بیست روز، مدام در گرمای روز، تابش داغ آفتاب و شبهای سرد استخوان سوز، در حوضچه های آب نمک بندر فاو عراق.
🔸️جنگ و نبرد مداوم.
ما با آر.پی.جی، و
دشمن با تانک و هواپیما و هلی کوپتر و بمب شیمیایی و ...
⚡بیست روز آب برای خوردن گیرت نیاید، طهارت نگیری، دست و صورتت را از خون و لجن و آب نمک سوزنده نشوری.
⚡لباس نظامی و روی آن بادگیر پلاستیکی مثلا برای مقابله با گاز شیمیایی تنت باشد.
آفتاب که می تابید، آب نمکها روی تنت خشکی می زد، به عمق وجودت نفوذ می کرد و می سوزاند.
⚡غذا؟
چلوکباب سلطانی.
نه، پیتزا پپرونی.
نه، همبرگر داغ مک دونالد.
با نوشابه پپسی اصل آمریکایی!
🔹️اگر نان و شاید تکه ای کالباس مارتادولا و گوجه فرنگی لهیده را که مال هفته پیش بود گیر می آوردی، آنقدر کم می خوردی که برای قضاء حاجت مجبور نشوی وسط بارش توپ و خمپاره و آتش، در بیابانی که مثل کف دست صاف بود و از چند کیلومتری نشستنت پیدا، مجبور نشوی ...
🔸️در میان دریاچه نمک، در همسایگی رود خروشان اروند، برای آن که آب خوردن به خط برسد، در کارخانه های کشور، آب را در کیسه های مشمایی پر می کردند (مثل شیر و دوغ های کیسه ای امروز).
آنها را داخل قایق که می ریختند، لای بنزین های کف قایق می افتاد.
وقتی دندان می زدی که سوراخشان کنی و گرم و داغ بنوشی، بنزین تا ته حلقت می رفت.
#طنز_جبهه
#بسیجی_لبخند_بزن 😊
#آشنا_در_آمديم
يك روز سيدحسن حسيني از بچههاي گردان رفته بود ته درهاي براي ما يخ بياورد. موقع برگشتن پيش پاي او را هدف گرفتن، همه سراسيمه از سنگر آمديم بيرون، خبري از سيد نبود، بغض گلوي ما را گرفت. بدون شك شهيد شده بود. آماده ميشديم برويم پايين كه حسن بلند شد. سر و پا و لباسهايش را تكاند، پرسيديم: «حسن چه شد؟» گفت: «آشنا در آمديم، پسرخالهي زن عموي باجناق خواهرزادهي نانواي محلمان بود. خيلي شرمنده شد، فكر نميكرد من باشم والا امكان نداشت بگذارد بيايم. هرطور بود مرا نگه ميداشت!»
😊😊
#سلامتی رزمندگان اسلام #صلوات
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گفتوگوی متفاوت با مادر شهید خرازی
▪️پشت تلفن گفتم حسین مامان دست داری!؟
#شهید_خرازی
#روحش شاد
#یادش گرامی با ذکر#صلوات
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
امام زادگان عشق
با سلام و احترام
#دعوتید به ؛
مراسم شبی با شهداء
بزرگداشت ۲۳ شهید اسفند ماه محلمون
چهارشنبه ۱۳ اسفند ماه
بعد از نماز عشاء
مسجد حضرت زینب علیها السلام
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
سلام علیکم
جهت مشارکت در مراسم شبی با شهداء مورخه ۱۳۹۹/۱۲/۱۳
می توانید کمک های نقدی خود را به شماره کارت واریز نمائید .
اجرتان با شهیدان
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
با سلام و احترام
#دعوتید به ؛
#مراسم_شبی_با_شهداء
بزرگداشت ۲۳ شهید اسفند ماه محلمون
چهارشنبه ۱۳ اسفند ماه
بعد از نماز عشاء
مسجد حضرت زینب علیها السلام
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
🌷〰🌷〰🇮🇷〰🌷〰🌷
#یاد_یاران
#سردار_دلها
#سپهبد_شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
#قسمت_شصت_و_پنجم
💠 حالا عکس بگیر !!
حاج قاسم، همیشه از دوربین فراری بود. دوست نداشت از او عکس و فیلم گرفته شود. در مواجهه با ما که کار ثبت عکس را انجام میدادیم، همیشه با ناراحتی میگفت: نگیر، نگیر! گاهی حتی کار به برخوردهای شدید و تند می رسید. البته بعدش از ما دلجویی می کرد. یکبار بعد از این اتفاق،صورت مرا بوسید و گفت: بوسیدمت که بدانی دوستت دارم، مثل پسرم. اما من هم معذوریتهایی دارم. معذوریتهای حاج قاسم اما فقط برای مناطق عملیاتی و ماموریتهای حساس بود. وقتی موقعیتهای خاصی مثل دیدار با خانواده ی شهدا پیش می آمد، رفتارش کاملا تغییر میکرد. در این مواقع، خودش از عکس گرفتن استقبال می کرد. دست دور گردن فرزندشهید مدافع حرم می انداخت و می گفت: حالا بگیر. یکی از مشهورترین عکسهایی که از حاج قاسم گرفتم، سه سال قبل در مراسم دانش آموختگی افسران دردانشگاه امام حسین (ع)بود. آن عکس،حاج قاسم را در موقعیتی نشان میدهد که ایشان در مقابل رهبرمعظم انقلاب اسلامی، یک دستشان
را به نشانه ی احترام نظامی، کنار سر گرفته و دست دیگرشان را به نشانه ی ارادت و احترام قلبی، روی سینه گذاشته اند شاید این، خلاف عرف و ادب نظامی بـود، اما نشان دهنده ی ادب و ارادت قلبی ویژه و تواضع خاص مالک اشتر نسبت به فرمانده ی کل قوا بود.آنعکس، خیلی دیده شد و دست به دست چرخید و مشهور شد.
💢روایت یک عکاس از 15سال همراهی با حاج قاسم
📚من#قاسم_سلیمانی هستم
#ناصر_کاوه
#ادامه_دارد ...
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
#کتاب
#رؤیای_بیداری
#خاطرات_همسر_شهید_مدافع_حرم
#مصطفی_عارفی
#فصل_دوم
#قسمت ۱۵
آقا مصطفی با ملایمت گفت: «تقصیر ما نیست متأسفانه بزرگترهای ما نتونستن دین رو به فرزندانشون تفهیم کنن.»
صبح روز بعد کل خانواده بسیج شدند و ظرفهای شب قبل را شستند. جارو کردند. قاشقهای استیل را شمردند. دیسهای مرغخوری را خشک کردند. همه را گذاشتند داخل دیگهای مسی و تحویل آشپزخانه دادند. بعدازظهر تقریبا همۀ کارها انجام شده بود. آقامصطفی گفت: «بریم بیرون؟»
پرسیدم: «کجا؟»
گفت: «کوه خواجه!»
گفتم: «اتفاقا من هم خیلی وقته نرفتم.»
سوار تاکسی شده و یک راست بالای کوه پیاده شدیم. ایستادیم و به اطراف چشم دوختیم. بلندترین ارتفاع این ناحیه همین کوه سیاهرنگی بود که بالایش ایستاده بودیم. از آنجا میتوانستیم درختچههای بادام کوهی، درختان بلند گز و درختان قطور بنه را در پهنای دشت ببینیم. آقامصطفی گفت: «شنیدم روی این کوه بر زرتشت پیامبر وحی نازل میشده و آتشکدۀ اینجا بیش از هزارسال قدمت داره!»
پرسیدم: «آتشکدهها چه نقشی داشتن؟»
گفت: «قدیمها آتش مقدس بوده و گردهماییهای مذهبی اغلب
در ارتفاعات و دور آتش شکل میگرفته. جالبه که این کوه نقطۀ اشتراکی داره بین پیروان سه دین زرتشتی، مسیحی و مسلمان. شاید به همین دلیله که همۀ سال به خصوص عید نوروز افراد زیادی برای زیارت و بازدید میان اینجا.»
آقامصطفی با افسوس به دریاچۀ هامون نگاه کرد و گفت: «این دریاچه زمانی بزرگترین دریاچۀ آب شیرین ایران بود. یادمه بچگیهام اینجا اومدم. اون موقع روی سطح دریاچه پُر بود از پرندههای مهاجر!»
گفتم:« من از نیزارهای بلندش یادمه»
گفت: «بخشی از صنایع دستی زابل رو همونگفت: «بخشی از صنایع دستی زابل رو همون نیها تأمین میکرد، اما متأسفانه در آیندهای نزدیک جز تالابهای کوچک فصلی چیزی ازش باقی نمیمونه.»
از آن بالا نگاه کردم به سطح کمعمق آب، به ساحلی که هر روز به وسعتش افزوده میشد و به این فکر کردم که برای نسلهای بعدی انگار افسانه است
که بگویم این کوهِ ذوزنقهایشکل در سالهای پُرآبی، همچون جزیرهای بوده داخل دریاچۀ هامون. در رأس کوه ابتدا وارد آرامگاه خواجهغلتان شدیم. عمارتی بود مستطیلشکل و گنبدی، که یک قبر سه متری در وسط آن قرار داشت. نشستیم کنار مقبره و فاتحه خواندیم. از مرقد خواجه که بیرون آمدیم، آقامصطفی دستم را گرفت و گفت: «بیا بریم داخل، این غول خشتی رو از نزدیک ببینیم.» در کنار هم از پلکان سنگی پایین آمدیم و از دیدن معبد بودایی، آتشکده، قلعهچهلدختر، کهندژ و نقشهای برجسته روی رواقها لذت بردیم.
کمکم به دامنۀ کوه رسیدیم. هوا سرد بود اما نه آنقدر که نشود سوار قایق شد و دوری روی دریاچه زد.
از همان روزهای اول، اخلاق خوب و محبت بیدریغ آقامصطفی باعث شد در دل همه بهخصوص مادرم جا باز کند. یک شب که
شستن ظرفها نوبت من بود، آقامصطفی آمد کمکم. من میشستم او آب میکشید. این صحنه خیلی روی مادرم تأثیر گذاشته بود. روز بعد گفت: «زینب از طرف تو خیالم راحت شد. شوهر خوب و دلسوزی داری. دیگه از اینکه داری میری توی شهر غربت زندگی کنی نگران نیستم. مطمئنم خوشبخت میشی.»
⬅️ ادامه دارد .....
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
#افزایش_ظرفیت_روحی 46
⭕️ یکی دیگه از دلایل شکست در امتحانات الهی اینه که ما رابطه درستی با خدا نداریم... گاهی اصلا "حسن ظن به پروردگار نداریم"...
💢 اصلا با اخلاق خدا آشنا نیستیم....
🌺💕 خداوند مهربان میفرماید عزیز دلم نترس از مشکلات... من کمکت میکنم... من دستتو میگیرم... آروم باش... به من توکل کن... به من تکیه کن... من برای تو کافی هستم... من هزاران برابر از پدر و مادرت مهربان ترم...
💢 ولی ماها زیاد امیدی به رحمت و نصرت پروردگار نداریم..
⭕️ اتفاقا اگه کسی به یاری خدا ایمان نداشته باشه، خداوند هم میگه پس منم دیگه بهت کمک نمیکنم... برو تا در امتحاناتت شکست بخوری...
❇️ به میزانی که انسان به یاری پروردگار ایمان داشته باشه خداوند هم بهش کمک خواهد کرد تا در امتحاناتش موفق بشه.
یه سوال؟! الان ما چقدر به رحمت پروردگار امید داریم؟
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قرائت نامه سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی درباره حضور در صحن حضرت زینب علیها السلام توسط دختر گرامیشان خانم فاطمه سلیمانی
#شهداء را یاد کنیم با ذکر #صلوات
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
78.Naba.01-05.mp3
3.08M
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌺 #درسهایی_از_قرآن 🌺
🌸 تفسیر قطره ای🌸
💐 #قرآن_کریم 💐
استاد گرانقدر
حجت الاسلام و المسلمین
#حاج_محسن_قرائتی
🌸#سوره- نباء🌸
💐#آیات 1-5💐
💐 #التماس_دعای_فرج 💐
🌿ثواب این تفسیر هدیه به ارواح طیبه شهداء بویژه سردار حاج قاسم سلیمانی و همرزمانش - امام شهداء و اموات🌿
هر روز با تفسیر یکی از سوره های جزء ۳۰قرآن کریم
توسط استاد حجه الاسلام والمسلمین قرائتی در
👇👇👇👇👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab🇮🇷〰〰〰〰🌷