eitaa logo
منتظران ظهور🌹🌹🌹🌹🌹
106 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
9 فایل
توضیحات: 🌹روزی یک صفحه قران 🌹 آیه درمانی و ذکرهای مجرب 🌹ختم صلوات برای اموات 🌹چله صلوات برای شهدا 🌹 خاطرات شهدا 🌹 حکایتها.چالشها.مطالب علمی ارتباط با ادمین👇 @ashena1402 👇👇👇👇 لینک دعوت https://eitaa.com/joinchat/2770403939Ceb13b8d4eb
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرداصبح مشایخی اومد دنبالم باهم رفتیم دکتر نمیدونم از تصمیمی که گرفتم چقدرش درست ولی مداوم به خودم میگفتم که یه خانواده رو صاحب فرزند میکنم این خیلی خوبه به خودم اینجوری دلداری میدادم..... دکتر گفت چون سابقه زایمان ندارم احتمال سقط جنین خیلی زیاده باید خیلی مراعات کنی چند تا دارو داد تا بدنم برای حاملگی آماده باشه خانم مشایخی گفت کی برای لقاح بیاییم دکتر به منشی گفت برای هفته آینده وقت بدن بعد لقاح مصنوعی که در محیط آزمایشگاه انجام میشه جنین به رحم من تزریق میکنن مثل مهمونی که خونه میاومد قرار بود من یه نفر در وجود خودم پذیرا باشم .... حرفهای ترسناکی بود سعی میکردم آروم باشم استرس نگیریم..... بعد از ظهر خانوم مشایخی منو به آپارتمانی در بالای شهر برد یه آپارتمان مبله و شیک سه خوابه ....گفت ببین چیزی کم و کسر نیست دورانی بارداری میخام اینجا باشی بعد لقاح قرارداد می‌نویسیم نگاهی به خونه انداختم فقط گفتم یکی از اتاق اگه شد سرویس صورتی دخترونه بچینی ..... خانم مشایخی لبخندی زد گفت به فکر دخترتی بله ای گفتم گفت تا عصر حله ...نمیخاد دیگه کار کنی بری سالن برای این هفته فقط دوتا رنگ معمولی داشتم هر کدوم یه نیم ساعت طول می‌کشید گفتم باشه دوباره برگشتم خونه ام اطلسی داشت فیلم میدید کم کم داشت ۱۴ سالگیشو تموم میکرد وارد ۱۵ سالگیش میشد گفتم اطلسی جان لطفا برو سراغ درست شهریور امتحان داری مثل همه بچه ها بهونه گرفت نخواستم اذیتش کنم دلم گرفته بود نشستم اتاقم سرمو بین دستام گذاشتم .... اطلسی دختر فهمیده ای بود آومد دم در اتاق ایستاد گفت چیزی شده باید بهش میگفتم ولی نه همه حقیقتو گفتم دوستم به اجاره رحم نیاز داره منم قبول کردم اجاره بدم یه خانواده که عاشق بچه اس به ارزوشون برسونن اطلسی ذوق زده گفت یعنی من آبجی یا داداش دیگه میتونم داشته باشم سرمو تکون دادم ....ولي نمیدونستم بعد زایمان هم میتونستم بچه رو ببینم یا نه فعلا چیزی نگفتم ....... چقدر آرزوی حاملگی داشتم یه حسرت بزرگ بود برام ... فردا صبح مشایخی آدرس آپارتمان فرستاد گفت با دخترت بیایین به اطلسی گفتم وسایلشو جمع کرد رفتم اونجا اطلس چقدر از دیدن اتاقش خوشحال بود مشایخی کلید و قرار داد یه ساله رو تحویل من داد رفت منم برگشتم خونه ای که اجاره کرده بودم دوباره وسایلمو به سمساری فروختم قرار داد فسخ کردم رفتم پیش اطلسی خونه جدید ..... یه هفته پر استرس گذشت این مدت همیشه مشایخی یا بهارک می‌اومد از ازدواج عاشقانه اش میگفت از تحت فشار گذاشتن شوهرش برای ازدواج مجدد و حتی طلاق دادنش این مدت باهاش صمیمی شده بودم بلاخره موعود رسید رفتن لقاح انجام دادن.....
قبل لقاح خانومی مشایخی اجازه اجاره رحم از دادگاه گرفته بود چون من سابقه بارداری موفق نداشتم در طول هفته چند بار برای تست های پزشکی و روانپزشکی به کلینیک مراجعه میکردیم بعد ده روز بهارک قرار داد رحم اجاره آورد یه واحد آپارتمان و یه سال تموم هزینه های زندگی من امضا کردم بعد تلفنی صیغه محرمیت منو با اقای کاوه همسر بهارک به مدت یه سال و مهریه ۱۴ شاخه گل رز خونده شده روز لقاح در لوله های ivf به رحم من انتقال دادن چیزی که فکر میکردم حتما با عمل جراحی انجام میشه مثل معاینه معمولی کمی دردناکتر انجام شد باید بعد ۱۵ روز تست حاملگی انجام می‌دادم یعنی همه چی بعد ۱۵ روز معلوم میشد تو این ۱۵ روز هم هر روز تو کلینیک میرفتیم آزمایش و سونوگرافی انجام می‌شد همچنین داروی خاصی استفاده می‌کردم برای زخیم کردن دیواره های رحم .... اطلسی رو تو این مدت ۱۵ روزه دوبار به دیدن پدرش رفته بود میگفت بابا از دیدنم خیلی خوشحال میشه و میگفت بابام میگه اطلسی برام دعا کن اجرای حکمم تا ۲۲ بهمن طول بکشه ممکنه تو ۲۲ بهمن عفو رهبری بخورم..‌. اطلسی دیگه نگران پدرش بود برای ازادیش دعا میکرد میگفت مامان دیگه اون مردی نیست که می‌شناختم یه پدر واقعی شده .... از وقتی که با اطلسی زندگی میکنم خبری از عزیزه نبود گاهی فکر میکردم اون زن جادوگر کجاست و چکار میکنه این ۱۵ روز برای خیلی سخت و پر استرس گذشت البته دکتر میگفت تو دفعه اول شانس باروری خیلی کمتر بیشتر جواب بالا ۴ ،۵ بار تزریق هست یادمه درست شب ۱۵ خودم تست کردم در کمال ناباوری جواب مثبت بود ولی به بهارک (خانوم مشایخی )چیزی نگفتم فکر کردم شاید بخاطر داروهای که استفاده میکنم با فهمیدن جواب مثبت آزمایش استرس گرفتم.....
🌸یارب دل ما را 💫تو به رحمت جان ده... 🌸درد همه را 💫به صابری درمان ده.... 🌸این بنده نداند 💫که چه می باید خواست... 🌸داننده تویی 💫هر آنچه خواهی آن ده... ✨شبتون پر ازستاره هایی باشه ✨که هر شب به خدا 🌙سفارشتونو میکنن ✨الهی حاجت دلتون برآورده بشه 💫🌸شبتون به لطافت گـل🌸 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❄️خدای مهربانم 💫در طلوع عاشقی ❄️دفتر دلم را به تومی سپارم ❄️تو با قلم عفو و بخشش خود 💫خط بزن تمام گناهانم را ❄️و بکش بر صفحه دلم 💫دريایی از سخاوت را ❄️بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم 💫الــهـــی بــه امــیــد تـــو ‍
❄️صلوات 💫تحفه‌ای از بهشت است ❄️صلوات 💫روح را جلا می‌دهد ❄️صلوات 💫عطری است ❄️که دهان انسان را خوشبو می‌کند 💫چهار شنبه تون معطر به عطر خوش ❄️صلوات بر حضرت محمد و آل محمـــد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿 هر جا کم آوردی حوصله نداشتی 🕊 💸 پول نداشتی کار نداشتی 🕯 🔋 باطریت تموم شد تسبیح رو بردار صد بار بگو : 📿 💕 ‌استغفرالله ربی و اتوب الیه آروم میشی ... 🍀 🎙 آیت الله بهجت (ره)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تأثیری که دعا کردن بر سلامت مغز دارد، باهیچ چیز قابل مقایسه نیست ! در اتاق ایشان به زبان فارسی و آلمانی نوشته شده: "در طول روز دعاکنید، حتی اگرشده برای ده دقیقه..." 👤 پروفسور سمیعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸السلام علیک یا اباصالح مهدی 🌸سلام حضرت باران 🕊تویی بهانه باران 🌸برای باریدن 🕊تویی بهانه خورشید 🌸برای تابیدن 🕊بیا که عدالت مطلق 🌸مسیر میخواهد 🕊سپاه منتظرات امیرمیخواهد 🌸الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج🌸
36.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صلوات خاصه امام رضا علیه السلام رو به حرم رضوی برحسب ادب دست برسینه می گذاریم و می خوانیم اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز چهارشنبه متعلق است به وجود نازنین امام جواد علیه السلام هدیه میدهیم میلیونها صلوات به آن بزرگوار و شفای همه بیماران را از ازش میخواهیم سهم شما پنج صلوات و حداقل یکبار اشتراک گذاری
انقلاب ایران زمینه سازظهور.mp3
1.05M
⁉️ آیا روایتی مبنی براین وارد شده است که انقلاب ایران زمینه ساز ظهور میباشد ؟ 🎙ابراهیم_افشاری
درموردِ رزق معنوے شنیدید!!؟ 🌿|حاج‌ آقـا‌ دولابے: •هرجا حدیثے،‌آیــه‌اے،دعایے به دلت خورد، بایست✋ مبادا یڪ وقت بگذری و بروی؛ صبر ڪن..🦋 رزق معنوے خیلی مخفے‌تراز رزق مادی است! یڪ نفر از دری، دیواری مےگوید و در حقیقت خداست💜 ڪه با زبانِ دیگران با شما حرف مےزند(: -این حڪمتِ خدا خیلی قنده!♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقت آگاهی👆 هم آقایون هم خانوما به این نکته حقوقی خوب توجه کنید... میدونستی⁉️😳
°•🌱 🌷بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌷 🌱تلاوت دستجمعی قرآن کریم هدیه به روح پاک و مطهر همه شهدا برای تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ان‌شاءالله ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
صوتی صفحه 338.mp3
886K
💎 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُران 🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان های عبرت آموز ۵۸۲(تلنگر آمیز) تاجری که با این توصیه زندگیش برکت پیدا کرد و زیرورو شد 🎙استاد عالی مشهدی که فقط با یک نیت هر روزه ازصفر به قله موفقیت رسید👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آمدم ای شاه سلامت کنم عرض ارادت به مقامت کنم آنچکه دارم تو رساندی به من هیـچ ندارم که به نامت کنـم چهارشنبه_های_امام_رضایی
💚🌱🌱🌱 🌹🌹🌹 🌷بسم‌‌ رب‌‌ّالشّهدا‌‌ء و‌ الصّدیقین🌷 سلام بر سید و سالار شهیدان السلام علیک یا اباعبدالله💚 🌻🌿🌻🌿🌺🌿🌻🌿🌻 ◗باشهداصحبت‌ڪنید🚶🏿‍♂ آنهاصداۍشمارابہ‌ خوبےمۍشنوند وبرایتان‌دعامےڪننددوستے باشهدادوطرفہ‌است◖ شروع مرحله پنجم🌹 از 🌻🌿🌻🌿🌺🌿🌻🌿🌻 از پنج شنبه ۱۳ دیماه (اول ماه رجب)تا۲۲بهمن (۱۱ شعبان) () 🌻🌿🌻🌿🌺🌿🌻🌿🌻 دوستانتون رادعوت کنید. 🕊🌷🌿🕊🌷🌿🕊🌷 لینک ارسال به دوستان https://eitaa.com/shahidaneZendeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با بهارک رفتیم آزمایشگاه کلینیک گفت بخدا نمیدونم چرا دلم روشن همین بار اول مثبت میشه منم در جوابش فقط لبخند زدم ... آزمایش دادیم یه ساعت بعد جواب مثبت دکتر داد ولی تذکر داد زیاد خوشحال نشین سه ماهه اول احتمال سقط خیلیییی زیادتر مواظب باشید بعد سونوگرافی کرده یا محل تشکیل جنین مشخص کنه .... دکتر خیلی تذکر میداد چجوری بخوابم چجوری تکون بخورم حتی راجب عطسه کردنم هم هشدار داد گفت حالا که معجزه شده باید خیلی بیشتر مواظب باشی ‌.‌‌‌.... یادمه وقتی دکتر داشت سونوگرافی میکرد بهارک با شور شوق پشت سر هم میگفت خانم دکتر پسره یا دختر ... دکتر لبخندی زد گفت سه ماه دیگه معلوم میشه برگشتم با لبخند و اطمینان گفتم پسره ...... بهارک بغض کرد و گفت حسش کردی سرمو به نشونه بله تکون دادم ولی همیچین چیزی نبود نمیدونم اون حرف از کجا گفتم نزدیک ظهر بهارک نهار گرفت نهارباما خورد رفت .... .... بهارک در حالی که سعی میکرد خوشحال باشی ولی ته قلبش میسوخت از در ساختمان که خارج شد با پشت دستش اشکاشو پاک کرد سوار ماشین آخرین سیستمش شد ..‌. از پشت پنچره به بهارک نگاه کردم که چند بار دستاشو به صورتش کشید حس کردم گریه میکنه ....به اطلسی نگاه کردم غرق در گوشی بود آروم رفتم کنارش نشستم گوشیشو قفل کرد گذاشت کنار گفتم اطلسی چیزیو قایم می کنی ؟؟مگه قرار نشده همه چیز به هم بگیم ... با لکنت گفت بخدا مامان چیزی نیست بهش نگاه کردم میدونستم دروغ میگه گفتم اطلسی لطفا بهم بگو منو نگران نزار ... گفت بخدا چیزی نیست مامان....ممنونم بخاطر نگرانیت ولی باور کن چیزی نیست .... میدونستم دروغ میگه ‌ولی باید بیشتر حواسم باشه این بچه بارها آسیب دیده دیگه نمیخام اتفاق ناخواسته ای براش بیافته‌‌.....
سن اطلسی واقعا حساس بود میترسیدم اشتباهی بکنه میخاستم وقتی خوابید گوشیشو چک کنم ولی نمیخاستم به قول روانشناس اطلسی تو حریم خصوصیش وارد شم ولی باید کنترل میکردم..... این خونه واقعا لاکچری بود یه منطقه باکلاس آروم شاید من تو خواب هم نمیتونستم ببینم تو همچنین محله ای زندگی میکنم بالکن باز کردم هوای گرم مرداد ماه به صورتم خورد با اینکه شب بود ولی از گرمی هوا چیزی کم نشده بود به آپارتمان رو به رو نگاه کردم زوجی تو بالکن بودن حرف می‌زدن از این دور هم معلوم بود حرفهای عاشقانه میزنن از لبخند رو لب دختره هم معلوم بود نفس،عمیقی کشیدم من هیچ وقت زندگی عادی نداشتم کاش از همون بچگی مامانم بیشتر حواسش به من بود من مطمعنن دختر قوی هستم که هنوزم سرپام ..... پنجره بستم رفتم دراز کشیدم دکتر گفته بود بیشتر دراز بکشم و زیر پام متکا بزارم یعنی ارتفاع پام بلند باشه .... چقدر آرزوی حاملگی داشتم ولی حالا ‌..... .... بهارک در حالی که هود روشن میکرد کاوه از پشت بغلش میکنه ازش میپرسه چرا محزونی بهارک با بغض تو گلوش میگه آزمایش نفیسه مثبت کاوه لبخندی میزنه میگه اینکه خوبه بهارک آروم میگه چقدر آرزوی حاملگی داشتم .... ‌.... صبح خیلی زود با صدای زنگ در بیدار شدم آروم رفتم در باز کردم با دیدن لبخند به لب بهارک شوکه شدم سرشیر و نون داغ دستش بود گفتم چرا زحمت کشیدی بهارک گفت نفیسه اینجوری نمیشه ولی باید یه پرستار بگیرم یا یه خدمه همیشه دم دستت باشه ... گفتم زیاد بزرگش نکن بهارک جون خودم میتونم بهارک با خنده گفت تو میزبان نوه ای بزرگ پسری خان سلاری داری ولیهد بزرگ رو تو شکم تو بزرگ میکنی دستشو نوازش وار به شکمم کشید گفت تکون میخوره ... گفتم بهارک فقط ۲۰ روزه خیلی عجله دارم بیا صبحونه اطلسی در حالی که چشماشو می‌مالید اومد بیرون سلام داد بلند شدم رفتم نزدیکش مثل همیشه روشو بوسیدم گفتم صبح بخیر دخمل مامان بدو دست و صورتتو بشور بیا صبحونه خاله بهارک آورده اطلسی سلامی داد رفت دستشوری گقت خیلی خوبه که اینقدر با محبتی دخترمه خب....