🌷〰🌷〰🇮🇷〰🌷〰🌷
#یاد_یاران
#سردار_دلها
#سپهبد_شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
#قسمت_هفتاد_و_نهم
💠عنایت حضرت زهرا(س)در جنگ 33 روزه
یکی از برادران مسئول حزب الله برایم نقل می کرد که، درحالت خواب وبیداری بودم که دیدم روبرویم بانویی با حجاب کامل ایستاده و دوخانم دیگرهم کنار ایشان به فاصله ی کمی عقب ترپشت سرایشان ایستاده اند.حـس کردم که ایشان خانم فاطمه ی زهرا(س)می باشند. رفتم کنار بانو وبا زبان عربی گفتم وضع ما را ملاحظه می کنید؟ می بینید ما در چه وضعی هستیم؟ خانم گفت درست می شود . گفت من اصرار داشتم که چیزی از ایشان بگیرم.خانم دوباره فرمودند : درست می شود و از میان لباس خود یک دستمالی را بیرون آوردند و تکان دادند و فرمودند تمام شد. یک لحظه ی بعد بر اثر شلیک موشکی هلیکوپتر اسرائیلی ها سقوط کرد و به فاصله ی چند دقیقه بعد هفت تانک مرکاوای آنها توسط موشکهای کورنت زده و به آتش کشیده شد و ورق جنگ به نفع حزب الله و محور مقاومت برگشت وبعداز 33 روز جنگ شدید و بی سابقه برای اولین باراسرائیل تمام شروط حزب الله را قبول کردو عقب نشینی کرد.
💢 راوی: شهید حاج قاسم سلیمانی
📚من#قاسم_سلیمانی هستم
#ناصر_کاوه
#ادامه_دارد ...
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
#افزایش_ظرفیت_روحی 60
⭕️ بزرگترین شکست...
🔶 موضوع بعدی که در مورد امتحان باید بهش دقت کرد اینه که اگه در هر صورتی آدم در امتحانی شکست بخوره 👈🏼 نباید امید خودش رو از دست بده.
💢 گاهی میشه که آدم با اینکه میدونه فلان موضوع امتحان هست ولی عمدا خرابش میکنه.
⭕️ اینجاست که شیطان نامرد جلو میاد و آدم رو از همه چیز ناامید میکنه. میگه: ببین تو خودت این کار رو خراب کردی پس دیگه هیچ کاریش نمیشه کرد! دیگه خدا تو رو دوست نداره! تو از همه بدتری و...😈👿
🚸 انسان مومن باید حواسش باشه که اسیر این فریب خطرناک ابلیس نشه.
😒 باشه آقا خراب کردی؟ خب خراب شد دیگه! این که دیگه انقدر آه و ناله و ناامیدی نداره!
💢 تو یه بار توی امتحان شکست خوردی اما الان اگه ناراحت و مایوس بشی یه شکست بدتر دیگه هم به شکست قبلیت اضافه میشه!
👈🏼 ناامیدی بدترین نوع شکست انسان در امتحانات الهیست..
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
✅ خصوصیات اخلاقی شهید ؛
اهل نماز اول به ویژه نماز جماعت بود .
شوخ طبع و مهربان بود .
مردمدار بود و هرجا نیاز به کمک بود حاضر می شد .
توجه ویژه به امر بمعروف و نهی از منکر داشت .
پشتیبان ولایت فقیه بود .
✍ سفارش شهید به ملت ایران ؛
به همه سفارش می کنم که در نماز عبادی ، سیاسی جمعه شرکت فعال داشته باشید و نماز یومیه را در مساجدبصورت جماعت و اول وقت برپا کنید .
امر به مفروف و نهی از منکر کنید تا جامعه پاک بماند .
#روحش شاد
#یادش گرامی با ذکر#صلوات
⚘ نثار ارواح طیبه شهداء . امام شهداء و اموات #صلوات ⚘
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
🌷〰🌷〰🇮🇷〰🌷〰🌷
#مناسبت
#بیست و پنجم اسفندماه
#سالروز شهادت
#شهید_سید_مصطفی_خوشرو
سال ۱۳۴۵/۶/۲۱ در شهر مقدس قم در میان خانواده ای مذهبی سومین پسر خانواده متولد شد. پدر نام او را سید مصطفی گذاشت .
دوران کودکی و نوجوانی را به سرعت پشت سر می گذاشت که نهضت امام خمینی (ره) به همت مردم به اوج پیروزی خود نزدیک شده بود و "سید مصطفی " نیز همچون هم سن و سالانش در این پیروزی شریک بود . حضور فعال در راهپیمایی ها و تظاهرات علیه رژیم ستمگر پهلویی از او شیر مردی ساخته بود که هیچ ترسی به دل راه نمیداد .
با پیروزی انقلاب اسلامی تحصیلاتش را تا مقطع دبیرستان ادامه داد که با حمله ناجوانمردانه رژیم بعث عراق ، تصمیم به حضور در جبهه های حق علیه باطل می گیرد در آن سن کم عضو بسیج شد و بعنوان نیروی مردمی دوره آموزشی را طی کرد و بعنوان آرپی جی زن به خط مقدم اعزام و چندین مرتبه در میدان نبرد با صدامیان حاضرشد تا اینکه تبدیل عضویت گردید . این بار در لباس سبز پاسداری در عملیات والفجر ۱۰ در منطقه حلبچه مردانه می جنگید که توسط تک تیرانداز دشمن بعثی از ناحیه قفسه سینه و شانه مورد اصابت گلوله قرار می گیرد و به شهادت میرسد . پیکر شهید بعلت حملات شیمیایی صدامیان در منطقه حلبچه باقی می ماند تا سه روز بعد پیکر شهید که کاملا شیمیایی شده بود به خاک وطن برمیگردد و پس از تشیع توسط مردم غیور شهر مقدس قم در گلزار شهدای علی بن جعفر علیه السلام به خاک سپرده می شود .
✅ خصوصیات اخلاقی شهید ؛
اهل نماز اول به ویژه نماز جماعت بود .
شوخ طبع و مهربان بود .
مردمدار بود و هرجا نیاز به کمک بود حاضر می شد .
توجه ویژه به امر بمعروف و نهی از منکر داشت .
پشتیبان ولایت فقیه بود .
✍ سفارش شهید به ملت ایران ؛
به همه سفارش می کنم که در نماز عبادی ، سیاسی جمعه شرکت فعال داشته باشید و نماز یومیه را در مساجدبصورت جماعت و اول وقت برپا کنید .
امر به مفروف و نهی از منکر کنید تا جامعه پاک بماند .
#روحش شاد
#یادش گرامی با ذکر#صلوات
⚘ نثار ارواح طیبه شهداء . امام شهداء و اموات #صلوات ⚘
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
76.Insan.05-06.mp3
2.54M
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌺 #درسهایی_از_قرآن 🌺
🌸 تفسیر قطره ای🌸
💐 #قرآن_کریم 💐
استاد گرانقدر
حجت الاسلام و المسلمین
#حاج_محسن_قرائتی
🌸#سوره- انسان🌸
💐#آیات-5-6💐
💐 #التماس_دعای_فرج 💐
🌿ثواب این تفسیر هدیه به ارواح طیبه شهداء بویژه سردار حاج قاسم سلیمانی و همرزمانش - امام شهداء و اموات🌿
هر روز با تفسیر یکی از سوره های قرآن کریم
توسط استاد حجه الاسلام والمسلمین قرائتی در
👇👇👇👇👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab🇮🇷〰〰〰〰🌷
📄| شھید ࢪسول خلیلے:
این دنیا بٰا تمامزیبایےها
محلگذراسٺوتمامے ماباید برویم،
و راه این است...دیر یا زود فرقے نمےکند؛
اما چہ بهتر ڪہ زیبا برویم...
سلام ✋
#صبحتون_شهدایی
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
هدایت شده از رسانه اجتماعی مسجد و محله
حضرت امام خامنهای زید عزه:
پاسداری یک فرهنگ است. یک فرهنگ عزت و افتخار
جشن میلاد سیدالشهدا؛ امام حسین علیهالسلام و بزرگداشت روز پاسدار
سخنران: برادر امیر جعفری
فرمانده محترم سپاه ناحیه قم
مداح: حاج حسن اسداللهی
سهشنبه؛ ۲۶ اسفند پس از نماز عشا
مسجد حضرت زینب علیهاالسلام/ شهرک شهید زینالدین
هیئت ابناءالحیدر
بسیجیان پایگاه شهید قلیزاده
4_6050865366735783844.mp3
16.42M
🎙مولودی
کربلایی مهدی رسولی
ای مهربان امام
بر محضرت سلام
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸روزت مبارک پاسدار مدافع ولایت🌸
#روایتی از زندگی #سردار_دلها
یاد شهداء و امام شهداء و اموات ذکر#صلوات
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
میلادبا سعادت سبط نبی اکرم، امام حسین" علیه السلام " و گرامیداشت روز پاسدار بر شما سروران گرامی و پاسدارانی که عضو کانال هستند مبارک💐
ستاد یادواره امام زادگان عشق
مسجد حضرت زینب علیها السلام
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
#کتاب
#رؤیای_بیداری
#خاطرات_همسر_شهید_مدافع_حرم
#مصطفی_عارفی
#فصل_چهارم
#قسمت ۳۰
اینم جواب آزمایشات. بردم پیش دکتر. متخصص داخلی گفت جای نگرانی نیست. این داروها رو مصرف کنه خوب میشه.»
با خوشحالی گفتم: «خدایا شکر!»
آقامصطفی گفت: «در ضمن فعلاً از سفر چیزی نگو، چون خانوادهام مخالفت میکنن.»
گفتم: «مامان خودم هم راضی به این سفر نیست.»
چند روز بعد، آقامصطفی ظهر که برای ناهار به خانه آمد، گفت: «زینب آماده شو! برای تو و طاها بلیط گرفتم که برید زابل!»
و بلیط را نشانم داد. با تعجب گفتم: «بلیط هواپیما؟ پولش از کجا؟»
گفت: «پولش جور شد.»
بلیط را نگاه کردم. پرسیدم: «فقط من و طاها؟ خودت چی؟»
اوایل اسفند بود. مادرش گفت: «صبر میکردی هوا گرمتر بشه. نزدیک عید میفرستادیشون. ممکنه بچه سرما بخوره.»
آقامصطفی گفت:« نگران نباشین مادر، تا فرودگاه که خودم میبرمشون، از اونجا هم میگم بیان دنبالشون.»
مادرش گفت: «زینب باید تا چهل روز استراحت کنه. حالا چه عجلهای؟»
آقامصطفی گفت: «زینب چند ماهی هست نرفته زابل. دلش تنگ شده!»
و در برابر نگاههای متعجب خانوادهاش کمک کرد چمدانم را ببندم. طاها را توی قنداقفرنگی گذاشت و قبل از رفتن به برادرم زنگ زد و گفت که بیاید فرودگاه دنبالم و سفارش کرد که فعلاً به زنعمو چیزی نگوید، اما مادرم فهمیده بود و بلافاصله تماس گرفت: «شما دارید میاید زابل؟»
آقامصطفی گفت: «من نه، فقط زینب و طاها میان.»
آقامصطفی گوشی را طوری گرفته بود که من هم بشنوم. مادرم هیجانزده و ناآرام تُندتُند حرف میزد: «دیگه بدتر! باز شما از اون تصمیمهای عجیب و غریبتون گرفتین؟ آقاجان به حرف
این دختر ما توجه نکن. اون خودش بچه است. چهطور میتونه تنهایی بیاد؟ اونم با یه نوزاد بیست روزه! حالا تا عید دندون رو جگر میذاشتین، چهارماه بشه پنج ماه! چی میشه؟ به غریبی که نموندین! اگه خدای نکرده برای اون طفل بیگناه اتفاقی بیفته ما پاسخگو نیستیم، گفته باشم!»
مصطفی با خنده گفت: «زنعمو توکل به خدا. انشاءالله که اتفاقی نمیفته، ولی خداینکرده اگه هم افتاد، اتفاقه دیگه پیش میاد.»
مامانم با عصبانیت گفت: «کی تو و زینب بزرگ میشید خدا عالمه!»
هنگام خداحافظی در فرودگاه، آقامصطفی کلی سفارش کرد که مواظب خودم باشم گفت: «اونجا هوا خوبه. وقتی بچه خوابه برو بیرون، برو خونۀ دوستات.»
گفتم: «اِنقد که نگران منی نگران طاها نیستی!»
گفت: «هیچکی به اندازۀ مادر دلسوز بچه نیست. خیلی دوست داشتم باهات میاومدم، ولی تصمیم گرفتم بیشتر کار کنم تا بتونم یک رهن خونه جور کنم، کمکم از خونۀ مادرم بریم.»
پرسیدم: «از کی پول قرض گرفتی بلیط خریدی؟»
خندید: «از داییام، نگران نباش. پسِش میدم.»
بعد دست کرد داخل جیب بغل کاپشنش و شناسنامهای به من داد و گفت: «شاید لازم بشه!»
شناسنامه را باز کردم. نوشته بود طاها عارفی، متولد پنجم بهمن ماه سال 1384. از دیدن شناسنامه خوشحال شدم. آقامصطفی گفت: «تو خوب میشی و برای طاها مادری میکنی مطمئنم.»
⬅️ ادامه دارد ......
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
شوریست میان سینه،دل بیتاب است❤️
غوغاست درآسمان وشب مهتاب است❤️
از عرش صدای هلهله می آید❤️
عید است...شب ولادت ارباب است❤️
ارباب جهان امیر عالم آمد❤️
فرزند علی'(ع)'نگین خاتم آمد❤️
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷